امروز شیعه را شما ببینید که با این ملاکها چگونه و با چه کاراکتری معرفی میشود. مثلا این فکر که شما هر کاری کرده باشید مهم نیست! شما هر کاری بکن، ولی عاشورا بیا چند کفش هیئت را جفت کن ، دیگر نگران نباش وبعضآ امثال این اعتقاد که کسیکه این باورهای ما را نداشته باشد پایش به بهشت نمیرسد! نمیدانم چه بهشتی درست کردهایم که به جز عده قلیلی هیچ کسی در آن جای نمیگیرد!
به گزارش جماران؛ متن تفصیلی گفتگوی حجت الاسلام و المسلمین سید محمد ناصر تقوی با نشریه خیمه بدین شرح است:
کرونا مانند صافی عمل کرد. برخی از پلشتی های نوع دینداری و باورهای دینی ما را نشان مان داد. به همه ما ثابت کرد که چقدر موحد هستیم. چقدر از عقلانیت بهره مندیم و چقدر اسیر ظواهر و مناسکیم. نشان مان داد که دوست داشتن اهل بیت (ع) به دلمان رسوخ کرده یا در چشم مان مانده است. به ما نشان داد که چقدر از سیره و شیوه امامان فاصله داریم. با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد ناصر تقوی که سالهاست در حوزه دین به پژوهش مشغول است و تجربه های بین المللی و مواجهه با معتقدان به مذاهب و ادیان دیگر را هم دارد، در باره چالشهایی که کرونا برای دینداران به وجود آورده گفتگو کردیم...
دعا و توسل چه تاثیری در برطرف شدن بیماریها دارد؟ چون برخی مطرح میکنند که به هر حال بیماری یک دورهای دارد و باید طی شود، با توجه به این نکته دعا و توسل چه تاثیری در این روند میتواند داشته باشد؟
اول از همه باید توجه داشت که دعا و توسل از یک سو و دستورات پزشکی از سوی دیگر دو مقوله معارض یا جایگزین و رقیب نیستند، بلکه از نگاه ایمانی و توحیدی هر دوی اینها در یک روند بوده و همراه یکدیگرند؛ نه اینکه یکی آلترناتیو دیگری باشد. چراکه رجوع به متخصص، در هر کاری یک دستور عقلی و تبعاً یک دستور شرعی است. و در مورد مسائل پزشکی هم از باب : فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون، ما با عمل به دستورات متخصصین این رشته از علم، در واقع به وظیفه عقلی و دینی خود عمل میکنیم. در این زمینه بحث زیادی میشود کرد که خداوند هم این متخصصین را با تلاشهای علمی در طول تاریخ به برخی سببها آشنا ساخته و از طریق کوششها و تلاشهای بشری که با فهم و عقل خدادادی و بر طبق قاعده : و أن لیس للانسان الا ما سعی، اکنون بر سر سفره تلاش خود نشسته و از آن بهره میجویند.
اما از سوی دیگر باور به خداوند و وجود حقیقت مطلق در جهان هستی مبتنی بر دو اصل است نخست اینکه از نظر موحدان و باورمندان به خدا ، تمام آنچه که در فرایندهای علمی و تجربی بر آن دست می یابیم کشف و شناخت خصوصیات و ظرفیت هایی است که خداوند در آفرینش و در ذات پدیده ها قرار داده است پس هر تلاش علمی ، تجربی، و عقلانی تلاشی در جهت کشف و شناخت سنتهای الهی نهفته در طبیعت است و از این رو این تلاشها و اقدام های مادی و تجربی نه تنها ضرورت دارد بلکه منطبق با اراده و خواست خداوند بوده و عبادت بشمار می رود. اصل دیگر توحیدی این است که هر چیزی غیر خداوند ، نسبی و غیر مطلق است و لذا از نگاه مومنانه، هرتلاش و کوششی که در عرصه های مختلف زندگی نظیر اقدامات پزشکی و تلاش برای درمان و حفظ سلامتی داشته باشیم ضمن اینکه لازم و ضروری است ولی اینگونه نیست که برای رسیدن به نتیجه مطلوب ، کافی بوده و قطعا ما را به نتیجه مورد نظر برساند.چراکه این تلاشها هرچقدر هم که کامل و درست و دقیق انجام شوند بلاخره فراتر از ذات طبیعت و ظرفیت های در اختیار انسان قرار نمی گیرند و گفتیم ذات طبیعت و هرآنچه غبر خداست نیز ذاتی نسبی و محدودیت پذیر است بنابراین برای تکمیل خود و نتیجه بخشی نیازمند به افاضه و امداد نیرویی برتر و مطلق یعنی خداوند می باشد. و همین جاست که دعا و شفایابی از مبدا متعالی معنا پیدا می کند وگرنه هرگز دعا و امور معنوی نمی توانند جایگزین تلاشهای مادی و تجربی قرار گیرند چون اساسا این دو در طول هم قرار دارند در یک مرتبه نیستند تا شبهه و احتمال تعارض و رقابت میان آنها منطقی و قابل تصور باشد و به اصطلاح " دعا و شفایابی از خداوند" ماهیت پسا اقدام و پسا عمل دارند و وقتی ما می تدانیم دست به دعا برداریم و انتظار شفا از خداوند داشته باشیم که تمام اقدامات و تلاشهای تجربی و عقلایی لازم برای رسدن به نتیجه را انجام دهیم ولی در عین حال باور داریم که شفا و نتیجه بخشی به تمام این اقدامات و تلاشها فقط از جانب خداوند است. ملاحظه می کنید که میان یک انسان موحد و خداباور با دیگران ، از نظر جدیت در تلاش و اقدام هیچ تفاوتی نیست و بسا چون او استجابت دعا را مشروط به تلاش و فعالیت می داند باید در انجام آن جدی تر باشد. و در عین حال انسان موحد به دلیل همان باور به قدرت مطلق ، در سختترین شرایط هم پر از امید و انگیزه است و همین امید و انگیزه که به صورت دعا و توسل خود را نشان می دهد بی تردید از لحاظ روحی و آرامش بخشی در انسان بسیار مؤثر است و امروز از نظر علمی بصورت بدیهی درآمده که در بیماریها و گرفتاریها، این امید و باور به شفایابی اثر بی بدیل و منحصر به فردی در ایجاد آرامش و در نتیجه در کم کردن اضطراب و استرس و تقویت سیستم ایمنی و تحقق درمان و دستیابی به نتیجه مطلوب دارد.
حال می بینیم منطق کسانی که به بهانه اهمیت و ضرورت تلاش مادی و تجربی در فرایندهای زندگی و از جمله در فرایند درمان بیماریها ، توسل و دعا را بی اهمیت و یا احیانا خرافی و بی اثر می دانند و نیز در مقابل، آنان که در پوشش عقاید و باورهای مذهبی تلاش و اقدام علمی و عملی را نفی کرده و دعا و توسل را به عنوان جایگزین آن مطرح می کنند چقدر سست و غیرعقلانی است و این هر دو گروه در عین تقابل ظاهری ای که دارند ماهیتا از یک منطق غیر عقلانی نشات می گیرند.
کمترین اثر دعا و توسل این است که یک آرامش وامید بخشی برای ما به ارمغان میآورد. علاوه براینکه از منظر الاهیات اسلامی ، سببها هم لحظه به لحظه و دم به دم از منبع فیض احدی شارژ میشوند و در دعا، ما در واقع خواهان این هستیم که سببیت داروها و درمانگری آنها نافذ و موثر واقع شوند و تشخیصها و راههای پزشکی به نتیجه شفابخشی برسند. چرا که از نگاه الهی و دینی، این فیض دائم و پیوسته پروردگار است که سببها را به نتیجه و هدف می رساند ولی اراده و سنت و مشیت خداوند چنین است که امور عالم را بر طبق همین اسباب پیش براند و بدون تلاش و ایجاد اسباب از سوی انسان ، کاری انجام نمیدهد: أبی الله أن یجری الأمور من غیر أسبابها
اما اینجا یک مسئله هست و آن اینکه ما همیشه و همه جا اسباب را به تمامی نمیشناسیم، یا نمیدانیم هر سببی در هر موضوع و جایگاه خودش چگونه عمل میکند، مثلاً اگر آب معمولا و در غالب موارد سبب رفع تشنگی است، به تجربه دیده ایم همین آب برای برخی افراد در شرایطی، نه تنها مایه حیات و رفع تشنگی نباشد، که باعث تشدید بیماری و به خطر افتادن زندگی او می شود! پس ما در دعا با توجه به مبدأ هستی، از او میخواهیم که این اسباب را در جهت شفا قرار دهد و دوا و دارو را به شفاء منتهی سازد. اما طبیعی است که اگر دارو نخوریم و بیسبب به دنبال شفا باشیم کاری عبث و غیر معقول و غیر دینی انجام دادهایم و مثل همان است که بدون آنکه زانوی شتر را ببندیم و به خدا توکل کنیم که شتر من گم نشود. یا بدون هیچ حرکت و تلاشی توقع داشته باشیم که امورمان به سر انجام برسد.
بنابراین انسان در گرفتاریهایش در عین مراجعه به متخصص و سپری شدن دوره درمانش، به این توجه دارد که نگاه و توجهی به مسبب الاسباب کند و بگوید که من، کار و تلاش خود را کردم و به پزشک مراجعه کردم و دارو هم گرفتم و به دستورات پزشک هم عمل کردم، ولی شفا را نزد تو میدانم. از یک سو داروها اگر بخواهد اثر شفا بخش برای من داشته باشند، خداوند باید بخواهد و از دیگر سو این میکروبها ، ویروسها و باکتری های مخرّب ، اگر بخواهند سرکوب شوند و به من آسیب نرسانند ، اینها همه در تحت علم و قدرت و اراده خدا هستند. این نگاه توحیدی خاصی به انسان میدهد که همه چیز را از او و به دست او بدانیم؛ در عین اینکه در این مسیر دعا و توجه به او ، ذره ای کوتاهی در تلاش مان نمی شود. مانند آن معرفت و احساسی که بین ابراهیم و پروردگارش ایجاد شده. اوج معنا و ارجمندی معرفتی او باعث گشته تا خداوند جملات او را در قرآن کریم از فراخنای تاریخ بیرون بکشد و به همه ما این باور زیبای توحیدی ابراهیم را نشان دهد. ابراهیم دروصف پروردگار دو جهان می گوید: او کسی است که مرا آفرید و او مرا هدایت کرد و ... و هنگامی که بیمار می شوم پس هموست که مرا شفا می دهد: وإذا مرضت فهو یشفین.
از جانبی دیگر، خداوند می فرماید که به هنگام دعا توجه خاصی به ما دارد و اگر دعا نباشد، این توجه ویژه و خاص هم نخواهد بود: قل ما یعبؤا بکم ربی لولا دعاؤکم. و یا می گوید که مرا بخوانید و دعا کنید تا من شما را استجابت کنم : أدعونی أستجب لکم و مضامین مشابه که در ادبیات دینی و باورهای اعتقادی ماست و همه حاکی از حقیقت دعا و اهمیت توجه به مبدأ هستی است.
آیا میشود بین مصایب و مشکلاتی که به دلیل گناه انسانها رخ میدهند با مصیبتهایی که به دلایل طبیعی دیگر رخ میدهند فرق گذاشت و آنها را از یکدیگر تشخیص داد؟
با توجه به آنچه در آیات و روایات و آموزههای دینی آمده است بله؛ معیارهای کلی ای وجود دارد که به واسطه برخی گناهان عذاب نازل میشود. البته این بحث بسیار پردامنه و مهم است که اینجا مجال طرح کامل و مفصل آن نیست؛ اما یک معیار مهم تفکیک میان گناهان فردی و گناهانی است که در نسبت با دیگران انجام می گیرد و به تعبیری باید میان گناهانی که در ارتباط با حقوق الله است با گناهانی که در ارتباط با حقوق الناس می باشد فرق گذارد. از منظر الهیاتی و دینی ، اگر مشکلات و مصائب در شرایطی دامنگیر فرد و جامعه گردد که مبتلای به گناهانی هستند که در رابطه با حقوق دیگران قرار دارد این مشکلات می تواند جنبه هشدار و تنبیه داشته و نشانه ای از عذاب باشند، مخصوصا اگر یک مشکل و بلیه ای بصورت عام دامنگیر جامعه شود وگرنه امکان ندار گناهان فردی و آنچه که به روایط فرد با پروردگارش مربوط می شود آثار و پی آمدهایی را برای دیگران و برای جامعه داشته باشد. گناهانی چون ظلم کردن و خصوصا و خصوصا، ظلم کردن به نام خدا و دین ، که به تعبیر قرآن کریم شدیدترین نوع ظلم همین است و مصداق افترا بستن به خداوند می باشد( و من اظلم ممن افتری علی الله کذبا) و گناهانی از این دست از جمله مواردی است که باعث نزول عذابهای هشداری ئ تنبیهی میشود و طبعا این ظلم اگر ظلم اجتماعی و فراگیر باشد عذاب و مصیبتی فراگیر هم در پی دارد.
البته در قرآن کریم موارد و قیدهایی برای تأخیر در ابتلای به عذاب و یا رفع آن ذکر شده ، مثل وجود اولیای کامل الهی در بین مردم در هر عصری ، و یا استغفار جمعی مردم ( و ما کان الله لیعذّبهم و انت فیهم ، و ما کان الله معذّبهم و هم یستغفرون / انفال/ ۳۳) و اساسا چون فلسفه این نوع مصیبتها و مشکلات، تنبیه و هشدار است اگر به دنبال آن مردم متنبه شوند و تضرّع و استغفار، اهتمام به ادای حقوق و اظهار مهربانی نسبت به یکدیگر نمایند کنند موجب جلب رحمت الهی و رفع عذاب خواهد شد ( فأخذناهم بالبآسا و الضراء لعلهم یتضرعون ، فلولا اذاجاءهم بأسنا تضرّعوا (انعام/ ۴۲ و ۴۳)
هرچند اینجا مباحثی دیگر هم قابل طرح است که من فقط یک اشاره کوتاه می کنم چون اخیرا می شنویم و می خوانیم پس آنها که به خدا اعتقاد ندارند و یا اعتقاد به اصل وجود خدا ندارند ولی این سنتهای الهی و این نگاه را به عذاب آسمانی ندارند پس تکلیفشان چیست؟ خب خیلی صریح و ساده عرض می کنم آنها که به اصل خدا اعتقاد ندارند و مثلا آتئیست هستند و یا به هیچ دین و سنت الهی معتقد نیستند ، ما با آنها در این جهت مشترک هستیم که هردو تلاش و اقدام برای حل مساله از طریق مجاری و اسباب مادی و تجربی را انجام می دهیم و چنانکه گفتیم این اعتقادات ما هیچ تغییری در تلاش و جدیت مان ندارد، با این تفاوت که ما با باور به یک نیروی برتر، امید و انتظار گشایش و رسیدن به آسایش و سلامتی را از جانب او داریم. اما منکران و غیرباورمندان پاسخ دهند که چگونه خلا امید و انگیزه خود را جبران می کنند، خصوصا در مسایلی نظیر همین ویروس فراگیر که تا الان بشر از درمان و غلبه برآن عاجز مانده است. آیا امتیاز برخورداری از امید و آرامشی که از انتظار گشایش از جانب خداوند نصیب انسان می شود، به تنهایی سرمایه گرانسنگی نیست؟خب کلا ذهنشان را فارغ از این بطون و سنتها کنند و کاری هم به اینها نداشته باشند!
البته آنها نیز که فقط و فقط به باطن و امورمعنوی برای حل مسایل بسنده می کنند و از ظاهر غافل می شوند را هم قبول نداریم و این روش را غیر عقلی و غیردینی می دانیم. مثل تقدیر گرایان که به نوعی جبرگرایی و تقدیر گرایی تن می دهند و هیچ توجهی به اسباب ظاهری و تلاش ظاهری در امور ندارند.
و بر این همه این نکته را باید افزود همانطور که در حل و علاج مسایل باید به دو وجه ظاهری و باطنی توجه داشت، در تحلیل و علت یابی حوادث نیز باید توأمان به عوامل ظاهری و باطنی پرداخت. بیتدبیری ها ، بیعرضگی ها ، سوء مدیریت ها، تنبلی ها و کم کاریها ، مدیریت های غیر علمی و غیر سیستمی، و... همه و همه از مصادیق همان ظلم و تضییع حقوق و گناهان اجتماعی است که نتیجه اش بصورت مصایب و مشکلات دامنگیر عموم می شود و توبه و استغفار در این موارد اولا مشروط به اعتراف به خطاها و تلاش جدی برای جبران است. در بسیاری از موارد مستقیما و بدون نیاز به هیچ تفسیر و تاویلی این خود ما هستیم که نعمات الهی را به خاطر ندانم کاریها ، سوء تدبیرها بدل به عذاب کردهایم! مثلاً اینکه بعد از چندین دهه در مناطق پر بارش و با بارانهای سیل آسای فصلی، هیچ برنامهریزی نکردهایم و زیرساختهای شهری و مسیلها و فاضلابهای مهندسی شده را طراحی نکرده ایم و بعد که باران رحمت الهی میآید به خاطر این بیتدبیری و بهره نبردن از عقل و خرد خدادادی و عدم استفاده از تجربیات گذشته و یا تجربیات عقل جهانی، سیل سهمگین میآید و خانهها را ویران میکند و هر چند سال این فاجعه تکرار می شود ، البته که این عذابها نتیجه مستقیم عملکرد بشری است . نتیجه این است که مدیران نالایق را سالها بر سر کارهای بزرگتر از توانشان قرار داده ایم و از سوی دیگر بسا نتیجه طبیعی خانه نشین کردن و از کار انداختن و فراری دادن انبوهی از فرزندان میهن و نخبگان متخصص باشد. چنانکه حضرت امیر (ع) میفرمایند: إذا ملک الأراذل هلک الأفاضل. یعنی هنگامی که انسانهای فرومایه و ناکارآمد به مدیریت کارهای اجتماعی گمارده شوند ، نخبگان و متخصصین گرانمایه قهراً هلاک میشوند و از بین میروند.
وقتی در یک مدیریت و برنامه ریزی شهری (Urban Planning) که در دنیای امروز خود یک تخصص است، افراد غیرمتخصص تصمیم میگیرند و یک مسیل طراحی شده را پر میکنند و ساختمانسازی میکنند و مثلا فاجعهای چون سیل شیراز پیش میآید، آیا این عذاب ناشی از عملکرد ما و ظلمی که نسبت به حقوق عامه روا داشته ایم نیست؟ وقتی آب فلان دریاچه یا رودخانه یا هور را بدون کارشناسی های دقیق زیست محیطی خشک میکنند، بعد با پیش آمدن تبعات خطرناک این کار و غبارهای منتشر شده در هوا ، مسیر تنفس و حیات شهروندان را مسدود سازد و یا وقتی خودروی غیراستاندارد با سوخت ناقص تولید کنیم و یا بنزین نامرغوب تولید کنیم و... به دنبال آن موج مشکلات تنفسی و قلبی،جان هزاران هزار نفررا تهدید کند، آیا درست است از عامل اصلی که عمل خود ماست غافل باشیم و فرافکنانه آن را مثلا به عذابها و بلایای آخرالزمان و یا گاه جسورانه به گناهان فردی و عبادی مردم نسبت دهیم؟! این همان تهمت زدن به خداوند است. چرا که خداوند از یکسو تصریح کرده که اختلاط در زندگی اجتماعی و در محیط زیست انسانی ناشی از عملکرد ظالمانه انسان است ( ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس) و ا ز سوی دیگر بیزاری و نفرت خود را از متعدیان به حقوق مردم و نابود کنندگان محیط زیست و کسانی که با قدرت و امکاناتی که دارند، در زمین إفساد می کنند و نه به انسان و بشریت رحم می کنند و نه به طبیعت ، اعلام کرده است ( وإذا تولّی سعی فی الأرض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل والله لا یحب الفساد)
نوع مواجهه مسیحیان و ادیان دیگر با این گونه بلایا و بیماریها چگونه است آیا آنها هم در این مواقع به دعا و توسل معتقد هستند؟
در جهان امروز که بیشتر امور بدست متخصصین امر است ، خب در بسیاری از موارد چون از تجربه ها و تخصص ها و امور علمی در حل مشکلات با تدبیر و برنامه ریزی غالبا روبرو می شوند ، تفکیک ناکارآمدی های انسانی و یا بلایای طبیعی ، با امور فرامادی و غیر قابل حل ، مثل بیماری های فراگیر و لاعلاج ، یا سخت علاج به نظر می رسد آسانتر شده است. اما در مواقع خاصی مثل همین شرایط بیماری کرونا ،که ناتوانیها و نادانیهای بشر بیشتر خود را نشان می دهد می بینید که توجه بسیاری از مردم طبعا سایر ادیان و پیروانشان به جنبه های باطنی و معنوی و استمداد از خداوند چقدر بیشتر می شود. در این روزهای گذشته چقدر اخباری از این نیایشهای جمعی ، سجده های جمعی ، نمازها و دعا ها را به همه زبانها و در همه جوامع دیده ایم و شنیده ایم.
اما بطور کلی دعا و استمداد از خداوند و احیانا توسل به اولیاء الهی با تناوب و تفاوتهایی که وجود دارد ، اصل مشترک همه ادیان معنوی و بصورت خاص ادیات توحیدی است.
در قرآن کریم گزارش زیبایی از برخی دعاهای پیامبران در وقت ابتلای به مشکلات و گرفتاربها برای ما نقل میفرماید. مثل اولین دعا که دعای حضرت آدم و حوا است: قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین. یا دعای جناب زکریا که در چند جا میفرمایند: هنالک دعا زکریا ... و زکریا إذ نادی ربه ... یا دعاهای حضرت نوح که بسیاری از آنها در سوره نوح است و یا در جاهای دیگر قرآن از زبان او میگوید مثلاً : فدعا ربه أنّی مغلوبٌ فانتصر... و نیز از زبان موسی (ع) که در موارد متعدد خداوند دعاهای او در وقت عسرت و سختی را برای ما بیان میکند و معروفترین آنها: ربّ اشرح لی صدری و یسّرلی امری... و یا موسی برای خود و برادرش هارون دعا میکند که: ربّ اغفرلی ولأاخی و أدخلنا فی رحمتک... و همین طور دعای یوسف و لوط و سلیمان و... و دیگر پیامبران و مخصوصاً دعاهای بسیار زیبای حضرت ابراهیم (ع) که بارها و بارها در جای جای قرآن خداوند میآورد مثل: ربّ اجعلنی مقیم الصلوة و من ذریتی... و یا ربّ هب لی حکما و الحقنی باالصالحین و اجعل لی لسان صدق فی الاخرین... الخ
و گاه میبینیم در قرآن کریم آیاتی هستند که خداوند آموزش دعا میدهد و پیامبرش میفرماید: " قل ربّ " ؛ یعنی عبارت دعا را عینا آموزش و تعلیم میدهد. مواردی مثل : و قل ربّ ادخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرح صدق ... و یا و قل ربّ اغفر و ارحم و انت خیر الراحمین و یا قل ربّ ارحمهما کما ربیانی صغیرا و... علاوه بر اینها دعاهای دیگری با مضامین تمجید و تسبیح پروردگار و مطلق "خواندن" پروردگار است.
در کتاب مقدس هم نمونههای بسیاری از دعاهایی با مضمون درخواست و طلب و یا تسبیح و تمجید مثل "سرود رهایی" ( در عهد عتیق / سفر خروج) از سوی پیامبران الهی چون موسی و عیسی و داوود و ایوب و دیگران ملاحظه میکنیم.
اما درباره مسئله توسل که در سؤالتان مطرح کردید؛ بله ، توسل به این معناست که نیازمندان برای رفع حوائج خود و درخواستهای خود به ولیّ الهی که نزد پروردگار آبرومند و ارجمند است متوسل میشوند و او را وسیلهای قرار میدهند که او خواسته آنها را از پروردگار بخواهد و یا برایشان طلب مغفرت و بخشش کنند. مثل فرزندان یعقوب (ع) که پیش پدر آمدند و گفتند برای ما استغفار کن ( یا أبانا استغفر لنا ذنوبنا) یا حواریون که از جناب عیسی (ع) خواستند که از پروردگار بخواهد برایشان مائده آسمانی فرستد که پس از آن جناب عیسی دعا میکند.
در کتاب مقدس و تورات و انجیل هم بارها نمونههای توسل مردم به پیامبران را چه در زمان خودشان و چه به صورت فرازمانی میبینیم. اساساً خود جناب عیسی واسطه فیض و واسطه نجات و حیات است. در عهد جدید و رساله "پولس رسول به رومیان" در بخش ۵ و ۶ بر این وساطت فیض حضرت عیسی در حوزههای ایمان، حیات، صلح، نجات و...تصریح شده است. علاوه بر توسل به پیامبران، به شخصیتهای معنوی تاریخی هم توسل وجود دارد. مثل حضرت مریم که مکانها و کلیساهای زیادی به نام و یاد او در جهان وجود دارد و مورد توسل مؤمنین مسیحی قرار میگیرد و یا فاطیما در کشور پرتغال و یا برنادت در فرانسه. البته طبعاً و در طول زمان در این مسیر انحرافات و خرافاتی هم پیش آمده و میآید و هر چه دینی در مسیر طولانیتر تاریخی از مبدأش فاصله گرفته باشد، این پیرایهها بر آن بیشتر شده است.در مسیحیت هم از گذشته و در دوران معاصر هم این موارد وجود داشته و دارد کما اینکه در خود اسلام هم آموزههایی همچون توسل، گاه به بیراهه رفته است.
در همین ایام فراگیر شدن ویروس کرونا دیدیم که افرادی در کسوت دینی و کلیسایی ادعاهایی را مطرح کردند و یا مسائلی که این روزها در کشور خودمان در تلقّی از توسل و زیارت متأسفانه با حرکاتی عجیب و ناسزا گویی و شکستن درب برخی مکانهای مقدس اتفاق افتاد.
به نظر شما چه اتفاقی افتاده که مردم توسل به ائمه را به حضور در حرمها مشروط میدانند و انگار فقط در حرم امکان توسل وجود دارد؟ این نتیجه چه عملکردی است؟
اینگونه رفتارها غالباً نتیجه تهی شدن باورهای دینی از هسته معرفت است و برای برخی متاسفانه از دینداری ، فقط پوستهای باقی مانده که اینگونه مواقع میشکند و پوکی و پوچی آن نمایان میشود. البته خودِ این بیعمق شدن باورها دلایل مختلفی می تواند داشته باشد، از جمله می تواند نتیجه سالها مداحی سالاریها و تهی شدن مجالس دینی ما از انتقال عمیق و دقیق باورهای دینی به نسل امروز باشد. ما وقتی سنّت و ساختار مجرّب و چند صد سالۀ مجالس مذهبی را که تقریبا ۹۰ درصدِ زمان آن ، البته متناسب با شرایط و اقتضائات عصری ، به کسب معرفت و پرکردن انبان علمی و معرفتی مخاطبین میانجامید و تنها ۱۰ درصد آن ذکر مصیبت و ابراز احساسات برآمده از آن معرفت بود را میشکنیم و این سنت معقول و منطقی را معکوس میکنیم؛ باید توقع چنین وقایعی را هم داشت. یعنی حداقل در دو سه دهه اخیر، مجالس دینی و مذهبی معمولا و اکثرا به شکلی در آمده که جای اصل و فرع عوض شده و عدهای آنجا نمیروند تا چیزی یاد بگیرند و بشنوند بلکه میروند تا دو سه ساعت فقط به سر و سینه خود بزنند و از چهچه جناب مداح که اخیراً با آهنگهای خاص و رقص نور هم همراه شده فیض ببرند!
البته در این ساختار متاسفانه همان سخنرانی ها و منبرهای در محاق قرار گرفته هم غالباً کم مایه بوده و کمترین نقش تفکّر برانگیز را برای مخاطب ندارند و در واقع اگر چه اسمش منبر است، ولی منبری هم معمولاً همان کار مداح را انجام میدهد و با تحریک احساسات و قصه گویی و داستان سرایی و تعریف خواب، بر حالت تخدیری مخاطبان میافزاید و به جای آن که عقل و معرفت و اندیشه آنها را فعال کند، شور و هیجان بدون پشتوانه یا کم پشتوانهای را میآفریند؛ و لذا به نوعی اعتیاد آنها به چنین مجالسی را دامن میزند. در این سالها ببینید ، فارغ از نمونههای در اقلیتِ مجالس مفید و پر محتوا، چه بسیار مجالسی را به خاطر دارید که اتفاقا از تریبونهای رسمی و فراگیر مثل صدا و سیما هم پخش میشود، که برخی که شاید در عمرشان مثلاً ۲۰ روز کامل مرحوم آیتالله بهجت را ندیده و یا با آیتالله بهاءالدینی نگذرانده اند اما بسا به اندازه ۲۰ سال در هر منبری از ایشان خاطره و خواب و حکایت عرفانی و شهودی نقل میکند! وعمدتا هم کمترین معرفت برنگیزی را بدنبال ندارند.
همین شیوهها و روشهاست که باعث شده به واسطۀ فقدان معرفت صحیح دینی و عدم شناخت کافی از حقیقت دین ، برخی امروز گمان کنند که اگر به خاطر شرایط اضطراری و حفظ جان مؤمنین،و به اقتضای عقلانیت به توصیه های علمی و پزشکی تن دهیم و تصمیم بر بستن موقت درب حرمها میشود، دیگر دنیا به آخر رسیده و به خاطر قدم نگذاشتن و عدم حضور در حرم ، آن بزرگواران، ناتوان از توجه و عنایت میشوند و راه توسل با بسته شدن در و چند صد متر فاصله، بسته میشود! آیا این خود شرک و مصداق تعیین محدودیت و قید برای فاعلیت خداوند نیست؟ نظیر آنچه که مشرکان می گفتند دستهای خدا بسته و مغلول است( یدالله مغلوله..)!
در یک رویکرد آسیب شناسانه ، براستی الان وقتش است که باید این پرسش را از متولیان امور دینی و فرهنگی کشور با این بودجه های کلان و تشکیلات عریض و طویل و همچنین مدیران عالیرتبه حوزه و... در این سالها پرسید که این افراد که در بین آنها طلبه ، دانشجو ، هیئتی ، بازاری و محصل و غیره حضور دارند، در پای چه مکتبی و بر اساس چه فکر و آموزه هایی تربیت و پرورش پیدا کردهاند که شکستن درب حرم را حرمت شکنی و قانون شکنی و خلاف شرع تلقی نمیکنند؟! اینها در کجا و در چه حوزه تفکری تربیت شدهاند که با فحش و ناسزاگویی و بد دهنی میخواهند دربهای حرم کسانی را بگشایند که خودشان معدن ادب و آموزگاران بزرگ تربیت و اخلاق بودند؟ به راستی در روزهای گذشته و با مشاهده وقایع رخ داده جلوی درب حرم ها ی مقدس ، بارها بر مظلومیت حضرت حیدر متأسف و متأثر شدهام که جماعتی چنین بیپروا، که نه پروا از پروردگار دارند و نه از صاحبان مکرّم آن حرمها و نه از مردم، چگونه و با چه توجیهی حیدر، حیدر گویان با ناسزاگویی و بد اخلاقی برای شکستن درهای حرمها اقدام کردند؟!
حضرت حیدری که در جنگ صفین و در مقابل دشمنِ شمشیر از نیام کشیده، به میدان آمد و وقتی یکی از معدود یارانش از فرط غیظ مقابل این دشمن غدّار، زبان به ناسزایی گشود، حضرت به او فرمود که: إنّی أکره أن تکونوا سبّابین. من نمیپسندم که شما زبانتان به ناسزا گشوده شود. خودتان قضاوت کنید آن حیدر کجا و این حیدرِ دشنامگویان بی پروا کجا؟ آیا این معوج شدن هندسه فکری و نشستن حواشی به جای متن و به قول حضرت امیر " پوستین وارونه " ، همان چیزی نیست که در تفکر داعشی اتفاق افتاد که وقتی پایش برسد و کسی را مخالف اعتقاد و سلیقه خود ببیند، حتی ریختن خون مخالف خود را هم ثواب میداند. این همه علما و بزرگان و از آن مهمتر خود اهلبیت مکرم فرمودهاند در توسل، مهم ارتباط قلبی است و حضور در مکان و در زمان تنها کمک کننده است. مگر نگفتهاند که اگر شرایط مهیا نبود برای زیارت، از همان منزل یک السلام علیک یا اباعبدالله بگویی ؛ همانجا در محضر امامی و در حرمی! اگر خالصانه به امام رئوف ، امام رضا (ع) از هر جای دنیا سلام و یک توجه کنی او هم متوجه توست. آنهم امامی که " انیس النفوس" است و با هر نفس و جانی همنشین مأنوس است. اینکه از قدیم در این اشعار حکمت آمیز می گفتند: کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود...؛ برای همین عدم ایجاد خلط بین اصل و فرع است.
قضایای امروز می تواند آزمون و امتحان خوبی برای مومنان باشد که در این شرایط ببینند آیا آن سنگ و درب برایشان موضوعیت داشته یا اصل چیز دیگری بوده. بله من با ابراز احساسات شخصی هیچ مخالفتی ندارم که حتی بعضا کسانی و یا فردی، وقتی درب حرم بسته است خود را به احترام و دلتنگی از این شرایط و عدم حضور در حرم، به پشت دیوار و پشت درب برساند و از همان جا درد دلی کند و ابراز احساسات شخصی کند. ولی این ابراز احساسات شخصی دلیل نمیشود که او این احساس خود را بخواهد به عنوان یک قانون و قاعده و یک آموزه قطعی دینی به دیگران به تعمیم و تحمیل کند و حق ندارد که نظر خودش را که من میگویم هیچ اتفاقی نمیافتد و بگویند غلط کرده اند که درب را بسته اند و ... خیر، جنابعالی غلط فکر میکنید که خودتان را مرکز عالم دانسته و تشخیص خودتان را حق میدانید و دیگر تشخیصها و نظرات کارشناسان امر را باطل. اصلاً شما اگر دنبال زیارت واقعی هستید زیارت متوقف بر استطاعت و وسع است. کما اینکه همه واجبات و تکالیف متوقف بر استطاعت است چه رسد به زیارت که مستحب است. شما اگر پول ندارید مشهد مشرف شوید، با پول دزدی و به زور که نمیروید. اگر استطاعت ندارید به مکه بروید، خب نمیروید و یا وقتی بقیع می روید استطاعت زیارت شما از همان پشت پنجره های دیوار بقیع است نه بیشتر! الان هم ملاکش همان است.
وقتی در اخبار عکسی از مسجد الحرام را دیدم که کاملاً خالی است، خیلی متأسف شدم که آنهایی که میگوییم وهابی هستند، این را متوجه شدهاند ولی عدهای قلیل و البته پر سر و صدا و متاسفانه بعضی از روحانیون صاحب نام هنوز این مسئله ساده را متوجه نشدند و یا نخواستند متوجه شوند! به نظرم از جمله خیرات و خوبیهای این شرایط پیش آمده میتواند این باشد که یک بار برای همیشه، مردم، حوزه جامعه متدینان تکلیف و موضع خود را نسبت به این هنجار شکنیها و خودسریهای رفتاری و اعوجاجات و انحرافات فکری مشخص کنند که متاسفانه در سالهای اخیر شرایط مستعد و مناسب برای رشد یافته اند.
به نظر میرسد با تقویت مناسک شیعی در چند سال اخیر، گاهی توجه به ائمه بیشتر از توجه به خداوند و دعا و تضرع به پروردگار است و انگار با توسل به ائمه نیاز به دعا و توبه در برابر خداوند لزومی ندارد. دلیل این چرخش را چه میدانید؟
بله اصل مطلب شما درست است. البته مبدا این روند شاید بیش از یک یا چند سده باشد. اگرچه تا به امروز هرچه پیش امده ایم، متاسفانه بعضا روند فزایندهای داشته و و بنا به دلایلی در سالهای اخیر تشدید و تسریع داشته است. علاوه بر اینکه به علت ارتباطات آسان و شبکههای اجتماعی، ظهور و نمود بیشتری پیدا کرده است. این مسئله و واکاوی آن از جنبههای مختلف قابل تحلیل است و فرصتی جدا میطلبد. ریشههای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و رفتارهای واکنشی به دیگر گرایشها مثل وهابیت که از حدود ۲۲۰ سال قبل با حملات متعدد به کربلا و تخریب قبر اباعبدالله (ع) آغاز شد تا سال ۱۹۳۲ که به تشکیل حکومت و تشکیلات سیاسی عربستان با کمک انگلستان انجامید در بررسی این مسئله، بی شک مهم خواهد بود. ولی به طور خیلی خلاصه عرض کنم؛ این مشکلی که در سؤال شماست، فارغ از ریشهها و زمینههای پیدایش، یک دلیل مهم دارد و آن اینکه ما به عنوان شیعه و مذهب تشیع، به دنبال آسیبشناسی جدی و پالایش اندیشهها و افکاری که روزبه روز بنا به شرایط و الزامات سیاسی - تاریخی ، بر آن حاشیهها اضافه شده است نبودهایم. اگرچه برخی علما به صورت موردی و مقطعی ، در این زمینه اقداماتی کردهاند ولی یک کار مستمر و نهادینه در تطبیق تشیع موجود با ملاکها و معیارهای اهلبیت (ع) انجام نگرفته است. به عنوان مثال یکی از مهمترین این موارد که در تفکر اهلبیت و روش و منش آنها بوده است و شخصیتی چون امام صادق (ع) که رئیس مکتب جعفری است به یاران و اصحاب خود تاکید میکند، این است که در ارتباط با اهل سنت با تعامل و همدلی و این نگاه که همه عضو یک خانواده هستیم عمل شود. یعنی این یک باور عمیق و استراتژیک است که امام (ع) میفرماید همه ما عضو یک خانواده هستیم. نه نگاه و روش برخورد غیریت ساز و فرقه آفرین که ما را به عنوان تافته جدا بافته و یک فرقهای که فقط خودمان حرف خودمان را میفهمیم و تنها به منطق درونی خودمان دلخوشیم تبدیل میکند.
شما در تاریخ معاصر تشیع بطور مشخص دو مورد را میبینید که در این زمینه بسیار برجسته و موثر عمل کردند. یکی مرحوم آیتالله بروجردی و دیگر مرحوم امام خمینی که اولی با تعامل و گفتوگو با علمای الازهر ، موجب شد تا مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی پذیرفته شده نزد اهل سنت که عمل به فتاوای شرعی آن معتبر و مبرء الذمة است ، معرفی کرد؛ و دیگری حضرت امام بود که با طرح ایده و نیز عمل به وحدت بین مذاهب، در این مسیر گامهای مهم و ابتکاری برداشت. اما جدای از این موارد استثنا، ببینید ما چقدر در مورد عصمت، شفاعت، توسل و ارتباط همه اینها با "توحید" کار کردهایم ؟ وقتی چندین نسل نسبت به این مطلب کمبود اطلاعات داشته باشند و در این میان روضه خوانها و مداحان مثل سالهای اخیر میداندار شوند، همین اتفاق میافتد که وسایل و وسائطِ توسل و ارتباط با خداوند، پررنگتر از هدف و مقصد که خودِ خداست میشود. این کاستی های معرفتی در سایر شیعیان کشورهای دیگر هم متاسفانه دیده می شود که باز نشان ازعدم برنامه ریزی واهتمام ما در این زمینه است.
این در حالی است که شما وقتی به ادبیات و ادعیه معصومین نگاه میکنید، عبودیت و بندگی به درگاه خداوند و روح توحید موج میزند. اساسا فلسفه وجودی معصوم و کارکرد مَدرس اهل بیت (س) فقط و فقط یک کارکرد توحیدی است و این حضرات، بزرگترین آموزگاران توحیدند.ادعیه ماه رجب را ببینید، مناجات شعبانیه و یا دعای کمیل را ببینید که حضرت امیر از اهمیت سخن گفتن با خداوند با "زبان اهل توحید" سخن می گوید ( بلسان اهل توحیدک). حالا ملاحظه بفرمایید که این لسانِ اهل توحید کجا و برخی تعابیر رایج در ادبیات مداحی و هیئتی ما کجا؟ باید پرسید مخاطبان و مصرف کنندگان تولیدهای جلسات توسل و سوگواری ما چقدر در اثر ارتباطشان با این مراکز و محافل با زبان توحید آشنا و مانوس می شوند و از زبان اهل توحید که امیرمومنان از آن سخن می گوید بهره مند می شوند؟ چقدر زبان اهل منبر و سخنرنان مذهبی ما زبان اهل توحید است ؟ اساسا زبان اهل توحید چیست و چه نشانه هایی دارد؟ آیا اینها معارف اهل بیت نیست؟ نباید آنها را آموخت و آموزش داد؟ این ادبیات مورد استفاده آیا واقعا لسان اهل توحید است؟! در سنت امامان معصوم مثل حضرت امیر (ع) و یا امام صادق (ع)میبینید تندترین و قاطعترین برخوردها را نه حتی با اپوزیسیون مسلح سیاسی ، که با غلات شیعه داشته اند. خوشبختانه و از همان موارد استثناء در سالهای اخیر برخی از علمای حوزه و اساتید بحثهای سودمند و مهمی پیرامون ماهیت و هویت شیعه داشتهاند و نسبت به خطر فرقه شده گی و فرقه گرایی در تشیع معاصرهشدار داده اند و عوامل برانگیزنده آن را تبیین کرده اند. که البته این سخنان در میان این همه موارد و محافل فراگیری که غالباً بر احساسات موج سواری میکنند و شیعه را به عنوان فرقهای که بر اساس منطق درونی خود استوار گشته معرفی می کنند، گم شده است.
امروز شیعه را شما ببینید که با این ملاکها چگونه و با چه کاراکتری معرفی میشود. مثلا این فکر که شما هر کاری کرده باشید مهم نیست! شما هر کاری بکن، ولی عاشورا بیا چند کفش هیئت را جفت کن ، دیگر نگران نباش وبعضآ امثال این اعتقاد که کسیکه این باورهای ما را نداشته باشد پایش به بهشت نمیرسد! نمیدانم چه بهشتی درست کردهایم که به جز عده قلیلی هیچ کسی در آن جای نمیگیرد! حال آنکه در این موارد آموزههای ناب و اصیل اهل بیت که مظلومانه در غربت خاک میخورند، هرگز با چنین نگاههایی همسو نبوده و بلکه در تضاد هستند. اولاً شیعه بودن یعنی همراهی عملی و فعلی کردن در افعال و رفتار و گفتار. به خاطر همین است در برخی روایات آمده در مورد کسانی که هر کاری را راحت و بی پروا انجام میدهند و البته در عین حال محبت زیادی هم به امامان و اهل بیت دارند و ادعای شیعه بودن دارند ، فرمودهاند نگویید شیعه هستیم ، بلکه بگویید محبّ هستیم. چون شیعه بودن یعنی دنبالهرو عملی و رفتاری امام باشی و در اخلاق و رفتار و کردار مشابهت با او داشته باشی که این هم شرایطی دارد که بیان می فرمایند.
خود ائمه، آیت توحید بودند و این نکته در کلام و ادعیههایی که به ما آموزش دادهاند فراوان است. حتی در دعای توسل که موضوع متوسل شدن و شفاعت کردن ائمه است. شما ملاحظه کنید تمام این توسل و شفاعت، ارزشش به عنداللّهی و إلیاللّهی بودن آن است : و توسلنا بک الی الله... یا وجیها عندالله، اشفع لنا عندالله...
ما امروز به شدت نیازمند یک بازپیرایی و هویت شناسی در تفکر شیعی هستیم که معیار شناسی آن بر اساس رجوع به سرچشمهها، یعنی عقل، کتاب الله و سنت اصیل پیامبر و اهل بیت علیهم السلام باشد. علیرغم وجود مؤسسات و تشکیلات پهن پیکر و پر هزینه و مجلات و پژوهشکدههای شیعه شناسی که بعضا مدیران بعضا چند شغله آن فرصت برنامهریزی و چنین بازپیراییهایی را نداشتهاند و در بهترین حالت به معرفی و تحقیق در منابع دسنتی شیعه و یا گزارش وضع موجود میپردازند که البته در حد خود ارزشمند و در مواردی ضروری نیز بنظر می رسد؛ اما در زمینه ماهیت شناسی تشیع و بازیابی و بازشناسی مرزهای ماهیت و هویت شیعه و بازپیرایی و معاصرسازی آموزه های آن ، نظیر کاری که بزرگان و اعلام شیعه همچون شیخ مفید و سید مرتضی رحمة الله علیهم در عصر خود انجام دادند کار اساسی ، عمیق و درخور اعنتایی انجام نشده است. این باز پیرایی به نظرم می بایست در چند سطح انجام گیرد : در سطح عمومی ، سطح متوسط و نیمه تخصصی ، و سطح نخبگانی و کاملا تخصصی . شبیه طرحی که مرحوم آیة الله بروجردی برای پالوده سازی و تخلیص علمی وسندی کتب اصلی و روایی - فقهی شیعه در بررسی جدید و مخصوصا در مقارنه با متون اهل سنت و جماعت می خواستند انجام دهند که عمر شریفشان کفاف به انجام رساندن بسیاری از ایده های اصلاحی شان را نداد! خلاصه اینکه حقیقتا ما نیازمند جدی یک برنامه ریزی هدفمند برای این بازپیرایی و جراحی تفکری که اکنون به عنوان شیعه مطرح است میباشیم و در این راستا طبعاً علاوه بر رجوع به کتاب و سنت اصیل اهل بیت، بهره گیری از تجربیات تاریخی بزرگان شیعه و مراجعه به متون و میراث و تراث قرون اولیه پس از صدر اسلام، و نیز بهره مندی از زبان و اندیشه معاصر ضرورت دارد.
در پایان با توجه به شرایط پیش آمده در کشورمان و در جهان در مواجهه با این بیماری پیش آمده، اگر نکتهای دیگر را لازم به ذکر می دانید مطرح کنید.
از آنجا که به قول اهل معرفت در تحت هر جلالی ، جمالی است و در دل هر جمالی ، جلالی نهفته است، میتوانیم از این شرایط سخت و پر رنجِ کم نظیر ، درسهای مفید و زیبایی بگیریم . از جنبههای مختلف و هر کس به میزان کار و حوزه مسئولیت خود، چه در تشکیلات اجتماعی و مدیریتی که در حوزه شخصی و معنوی و روحی و معرفتی در حوزههای مدیریتی مدیران ببینیم در این شرایط بحرانی توانمان چقدر بوده و نقاط قوت و ضعف در ایران و در مقایسه با جهان چگونه بوده است و از این بحران و مشکل پیش آمده برای آینده درس بگیریم و برنامه ریزی کنیم. از سوی دیگر خیلی از ادعاها به محک تجربه آمد و در این شرایط ، برخی مدعیان به اصطلاح طب اسلامی که به نظر این حقیر ، از اساس واژه نادرستی است ، با این محک، میزان تواناییهایشان را به تجربه و در معرض داوری قرار دادند. مخصوصاً آنان که در طول سالیان اخیر با ادعاهای پرطمطراق، تجارت بی حسابی از این راه حاصل کرده بودند امروز به صحنه داوری و قضاوت مردم در آمدند.
و نیز از فواید دیگر این شرایط ، آن بود که مرزهای مقدس نمایان عقل ستیز و به تعبیر امام صادق (ع) "جاهلان متنسّک" با دینداران واقعی تا حدّی ، روشن شد و چنان که در پرسشهای قبلیتان اشاره کردم امیدوارم این شفافیت و مرزبندیها با سکوتهای ابهام آمیز بعدی رنگ نبازد و از این فرصت تاریخی برای تبیین مواضع و مقارنه این نگاههای افراطی با نگاه اصیل دینی استفاده شود. این افراط گرایی ها و جزم اندیشی ها را در جوامع دیگر و از ادیان دیگر هم شاهد بودیم.
درسهایی که در جنبههای شخصی و معنوی که برای فرد فرد ما میتواند مهم باشد این است که این شرایط فرصت مغتنمی است برای سِیرِ انفُسی و سفر درونی و بازنگری در آنچه که کردهایم. الحمدالله فرصت هم برای این تفکر و تأمل با این قرنطینههای خانگی به اندازه کافی وجود دارد. کوتاهیهایی که در انجام وظایفمان نسبت به دیگران، دوستان و عزیزانمان داشته ایم. اینکه چه نعمتهای بزرگ و در عین حال فراوان و در دسترسی را داشتیم و میتوانستیم به راحتی به دوستان و اقوام و والدین سر بزنیم و آنها را در آغوش بگیریم رویشان را ببوسیم. نعمتی که در غیر این شرایط به آسانی نمیشد متوجهاش باشیم و شاید تا آخر عمر نگاهمان به این جلوۀ نعمت پروردگار نمیافتاد و خدا را شاکر نعمتهایی که داشتیم باشیم.
و نیز می افزایم این ماجرا درسهای زیادی در اصلاح الگوی عقلانی دینداری به ما میدهد که اینجا مجال گفتنش نیست، اما به یک نمونه کوچک اشاره کنم: در چند سال گذشته خاطرم هست که در قم اطلاعیههای زیادی در شهر بر در و دیوار زده شده و بعضاً در فضای مجازی هم آمد که با استناد به ( به اصطلاح ) روایاتی ، نوشته بودند که در آخرالزمان ، قم "شهر امن" است و همه جا بلا میآید به جز در قم؛ و لذا بیایید در قم زمین بخرید و منزل تهیه کنید. عدهای سودجو با اهداف مالی این را نشر میدادند و بسا همین مساله در تا حدی در افزایش قیمت زمین در قم موثر بود. خودتان می توانید حدس بزنید که این ماجرای کرونا چه درسِ توحیدی بزرگی برای ما خصوصا طلبه ها داشته و چقدر می تواند زمینه اصلاح رویکردهای تفسیری ، تاویلی و اجتهادی ما نسبت به منابع وآموزهای دینی را فراهم سازد.
باز حتما شنیدیم که همین چند سال اخیر میگفتند خشکی، همه شهرهای ایران را فرا میگیرد و بهترین جاها برای استقرار شمال ایران است و باید برای اینکه خیالتان آسوده و راحت باشد، به شمال نقل مکان کنید و اینک می بینیم که می توان در شرایطی قرار گرفت که هیچ نقطه امنی برای پناه بردن وجود ندارد .
این وقایع به نظرم اگر با بصیرت و نگاه توحیدی مورد تامل قرارگیرند می توانند تا حد زیادی بر تجربههای ایمانی و معرفتی دینی ما غنا بخشند و بر انبان سرمایه توکل و اعتماد هرچه بیشتر ما به پروردگار بیافزایند شاید در هیچ شرایطی حتی شرایط موشکباران شهرها در جنگ، این احساس برای ما نبود که مرگ در همین نزدیکی ما در کوچه و خیابان و بلکه پشت درب خانه مان پرسه می زند و سفیر مرگ حتی با اندک غفلتی میتواند به داخل خانه راه یابد. این مرگ اندیشی در هر روز و هر ساعت اگر با توجه و اعتقاد باشد، میتواند به پالایش روح انسان بسیار کمک کند.در سوره ص خداوند می فرماید یکی از راههای پالایش روح و رسیدن به مقام اخلاص که ما برای پیامبران قرار دادیم همین مرگ اندیشی و یاد آوری سرای آخرت است ( إنا أخلصناهم بخالصةٍ ذکری الدار) پس خوبست که با بهره گیری از این شرایط با این یاد آوری مرگ و در فکر آخرت بودن جانها را پاکیزه کنیم.
همینطور در این شرایط برخی آیات الهی را گویی عمیق تر درک می کنیم و حس می کنیم آنگاه که ابتلایی عام برخی اقوام گذشته را در بر می گرفت و فراگیری نا امنی بیرونی در محیط زیست و زندگی انسان شرایط برای توجه و پناهندگی به پروردگار را فراهم می سازد: لا عاصم الیوم من أمر الله إلا من رحم ، گویی امروز هم ودراین شرایط هیچ جای امنی وجود ندارد، مگر آنکه خداوند به او رحم کند. چقدر این وضعیت برای ما قابل لمس است که امروزه تمام کشورها و شهرها مصون از این آفت و ویروس نیستند و این یک درک توحیدی زیبایی به ما می دهد و گویی این ویروس کوچک و نادیدنی آمده تا به ما بگوید: لِمن الملک الیوم؟ لله الواحد القهار!
امروز خواه پول دارباشی یا فقیر،شرقی باشی یا غربی و... برای احتمال مبتلاشدن و گرفتارشدن تفاوتی نمی کند. یا برای درامان بودن تمام آنچه که پیشتر برایمان امتیاز بود را باید مورد نقد و بازیابی قرار دهیم و تمام نسبت ها و ارتباطاتمان از حالت امتیاز خارج شده اند : یوم لا ینفع مالٌ و لا بنون، یعنی چه؟ وقتی در این شرایط باید با اراده خود از برادرت، مادر ، پدر، همسر و فرزندت دوری گزینی، جلوهای از این شرایط را که حضرت امیر در مناجاتش عرض میکند: "و اسئلک الامان یوم یفرّ المرءُ من اخیه و امّه و ابیه و صاحبته و بنیه" را بهتر متوجه میشویم.
البته جلوههای زیبای دیگری را هم در این ماجرا دیدهایم، که امیدوارم بیشتر و بیشتر دیده شود. مثل ، یا ایثار و از خود گذشتگی هایی چون بخشودگی چند ماه اجاره صاحبان مغازه و منازل ، و یا کمکهای داوطلبانه جمعیتها و اصناف، طلاب ، دانشجویان و .... که صحنه های زیبایی از فداکاری و ایثار و مهرورزی را نشان دادند و مطمئناً نزد خداوند علیم و بصیر بسیار ارجمند است و چه بسا با همین مجاهدتها و مهرورزیها دامنه این بلا فروکاسته و بلکه جمع شود. چنانکه در روایات تاریخی آمده است وقتی موسی علیه السلام به قومش وعده عذاب الهی را داد که چند روز دیگر میآید، با گذشت موعد ، عذاب نیامد و موسی پرسید پس چرا عذاب نازل نشد؟ خداوند فرمود در این چند روز دیدم مردم دیوارهای خانههای خود را به هم سوراخ کردهاند تا وقت گرفتاری و مصیبت و قحطی، به همدیگر کمک کنند و آذوقه برسانند؛ و من دیدم وقتی مردم به خودشان چنین رحم میکنند و عاطفه دارند، من پروردگار هم به آنان رحم میکنم و عذاب را از آنان بر می دارم .
امیدوارم این تراحم و تعاطف بین مردم با یکدیگر و نیز بین دولتمردان و حاکمیت با مردم ، روز به روز بیشتر شود و این محبتها و عاطفهها و مهرها همچون آبی ، آتش تفرقهها ، نفرتها ، کینهها ، خودپسندیها و چند گانگی ها را به همراه هر بلایی دیگری خاموش سازد. ان شاء الله.