داعش خراسان سابقه جذب نیرو از القاعده و طالبان در گذشته را دارد و این روند بعد از موافقتنامه طالبان و امریکا در فوریه ۲۰۲۰ و متهم کردن طالبان به سازشکاری میتواند تشدید شده باشد.
به گزارش جماران؛ کوروش احمدی در روزنامه اعتماد نوشت: حملات روز پنجشنبه در کابل، دینامیسم پیچیده بین طالبان، شبکه حقانی و القاعده از یکسو و رقیبشان یعنی «داعش خراسان» از سوی دیگر را آشکار کرد. فرمانده امریکایی سنتکام بعد از این حملات تهدید داعش خراسان را «بهشدت واقعی» توصیف کرد و مشاور امنیت ملی بایدن نیز یکشنبه گذشته گفته بود که تهدید داعش «شدید» و «مستمر» است. این جنایات هولناک نشان داد که از این پس تا چه حد افغانستان ممکن است به عرصه درگیری بین این گروهها تبدیل شود.
گروه داعش در جریان تلاش برای ایجاد یک «خلافت اسلامی»، در جهت تقسیم جهان اسلام به ولایات متعددی نیز تلاش کرده است. «ولایت خراسان» یکی از ولایات ادعایی «خلافت» داعش است که در سنت متقدم اسلامی به منطقه وسیعی مرکب از آسیای جنوبی تا آسیای مرکزی، بخشهایی از ایران و ترکستان چین امروز اطلاق میشده است. داعش این ولایت را در ژانویه ۲۰۱۵ ایجاد کرد و دو تروریست را که قبلا در زمره سران طالبان پاکستان (حافظ سعیدخان) و طالبان افغانستان (عبدالرئوف علیزا) بودند، به عنوان امیر و نایب امیر این «ولایت» معرفی کرد.
حافظ سعیدخان در مصاحبهای که در نشریه دابق، ارگان رسمی داعش، (شماره ۱۳، ربیعالآخر ۱۴۳۷ ه ق) منتشر شد، گفته بود که این مناطق قبلا تحت حکومت مسلمانان قرار داشته و بعدا سکولاریستها، گاوپرستان هندو و کفار چینی این مناطق، از جمله کشمیر و ترکستان، را فتح کردند. وی در این مصاحبه، از مناطق تحت کنترل داعش خراسان در افغانستان و پاکستان به عنوان «دروازهای برای گسترش قلمرو خلافت» اسم برده بود. وی اضافه کرده بود که دولتهای پاکستان و افغانستان و «سازمانهایی مانند طالبان و لشکر طیبه که آنها ایجاد کردهاند، مانع گسترش خلافت هستند.»
وی دولت پاکستان را متهم به سوءاستفاده از این گروهها برای «منافع حقیر خود و نه برقراری قانونالله روی زمین» کرد. برخلاف القاعده که اولویت را به مبارزه با امریکا میدهد، داعش از ابتدا مدعی «تلاش برای اجرای قانون خدا روی زمین» بوده و به این بهانه قصد تصرف قلمرو و استقرار خلافت را داشته است. این هدف موجب شده تا خون هر کس و افراد هر حکومتی که حاضر به بیعت با داعش و پذیرش رهبری داعش نباشد، حلال اعلام شود. این امر موجب شد تا افراد و قبایل و گروهها و دولتهای سنی به هدفهای اولیه این گروه تبدیل شوند.
به همین دلیل، داعش حتی گروههای افراطی سنی تروریستی مانند طالبان پاکستان و افغانستان، لشکر طیب، القاعده و… را مرتد و محدورالدم میداند. اختلاف داعش خراسان با طالبان و القاعده هم برسر قلمرو و منابع است و هم برخی ابعاد ایدئولوژیک دارد. داعش این گروهها را متهم میکند که عقایدشان به شرک آلوده است؛ چرا که در پی افزایش مشروعیت خود از طریق علقههای قومی، ملی و قبیلهای هستند و اسلامشان خالص نیست. امریکا در اوت ۲۰۱۶ اعلام کرد که حافظ سعیدخان را در یک حمله پهپادی کشته و عبدالحصیب، جانشین او را نیز در آوریل ۲۰۱۷ در یک عملیات نظامی در ننگرهار افغانستان به قتل رسانده است.
در همین دوره، امریکا همچنین از استفاده از بمبهای بزرگ سنگرشکن علیه غارهای محل تجمع داعش در ننگرهار خبر داد. گفته میشود که بعد از مرگ حصیب، داعش خراسان ۴ رهبر دیگر نیز داشت که همگی درجریان درگیریها کشته یا اسیر شدند. در حال حاضر، شهابالمهاجر که یک عرب است و سابقا عضو القاعده بوده، رهبری داعش خراسان را بر عهده دارد. انتصاب یک عرب به ریاست داعش خراسان میتواند به خاطر احتراز از رقابتها و دعواهای قومی و قبیلهای بین اعضای محلی این گروه باشد و همچنین هدف جذب تروریستهای خارجی بیشتر به افغانستان را دنبال کند. بهعلاوه، المهاجر میتواند از سابقه کار در القاعده برای جذب نفرات از القاعده نیز استفاده کند.
داعش خراسان سابقه جذب نیرو از القاعده و طالبان در گذشته را دارد و این روند بعد از موافقتنامه طالبان و امریکا در فوریه ۲۰۲۰ و متهم کردن طالبان به سازشکاری میتواند تشدید شده باشد. به گزارش کمیته تحریم شورای امنیت مورخ ژوئیه ۲۰۲۰ روند عزیمت تروریستهای خارجی به افغانستان طی سه سال گذشته تسریع شده است. همین کمیته در گزارش بعدی خود (ژوئیه ۲۰۲۱) شمار اعضای داعش در شرق و شمال افغانستان را حدود ۲۰۰۰ نفر برآورد کرده که به دلیل از دست دادن قلمرو و نفرات به تمرکززدایی روی آوردهاند. این گزارش بر آن است که شمار اعضای داعش خراسان در اثر ضرباتی که متحمل شده، نسبت به ۲۰۱۶ تقریبا نصف شده است.
مقامات امریکایی نیز میگویند که عملیات داعش در افغانستان در ۴ ماه اول ۲۰۲۱ نسبت به مدت مشابه در سال گذشته بهشدت افزایش یافته و از ۲۱ مورد به ۷۷ مورد افزایش یافته است. اکنون سوال این است که آیا این گروه با توجه به خارج شدن امریکا و ارتش افغانستان از صحنه و درگیر شدن طالبان با مسائل عظیم داخلی و احیانا یک جبهه مقاومت داخلی فرصت بیشتری برای بسط قدرت خود خواهد یافت یا خیر. سوال دیگر این است که آیا طالبان به تنهایی قادر به غلبه بر داعش خواهد بود و آیا توانایی اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی لازم برای این منظور را خواهد داشت یا خیر.
مشکل دیگر میتواند این باشد که طالبان به خاطر رقابت گروههای افراطیتر اساسا قادر به کاستن از میزان افراطیگراییاش نشود. سوال مهم این است که آیا میتوان حملات پنجشنبه را یک ضربه استراتژیک به طالبان که مدعی داشتن توان لازم برای امن کردن افغانستان هستند، دانست. شک نیست که این حملات و قتل شمار زیادی سرباز امریکایی بر وجهه داعش خراسان بین افراطگرایان خواهد افزود و ممکن است به داعش برای جذب نفرات و منابع بیشتری نیز کمک کند.