مهدی کروبی در این مدت حصر، تاکنون ۴ نوبت استعفا داده ولی شورای مرکزی حزب نپذیرفته است. اخیرا هم کمیسیون ماده ۱۰ وی و ۳ نفر دیگر از شورای مرکزی اعتمادملی را احراز صلاحیت نکرده و درنتیجه پروانه حزب صادر نشده است.
به گزارش جماران؛ روزنامه اعتماد نوشت: الیاس حضرتی درباره دیدار با شیخ مهدی کروبی گفت: درخصوص حزب حاجآقا همچنان اصرار بر استعفا از دبیر کلی داشتند؛ ضمن اینکه به تشکل و وجود احزاب اعتقاد راسخ دارند، نمیخواهد دبیرکلیشان آسیبی به حزب وارد کند و بهانه به دست دیگران بدهد.
روز یکشنبه ساعت ۳ عصر، از زمانی که تسهیلاتی در مورد آقای کروبی و بحث دیدار معدودی از دوستان با ایشان ایجاد شده، جزو اولین کسانی بودم که هم برای ایجاد این مراحل تلاش کردم و هم خودم علاقهمند و مشتاق این دیدار بودم تا اینکه امروز این توفیق حاصل شد بعد از ۱۰ سال دیدار رفیق قدیمی و یار دیرین و دبیر کل حزبی که بنده قائممقامش هستم، حاصل شد. شوق دیدار و عجله برای دیدار به گونهای بود که زودتر از ساعت ۳ رسیدم. عزیزی از ماموران وزارت اطلاعات از دوربین متوجه آمدنم شد، خیلی محترمانه آمد بعد از سلام و احوالپرسی و پرسیدن اسم با کلید خودش در را باز کرد و بنده را به درون منزل راهنمایی کرد. ابتدا با مصطفی مولایی، یار غار و وفادار آقای کروبی روبرو شدم. ماسک داشت؛ فکر کردم از نیروهای اطلاعاتی است ولی ماسک را که برداشت، دیدم مصطفی است؛ ایشان همیشه کنار حاجآقا بوده و وفادار و وفادار...
روزنامه اعتماد نوشت: از پله که بالا رفتم، با حاجخانم برخورد کردم. شیرزنی که من به او «مادر انقلاب» لقب دادهام؛ چراکه همیشه غمخوار انقلابیون واقعی بوده، از پیش از انقلاب مرتب به زندانیان و مبارزان و همراهان امام(ره) و یاران آقای کروبی در زندان کمکرسانی داشت، در ایام جنگ نیز دوشادوش آقای کروبی در بنیاد شهید به مجروحان جنگ رسیدگی میکرد و علاوه بر آن، در تاسیس مجهزترین بیمارستان کشور در آن زمان، اعزام مجروحان به خارج از کشور، سرکشی به خانواده شهدا و مجروحان و جانبازان... همراه آقای کروبی بود و در تمام مدت این ۱۰ سال هم پرستار و یار و غمخوار ایشان بوده و هست؛ شیرزنی که قطعا در مدیریت از بسیاری از مدیران و مسوولان، عرضه و توانایی بیشتری دارد.
با شتاب پلهها را طی کردم، به اتاق حاج آقای کروبی رسیدم، حاج آقا را خدارو شکر سالم و با روحیه عالی سرزنده و سرحال و مثل همیشه بشاش یافتم، دلم میخواست بغلش کنم، در آغوشش بگیرم ولی از ترس اینکه من از بیرون آمده و خدایی ناکرده کرونایی به حاجآقا منتقل نکنم، احتیاط کردم و در حد اینکه مشتهایمان را به هم بزنیم، اکتفا کردیم. طبق عادت همیشگی حاجآقا از تمام دوستان و آشنایان و خانواده پرسوجو کردند، خیلیها را بهنام. من هم سلام همه دوستان روزنامه و حزب و دوستان بیرون را به ایشان رساندم.
دیدار ما با حاجآقا تا ساعت ۵ طول کشید؛ حدود ۲ ساعت بیشتر، در خدمتشان بودم.
راجع به حزب و آخرین شرایطی که دارد و مشکلاتی که در کمیسیون ماده ۱۰ احزاب ایجاد شد، مفصل بحث کردیم. راجع به آخرین وضعیت کشور در وضعیت سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و ... هم مفصل بحث کردیم.
همینطور راجع به مسائل بینالمللی و فشارهای خارجی بهخصوص از جانب امریکا صحبت کردیم.
و چه مرد پرخاطرهایاست؛ امیدوارم روزی فرصتی پیدا شود تمام این خاطرات بینظیر ثبت و ضبط شود. البته پیشنهادش را بعد از انتخابات ۸۴ به حاجآقا داده بودم و مجددا در این دیدار تکرار کردم.
درخصوص حزب حاجآقا همچنان اصرار بر استعفا از دبیر کلی داشتند؛ ضمن اینکه به تشکل و وجود احزاب اعتقاد راسخ دارند، نمیخواهد دبیرکلیشان آسیبی به حزب وارد کند و بهانه به دست دیگران بدهد.
حاجآقا در این مدت حصر، تاکنون ۴ نوبت استعفا دادهاند ولی شورای مرکزی حزب نپذیرفته است. متاسفانه اخیرا هم کمیسیون ماده ۱۰ ایشان و ۳ نفر دیگر از شورای مرکزی اعتمادملی را احراز صلاحیت نکردهاند و درنتیجه پروانه حزب صادر نشده است؛ هشدارهایی هم در مصاحبههای آقای عرف، معاونت محترم سیاسی وزارت کشور وجود داشت. البته ما از طریق مراجع ذیصلاح شکایت کردهایم و درحال پیگیری حقوقمان هستیم. مباحث ما در تمام زمینهها طولانی بود و خیلی مفید؛ فعلا به همین بسنده میکنیم.