محمد صادق صالحی منش در واکنش به یادداشت عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان نوشت: «من معتقدم امام باید بیهمتا و دستنیافتنی بماند و بر خلاف سرمقالهنویس روزنامه جوان بر این باورم که نمیتوان بیمحابا انتقاد از حضرت امام خمینی را تجویز کرد.»
به گزارش جماران؛ محمد صادق صالحی منش در یادداشتی در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: «آقای عبدالله گنجی را از نوشتههای مختلفش میشناسم و ایشان را بر اساس همان اطلاعات ناقص خودم، واقعا دوستدار امام خمینی میدانم و معتقدم برخلاف بسیاری از دوستانش از امام عبور نکرده است.
اما بهانه این نوشته مطلبی است که ایشان درباره سخنان هفته قبل یادگار امام نگاشتهاند. در مطلبی نسبتا مفصل این برادر گرامی سخنان آقا سید حسن خمینی را مورد نقد قرار داده بود. بهانه انتقاد هم سخن حاج حسن آقاست که گفته بودند: «با تمام توان ایستادهایم که امام وجهالمصالحه هیچ تفکر و جناحی نشود. نه خودمان و نه هیچ نهادی را متولی انحصاری تفسیر امام نمیدانیم.»
در ادامه به برخی از نقدهای جناب گنجی اشاره میکنم. ۱- گنجی مینویسد: «اگرچه سخن ایشان منطقی و معقول به نظر میرسد، اما به دلایلی که خواهد آمد، نمیتوان «تفسیر آنارشیستی» از امام ارایه کرد، خصوصا وقتی اندیشه امام مبنای حکومت است، تفسیر آن با تفسیر علمی- دانشگاهی متفاوت است. امام یک نویسنده و مولف نیست که مثل همه اندیشمندان دیگر، سلسله نسلها بیایند و او را نقد و تفسیر نمایند. اگر امام را از حکومت بیرون بکشیم، نظر سیدحسن خیلی هم بیربط نیست، اما امام بنیان یک حکومت را نهادهاند که با تفسیر میتوان آن را به ضدخودش تبدیل کرد. تفسیر دانشگاهی از امام عموما مبتنی بر معرفت نسبیگرا و اخیرا شالودهشکن و جوهرستیز انجام میشود. در تفسیرهای دانشگاهی که از اندیشه سیاسی امام میشود، ایشان یک فرد عرفیگرا و نسبیگرا معرفی میشود.»
در این باره گفتنی است که اولا مگر تفسیر بر دو نوع است؟ تفسیر علمی و دانشگاهی و تفسیر غیرعلمی؟ و اساسا گنجی معلوم نمیکند که تفسیرهای دانشگاهی چرا آنارشیستی هستند. و مگر وقتی یک تفسیر مبنای حکومت قرار گیرد نمیتوان از آن تفسیر علمی ارایه کرد؟ و مگر میشود تفسیر علمی ارایه کرد و یک متن را به ضد خودش تبدیل کرد؟
ثانیا مگر حاج حسن آقا گفته هر کس حق دارد «تفسیر آنارشیستی» از اندیشه امام ارایه دهد؟ ایشان تا آنجا که من از ایشان خواندهام، همواره بر اجتهاد در اندیشه امام و استفاده از «همه قواعد باب اجتهاد» در این مورد تأکید کردهاند.
ثالثا چرا گنجی فکر میکند هر تفسیر علمی شالودهشکن است؟ این عبارت ایشان چنین به ذهن القا میکند که گویا گنجی از «محک علمی مبنای امام» واهمه دارد و فکر میکند شاید نتوان از این مبنا با زبان علم دفاع کرد. در حالی که به عنوان یک محقق علوم اسلامی، به تأکید، معتقدم اندیشه امام از هر آزمون علمی سربلند بیرون خواهد آمد.
۲ - جناب گنجی مینویسد: «ارزش و استقلال انقلاب امام را نمیتوان در دوقطبی جنگ سرد برد و امریکا یا انگلیس را خالیکننده پشت شاه و پشتیبان امام معرفی کرد. چنین تفسیری به بحران فکری و ادراکسازی ذهنی منتهی میشود که تاریخ نوع دیگری ثبت خواهد شد. »
ظاهرا اشاره گنجی به سخنان آقای عیسی کلانتری است. در این باره باید گفت:
اولا مگر حاج حسن آقا چنین گفته است؟ و ثانیا مگر موسسه تنظیم و نشر آثار امام و سایت جماران دهها مطلب در رد این مطلب منتشر نکرد؟ چرا آقای گنجی به مخاطب خود آدرس غلط میدهد و با تحریک خوانندگان خود، میخواهد چنین القا کند که «گوینده این سخن»، دارای قرابت فکری با بیت امام است؟ این کاملا از انصاف به دور است.
۳- گنجی مینویسد: «از قضا موسسه امام یا خبرگان رهبری باید «شاقولدار» اندیشه و سیره امام باشند. اشکال ندارد که مفسران به تفسیر بپردازند، اما آنجا که قرار است این تفسیر مورد بهرهبرداری سیاسی- اجتماعی و فرهنگی قرار گیرد باید شاقولدار به میدان بیاید. بنابراین موسسه تنظیم آثار امام باید اصول مکتب امام را در اختیار مفسران قرار دهد تا «چارچوبمندی» اندیشه امام حفظ شود و در گذر زمان شخصیتی از امام ارایه نشود که با مائو یا رهبر خمرهای کامبوج یکی باشد. »
در این باره نیز گفتنی است:
اولا مگر حاج حسن آقا خلاف این را گفته است؟ مگر شاقولداری به معنای آن است که شاقولدار، انحصار اندیشهای را در دست بگیرد؟ موسسه حتما باید تفسیری را که صحیح میداند، ارایه دهد و طبعا کسانی که به آنها اعتماد دارند همان را میپذیرند. ولی چرا دیگران باید از تفسیر اندیشه امام محروم باشند؟ ثانیا خود شما مگر تاکنون به تفسیرهای موسسه احترام گذاشتهاید؟ تاکنون درباره حضور نظامیها در سیاست که مخالف نص وصیت نامه امام است به تفسیر موسسه تن دادهاید؟ و اصلا این مطلب در نقد یادگار امام، در کدام روزنامه منتشر شده است؟ آیا این روزنامه که متعلق به نهاد نظامی است در سیاست دخالت نمیکند؟
و ثالثا درج نام خبرگان رهبری در کنار نام موسسه امام هم از اشتباهات روشن آقای گنجی است. چراکه خبرگان به عنوان یک نهاد، مسوولیتی در این حوزه ندارد و اعضای آن هم ویژگی خاصی در این حوزه ندارند که بخواهند انحصار این امر را بر عهده بگیرند. علاوه بر آنکه کنار هم نهادن «موسسهای که به فرمان امام و مطابق نص دستور ایشان برای تعیین «تحریف» [و نه تفسیر] شکل گرفته است» با یک نهاد عمومی، حداقل در ظاهر، خلاف فرمایش امام است.
۴- گنجی در ادامه مینویسد: «هرگونه تفسیر امام بدون توجه به اصول اندیشه و تعبد در سیره ایشان خیانت است.» در این باره هم باید گفت: قسمت اول این سخن که به اصول اندیشه امام اتکا دارد، درست است ولی هیچ تضادی با سخن یادگار امام ندارد البته باید توجه داشت که علاوه بر «اصول اندیشه یک صاحب مکتب»، برای تفسیر، باید به ظواهر کلام و شأن نزول سخنان و مطلقات و مقیدات آن و مجملات و مبینات آن و عمومات و مخصصات آن و از همه مهمتر معارضات درون گفتمانی آن توجه داشت.
ولی قسمت دوم سخن گنجی صددرصد غلط است چراکه برای تفسیر اصلا لازم نیست شما به «عقیدهای چه رسد به سیرهای» متعبد باشید. البته بگذارید انصاف دهم که این لغت احتمالا به اشتباه بر قلم گنجی جاری شده و مراد وی احتمالا «توجه به سیره امام و تأثیر آن در فهم مراد امام» است. این سخن البته فیالجمله صحیح است اما باید توجه داشت که رفتار که در اصطلاح فقهی به آن «فعل و تقریر» میگویند برای اینکه دلالت داشته باشد باید خالی از جهات صدور لحاظ شوند و با این حال از ادله الزامآور نیست. تفصیل این مطلب را در جای خود ملاحظه کنید.
۵-گنجی در ادامه به سخنان یکی از اندیشمندان در مصاحبه با سایت جماران اشاره میکند و آن را مخالف صریح مبانی امام بر میشمارد. در اینجا اجازه دهید که بگویم « یا للعجب به این همه اتقان و قدرت در استدلال».!!
راستی آیا سخنان یک مصاحبهشونده در یک سایت، را باید به پای متولی موسسهای که آن سایت به آن مرتبط است، نوشت؟ راستی آیا هر چه در صدا و سیما منتشر میشود نظر رهبری است؟ و آیا هر چه در روزنامه جوان نشر مییابد، حکایتگر نظرات رهبر معظم انقلاب یا فرمانده سپاه یا حتی آقای گنجی است؟ راستی مگر مصاحبه به معنای آن نیست که طرف مقابل حرف خود را میزند؟ مگر در مصاحبه باید طرف مقابل نظرات من و شما را بازگو کند؟ و مگر همین سایت خبری جماران هر روز با چندین نفر مصاحبه نمیکند؟ چرا نظرات آنها را به سید حسن آقا منتسب نمیدارید؟ برادرم جناب گنجی باید علاوه بر عشق به امام از حضرت روحالله انصاف را هم فرا گیرد. جای دوری نمیرود.
۶- گنجی همچنین مینویسد«چندسال پیش سید حسن خمینی پیشنهادی ارایه کرد که امام را به مثابه مکتب بگیریم و فکر میکنم آن روز هم هدف ایشان از طرح موضوع بازکردن فضای نقد روی اندیشه امام بود که البته و واقعا اشکال هم ندارد، امام معصوم نبود و نقد ایشان هم تابو نیست»
در این باره هم گفتنی است:
اولا یا ایشان اصلا سخنان یادگار امام را درباره «مکتب بودن امام» نخواندهاند یا عامدانه نعل وارونه میزنند یا با کمال معذرت آن را بهطور کامل درنیافتهاند. من نمیدانم از کجای طرح این مساله آقای گنجی به این نتیجه رسیده است که «مکتب دانستن امام» به معنای «باز کردن فضای نقد امام» است؟ آیا اینکه رهبر انقلاب فرمودند «شهید سلیمانی مکتب است» به معنای تجویز نقد شهید سلیمانی است؟
ثانیا سید حسن خمینی چندین بار به تصریح گفته که اصلا مراد ایشان از اجتهاد در اندیشه امام نقد امام نیست، بلکه همانطور که فقها در مکتب امام صادق اجتهاد میکنند ما هم باید در مکتب امام اجتهاد کنیم. مگر فقهای اسلام امام صادق را نقد میکنند؟
و ثالثا اتفاقا من معتقدم امام باید بیهمتا و دستنیافتنی بماند و بر خلاف سرمقالهنویس روزنامه جوان بر این باورم که نمیتوان بیمحابا انتقاد از حضرت امام خمینی را تجویز کرد.
۷- گنجی در آخر سر مینویسد: «عرفیگرایی در فرهنگ و سیاست مهمترین انگیزه تفسیرهای امروز از امام است.»
واقعیت آن است که این جمله آقای گنجی هم برای من نامفهوم است و نمیدانم «عرفیگرایی» در نظر ایشان به چه معناست. ولی میدانم که هر کس به «انگیزهای » وارد «عرصه تفسیر» میشود. «صحت یا بطلان یک تفسیر» را با ادله میسنجند و نه با توجه به نیتها و انگیزهها. و به نظر من یادگار امام دقیقا به همین امر توجه میدهد: «نمیتوان امام را وجهالمصالحه انگیزهها کرد. نمیتوان گفت که چون ما انگیزههای خوب داریم و دلمان به حال اسلام میسوزد، پس بر خلاف وصیت امام عمل میکنیم. نمیتوان مدعی شد که در خط امام هستیم در حالی که فقط انگیزه خوب داریم و نمیشود چون انگیزه کسی را نمیپسندیم به او تهمت بزنیم که مخالف امام است»
به عمل و برهان و استدلال کار برآید و به سخندانی و انگیزهخوانی نیست.»
*فرمانده اسبق سپاه حفاظت ولی امر و استاندار قم در دولت یازدهم