غلامعلی رجایی در مورد احتمال حضور سید محمد خاتمی در انتخابات 1400 گفت: حساب رئیس دولت اصلاحات که جداست و حضورشان در انتخابات فرض محال است و این کار را نخواهد کرد. رئیس دولت اصلاحات خود بانی و مبدع ائتلاف است چگونه می‌خواهد حزبی و جریانی بیاید؟ رئیس‌دولت اصلاحات اصلا در قالب حزب نمی‌گنجد که بخواهد حزبی بیاید.

به گزارش جماران؛ روزنامه آرمان ملی نوشت: انتخابات ۱۴۰۰ جزء معدود انتخابات‌هایی است که هر دو جریان سیاسی کشور برای آن از ماه‌ها پیش برنامه‌ریزی کرده‌اند و درصددند که با موفقیت در این عرصه برای مدت چهارسال پاستورنشین شوند.

اصولگرایان پس از انتخابات ۲ اسفند ۹۸ که با مشارکت حداقلی مردم برگزار شد توانستند به راحتی پیروز انتخابات شده و کرسی‌های بهارستان را تصاحب کنند؛ امروز در این فکرند که پس از مجلس گام‌های خود را به سمت تصاحب کرسی‌ ریاست جمهوری محکم کنند. از طرف دیگر اصلاح‌طلبان که به دلیل عدم مشارکت مردم در انتخابات گذشته شرکت نکردند درصددند که حضور پرقدرتی را در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم تجربه کنند.

از این رو با برنامه‌ریزی مدون و ایجاد ساز و کار اجماعی جدید می‌خواهند انتخابات مجلس را به بوته فراموشی سپرده و موفقیت در ۱۴۰۰ را جشن بگیرند. آنچه در این میان مهم‌تر به حساب می‌آید رویکرد جامعه به انتخابات و به عبارتی هر جریانی که بتواند مردم و مشارکتشان را به نفع خود جلب کند خواهد توانست پیروز انتخابات شود. این امر نیز مستلزم ایجاد رضایت در مردم است. به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان در چند ماه پایانی منتهی به انتخابات به بازیابی سرمایه اجتماعی بپردازند تا شاید موفقیت مدنظرشان حاصل شود.

برای بررسی شرایط و موقعیت اصلاح‌طلبان، انتخابات ۱۴۰۰ ، اصلاح قانون انتخابات و آنچه در سپهر سیاست کشور می‌گذرد «آرمان ملی» با غلامعلی رجایی مشاور مرحوم آیت‌ا... هاشمی و فعال سیاسی اصلاح‌طلب به گفت وگو پرداخته است که می‌خوانید.

شرایط اصلاح‌طلبان را در انتخابات پیش رو چگونه ارزیابی می‌کنید و این جریان چگونه می‌تواند باز هم موفقیت‌های پیشین را تکرار کند؟

اصلاح‌طلبان همین‌که به‌رغم تمام بی‌مهری‌های که در حقشان شده در صحنه بمانند کار مهمی انجام داده‌اند، چراکه هیچ پرنده‌ای با یک بال حرکت نمی‌کند و هیچ ماشینی هم با یک یا دو چرخ نمی‌تواند به حرکت ادامه دهد. به هر حال تفکر اصلاح‌طلبی تفکری رسمی و پذیرفته شده است که طی چند دوره هم مجلس و هم دولت را در اختیار گرفته است. گمان می‌کنم که از این جهت باید به اصلاح‌طلبان به عنوان یک وزنه قابل توجهی که توانسته‌اند در مقاطعی تا 24میلیون رای مردم را جلب کند نگاه ویژه‌ای داشت. خود اصلاح‌طلبان نیز باید متوجه این ظرفیت باشند، چون همواره در مقاطع مختلف اصلاح‌طلبان شرایطشان برای جلب رای مردم بهتر از اصولگرایان بوده است. از طرف دیگر برای اینکه مردم کماکان به اصلاح‌طلبان خوشبین باشند باید اتفاقات مثبتی رخ دهد که در نتیجه آن نگاه مردم نسبت به اصلاح‌طلبان بازگردد و باز هم در مقام حمایت از اصلاح‌طلبان قرار بگیرند. البته اینکه مردم نگران هستند ناشی از نارسایی‌های اقتصادی و معیشتی است که دولت دچار آن است که البته در برخی از این مشکلات مقصر و در برخی دیگر مقصر نیست، اما اصلاح‌طلبان به دلیل اینکه در روی کار آمدن این دولت موثر بودند توجیهی ندارند و باید در ناکامی دولت در برخی حوزه‌ها سهم خود را بپذیرند. اتحاد اینها و عدم تفرقشان با یکدیگر می‌تواند مردم را خوشبین کند که اینها بتوانند سبد انتخابات را پر کنند. وحدت و با هم بودن اصلاح‌طلبان و اعتدالیون این امید را در مردم ایجاد می‌کند که اینها با هم هستند و نگرانی‌هایی که وجود دارد را برطرف می‌کند. بنابراین باید در چند مساله توافق کنیم که اصلاح‌طلبان اولا باید متحد باشند و نظام نیز در قبال اصلاح‌طلبان برخی کارها را انجام دهد. یعنی شرایط به‌گونه‌ای رقم بخورد که اصلاح‌طلبان بتوانند با کاندیداهای اصلی و حداکثری خود وارد صحنه انتخابات شوند و به سراغ افراد درجه 2 و 3 نروند که شانس پیروزی در انتخابات 1400 را نیز از دست بدهند.

 

به این مساله که «اصلاح‌طلب؛ اصولگرا تمومه ماجرا» اعتقادی ندارم

 

علی‌القاعده این مساله اجتناب ناپذیر است که اگر شرایط برای حضور کاندیداهای اصلی اصلاح‌طلبان فراهم نشود بخشی از جامعه که در انتخابات‌های گذشته به اصلاح‌طلبان و نامزدهایشان رای می‌دادند در انتخابات شرکت نخواهند کرد و شاهد انتخاباتی کمرنگ و حداقلی خواهیم بود. بنابر این اگر سیاست را بر مشارکت حداکثری قرار دهیم باید اصلاح‌طلبان بتوانند با تمام ظرفیت خود وارد انتخابات شوند که بتوانند بر اساس سیاستی که در قبال آنها پیش گرفته می‌شود گزینه اصلی خود را وارد انتخابات کنند. اگر این اتفاق رخ دهد تا حد قابل قبولی ریزش پایگاه اجتماعی و نا امیدی مردم از عملکرد اصلاح‌طلبان نیز برطرف خواهد شد. چرا که این نگرش خطرناکی است که مردم احساس کنند کاری از جناح‌های سیاسی بر نمی‌آید. من به این مساله که برخی می‌گویند:« اصلاح‌طلب؛ اصولگرا تمومه ماجرا» اعتقادی ندارم. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان دو جریان سیاسی اصیلی هستند که به تناوب در مقاطع مختلف دولت و مجلس را در اختیار گرفتند و کماکان نیز این وضعیت برقرار است.

 

انگیزه‌ها در انتخابات مجلس با ریاست جمهوری متفاوت است

 

بـــرخی مــعتقدند که با توجه به عدم وجود سیگنال‌هایی مبنی بر تغییر وضع موجود در معیشت مردم و حل مشکلات اقتصادی انتخابات سال آینده نیز مانند انتخابات مجلس یازدهم در اسفند 98 حداقلی خواهد بود؛ از دید شما مولفه‌های مشارکت حداکثری چه اموری است؟

انگیزه‌ها در انتخابات مجلس با ریاست جمهوری متفاوت است و چون در ریاست جمهوری هر 4 سال یکبار یک نفر را به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب می‌کنند بیش از سایر انتخابات‌ها برای مردم و جریان‌های سیاسی اهمیت دارد. در انتخابات مجلس شاید در شهری مردم کاندیدای خود را نیابند و شرکت نکنند اما در انتخابات ریاست جمهوری بحث اداره کشور است و مردم می‌فهمند که دیگر نه بحث شهر یا استان که بحث کلان کشوری و حاکمیتی مطرح است. بنابراین من فکر می‌کنم جدای از بحث حل مشکلات اقتصادی معیشتی جامعه همت دولت و سایر ارکان حاکمیت را می‌طلبد؛ نظام باید این ظرفیت را ایجاد کند که جریان‌های سیاسی از حداکثر ظرفیت‌های خود استفاده کنند تا مردم نیز در پای صندوق‌های رای مشارکت حداکثری را رقم زنند.

مسلما باید نظر مردم تامین شود تا در انتخابات شرکت کنند. به عنوان مثال وقتی فردی به مغازه‌ای وارد می‌شود و جنس مورد نظر خود را پیدا نمی‌کند از آن مغازه خارج می‌شود و دیگر باز نمی‌گردد و به جایی خواهد رفت که جنس مورد نظر خود را پیدا کند. بنابراین حاکمیت باید زمینه حضور حداکثری را برای جریان‌های سیاسی فراهم کند. البته اصولگرایان که با تمام توان خواهند آمد و از هم اکنون نیز گزینه‌های متعددی دارند که همین امر نیز برایشان دردسرساز شده است. اما در طرف مقابل اصلاح‌طلبان ممکن است نتوانند از گزینه اصلی خود استفاده کنند و این حتما در حضور پای صندوق‌ و میزان رای مردم تاثیر خواهد گذاشت. لذا نظام باید حوصله به خرج دهد چون یک رئیس‌جمهور می‌خواهد چکار کند؟ نهادی مثل شورای نگهبان برای ورود گزینه‌ها مطرح است و پس از آن نیز بحث نظارت مجلس مطرح است که می‌توانند با سوال و استیضاح رئیس‌جمهور را کنترل کنند. پس جای نگرانی نیست. ضمن اینکه جریان اصلاح‌طلبی نیز امتحان خود را پس داده چراکه اصلاح‌طلبان در دوره اصلاحات به لحاظ وضعیت معیشتی مردم و هم به لحاظ روابط خارجی دوره درخشانی را سپری کردند. در بیست سال گذشته آرایی که رئیس دولت اصلاحات در دو دوره ریاست جمهوری خود آورده بود در نوع خود بی‌نظیر بود. در سال 76 20 میلیون و در سال 80 22 میلیون رای. لذا به نظرم این سرمایه اجتماعی که به واسطه عملکرد مثبت اصلاح‌طلبان به وجود آمده حفظ و تقویت شود. اینکه برخی فکر می‌کنند تفکر اصلاح‌طلبی تفکر برانداز و ناسازگاری است را باید کنار بگذارند و عرصه رقابت طبیعی و سالم فراهم شود و مردم نیز هر انتخابی انجام دادند مثل دوره امام محترم شمرده شود.

 

اصلاح‌طلبان از همان ابتدا باید حد و مرز خود را با دولت مشخص می‌کردند

 

بارها بر این نکته تاکید شده که اصلاح‌طلبان برای بازیابی سرمایه اجتماعی خود باید به مرزبندی با دولت بپردازند چرا که ریزش سرمایه اجتماعی آنها به جهت نارضایتی مردم از عملکرد دولت بوده است؛ با توجه به زمان باقی‌مانده تا انتخابات چه میزان به این موضوع قائل هستید؟

من معتقدم اصلاح‌طلبان از همان ابتدا باید حد و مرز خود را با دولت مشخص می‌کردند. به هر حال این دولت دولتی است که اصلاح‌طلبان نیز در روی کار آمدنش سهم و نقش داشتند. اما اینکه اصلاح‌طلبان بخواهند به طور کلی خود را از دولت کنار بکشند و جدا کنند من موافق نیستم. به هر حال اکنون نیز نیروهای اصلاح‌طلب در دولت حضور دارند هر چند که به مرور تعدادشان کم شد ولی الان معاون اول رئیس‌جمهور و برخی از وزراء و معاونان اصلاح‌طلب هستند. لذا اصلاح‌طلبان نمی‌توانند به کلی به این مساله پشت کنند ولی به هر حال باید با نقد درست و منصفانه آن مواردی را که از دولت نمی‌پسندند به جامعه بگویند. نه می‌شود به تخطئه کامل دولت پرداخت و نه می‌شود کاملا حمایت کرد پس باید در عین حالی که وجوه مثبت و عملکردهای خوب را دید باید نکات قابل نقد را نیز مطرح کرد.

بــرخی اصلاح‌طلبان بر این نظرند که با توجه به تجربه ناموفق ائتلاف با حسن روحانی باید به سمت حضور با کاندیدای مستقل اصلاح‌طلب رفت؛ با توجه به شرایط فعلی و رویکردهای حاکمیت ائتلاف را به صلاح اصلاح‌طلبان می‌دانید یا حضور با کاندیدای جریانی؟

در حدی که من می‌دانم اینگونه نیست اصلاح‌طلبان گفتند که گزینه حزبی و جریانی خود را معرفی می‌کنند اما اجماع را می‌پذیرند. هرگز این را نمی‌پذیرم که اصلاح‌طلبان صرفا با کاندیدای مستقل و حزبی وارد انتخابات شوند. این یک عقب ماندگی سیاسی است که مستقل و حزبی وارد انتخابات شوند. اصلا اصولگرایان به خاطر همین تفرق از اصلاح‌طلبان شکست خوردند. اما اینکه اصلاح‌طلبان گزینه حزبی خود را به اجماع بگذارند و بر آن مبنا عمل کنند قابل پسند و درست است. معتقدم رفتن اصلاح‌طلبان به سمت ائتلاف شانس پیروزی آنها را بیشتر می‌کند، چرا که کاندیدای جریانی و حزبی هیچ شانسی برای موفقیت ندارد.

 

حضور خاتمی در انتخابات فرض محال است

 

حتی اگر شخصیتی مثل رئیس دولت اصلاحات نیز به عرصه انتخابات ورود کند بازهم شانسی نخواهد داشت؟

حساب رئیس دولت اصلاحات که جداست و حضورشان در انتخابات فرض محال است و این کار را نخواهد کرد. رئیس دولت اصلاحات خود بانی و مبدع ائتلاف است چگونه می‌خواهد حزبی و جریانی بیاید؟ رئیس‌دولت اصلاحات اصلا در قالب حزب نمی‌گنجد که بخواهد حزبی بیاید. شخصیتی می‌تواند رای آوری داشته باشد که در جامعه احزاب اصلاح‌طلب بر روی او اجماع کنند تا خیال آنهایی که در جامعه دل به این اردوگاه سپرده‌اند راحت شود. ولی اینکه هر کس به نامزد خود دل خوش باشد این بازی در میدان اصولگرایی است و از هم اکنون نیز می‌توان بازی را واگذار شده تصور کرد. البته شخصیت‌هایی که بتوانند در اصلاح‌طلبان اجماع ایجاد کنند وجود دارند. تصور می‌کنم اگر زمینه برای حضور رئیس دولت اصلاحات فراهم باشد این اجماع به سرعت انجام می‌شود. البته به شرطی که حاکمیت پذیرای این موضوع باشد و اگر نه شخصیتی مثل آقای جهانگیری شاید بیشترین شانس را در رای‌آوری داشته باشد.

طرح اصلاح قانون انتخابات طی چند وقت گذشته سر و صداهای زیادی به پا کرده و بسیاری بر این باورند که مجلس با این اصلاحات درصدد است تا شرایط را برای حضور یک جریان خاص سیاسی در انتخابات فراهم کند؛ تحلیل شما از این مساله چگونه است؟

من فکر می‌کنم که مجلس روش ناپخته‌ای را در پیش گرفته که دست خودش را هم می‌بندد. چون با این وضعیت گزینه‌هایی که می‌توانند وارد انتخابات شوند گزینه‌های محدودی هستند و علی القاعده برخی از این کار و رقابت خارج می‌شوند و نمی‌توانند در انتخابات حضور پیدا کنند. لذا اصلاح قانون انتخابات 2 تالی فاسد دارد؛ آنهایی که نباید بیایند با این قانون می‌توانند در انتخابات حضور پیدا کنند و آنهایی که می‌توانند در انتخابات باشند از حضور در انتخابات منع می‌شوند، مثلا تاکنون قانون این بوده که مسئولان برای حضور در انتخابات استعفا کنند اما الان به‌گونه‌ای شده که می‌توانند استعفا ندهند. این باعث می‌شود که صحنه متزلزلی را شاهد باشیم. نمی‌شود هرکسی شانس خود را امتحان کند. باید آنهایی وارد عرصه انتخابات شوند که جدی باشند و واقعا هزینه کنند. من تصورم این است که مجلس در این قضیه خطی عمل می‌کند و اگر مجلس خطی شود کشور آسیب می‌بیند.

 

نظامیان نیز مانند هر شهروندی می‌توانند در انتخابات شرکت کنند

 

مــباحث مختلفی پیرامون حـــضور نظامیان در انتخابات 1400 مطرح می‌شود اساسا این حضور می‌تواند موجب کارآیی و کارآمدی بیشتر شود یا اینکه طبق وصیت‌نامه امام اساسا نباید حضور نظامیان در عرصه سیاست پذیرفته شود؟

من معتقدم که نظامیان نیز مانند هر شهروندی می‌توانند در انتخابات شرکت کنند و از سمت نظامی خود استعفا دهند. اما اینکه کشور را به نظامی‌ها بسپاریم به یک شکل غیرمستقیم اثبات می‌کند که در عرصه سیاست دچار نوعی نازایی و عقیم شدن شده‌ایم. یعنی واقعا پس از گذشت 42 سال عرصه سیاسی کشور نتوانسته این زایش را در خود داشته باشد که پادگان‌ها بیایند و عرصه سیاست را در اختیار بگیرند و هیأت وزیران را با َآن پیچیدگی‌هایی که دارد، اداره کنند. نظامی‌ها کجا می‌توانند دولت را اداره کنند و کجا این آموزش را دیده‌اند؟ من فکر می‌کنم این به نوعی اقرار به ناَ‌توانی سیستم مدیریت و عرصه سیاسی کشور است که نتوانسته آنقدر زایش داشته باشد که باید دستگاه سیاست از میلیتاریسم و نظامی‌گری فرد یا افرادی را وام بگیرد. اینکه نظامی‌ها بخواهند تنور انتخابات را گرم کنند مانعی ندارد، اما اینکه بخواهیم دولت را به نظامی‌ها بسپاریم به دلایلی که گفتم باعث ریزش آرا خواهد شد و ظاهرا عواقب منفی خواهد داشت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.