در دی‌ماه ۹۶ آقای روحانی متوجه شد که مخالفان دولت او تا چه مقدار ظرفیت مواجهه با او را دارند؛ متوجه شد مخالفان دولت برای ضربه زدن به دولت تا کجا حاضرند پیش روند. متوجه شد هزینه مواجهه با امپراطوری مالی و اعتباری را باید کف خیابان و در مواجهه با شورشهای امنیتی پرداخت کند؛ متوجه شد از تحریف تا تخریب راهی نیست؛ متوجه شد فاصله شورش علیه دولت تا شورش علیه حاکمیت چقدر کوتاه است. اتفاق‌های دی ماه به نظرم تاثیر زیادی در محافظه‌کار شدن آقای روحانی، و نگران شدنش برای کلیت نظام داشت.

به گزارش جماران، نشریه «اندیشه پویا» گفت وگویی مفصل با حسام الدین آشنا رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک و مشاور حسن روحانی انجام داده است که بخش‌هایی از این مصاحبه را ادامه می‌خوانید:

 

 در مصاحبه قبلی گفته بودیدد که آقای روحانی باید در یک لحظه تاریخی، دنده معکوس بکشد و با سرعت از مشکلات عبور کند اما به نظر می‌رسد که ایشان به جای دنده معکوس، دنده عقب گرفته‌اند.

 

اتفاق‌های دی ۹۶ تاثیر زیادی در محافظه‌کار شدن روحانی داشت

به نظرم آقای روحانی نه دنده عقب گرفته و نه دنده معکوس کشیده است؛ اتفاقاً مساله این است که شاید آقای روحانی در همان دنده مانده است. ما در سراشیبی قرار گرفته‌ایم و آقای روحانی با دنده یک حرکت می‌کند، چون می‌خواهد سرعت و شتاب را با دنده سنگین کنترل کند، نه با ترمز چرا که نگران است به اصطلاح ترمز ببرد یا ترمز خالی کند. آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور، به عنوان نفر دوم رسمی کشور، و به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی با مشکلاتی مواجه شد که باید یک تصمیم جدی می‌گرفت؛ ایشان یا باید سراغ اصلاحات ساختاری می‌رفت و هزینه آن را می‌پذیرفت، یا باید با مماشات عمل می‌کرد و با استراتژی کج‌دار و مریز جلو می‌رفت، یا این که به قول شما دنده عقب می‌رفت و می‌گفت که اصلا و از ابتدا هم نظرم چنین نبود که شما توقع دارید. می‌دانید که مدل "از ابتدا هم نظرم این نبود" در جمهوری اسلامی یک مدل معمول و جا افتاده است، تا مقامی از وعده‌اش عدول می‌کند می‌گوید که «از ابتدا هم نظرم این نبود"، یعنی بقیه حرفم را اشتباه فهمیدند، نه این که من سخنی اشتباه گفته‌باشم. خب آقای روحانی کدامیک از این سه تصمیم را گرفت؟ بگذارید در اتفاقاتی که در دوره دوم ریاست‌جمهوری ایشان افتاد کمی دقیق‌تر شویم. آقای روحانی تازه دور دوم مسئولیت خود را در شهریور سال ۹۶ آغاز کرده بود که با اتفاق‌های دی ماه مواجه شد. تا رئیس جمهور از گل و لای انتخابات بیرون آید، با پدیده‌ای مواجه شد که به نظرم در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران، کم‌نظیر و از نظر تاثیر بی‌نظیر بود. حوادث دی ماه سال ۹۶، ویژگی‌های بسیار متمایزی از حوادث سالهای ۶۰  و ۷۸ و حتی ۸۸ داشت. در دی‌ماه ۹۶ آقای روحانی متوجه شد که مخالفان دولت او تا چه مقدار ظرفیت مواجهه با او را دارند؛ متوجه شد مخالفان دولت برای ضربه زدن به دولت تا کجا حاضرند پیش روند. متوجه شد هزینه مواجهه با امپراطوری مالی و اعتباری را باید کف خیابان و در مواجهه با شورشهای امنیتی پرداخت کند؛ متوجه شد از تحریف تا تخریب راهی نیست؛ متوجه شد فاصله شورش علیه دولت تا شورش علیه حاکمیت چقدر کوتاه است. آقای روحانی متوجه شد فاصله زمانی میان شعار دادن علیه روحانی و شعار دادن علیه کلیت نظام، به اندازه رفتن برای نماز ظهر و عصر است و فهمید که میزان آمادگی دشمنان دولت و ملت در بهره برداری از اعتراض‌ها تا چه مقدار است. آنجا بود که متوجه شد انتخابات برای برخی رقیبان و رقیب سازان تمام نشده است و آثار و تبعات مبارزات انتخاباتی ادامه دارد. اتفاق‌های دی ماه به نظرم تاثیر زیادی در محافظه‌کار شدن آقای روحانی، و نگران شدنش برای کلیت نظام داشت. بعد از دی ماه ۹۶ آقای روحانی دیگر آدم قبل از دی ماه ۹۶ نبود. علاوه بر این، ایشان از اردیبهشت‌ماه ۹۷ با تحریم‌ و خروج ترامپ از برجام مواجه شد. این هم دومین ضربه بسیار سنگینی بود که به ایشان وارد شد. برای ایشان باورکردنی نبود که در داخل کشور، به‌جای آن که ترامپ را ملامت کنند، او را ملامت کردند که چرا قراردادی را بستید که ترامپ می‌تواند زیر آن بزند. به‌هرحال، این دو ضربه بود که به تعبیر شما باعث تغییر جهت و به تعبیر من باعث حرکت روحانی با دنده سنگین شد.

 

محدودیت‌های آقای روحانی را می‌شود درک کرد، اما بیگانه‌شدن ایشان با مردم شاید قابل درک نباشد. بگذارید مثال بزنم. ایشان از ماجرای بنزین به این سو چند بار با ریشخند با مردم صحبت کرده‌اند. اول درباره گران‌شدن بنزین، که نارضایتی مردم را با ریشخند تمسخر کردند. بار دیگر، وقتی بود که در کنفرانس مطبوعاتی درباره تعداد کشته‌شدگان آبان از ایشان پرسیدند، و ایشان به‌جای آنکه با خانواده کشته‌شدگان ابراز همدردی کنند، با تمسخر آمارهایی که رسانه‌های خارجی می‌دهند، دوباره خندیدند. به تازگی هم صحبتی درباره وضع بد معیشتی مردم داشتند و خندیدند و گفتند ایرانی‌ها عادت دارند بگویند وضع ما خراب است. این ریشخندها و خصوصا ریشخند تاریخی ایشان در ماجرای گران‌کردن بنزین را چگونه می‌توان توجیه کرد. چرا ایشان به آن‌هایی که به ایشان رای دادند تا در آن جایگاه بنشیند، ریشخند می‌زنند؟

 

بگذارید اول از همه این را روشن کنم که مسئولان عالی کشور اعم از رهبری، رئیس جمهور، روسای قوای دیگر و فرماندهان نیروهای مسلح، از وضع کشور بی‌خبر یا کم‌خبر نیستند. من هفت سال است که در این دولت هستم و پیش از آن هم در نهادهای حاکمیتی کار کرده‌ام، و بنا بر تجربه‌ و شناختم ادعا می‌کنم هیچ کس در کشور ما به اندازه مسئولان سه قوه و رهبری، از وضعیت دقیق زندگی و معیشت و مشکلات مردم آگاه نیست و هیچ یک از مسئولان کشور نمی‌تواند بگوید در مورد مسائل مردم، اطلاع کامل ندارم. تقریبا هر روز، از ناحیه نیروی انتظامی، از سازمان زندان‌ها، از ثبت احوال، از نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و از طریق نظرسنجی‌ها، گزارش‌های مستمر برای این مقام‌ها ارسال می‌شود. حجم اطلاعاتی که در سامانه‌های شناختی این افراد وارد می‌شود، بسیار بالا و با کیفیت‌ بسیار خوب است. رئیس جمهور می‌داند در هفت روز همین هفته، قیمت کالاهای اساسی و قیمت خرده فروشی در میادین میوه و تره بار و در فروشگاهای زنجیره‌ای چقدر است. اینطور نیست که بگوییم این مقامات این جزئیات را نمی‌دانند یا ناآگاهند. حرفم این است که کسی نمی‌تواند عذر ندانستن بیاورد. به اضافه این که رئیس جمهور، امکانات ویژه دیگری هم دارد، از جمله دسترسی به سیستم‌های غیررسمی اطلاع گیری از طریق افرادی که برای ایشان کار می‌کنند یا به ایشان اطلاعات میدهند.

 

یعنی آقای روحانی یک‌سری مامور مخفیِ شخصی هم دارد؟

 

کسانی هستند که خرید کرده‌اند و صورت‌حساب صندوق را برای آقای رئیس جمهور می‌فرستند. اجمال حرفم این است که آگاهی از شرایط مردم، کامل است. اگر اجاره خانه گران شود، اولین کسی که متوجه می‌شود، شخص رئیس‌جمهور است. این نکته اول بود. دومین نکته این است که رئیس جمهور در کنش‌های ارتباطی خود، باید ملاحظات زیادی را در نظر بگیرد. هر جا که آقای روحانی در کنش‌های حوزه ارتباطات سیاسی خود به مثابه یک آدم معمولی برخورد کند، بازنده است. رئیس جمهور وقتی خبری را می‌شوند، نمی‌تواند مانند یک آدم معمولی، تعحب کند یا وقتی می‌خواهد خبری را بگوید نمی‌تواند مثل یک آدم معمولی خوشحالی کند. رئیس جمهور نماد انتخاب مردم است، و موظف است که مطابق نیاز و خواسته مردم، کنش ارتباطی داشته باشد. او باید کنشی داشته باشد که مردم را امیدوار کند، نه ناامید؛ حتی در ناامید کننده‌ترین شرایط. او به تعبیری مانند پدر خانواده یا بزرگ خانواده است. من معتقدم که رئیس‌جمهور در برخی کنش‌های ارتباطی خود، رفتار آدم معمولی را به جای رفتار رئیس جمهور داشته است.

 

به هر حال رئیس‌جمهور مسئول تصمیماتی است که در زیر مجموعه دولت گرفته می‌شود، و در جایگاهی نشسته که نمی‌تواند خودش را ناآگاه جلوه دهد.

 

مسئولیت صفر تا صد اعلام و اعمال تغییر قیمت بنزین با وزیر کشور بوده است اما مسئله این است که رئیس جمهور می‌توانست این جمله را با اخم بگوید، می‌توانست با چهره‌ای بگوید که نتوانید تشخیص دهید ناراحت یا خوشحال است، و می‌توانست با لبخند بگوید. من که کارم روانشناسی اجتماعی است، از لبخندی که ایشان زد، نه زهرخند می‌فهمم، نه ریشخند. لبخند ایشان، لبخند کسی است که می‌گوید من مقصر نیستم. ممکن است این هم غلط باشد اما به معنی ریشخند نیست. لبخند کسی است که از سوال تعجب می‌کند.

 

تعجب می‌کنم که چرا این توجیه را می‌کنید. وزیر کشور، وزیر همین رئیس جمهور است.

 

می‌خواهم بگویم که این بیشتر لبخند تعجب است تا لبخند تمسخر. اما رئیس جمهور این کار را هم نمی‌باید بکند. ایشان باید روی معنای لبخندش محاسبه داشته باشد و سخن بگوید. به نظرم این یکی از ضعفهای رفتاری رئیس جمهور است. اما می‌توانم با اطمینان بگویم نیت رئیس جمهور، مسخره کردن مردم نبود. هر چند در کار رسانه‌ای و افکار عمومی، نیت شما نسبت به معنایی که طرف مقابل متوجه می‌شود، آنقدر مهم نیست. البته این معنا هم چیزی است که برساخته می‌شود و چه بسا اگر آن صحبت کامل پخش می‌شد و روی آن، تفسیر گذاشته نمی‌شد، این بخش از صحبت ایشان خیلی به چشم نمی‌آمد. اما وقتی آن لبخند را معنا می‌کنند و با ده چیز دیگر ارتباطش می‌دهند، جامعه را حساس می‌کنند و این نارضایتی پیش می‌آید.

 

به نظرتان آقای روحانی می‌تواند از کاندیدایی در انتخابات آینده حمایت کند و آن کاندیدا رای بیاورد؟

 

نمی‌دانم کاندیدای مطلوب آقای روحانی کیست. نمی‌دانم آیا آن کاندیدا، وجود خارجی دارد یا ندارد. اما این را می‌توانم بگویم که کسی باید در دوره بعد، رئیس‌جمهور شود که یکی از مهم‌ترین اولویت‌های او، جمهوریت باشد و ابتنای تمام به رای مردم، اولویت اولش باشد. مردم مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها را می‌خواهند. مردم نگفتند چرا بنزین را سه هزار تومان کردید؟ گفتند چرا با ما مشورت نکردید؟ حتا نمی‌گویند چرا ارز ۴۲۰۰ تومان شد؟ می‌گویند چرا برای انجام آن، مشورت نشد. مردم می‌گویند ما می‌فهمیم، با ما حرف بزنید. بنابراین رئیس جمهور بعدی، باید کسی باشد که بهتر از آقای روحانی با مردم حرف بزند و حرف مردم را هم بهتر بشنود. رئیس‌جمهور بعدی باید توان تعاملش با نیروهای مسلح هم بیشتر از آقای روحانی باشد. او باید بیشتر از آقای روحانی، اهداف مشخص و ریز داشته باشد. داشتن یک هدف بزرگ کافی نیست. او باید اهداف مرحله‌ای و موقعیتی مشخصی داشته باشد. ما به کسی احتیاج داریم که در پیگیری اموری که درباره‌شان تصمیم گرفته شده و در تبدیل تصمیم به اجرا و توان ارزیابی آنچه اجرا شده، قوی‌تر از آقای روحانی عمل کند. همچنین باید متعلق به نسلی باشد که اداره کشور براساس پردازش داده‌ها را بر اداره کشور براساس برداشت‌های شخصی ترجیح دهد.

 

این نکاتی که می‌گویید، به نوعی نقد آقای روحانی هم هست؟

 

نقد دولت آقای روحانی و دولت‌های پیش از آقای روحانی است. رئیس جمهور بعدی باید کسی باشد که بتواند به راحتی از نیروهای جوان متخصص کم‌نام و نشان، استفاده کند. مشورت بگیرد و آنها را فعال کند. یعنی قدرت بسیج اجتماعی جوانان توانمند را داشته باشد. باید بتواند به آنها امیدی دهد که احساس کنند می‌توانند در اداره کشور، موثر باشند. آقای روحانی از ترس این که کار کشور از دستش نرود، به کسانی که خودش می‌شناخت اطمینان کرد، در حالی که به نظر می‌رسید دورة خیلی از آنها تمام شده یا نهایتا فقط برای دو سال به درد می‌خوردند. حفظ آنها بعد از دو سال، درست نبود. آنها به درد تثبیت وضعیت و نه ارتقای وضعیت می‌خوردند.

 

به نظرتان چه کاندیداهایی این ویژگی‌ها را دارند؟

 

تشخیص من این است که در حال حاضر، از افرادی که مرتبط با دولت بوده اند سه چهار نفر در کشور هستند که می‌توانند در این مسیر حرکت کنند. یکی از آنها آقای دکتر علی لاریجانی، منهای خاندان لاریجانی است. یعنی علی لاریجانی به شرط لا، البته اگر بتواند خودش را جدا کند.

 

چگونه خود را جدا کند؟

 

به نظرم شدنی است. همان‌طور که سید محمد خامنه‌ای از سید هادی خامنه‌ای جداست.

اما وضعیت در خانواده لاریجانی متفاوت است.

 

باید تصمیم بگیرد، مانند رابطه‌ای که حسن روحانی با حسین فریدون برقرار کرد و خط کشید و گفت از امروز دیگر با هم کاری نداریم و هر کاری کردید باید پاسخگو باشید. از نظر من، آقای علی لاریجانی کسی است که مسائل مملکت را به خوبی می‌شناسد، روابط قدرت را به خوبی می‌شناسد، راه‌حل‌ها برایش بسیار مشخص است و می‌داند چطور می‌توان مسئله را حل کرد. قدرت تعامل موثر با رهبری و نیروهای مسلح را هم دارد اما مشکلش تعامل با مردم است که به نظرم می‌تواند این مشکل را هم حل کرد.

 

شاید یکی بپرسد که چطور می‌شود سابقه‌ای مثل برنامه هویت را حل کرد؟

 

می‌توان از این سابقه‌ها عذرخواهی کرد، نه این که سابقه را پاک کرد و شست. چیزی شسته نمی‌شود، می‌توان به آن پرداخت و از آن پوزش خواست. در کنار دکتر لاریجانی، دومین فرد، دکتر اردکانیان است. ایشان یک دلبسته به انقلاب اسلامی و یک مدیر بسیار توانمند است که دنیا را به خوبی می‌شناسد و می‌تواند بدون ایجاد تنش، اهداف را جلو ببرد. آقای دکتر اردکانیان، ویژگی‌های مثبت زیادی دارد اما ایشان هم باید زبان گفت‌وگو با مردم را بهتر بیاموزد و رشد کند. از دیگر کسانی که به نظرم می‌تواند این مسئولیت را برعهده گیرد، آقای حسین دهقان است. ایشان هم مدیر بسیار توانمندی است و اقتداری کاریزماتیک دارد و از  توان تعامل با رهبری و قوای دیگر و نیروهای مسلح هم برخوردار است و معطوف به حل مسئله کار می‌کند. مشکل ایشان هم ارتباط با مردم است، اما در قالب رئیس بنیاد شهید نشان دادند که می‌توانند تلاش‌های موفقی داشته باشند. دکتر ظریف هم دارای اقبال عمومی است و هم زبان عام و خاص را میداند و اگر بتواند با خود کنار بیاید میتواند وارد عرصه انتخابات شود.

 

فکر می‌کنید این کاندیداها توان ایجاد انتخابات رقابتی و کشاندن مردم به پای صندوق‌های رای‌ را دارند؟

 

این کاندیداها از یک طرف بودند. از آن طرف هم جناب آقای قالیباف شاید بیایند و به نظرم امکانات رئیس جمهور شدن هم برای‌شان تا حدود زیادی فراهم است. احتمال می‌دهم جناب آقای رئیسی هم احساس وظیفه کنند که به سمت ریاست جمهوری حرکت کنند. از میان جوان‌ترها هم احتمال می‌دهم آقای بذرپاش، حرکت جدی به سمت ریاست جمهوری داشته باشد. نمی‌توانم این را هم رد کنم که احتمالا آقای فتاح هم می‌آیند. البته باید آقای جلیلی را هم به این ترکیب اضافه کرد. با این چینش دوسویه، انتخابات می‌تواند  رقابتی شود. البته طبق قانون حتا اگر بیست درصد مردم ایران هم در انتخابات شرکت کنند، باز هم رئیس جمهور انتخاب می‌شود.

 

و شما فکر می‌کنید که سه کاندیدایی که نام بردید می‌توانند انتخابات را رقابتی کنند و پیروز شوند؟

 

بله. مثلا مردم هنوز آقای دهقان را ندیده‌اند. ممکن است آقای دهقانی را که در انتخابات می‌بینند بپسندند. همانطور که آقای روحانی را ندیده بودند، اما وقتی او را در انتخابات دیدند پسندیدند.

 

آیا نظر رئیس جمهور هم روی این گزینه‌ها، مثبت است یا گزینه‌های دیگری در ذهن ایشان است؟

 

ایشان در این مورد با من صحبتی نکرده‌اند.      

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.