دکتر فاطمه طباطبایی نوشت: کمال و جامعیت امام در علوم عقلی و نقلی اسلامی به او توان و قدرت بخشید تا بتواند حقیقت اسلام را به دور از هر گونه تحجر و قشری گری و تعصب بشناسد.

به گزارش جماران، دکتر فاطمه طباطبایی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:  طلوع ستاره شخصیت امام‌خمینی(س) از افق شرقی این کره خاکی و در نخستین سال آخرین قرن هزاره دوم میلادی، هدیه مبارکی از جانب هستی به بشر ظلمت‌زده‌ای بود که علی‌رغم همه پیشرفت‌های شگفت‌انگیز علمی و تکنولوژیک، قرن بیستم را با دو جنگ فراگیر و خانمانسوز و سلاح‌های کشتار جمعی و رژیم‌های سیاسی انسان‌ستیز، مانند فاشیسم، نازیسم و صهیونیسم به یکی از ظلمانی‌ترین قرون تاریخ حیات بشر تبدیل کرد. پیام و هدیه این ستاره شرق برای جهانیان چه بود؟ این پرسشی است که طرح و بررسی آن، نه تنها برای ما ایرانیان و شرقیان که نزدیکترین مخاطبان جغرافیایی و فرهنگی او بودیم، لازم است، بلکه بررسی آن برای همه شاهدان بصیر تاریخ معاصر، درس‌آموزی‌های نادر و کم‌نظیری خواهد داشت. انّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید.۱

پیام آگاهی‌بخش و شگفت‌انگیز امام به میخائیل گورباچف ـ صدر هیأت رئیسه حزب کمونیست شوروی ـ چند سال پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیش‌بینی فروپاشی ابرقدرت شرق و توصیه ایشان به گورباچف برای کنارگذاشتن ره‌یافت‌های مادی‌گرایانه و روی آوردن به خدا و انسان و جامعه و تاریخ، نشان از آن داشت که امام به‌خوبی به رسالت روشنایی‌بخش جهانی‌اش آگاه بود و نگاهی فراگیر به نقش احیاگرانه خود داشت. بصیرت و روشندلی امام را همین دلیل بس که در همان نامه اعلام کرد که اگر ابرقدرت شرق پس از فروپاشی، برای درمان دردها و جبران شکست‌های خود به سراغ نسخه‌های سرمایه‌داری غربی برود، آینده‌ای تلخ‌تر از گذشته‌اش خواهد داشت. این بیش‌بینی به واقعیت پیوسته که امروزه پس از وقوع، همه شاهد آن هستیم.

برای نظریه‌پردازان شرقی و غربی آشنا با بسیاری از علوم و فنون مدرن، در آن روزگار قابل پیش‌بینی نبود. پیام و هدیه امام برای بشر معاصر و در آستانه هزاره سوم، گشودن پنجره‌ای به روی فضای بیکران و درخشان خداباوری بود تا نوری از حقیقت و باطن هستی، به حیات منجمدشده مادی بشر گسسته از خدا و حقیقت هستی بتابد و رکود و کدوریت مادیت را با پویش و جوشش معنویت از شور و شوق سرشار کند، و زندگی بی‌روح بشر معاصر را از امید و نشاط بیاکند.

پیام روشنگر و گرمی‌بخش امام، برخاسته از عمیق‌ترین و اصیل‌ترین جوهر معانی و مبانی دین، یعنی عرفان اسلامی است که حقیقت آن با گوهر دین یگانه است. در چنین عرفانی، آن‌گونه که امام‌خمینی می‌فهمید، سرّ خلقت و قوام و دوام رشته هستی، وامدار عشق است، «ما زاده عشقیم و پسر خوانده جامیم.»۲ انسان‌ها از این منظر همگی بندگان خدای واحدند که باید عشق‌ورزی به یکدیگر را از الگوی عشق الهی، به انسان بیاموزند که فرمود: انّی اشدّ شوقا الیه؛ و چنین است که اسلام در باطن خود پیام‌آور صلح و عشق است. کمال و جامعیت امام در علوم عقلی و نقلی اسلامی به او توان و قدرت بخشید تا بتواند حقیقت اسلام را به دور از هر گونه تحجر و قشری گری و تعصب بشناسد. به قول مولوی:

سختگیری و تعصب خامی است

تا جنینی، کار خون‌آشامی است

او فقیهی متبحر و پیشتاز و صاحب‌رای بود که کتاب‌های مهم فقهی‌اش بر عمق دریافت و قدرت اجتهاد فقهی او دلالت دارند.۳ در عین حال، فیلسوفی بود که از ظرفیت‌های برهانی عقلی خود، به گواهی تقریراتی که شاگردان۴ او از درسهایش به دست داده‌اند، به حد کمال بهره می‌جست. مفسری بود که تفسیرهای به‌جا مانده از او، در زمره درخشانترین تفسیرهای موجود در تاریخ اسلام به شمار می‌رود؛ حدیث و سنت و سیره را به‌خوبی می‌شناخت و از آنها در فقه و تفسیر و کلام خود بهره می‌برد، و بالاخره عارفی بود که بیش از چهارده اثر در موضوع عرفان و اخلاق از او به یادگار مانده است.

اما برای او همه این علوم و معارف، حقیقت خود را در عرفان ناب می‌یابند. عرفانی که درونمایه‌های آن برآمده از قرآن و گفتار و کردار پیامبر عظیم‌الشأن اسلام و ائمه معصومین(ع) است، و میراثی پربار در میان معارف اسلام به شمار می‌رود. امام عرفان را نه تنها مجموعه‌ای از معلومات، بلکه طریقتی برای عمل و ارتقا و کمال می‌دید. عشق او به خدا و تهجد و راز و نیازهای عاشقانه او با خالق هستی و غزل‌سرایی‌های عارفانه او در کنار مسئولیت‌های سیاسی ـ نظامی، عطوفت بیش از حد او در برخورد با مظلومین عالم و قهر ستم‌سوزش در برابر ستمگران، دو روی سکه شخصیت عرفانی او بود و تجلی اشداء علی الکفار رحماء بینهم جمع این دو حساسیت عاطفی، خود ناشی از طریقت عرفانی بود و در این مسیر پیرو حقیقی حضرت علی(ع) امیرالمؤمنین بود که خود منبع سرشار ولایت معنوی و عرفانی بود.

من به عنوان شاگرد کوچک مکتب او که شاهد و ناظر این‌همه عظمت، لطافت، معرفت و معنویت او بودم، برآنم تا شاید بتوانم در این فرصت کوتاه راوی بخشی از پیام توحیدی و پر نور و پرشور عرفانی مردی باشم که روز به روز خود را بیشتر، مرید و شیفته و مشتاق او یافته‌ام و به قدر تشنگی و ظرفیت اندکم، از زلال وجود او بهره برده ام.

چو غلام آفتابم، هم از آفتاب گویم

نه شب نه شب‌پرستم که حدیث خواب گویم

در این فرصت برآنم تا پس از تعریف فایده و هدف عرفان، عرفان مثبت و پویای امام را در مقابل عرفان منفی بازگو کرده، و سیر انفسی انسان برای رسیدن به خود حقیقی یا من متعالی‌اش مطرح نمایم، و در پایان به رابطه عاشقانه میان انسان و خدا که از منظر امام رمز رستگاری و فلاح است، بپردازم.

موضوع و تعریف عرفان

هر علمی دارای موضوعی است و موضوعات متفاوت موجب تمایز علوم از یکدیگر می‌شود. به عنوان مثال، موضوع فلسفه «مطلق وجود»۵ است و یکی از شاخه‌های آن، الهیات به معنی الاخص است که درباره وجود خدا بحث می‌کند، و موضوع علم ریاضی «عدد» است و از عوارض اعداد سخن می‌گوید. موضوع علم عرفان نیز «وجود مطلق»۶ و یا «الله من حیث ذاته و اسمائه و صفاته» می‌باشد؛ اما نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، این است که اگر شناخت ذات خداوند در موضوع عرفان گنجانده شده، از آن جهت است که تصور اسما و صفات خداوند بدون تصور ذات حق میسر نبوده است، وگرنه شناخت ذات خداوند و حتی تفکر در (کنه) اکتناه ذات حق، از حیطه درک آدمی بیرون است.

امام در «چهل حدیث» تصریح می‌کنند که هیچ اندیشه‌ای را مجال پرواز در فضای کنه ذات نیست که پیامبر اکرم(ص) در این باره می‌فرماید: ما عرفناک حق معرفتک؛ اما معرفت و شناخت به اسما و صفات الهی که تجلیات و ظهورات حضرت ذات هستند، در حیطه توان بشر است و چنین تفکری در آثار روایی ما عبادت شمرده شده است و فرموده‌اند: افضل العباده ادمان التفکر فی الله و قدرته:۷ بهترین عبادت استمرار تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.

تعریف عرفان از منظر امام، معرفت به هستی مطلق و حقایق عالم وجود است که از طریق مشاهده حضوری ـ نه حصولی ـ حاصل می‌شود، و در توضیح این مطلب می‌افزایند: آثار فلسفی به گونه‌ای دورنما انسان را با ماوراءالطبیعه آشنا می‌سازد؛ ولی مکتوبات عرفانی دلها را برای حصول به محبوب مطلق آماده می‌سازد.۸

بزرگان عرفان، عرفان را برترین علم دانسته‌اند؛ زیرا به گفته علما، هر علمی که از شمول و عمومیت بیشتری برخوردار بوده، و از محسوسات دورتر و به معقولات نزدیکتر باشد، بر علوم دیگر رجحان دارد و عرفا معتقدند عرفان از چنین ویژگی‌هایی برخوردار است. امام معتقد بود عارف با گام نهادن در ساحت عرفان، به حقیقت مطلق رهنمون می‌شود و «از نیستی به هستی مطلق می‌رسد.»۹

عرفان نظری و عرفان عملی

عرفان از منظر امام، شناختی است به حضرت حق و اسما و صفات او، و فانی ساختن انیّت خویش در حقیقت مطلق و نهایتا به بقا و جاودانگی رسیدن؛ و باز بر این باورند که چنین معرفتی بدون خودسازی و تهذیب نفس حاصل نمی‌شود؛ بنابراین عرفان به دو شاخه عملی و نظری تقسیم می‌گردد که هر یک مکمل یکدیگرند.۱۰ در مکتب امام، عرفان عملی و نظری سخت به هم آمیخته اند. ایشان معتقدند «اندیشه و معرفت» بدون ظهور در اعمال و «عمل» بدون آراستگی به «معرفت و آگاهی» انسان را به حقیقت مطلق رهنمون نمی‌سازد.

امام راه رسیدن به حقایق عالم هستی و تکامل و سعادت انسان را در زدودن رذایل اخلاقی و ملکه ساختن فضایل و مکرمت‌های اخلاقی۱۱ ذکر می‌کنند و معتقدند بر اثر تزکیه، تهذیب نفس، ذکر مدام که ثمره عرفان عملی است، دریچه معرفت به ساحت غیب، به روی انسان گشوده می‌شود و انسان در همین عالم طبیعت به کمال خود می‌رسد. از این رو می‌توان عرفان امام را عرفانی مثبت و پویا دانست که از انسان خاکی و ناسوتی، موجود آسمانی و لاهوتی می‌سازد و به انسان نوید می‌دهد که بر اثر تلاش و کوشش می‌تواند به کمال انسانی خویش راه یافته، و به دیدار محبوب آرمانی خود نایل گردد. از این رو عارف، در مکتب امام مجاهدی است نستوه و تلاشگری ست شجاع، که برای ساختن دنیایی سالم برای انسان‌ها کوشش می‌کند، زیرا دنیا را مزرعه آخرت می‌داند.۱۲ از این رو در پی ساختن نظامی برمی‌آید که معنویت و عشق به حق، زیربنای آن باشد.

در ادبیات عرفانی ما، گاه تصوف به انزواطلبی و گریز از دنیا کشیده شده و عده‌ای با یدک کشیدن نام صوفی و عارف، به راحت‌طلبی و لاابالی‌گری پرداخته‌اند. از منظر امام، چنین حالتی منحرف شدن از جاده حقیقت است؛ بنابراین می‌توان امام را مبارز و معارضی جدی با چنین تفکری که عرفان و زهدورزی را انگیزه‌ای برای عدم توجه به بهتر ساختن دنیای خود و دیگران می‌دانند، معرفی کرد. ایشان به صراحت به کسانی که انزواطلبی و عزلت‌گزینی و حتی عبادت را مستمسکی برای عدم توجه و خدمت به انسان‌ها قرار داده‌اند، سخت می‌تازند. شاهد مدعای ما اعمال و رفتار خود ایشان است.

او در حالی که در حوزه‌های فقه، اصول، فلسفه، اخلاق، درسی پر رونق با شاگردانی چشمگیر و تیزهوش داشت و عابد و زاهدی بود که به موازین شریعت و آداب ظاهری آن سخت ملتزم بود و از تهجد و ذکر و تهذیب نفس لحظه‌ای غفلت نداشت، وقتی مشاهده کرد که احکام نورانی اسلام توسط حاکمان کشورش به فراموشی سپرده می‌شود و شرف و آزادگی و استقلال مردم ایران به مخاطره افتاده است، علم و جهاد را به هم آمیخت و به دفاع از مظلومین کشور و اعتلای مکتبش قیام کرد. گرچه به‌خوبی می‌دانست که این عمل او، به تعطیل شدن درس و بحث او و سپری کردن عمر خود در زندان و یا تبعید خواهد انجامید.

پیوند شریعت، طریقت، حقیقت

امام التزام به موازین شرع را مقدمه طریقت می‌شمارند و طریقت را جز با ریاضت و تمرین‌های لازم حاصل‌شدنی نمی‌دانند. طریقت، بیرون آوردن از دین عادتی و اسلام مجازی است و از گامهای نخستین جهاد با نفس است. ایشان بر این باورند هر عبادتی که بدون فکر و تأمل صورت گیرد و یا به مقتضای عادت انجام شود، نمی‌تواند سالک را به کمال مطلوب برساند؛ بنابراین در مرحله طریقت عادت، دین عادتی را برای رسیدن به دین حقیقی ترک می‌کند، از این رو اگر می‌بینیم گریز از اموری مطرح می‌شود که در مرحله قبل (شریعت) مقدس شمره می‌شده‌اند (مسجد، سجاده، منبر) در حقیقت گریز و پرهیز از عادتی شدن دین است و پرهیز از اینکه مبادا خود اینها هدف قرار گرفته، و مانع رسیدن انسان به حقیقت مطلوب گردند. از منظر امام، هیچ انسانی در هیچ زمانی، از التزام به شریعت و طریقت به دلیل رسیدن به حقیقت بی‌نیاز نمی‌گردد. در این زمینه به عبادات و اعمال حضرت ختمی‌مرتبت و اولاد معصومین(ع) اشاره می‌کند که لحظه‌ای از عبادت حق تعالی و التزام به شریعت و ریاضت نفس به دلیل رسیدن به حقیقت، غفلت نورزیدند.

جنید بغدادی، عارف معروف قرن سوم (متوفای ۲۹۷ق) می‌گوید: ما تصوف را نه از قیل و قال یافته‌ایم؛ از جوع و ترک دنیا یافته‌ایم و از قطع مألوفات و مستحسنات.۱۳

این گفته او بیانگر این مطلب است که: تصوف و رسیدن به حقیقت، نتیجه ریاضت و قطع تعلقات است نه محصول بحث و نظر؛ بنابراین عارف دائما در تلاش و تکاپوست تا بازدودن رذایل اخلاقی، به اخلاق نیک و کمالات عالی متصف گردد. از این رو در مکتب عرفان، سکون و یکسان بودن دو روز انسان، خسرانی است عظیم.۱۴

سفر روحانی

در عرفان اسلامی، کمال و سعادت انسان در گرو سفری است انفسی، سفری که سالک طریق از «من تجربی» آغاز می‌کند تا به خود حقیقی یا «من متعالی» برسد؛ بنابراین عارف دائماً در حرکتی تکاملی و صعودی است، متحرکی است که از مقصدی معلوم (من تجربی) حرکت می‌کند تا به حقیقتی مطلوب (من متعالی، نفس مطمئنه، رب خویش) برسد. در حقیقت از منی می‌گریزد که او را به اسارت در جسم فرا می‌خواند و به منی متصل می‌شود که او را به حقیقت رهنمون می‌سازد. در این سفر، از اوصاف حیوانی و بشری فارغ می‌شود و رنگ و صبغه الهی می‌گیرد، در حقیقت از خود فانی می‌شود و به عالم بقا راه می‌یابد. از فردیت خویش به در می‌آید و با اتصال به کل، جاودانه می‌گردد، انسان عارف، از یک سو درمی‌یابد جزئی از هستی مطلق است و از آنجا که جز، همواره به کل تعلق و گرایش دارد، شور و شوقی در خود حس می‌کند، و از دیگر سو درمی‌یابد که فردیت فناپذیرش، میان او و هستی مطلق جدایی افکنده است و حس می‌کند «تا این حجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست».۱۵

پی‌نوشت‌ها:

۱٫ قر۲۶٫ ۲٫ دیوان امام.

۳٫ کتاب‌هایی که تاکنون از ایشان چاپ گردیده، عبارتند از: کتاب البیع، کتاب الطهاره، الاستصحاب (حاصل دروس ایشان است ومربوط به یکی از مباحث عمده علم اصول فقه است)، انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه (اثر قلمی ایشان است بر مباحث عقلیه کتاب کفایه الاصول آیت‌الله آخوند خراسانی)، بدایع الدرر فی قاعده نفی الضرر (در این اثر به مبحث اختلاف ادله و تعارض آنها به یکدیگر که از مباحث اساسی در علم اصول فقه است، پرداخته‌اند)، المکاسب المحرمه (مطالبی است که پس از تدریس به رشته تحریر درآورده‌اند)، التعادل و الترجیح، مناهج الوصول الی علم الاصول، ولایت فقیه (این کتاب حاصل درسهای ایشان است که در یک مجموعه جمع آوری شده است)، آداب نماز (آداب الصلوه، در بیان اسرار معنوی نماز است)، التعلیقه علی القوائد الرضویه (حاشیه‌ای است بر شرح فلسفی، عرفانی حدیث رأس الجالوت از قاضی سعید قمی)، تفسیر سوره حمد (که حاوی نکات دقیق و لطایف عرفانی است)، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، چهل حدیث (تالیفی است برگرفته از روایت پیشوایان دین و شرحی عرفانی از آنها شده است)، سرّالصلوه (در بیان اسرار نماز و حقیقت معنای نماز است)، شرح دعای سحر (اولین تالیف عرفانی ایشان است که در سال ۱۳۴۷ق نوشته شده است)، مصباح الهدایته الی الخلافه والولایه (یکی از درخشان‌ترین آثار عرفانی است که در ۲۸ سالگی به نگارش درآمده است)، حاشیه بر فصوص محیی‌الدین ابن عربی و مصباح الانس قونیوی، نقطه عطف، باده عشق، دیوان شعر (که بیشتر دارای مضامینی عرفانی است و شرح درد مهجوری و غربت از معشوق حقیقی است، اکثر این اشعار در هشتاد سالگی سروده شده است)، شرح حدیث جنود عقل و جهل،

۴٫ برخی از شاگردان امام در حوزه‌های فلسفی هم اینک در حال تدریس می‌باشند…

۵٫ امام خمینی؛ ره عشق؛ ص۱۸٫ ۶٫ همان.

۷٫ اصول کافی؛ ج۲، ص۵۵ «باب تفکر».

۸٫ ره عشق. ۹٫ همان؛ ص۳۰٫

۱۰٫ رسائل قیصری، ص۵؛ اعلم ایدنا الله و ایاک: ان الوصول الی الله سبحانه قسمان: علمی و عملی و العملی مشروط بالعلمی. لیکون العامل علی بصیره فی علمه.

۱۱٫ پیامبر اکرم(ص) هدف بعثت خود را پیاده کردن مکرمت اخلاقی معرفی کرده اند: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»؛ مجمع‌البیان؛ تفسیر آیه ۴، سوره قلم.

۱۲٫ الدنیا مزرعه الاخره.

۱۳٫ زرین‌کوب، عبدالحسین؛ جستجو در تصوف ایران؛ ص۱۱۸٫

۱۴٫ امام علی(ع) می‌فرمایند: من ساوی یوماه فهو مغبون.

۱۵٫ امام خمینی؛ ره عشق؛ ص۲۵٫

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.