مادلین آلبرایت: ترامپ تصمیم گرفته است که گروهها را به جان هم بیندازد. او اختلافات را تشدید کرده و گفتگوهای احترامآمیز را دشوارتر میکند، به خصوص با این روش که مسئولیت کارها و کمبودها را متوجه دیگران میکند. بنابراین فکر میکنم رسیدن به مفاهمه در این شرایط سختتر هم هست. اما برای مقابله با ویروس کرونا و نژادپرستی، ضروری است که افراد با یکدیگر صحبت کنند و درک کنند که نیازهای دیگران چیست.
به گزارش جماران، مادلین آلبرایت ۸۳ ساله که در دولت کلینتون از مقام سفارت ایالات متحده در سازمان ملل متحد به مقام وزارت امور خارجه آمریکا ارتقا یافت و تبدیل شد به اولین زن این کشور در این پست پراهمیت؛ در سالهای اخیر با نوشتن کتابهایی درباره زندگی و تجاربش در رسانههای غربی مطرح بوده است. او امسال کتاب “جهنم و مقاصد دیگر” را به بازار کتاب عرضه کرده است.
آلبرایت در گفتگویی که در پی میآید، درباره طیف وسیعی از مسایل سیاسی جهان در سالهای اخیر، از کشته شدن جورج فلوید به دست پلیس تا رفتارهای فاشیستی دونالد ترامپ صحبت کرده است. این گفتگو را میخوانیم:
س: شما در آخرین کتابتان یک بار دیگر گفتهاید که “زنانی که به زنان دیگر کمک نمیکنند جایشان در جهنم است”. گفتهای که پیشتر واکنشهای زیادی داشته و به خاطر آن خیلیها بهتان حمله کردهاند، و البته مواضع مثبتی هم بوده که شما را بابت این جمله و نظایرش مورد تشویق و تجلیل قرار دادهاند. میتوانید بگویید با گفتن این جمله چه چیزی را میخواهید منتقل کنید؟
ج: این شاید مشهورترین جمله من در تمام زندگیم باشد که حتی سر از لیوانهای استارباکس هم درآورده. اما اینکه این جمله از کجا میآید، به دوران تحصیل من برمیگردد. زمانی که دانشجوی دکترا بودم و بچههای دوقلویم هم یکی دو ساله بودند که یکی از زنان همسایه بهم گفت که چرا بیشتر در خانه نمیمانم و وقت بیشتری بهشان اختصاص نمیدهم. بعدها بسته به شرایط این جملات و انتقادات تغییر کردند. وقتی بچهها بزرگتر شدند، یک زن دیگر گفت که چرا در ایستگاه اتوبوس مدرسه منتظر آنها نمیمانم و ازشان استقبال نمیکنم. و در موقعیتهای دیگر هم ایراداتی از این دست. تمام این مسایل مرا به این نتیجه رساندند که زنان چرا اینقدر همدیگر را قضاوت میکنند و اصلا چرا ما زنان از همدیگر حمایت نمیکنیم. نکته دیگری که متوجه شدم چیزی است که من آن را سندرم زنبور ملکه نامیدهام. این سندروم به این شکل است که اگر قرار باشد فقط یک زن وجود داشته باشد، آن یک زن باید من باشم و جایی برای کس دیگری نیست. اما من در تجربههایم یاد گرفتم که اتفاقا مهم است که بیش از یک زن در اتاق حضور داشته باشد. ما باید از یکدیگر حمایت کنیم. و همچنین فکر میکنم زنان باید یاد بگیرند که با اعتماد به نفس حرفشان را بزنند. برای همین هم من در کلاسهایم به کسانی که برای حرف زدن دست خود را بلند میکنند، توجهی نمیکنم. این را به همه دانشجویانم هم گفتهام که باید بدون معطلی اگر حرفی دارند حرف طرف دیگر را قطع کنند. از این رو خیلیها عقیده دارند که کلاسهای من کمی شبیه باغ وحش هستند.
س: به عنوان کسی که در بالاترین سطح به عنوان دیپلمات خدمت کرده، امروز وضعیت گفتمان مدنی را در آمریکا چگونه ارزیابی میکنید؟
ج: فکر میکنم در حال حاضر اثبات شده که در موقعیت فاجعهباری قرار داریم. با داشتن رهبری که به جای تلاش برای بدست آوردن یک جواب مشترک، تلاش دارد گروهها را در مقابل گروههای دیگر قرار دهد. به هر حال، کتاب قبلی من که “فاشیسم: هشدار” نام داشت، به این دلیل نوشته شد که شاهد ظهور رهبران اقتدارگرا در نقاط مختلف جهان بودیم و در آن کتاب سعی کرد بفهمم چرا این اتفاق افتاده است. بنابراین برگشتم و بدیهی است که به بررسی موسولینی و هیتلر پرداختم. جالب اینکه هر دو به طور قانونی به قدرت رسیدهاند. موسولینی یک آدم یاغی بود که سخنران و بسیجکننده خوبی بود. او از این مزیت استفاده کرد و خود را طرفدار یک گروه، به بهای یک گروه دیگر نشان داد. بهترین نقل قول کتابم از موسولینی بود که گفته «اگر شما هر بار یک پر از مرغ بکنید، هیچکس متوجه نخواهد شد.» من متوجه شدم که تعداد وحشتناکی از این پرها در حال کنده شدن هستند!
و به وضوح گروههایی را در کشورهای اروپایی، فیلیپین، ونزوئلا و حتی در آمریکا میبینیم که عامدانه علیه یکدیگر موضع میگیرند. باید برای این مساله کاری کرد. علاوه بر این، خودکامگی و فاشیسم ایدئولوژی نیستند، فرایند کسب قدرت هستند. رهبری که خودش را در مقابل یک گروه، طرفدار یک گروه دیگر نشان میدهد و بعد حس قربانی شدن بهش دست میدهد و بعد خودش را بالاتر از قانون، رسانه و شهروندان میبیند، در زمره گروهی از رهبران شبیه خود قرار میگیرد که از یکدیگر حمایت میکنند.
س: دو سال از انتشار آن کتاب میگذرد. آیا در این فاصله دموکراسی به سمت اصلاح خود رفته یا همچنان یک حرکت مداوم به سمت فاشیسم مشاهده میکنید؟
ج: فکر میکنم ما فقط یک فرصت داریم و آن هم انتخابات است و همچنین انواع چیزهایی است که اخیراً شاهدش بودهایم: مانند تظاهرات مسالمتآمیز، مردمی که با یکدیگر صحبت میکنند و به دنبال راه حل و گوش دادن به مسایل هستند. بنابراین چیزهایی را میشود دید، اما تا تمایل جدی به تغییر و اصلاح خود راه زیادی باقی است.
س: اگر امروز به عنوان وزیر امور خارجه در این دولت خدمت میکردید، به رئیس جمهور چه توصیهای میکردید؟
ج: ما نیامدهایم در مورد مفروضات صحبت کنیم. اما فارغ از این، شکی نیست که وجهه آمریکا در جهان در بدترین وضعیت ممکن است. دیپلماسی راه مهمی است که از طریق آن، نه فقط با دوستانمان بلکه با مخالفینمان هم گفت و گو میکنیم. در این گفتگوهای دو یا چندجانبه گاهی به ابزارهای اقتصادی یا حتی تهدید به استفاده از زور نیز نیاز داریم. بررسی این تهدیدها و فرصتها یک نوع همکاری در میان وزارتخانهها نیاز دارد که اگر موجود نباشد، آشفتگی حاصل میآید. به اعتقاد من وزارت خارجه امروز با چنین شرایطی مواجه است. همچنین چیزهایی که میبینیم طبیعتا نوع برخورد وزارت خارجه با مسائل نیست و به نظر میرسد نظر رئیس جمهور باشد. نمیدانم چند بار تاکنون مایک پامپئو با ترامپ مخاافت کرده، در حالی که این کار وظیفه اوست. او به عنوان وزیر خارجه عضو ارشد کابینه است و باید درک کند که مسائلی هستند که باید به صورت دیپلماتیک حل و فصل شوند. این یعنی شما باید خودتان را به جای کشوری بگذارید که با آن تعامل دارید. اینجاست که اگر من در وزارت خارجه بودم، شاید عملکردم متفاوت میبود و نیز این که نمیشود دیپلماسی را بدون حضور دیپلماتها انجام داد. نمیشود وزارت خارجه را از کسانی که این کار را بلدند، خالی کرد. در آن صورت همه چیز به هم میریزد. این گروه تخم مرغها را میشکنند تا مثلا املت درست کنند برای رئیسجمهور. در این میان اگر کارشان را بلد نباشند، فقط یک سری تخم مرغ شکسته به رئیس جمهور خواهند داد- و این همان اتفاقی است که در سالهای اخیر افتاده.
س: آیا میتوانید از مواردی مثال بزنید که به عنوان وزیر امور خارجه یا سفیر سازمان ملل با یک تصمیم به شدت مخالفت کرده باشید؟
ج: زمانی که یک کارمند سطح پایین در شورای امنیت ملی دولت کارتر بودم ، سی ونس در جریان یک گروگانگیری از سمت خود استعفا داد و هنگامی که من به مراسم یادبود او رفتم، تنها چیزی که مردم در مورد او میگفتند این بود که او استعفا داده است. این باعث شد فکر کنم “آیا واقعاً ممکن است یکی دوست داشته باشد که به این شکل به خاطر سپرده شود؟ اما من فکر میکنم که باید مشخص شود که چه عاملی منجر به استعفا شده است. من خوشبختانه چنین شرایطی را نداشتم و توانستم همیشه درباره مواردی که با آنها مخالف بودم سخن بگویم و ابراز نگرانی کنم. یعنی چه در سازمان ملل و چه به عنوان وزیر امور خارجه همیشه این امکان را داشتم که نظرات خود را به رئیس جمهور کلینتون ارائه کنم. در این زمینه شما باید بدانید که در مورد چه چیزی صحبت میکنید و برای دفاع از دیدگاه خود آمادگی داشته باشید. اما اگر رئیس جمهور با شما مخالف باشد، یا باید آن را قبول کنید و یا این که استعفا دهید.
س: شما در مورد اهمیت ایجاد یک هیئت پیشگیری از خشونت در سطح بینالمللی صحبت کردهاید. با توجه به شواهدی که اخیراً در مورد خشونت سیستماتیک علیه سیاهپوستان، و البته افزایش نابرابری و آسیبپذیری سیاهان در مقابل شیوع کرونا مشاهده شده، آیا فکر میکنید ایالات متحده باید در مورد این پیشنهاد جدیتر فکر کند؟
ج: قطعاً. آشکار است که تبعیض و نژادپرستی عمیقا در این کشور وجود دارد، و روشن است که این موضوع باید بررسی شود- نه صرفا از نظر تاریخی، بلکه درباره آنچه در حال حاضر دارد اتفاق میافتد. همچنین موضوعی که نمیتوانم از ذهنم خارج کنم این است که بیتردید کرونا بر جامعه آمریکاییهای سیاهپوست بیشتر از همه تأثیر گذاشته است و حالا در این تظاهرات به دلیل عدم حفظ فاصله اجتماعی این آمار بالاتر هم خواهد رفت و جامعه سیاهان را بیشتر تحت تأثیر قرار خواهد داد. مگر اینکه روش بهتری برای مقابله با ویروس کرونا و همچنین ویروس نژادپرستی داشته باشیم.
س: با مشاهده اعتراضات جهانی در مورد جورج فلوید، به نظر میرسد که ایالات متحده جایگاه اخلاقی خود را از دست داده است…
ج: هیچ شکی در این مورد وجود ندارد. نه این که من به عنوان نماینده ایالات متحده در زمانهای مختلف فکر میکنم که ما پیشترها کامل بودهایم. نه، کامل نبودیم، اما حداقل در مواردی چون چگونگی برخورد با مسئله مهاجرت و اقلیتها ایدههایی داشتیم. اما در حال حاضر، ما بدترین نمونه ممکن از چیزها هستیم و این به ما آسیب میرساند. یعنی مثلا در مسائلی مانند ماجراهای پکن و هنگکنگ یا حقوق بشر در کشورهای دیگر، و یا حتی رفتار چینیها با اویغورها اگر انتقاد کنیم، کسانی هستند که خواهند پرسید با توجه به کارهای خودتان چگونه به خودتان اجازه میدهید از ما انتقاد کنید و بگویید که چه کاری باید انجام دهیم؟ در هر جامعه اختلاف نظر وجود دارد. فقط باید با افرادی که با آنها مخالفید گفتگو کنید و سعی کنید به آنچه دیگران میگویند احترام بگذارید.
س: امروز چنین کاری را چگونه میتوان انجام داد؟
ج: برای افرادی که با آنها مخالف هستید وقت بگذارید و بر سر یکدیگر فریاد نزنید. باید سعی کرد اساس اختلاف نظر را کشف کرد. اما این روزها برعکس عمل میشود و فکر میکنم این کار عامدانه است. ترامپ تصمیم گرفته است که گروهها را به جان هم بیندازد. او اختلافات را تشدید کرده و گفتگوهای احترامآمیز را دشوارتر میکند، به خصوص با این روش که مسئولیت کارها و کمبودها را متوجه دیگران میکند. بنابراین فکر میکنم رسیدن به مفاهمه در این شرایط سختتر هم هست. اما برای مقابله با ویروس کرونا و نژادپرستی، ضروری است که افراد با یکدیگر صحبت کنند و درک کنند که نیازهای دیگران چیست.
س: آیا میتوانید بگویید این که فردی از یک مقام بزرگ، و قدرت و تریبون فراوان برگردد به شهروندی عادی، چه احساسی دارد؟ به خصوص اگر بخواهید همچنان تاثیرگذار بمانید. ناامیدکننده نیست؟
ج: خوب، من دوست داشتم که برای همیشه وزیر امور خارجه باشم. اما هر کاری دورهای دارد و به هر حال باید از آن دفتر بیرون میرفتم. فکر میکنم آنچه در این بخش از زندگی به من انگیزه داده، این است که از آنچه آموختهام استفاده کنم و دربارهشان صحبت کنم. پایان دوره کاری مرا ناامید نکرده. عمدتا به این دلیل که من کاملاً برونگرا هستم و حالا هم در قرنطینه کرونا احساس میکنم در بازداشت خانگی هستم. بخش ناامیدکننده زندگی من این است.
س: وقتی به این مرحله از زندگی خود فکر میکنید، آیا چیزی هست که دوست داشته باشید آن را به اتمام برسانید یا بخشی از آن باشید؟
ج: میخواهم بخشی از بازگرداندن شهرت آمریکا باشم. زیرا من به اهمیت آمریکا در هر آنچه در جهان اتفاق میافتد اعتقاد دارم. تماشای آنچه در این سالها برای اعتبار آمریکااتفاق افتاده خیرهکننده است. عکسهای تبلیغاتی، سوء استفاده از دین یا سوء استفاده از ارتش. اکنون چیزهای بسیار مهمی وجود دارد که باید به آنها اشاره کنم. من ساکت نخواهم شد. دموکراسی تماشای یک ورزش نیست. بلکه ما باید در آن شرکت کنیم و بزرگترین چیز در حال حاضر، برای اتفاقات داخلی و شهرت خارجی ایالات متحده انتخابات ماه نوامبر است. این همان چیزی است که در حال حاضر میخواهم صدایم را در خدمت آن قرار دهم.