ایران بدون شجریان قطعاً چیزی کم خواهد داشت؛ چرا که کمتر کسی است که بخشی از زندگی خود را با صدای او تجربه نکرده باشد. شجریان نه صرفاً یک موسیقیدان بلکه تجربه زندگی ایرانیان بود که صدای او بازتاب دهنده آن بود. اما صدا و هنر موسیقی شجریان هم نبود که او را جاودانه کرد بلکه هنر زندگی او چنین اثری بر جای گذاشت و او را در دل ملت ایران جا داد و عزیز کرد.

به گزارش جماران؛ محمدرضا خاتمی در روزنامه ایران نوشت: «شــــاید تمـــام مــردم ایـــران مانند من اول از هر چیز به واسطه صدای استاد شجریان با ایشان آشنا و شیفته آن هنر ناب و والا شدند. اما جایگاه امروز استاد شجریان در فرآیندی شکل گرفت که ابعاد دیگر وجودی ایشان نیز برای جامعه مکشوف شد. همین الان، به رغم اینکه استاد شجریان سال‌ها بود که در عرصه هنر فعالیتی نداشتند و در بستر بیماری بودند و رحلت ایشان قابل پیش‌بینی بود اما می‌بینیم که این فقدان باز هم برای جامعه باورکردنی نیست. نه به این معنا که گویی جامعه عزیزی را از دست داده، بلکه می پنداریم همه ما خودمان را از دست داده‌ایم، چراکه استاد شجریان هویت ملی ما شده بود. چرا از سویی این ملت شادی و غم، شکست و پیروزی خود را با صدای او تجربه کرده بودند و از سویی دیگر در تمام این میدان‌ها، او را در کنار خویش و نه در موقعیتی جدا از جامعه می‌دیدند.

ایران بدون شجریان قطعاً چیزی کم خواهد داشت؛ چرا که کمتر کسی است که بخشی از زندگی خود را با صدای او تجربه نکرده باشد. شجریان نه صرفاً یک موسیقیدان بلکه تجربه زندگی ایرانیان بود که صدای او بازتاب دهنده آن بود. اما صدا و هنر موسیقی شجریان هم نبود که او را جاودانه کرد بلکه هنر زندگی او چنین اثری بر جای گذاشت و او را در دل ملت ایران جا داد و عزیز کرد. به همین اعتبار بیراه نیست که شجریان را نماد تمدن و فرهنگ ایران دانست. بخش زیادی از نسل‌های جوان ما که نه شناختی از حافظ دارند و نه تجربه زیستی و همدلی با شعر سعدی و مولانا و خیام، با شجریان بود که این بخش از هویت ایرانی را شناختند. همه ما سهم ادبیات فارسی را در تمدن ایرانی می‌دانیم و اینگونه است که آقای شجریان با صدای خودش، ادبیات ایران را پیش روی نسل‌های جدید گذاشت و باعث کشف دوباره آن توسط این بخش از جامعه شد.

اما خیلی مهمتر از اینها باید شجریان را نماد وحدت ایرانی‌ها دانست. هیچ ایرانی نیست که با او بیگانه باشد و احساس غربت با این هنرمند بکند. تقریباً تمام اقوام، مذاهب و حتی گرایش‌های اجتماعی ایران او را به عنوان مظهر فرهنگی ایران زمین، با تمام تنوع رنگین کمانی آن می‌شناختند. تنها از یک مظهر ملی بر می‌آید که در اوج طرد شدگی‌ها و نامهربانی‌ها در کنار مردم خویش بماند و مرام خودش را حفظ کند. او نشان داد که در نهایت ایران برایش مهم‌ترین چیز است و سرانجام در خاک همین وطن چشم از جهان فروبست.

شخصیتی که در ظاهر هنری بود اما در واقع ظرفیت وسیعی داشت که از توانایی تجمیع تمام رنگین‌کمان فرهنگی، قومی و اجتماعی ایران برخوردار بود. کما اینکه در سال‌های اخیر که زندگی ایشان به شدت به دلیل بیماری محدود شده بود، انگار همان نفس او هم برای بسیاری در این سرزمین مایه آرامش و برکت بود. هیچکس شکی ندارد که خاک ایران در خود چنین گوهرهایی را کم پنهان نکرده است.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
5 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.