آیت الله العظمی جوادی آملی در پیامی به مناسبت روز جهانی فلسفه نوشت: عقلانیت وحیانی را قرآن کریم به قدری حرمت داد که خدا فرمود من اگر انبیا نمی فرستادم رهبران الهی نمی فرستادم بشر به من اعتراض می کرد می گفت تو که می دانستی ما بعد از مرگ نمی پوسیم ما مثل درخت نیستیم که مرگ ما عبارت از هیزم شدن ما باشد، ما مانند آن مرغ هستیم که از قفس پرواز می کنیم ما با مرگ از پوست به در می آییم نه بپوسیم، چرا برای ما رهبر نفرستادی؟ بنابراین ارتباط تنگاتنگ الهیات فلسفه با علوم است. فلسفه الهی می کوشد علم را تربیت کند و به آن می گوید معلوم مرده علم مرده تربیت می کند، علم زنده در سایه تحقیقِ معلومِ زنده است. معلوم سردخانه ای افسرده پژمرده مثله شده، علمی جز جنگ جهانی اول و دوم یا جنگهای نیابتی که هم اکنون می بینید نیست.

به گزارش جماران؛ به نقل از شفقنا، آیت الله العظمی جوادی آملی اظهار داشت: بشر را اندیشه های صائب و عمل های صالح اداره می کند که نه کسی بیراهه برود و نه راه کسی را ببندد؛ نه جنگ جهانی اول و دوم و مانند آن رخ بدهد و نه جنگهای نیابتی مقطعی در گوشه و کنار جهان ظهور کند.

 به مناسبت روز جهانی فلسفه قرار بود در پاویون ایران در نمایشگاه جهانی اکسپو نشستی علمی با پیام آیت الله العظمی جوادی آملی برگزار شود که این برنامه لغو شد.

در مراسم رونمایی از کتاب «فردای بهتر، با معنویت و عقلانیت بیشتر» که از عنوان نمایشگاه جهانی فلسفه گرفته شده بود، پیام حضرت آیت الله جوادی آملی به مناسبت گرامیداشت روز جهانی فلسفه پخش گردید.

متن کامل پیام مرجع تقلید شیعیان به شرح زیر است:

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمّة الهداة المهدیّین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهما آلاف التّحیة و الثّناء، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله».

مقدم شما فرهیختگان و نخبگان فرهنگی را گرامی میداریم؛ از برگزارکنندگان این همایش و نشست وزین علمی حقشناسی می کنیم و از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش و نشست افزودند حق شناسی می کنیم. از ذات اقدس الهی مسئلت می کنیم آنچه خیر و صلاح و فلاح جهان بشریت است به همه ما عنایت کند تا جهانی بر محور عدل و بر مدار علم، به هدف نهایی خود برسد.

بحث درباره فلسفه است به مناسبت روز جهانی فلسفه. فلسفه به نظری و عملی تقسیم می شود. همانطوری که در محدوده حس، ما یک نیروی علمی داریم و یک نیروی عملی؛ یعنی چشم و گوشی داریم که می فهمند و می بینند و می شنوند و دست و پایی داریم که حرکت می کنند و می کوشند، در درون ما هم نیرویی است به نام عقل نظر که اهل اندیشه است و عقل عمل که اهل انگیزه است. در نهان ما نیرویی است که می فهمد و نیرویی است که تصمیم می گیرد؛ آن نیروی اندیشه، عهده دار جزم علمی است و آن نیروی انگیزه، عهده دار عزم عملی است.

بشر را اندیشه های صائب و عمل های صالح اداره می کند که نه کسی بیراهه برود و نه راه کسی را ببندد؛ نه جنگ جهانی اول و دوم و مانند آن رخ بدهد و نه جنگهای نیابتی مقطعی در گوشه و کنار جهان ظهور کند. خدای جهان آفرین و بشرآفرین و هماهنگ کننده بشر و جهان، این دو قدرت را به انسان داد که با یک قدرت، خوب بیندیشد و با قدرت دیگر خوب کار کند؛ آن یکی به نام عقل نظر و این یکی به نام عقل عمل.

مطلب دوم آن است که بخشهای علمی خواه به اندیشه برگردد خواه به انگیزه، به اصطلاح حکمت نظری و حکمت عملی، هر دو بخش را عقل نظری به عهده دارد؛ یعنی آن نیرویی که مسئول جزم و اندیشه است هم باید بررسی کند «بود و نبود» جهان را که چه هست و چه نیست و هم «باید و نباید» جهان را که چه کار کنیم و چه کار نکنیم؛ یکی به نام حکمت نظری است که مربوط به معرفت بود و نبود است یکی حکمت عملی است که مربوط به باید و نباید است، هر دو رشته را عقل نظر به عهده دارد. آن نیرویی که مسئول ادراک است و مسئول معرفت است، عهده دار علم نظری و عملی است؛ حکمت عملی را عقل نظری درک می کند همانطوری که حکمت نظری را عقل نظری درک می کند. عقل عملی عهده دار تصمیم و نیت و اراده و عزم است و کارهای اندیشه ورزی، تحقیق و پژوهش، مربوط به عقل نظر است.

 به آن قسمتی که مربوط به اندیشه است می گویند فلسفه نظری و به آن قسمت که مربوط به انگیزه است می گویند فلسفه عملی؛ هر دو بخش فلسفه را عقل نظر درک می کند. فلسفه نظری به منطقیات و طبیعیات و ریاضیات و الهیات تقسیم می شود، فلسفه عملی به تهذیب نفس و تدبیر منزل و اداره کشور و روابط بین الملل و امثال ذلک برمی گردد. چه هست را و چه نیست را یعنی حکمت نظر را فلسفه نظری می گویند و چه باید و چه نباید را فلسفه عملی می گویند که هر دو را عقل نظر درک می کند گرچه در مقام کار، بخش عملی اجرایش به عهده عقل عملی است.

جهان وقتی به صورت تمدن والا در می آید که هم عقل نظر خوب بفهمد چه هست و چه نیست و هم خوب بفهمد که چه باید و چه نباید و هم عقل عمل درست باید و نباید را عمل کند تا راه خود را طی کند و راه دیگران را نبندد.

قرآن کریم فرمود خداوند بشر را با سرمایه خردفهم و خردسنج آفرید بشر را بدون عقل رها نکرد، یک؛ ره آوردهای عقلی و عقلانی عقل را محترم شمرد، دو؛ ره آورد عقل را گوشزد کرد، سه و خود را در برابر عقل بشر مسئول دانست، چهار؛ فرمود من اگر این کار را نکنم بشر عاقل به من اعتراض میکند. این آزادی و حرّیت را خدای سبحان به عقل اندیشوران فلسفی داد.

در بخش پایانی سوره مبارکه «نساء» فرمود من رهبران الهی را فرستادم انبیای الهی را فرستادم ابراهیم، موسی، عیسی، رسول گرامی و سایر انبیا (علیهم آلاف التحیة و الثناء) را فرستادم: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرین لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[۱] فرمود من بشر را از دیار ناآشنا به دیار ناآشنا آفریدم و دعوت می کنم؛ آنچه برایشان آشناست به حسب ظاهر همین نظام  آسمان و زمین است؛ بشر نه می داند از کجا آمده است و نه می داند به کجا می رود، من اگر رهبران آسمانی نفرستم رهبران الهی به عنوان انبیا و اولیای الهی اعزام نکنم بشر در معاد یا هماکنون در برابر منِ خدا اعتراض می کند می گوید خدایا! تو که ما را آفریدی از گذشته دور ما باخبر بودی و از آینده دور ما باخبری، چه خوب است و چه بد است را میدانی، چه عدل است و چه ظلم است را میدانی، چه زشت است و چه زیباست را میدانی، چرا راهنما نفرستادی؟ چرا رهبران غیب را برای ما اعزام نکردی؟ ﴿رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرین‌ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾.

این قدر به عقل بها می دهد، این قدر به عاقلان آزادی می دهد که حتی در برابر خدا بگویند چرا این کار را کردی؟ چرا آن کار را نکردی؟ البته در محور سؤال در مدار پرسش! حق دارند بپرسند که چرا پیامبر نفرستادی؟ راهنما نفرستادی؟

پس انسان، مسلّح به عقل است اما همین عقلی که در بخش اندیشه، بود و نبود عالم را خوب بفهمد و در بخش انگیزه، باید و نباید جهان را خوب بفهمد، معیار معرفت را در حس و تجربه خلاصه نکند، نگوید چیزی که بطلان پذیر است و بطلان پذیر نیست محور درک است، بگوید بعضی از امور با تجربه اثبات می شود و با تجربه ابطال و برخی از امور با تجرید و نه تجربه.

 روز جهانی فلسفه یعنی روز جهانی اندیشه و انگیزه. اگر بشر بخواهد از سلامت فکر برخوردار بشود از معنویت طرفی ببندد راحت زندگی کند و راحت سفر کند بیراهه نرود و راه کسی را نبندد جنگی نه داخلی و نه خارجی به بار نیاورد این بشر باید روز جهانی فلسفه را گرامی بدارد هم فلسفه نظری و هم فلسفه عملی؛ منتها فلسفه عملی که بخشهای عملی است که اشاره شد، تحت اشراف فلسفه نظری است. فلسفه نظری به خصوص الهیاتش ارتباطی با مردم ندارد، فلسفه الهی با جامعه کاری ندارد، با بشر کاری ندارد، با تمدن کاری ندارید، کار فلسفه الهی مستقیما اینها نیست. خوب عنایت کنید که پیام فلسفه نظری چیست، رسالت فلسفه نظری چیست و قلمرو فرمانروایی الهیات فلسفه چیست.

فلسفه عملی با تربیت مردم، معنویت مردم، اصلاح امور مردم، سیاست مردم، جامعه شناسی مردم و تاریخ مردم کار دارد که دستور عملی می دهد و ارتباط تنگاتنگ روزانه بلکه لحظه ای با مردم دارد. فلسفه عملی، لحظه ای با تمام مردم کار دارد اما فلسفه نظری با مردم کار ندارد، با شؤون زندگی مردم کار ندارد، فلسفه نظری آمده است که علوم را تربیت کند، فلسفه نظری آمده است که رهبری علوم را به عهده بگیرد نه علما را. آن مع الواسطه است که با علما کار دارد و بعد از علما با جامعه کار دارد. فلسفه الهی با دو واسطه با مردم و جامعه و تمدن کار دارد. کار روزانه فلسفه نظری تربیت علوم است می خواهد دانش را تربیت کند می خواهد فرهنگ را مؤدب کند. فلسفه الهی کارش این است. فلسفه الهی که با مردم کار ندارد.

فلسفه الهی می گوید علم! «أیها العلم»! دانش! ای دانش! تو حیاتت به زنده بودن معلوم است، اگر معلوم مرده سردخانه ای را بررسی کردی می شوی علم مرده و اگر معلوم زنده پویا و حرکت دار و متحرک و زنده را بررسی کردی، توی علم می شوی زنده.

تبیین این مطلب آن است که الهیات فلسفه درباره جهان که می اندیشد، هستی جهان که چه هست و چه نیست را بررسی می کند میگوید اگر موجودی هستی اش عین ذات او بود، این مبدأ نمی خواهد و  اگر هستی اش عین ذات او نبود حتماً علت و سبب دارد. این بیان نورانی امیر بیان علی بن ابی طالب(علیه افضل صلوات المصلین) است که فرمود: «کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ»[۲] هر موجودی که هستی اش عین ذاتش نیست علت دارد و اگر موجودی هستی اش عین ذاتش بود هرگز زوال پذیر نیست؛ نه سابقه عدم در بامداد ازل دارد نه لاحقه عدم در شامگاه ابد؛ چنین چیزی ازلی خواهد بود ابدی خواهد بود؛ «کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ». این از بیانات نورانی امیرالمؤمنین(علیه السلام) است از بیانات نورانی علی بن موسی(علیهما السلام) است[۳] هم امام رضا فرمود هم امیرالمؤمنین فرمودند که چیزی که هستی اش عین ذاتش نیست علت می خواهد.

مطلب دیگر آن است که نه آسمان و نه زمین و نه آنچه بین آسمان و زمین است هستی آنها عین ذات آنها نیست؛ سابقه عدم دارند، لاحقه عدم دارند، در دیرزمان یا زودزمان نبودند یا نیست می شوند پس هیچ کدام از اینها قائم به ذات نیستند و همه اینها مبدأ دارند آفریدگار دارند و آفریدگار اینها قیم و قیوم اینهاست و پیوند اینها با قیوم، پیوند ذاتی و ناگسستنی است لذا هر موجودی را شما بررسی کنید این موجود مثلث است یعنی یک نظام فاعلی دارد که او را آفرید، یک نظام غایی دارد که هدف اوست و یک نظام داخلی دارد که موجودی درونی اوست.

بشر کنونی متأسفانه چند صباحی است که آسمان و آسمانی، زمین و زمینی، دریا و دریایی، صحرا و صحرایی، این موجودات را مثله کرد؛ یعنی اگر آسمان شناس است چه کسی آفرید و برای چه چیزی آفرید را این دو ضلع را از آن گرفت فقط مثله شده اش ماند به نام آسمان و به نام منظومه شمسی و به نام ستاره های ثابت و سیار و مانند آن؛ اگر در زمین است و اگر در دریا و صحراست این ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾[۴] را که او را آفرید و «هو الْآخِرُ»[۵] را که هدف اوست این دو ضلع را از بدنه این موجود گرفت، این مثلث واقعی را مثله کرد، ارتباطش را از آفریدگار قطع کرد، ارتباطش را از آینده قطع کرد، چه کسی آفرید و برای چه آفرید، این دو ضلع را از این گرفت و این را مثله کرد و مردار سردخانه ای کرد و این مردار سردخانه ای را محور علم قرار داد که الآن می گویند زمین چیست یا چند میلیون یا چند میلیارد سال قبل یا بعد چه بوده است یا چه می شود اما چه کسی کرد و برای چه کرد را کنار گذاشتند.

 وقتی این مثلث را مثله کردند، این آسمان سردخانه ای را، زمین سردخانه ای را، بشر سردخانه ای را، دریا و دریایی سردخانه ای و مرده را در دانشگاه ها آوردند نتیجه اش جز الحاد جز کفر جز بی دینی و جز بی توجهی به آغاز و انجام جهان چیز دیگری نیست.

روز جهانی فلسفه پیام الهیات فلسفه این است که فلسفه الهی اولین رسالتش این است که علم را تربیت کند، بگوید «ایها العلم» تو سردخانه نرو، تو در فضای باز زنده بیندیش، هر چیزی را که دیدی بیندیش که فاعل آن چیست غایت آن چیست چه کسی آن را به این زیبایی و دقت خلق کرد که هر چه لازم داشت به آن داد و برای هدف خلق کرد، این ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾ را که یک ضلع مثلث است، «هو الآخر» را که ضلع سوم این مثلث است به بدنه این ضلع دوم بچسباند این را زنده کند وقتی معلوم، زنده شد علم می شود زنده.

پنج طایفه از آیات قرآن کریم که حرف همه انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) است این است که جهان مسلمان است جهان موحد است جهان حامد است جهان ساجد است جهان مطیع است: ﴿فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعین﴾[۶]. دانش وقتی مسلمان می شود که موحدانه و مثلثانه تدریس بشود؛ اگر معلوم، زنده بود و مسلمان، علم، زنده می شود و مسلمان، دانشگاه، زنده می شود و مسلمان، دیگر نه بیراهه رفتنی در کار است نه بدراهه رفتن و نه راه کسی را بستن.

این عقلانیت وحیانی را قرآن کریم به قدری حرمت داد که خدا فرمود من اگر انبیا نمی فرستادم رهبران الهی نمی فرستادم بشر به من اعتراض می کرد می گفت تو که می دانستی ما بعد از مرگ نمی پوسیم ما مثل درخت نیستیم که مرگ ما عبارت از هیزم شدن ما باشد، ما مانند آن مرغ هستیم که از قفس پرواز می کنیم ما با مرگ از پوست به در می آییم نه بپوسیم، چرا برای ما رهبر نفرستادی؟

بنابراین ارتباط تنگاتنگ الهیات فلسفه با علوم است. فلسفه الهی می کوشد علم را تربیت کند و به آن می گوید معلوم مرده علم مرده تربیت می کند، علم زنده در سایه تحقیقِ معلومِ زنده است. معلوم سردخانه ای افسرده پژمرده مثله شده، علمی جز جنگ جهانی اول و دوم یا جنگهای نیابتی که هم اکنون می بینید نیست.

 روز جهانی فلسفه را ما گرامی می داریم؛ گرامی داشت فلسفه در الهیات آن است، الهیات فلسفه، عمیق است و ارتباط تنگاتنگش با علوم است. علوم زنده عالم زنده می پرورانند، عالم زنده، فضای دانشگاهی را زنده می کند، دانشگاه زنده جهان را زنده می کند و جهان زنده جهان عدل است و عقل.

من مجدداً مقدم همه شما را گرامی میدارم، از بزرگوارانی که در برگزاری این محفل عظیم کوشش کردند و تلاش میکنند حقشناسی می کنم و از همه بزرگوارانی که با نوشتن مقاله های علمی یا ایراد سخنرانی های وزین علمی بر وزن علمی این همایش افزودند و میافزایند سپاسگزارم. از ذات اقدس الهی مسئلت می کنم روزی بشود که جهان جز عدل و صلح نبیند و آن روز ظهور ذخیره عالم وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

[۱]. سوره نساء، آیه۱۶۵.

[۲]. نهج البلاغه، خطبه۱۸۶.

[۳]. التوحید(شیخ صدوق)، ص۳۵.

[۴]. سوره حدید, آیه۳.

۵. الکافی، ج۱، ص ۱۱۵.

۶. سوره فصلت، آیه ۱۱.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.