«۶۱ درصد افراد به طور کلی از زندگی خود به میزان زیاد و خیلی زیاد ابراز رضایت کرده‌اند. این میزان از رضایت از هر نهاد دیگر بیشتر است. این رضایت از فرزندان ۸۸ درصد، از همسر ۸۲ درصد است. زنان رضایت کمتری از همسر خود ابراز داشته‌اند (۷۶ درصد) ولی زنان از زندگی به‌طور کلی ابراز رضایت بیشتری کرده‌اند (۶۲ درصد) مردان (۶۰ درصد)، با افزایش تحصیلات این میزان رضایت بیشتر می‌شود و در افراد با تحصیلات عالی به ۶۶ درصد می‌رسد.»

به گزارش جماران، عباس عبدی در روزنامه ایران نوشت:

اگرچه این روزها تنش‌های سیاسی در داخل و درون ساختار رسمی و نیز تنش در روابط خارجی در کنار مشکلات اقتصادی جایی برای طرح دیگر مسائل باقی نگذاشته است، ولی واقعیت این است که مسائل اجتماعی بویژه خانواده و موضوعات مرتبط با آن همچنان اهمیت خود را دارند. مسائلی از قبیل سرانه رشد نسبت طلاق به ازدواج، کاهش ازدواج، بحث جدید و از نظر عده‌ای شیرین!! چندهمسری، موضوع فرزندآوری و خشونت خانوادگی همچنان در افکار عمومی به‌عنوان مسائل دارای اهمیت شناخته می‌شوند. فراموش نکنیم که در میان نهادهای اجتماعی چون حکومت، دین، آموزش و پرورش، رسانه و اقتصاد و خانواده، هم‌اکنون نهاد خانواده بیشترین حمایت را از فرد می‌کند و به نوعی پناهگاه مردم است و اگر تصوری درست از این نهاد نداشته باشیم، نمی‌توانیم سیاستگذاری مناسبی برای بهبود آن داشته باشیم. از این‌رو باید قدردان کسانی بود که اولین پیمایش ملی خانواده را در ایران به سرانجام رساندند و پرسشنامه مفصلی را در زمستان 1396 و با نمونه‌ای بیش از 5000 نفر به سرانجام رساندند و از انتشارگزارش آن نیز رونمایی شد و تصویری به نسبت جامع از سیمای خانواده در ایران در اختیار ما قرار داده‌اند. این پیمایش از سوی جهاد دانشگاهی انجام شده است. در این یادداشت می‌کوشم که برخی از مهم‌ترین یافته‌های آن را در زمینه‌های گوناگون توضیح دهم. گمان می‌کنم که وظیفه داریم هر یک از بخش‌های این پیمایش را به‌صورت جداگانه توصیف و تحلیل کنیم و به اطلاع مردم برسانیم. نهاد خانواده در شرایط حاضر از یک سو به علت ناکارآمدی سایر نهاد‌ها مسئولیت بزرگی را بر دوش می‌کشد و از سوی دیگر به علت مشکلات و تعارضات داخلی، موجب برخی ناکارآمدی‌ها در آن نیز گردیده است.

۱ـ نگرش به ازدواج
نگاه اغلب مردم به ازدواج همچنان به‌عنوان یک پیوند همیشگی و دایمی است (۷۹ درصد) در مقابل فقط ۹ درصد این پیوند را همیشگی و دایمی نمی‌دانند. ۷۰ درصد مردم ازدواج را مانع پیشرفت نمی‌دانند و فقط ۱۴ درصد آن را مانع پیشرفت می‌دانند. موافقان با چندهمسری اندک هستند و مخالفانش 5 برابر بیشتر از موافقان با آن هستند. با این حال برخی از انگاره‌ها در حال تغییر است، نسبت کسانی که موافق خواستگاری دختران از پسران هستند، به ۳۸ درصد رسیده است، در حالی که مخالفان آن هنوز بیشتر و ۴۳ درصد هستند، ولی این گزاره در حال تغییر به سوی موافقت بیشتر با پیشگام شدن دختران در پیشنهاد ازدواج است.
نحوه آشنایی افراد با همسرانشان کماکان به این صورت است که حدود 35 درصد یا با یکدیگر هم‌محله بوده‌اند یا فامیل و آشنا و ۵۵ درصد نیز از طریق معرفی اقوام و خانواده و دوستان بوده است و فقط حدود ۱۰ درصد به طور مستقیم با یکدیگر آشنا شده‌اند. ولی نکته مهم این است که این مورد اخیر برای افراد با تحصیلات بالا و جوان‌تر دو برابر این مقدار است که نشان‌دهنده روند رو به رشد این الگوی آشنایی در ازدواج است.
نکته جالب اینکه ۵۲ درصد پاسخگویان اظهار داشته‌اند که پیش از ازدواج از یکدیگر شناخت کافی پیدا نکرده‌اند. و این رقم به نسبت قابل توجهی است که بنیاد خانواده جدید را سست می‌کند. حدود یک چهارم آنان تحت فشار خانواده به این ازدواج تن داده بودند. البته فشار خانواده برای دختران بیشتر بوده و با افزایش تحصیلات و نیز برای جوانان خیلی کمتر می‌شود. فشار خانواده برای ازدواج افراد بی‌سواد ۳ برابر افراد با تحصیلات عالی است. به عبارت دیگر برای افراد با تحصیلات عالی و جوان و افراد شاغل، ساختار ازدواج متفاوت از گذشته است. این ساختار مبتنی بر انتخاب شخصی همسر، تصمیم فردی زن و مرد به ازدواج، شناخت متقابل بیشتر پیش از ازدواج و ازدواج در سنین بالاتر است.
از نظر مردم چهار عامل اصلی بالا رفتن سن ازدواج (به میزان زیاد و خیلی زیاد) به ترتیب عبارتند از نداشتن شغل مناسب (۹۱ درصد)، نداشتن درآمد کافی (۹۲ درصد)، بالا بودن هزینه ازدواج (۸۳ درصد)، نداشتن مسکن مستقل
(۸۲ درصد) است. عوامل غیر اقتصادی در مراتب بعدی قرار می‌گیرند.

۲ـ ساختار قدرت در خانواده
51 درصد زنان گفته‌اند که روی هم رفته در خانواده حرف آخر را همسرشان می‌زند. این نسبت برای مردان ۲۱ درصد است. برای افراد با تحصیلات عالی ۳۰ درصد و برای جوانان ۳۸ درصد. در مجموع نشان می‌دهد که اولاً مردسالاری ضعیف شده و در حال تضعیف است و ۹۲ درصد افراد معتقدند که تصمیمات را باید به‌صورت مشترک گرفت.

۳ـ روابط اجتماعی و خانوادگی
یکی از تغییرات مهم در روابط خانوادگی و اجتماعی است. میزان روابط و صمیمیت با پدر (۸۷ درصد خوب و خیلی خوب)، با مادر (۹۴ درصد) روابط اجتماعی با خواهران و برادران (۶۲ درصد زیاد و خیلی زیاد) با فامیل (۳۵ درصد) با همسایگان (۱۶ درصد) و با دوستان (۲۸ درصد) است. هنگامی که این موضوع را برحسب تحصیلات مقایسه کنیم متوجه می‌شویم که با افزایش تحصیلات زن و مرد در خانواده، روابط با خواهر و برادر و دوستان بیشتر و صمیمانه‌تر شده و در مقابل با فامیل کمتر می‌شود.

۴ـ رضایت از زندگی
۶۱ درصد افراد به طور کلی از زندگی خود به میزان زیاد و خیلی زیاد ابراز رضایت کرده‌اند. این میزان از رضایت از هر نهاد دیگر بیشتر است. این رضایت از فرزندان ۸۸ درصد، از همسر ۸۲ درصد است. زنان رضایت کمتری از همسر خود ابراز داشته‌اند (۷۶ درصد) ولی زنان از زندگی به‌طور کلی ابراز رضایت بیشتری کرده‌اند (۶۲ درصد) مردان (۶۰ درصد)، با افزایش تحصیلات این میزان رضایت بیشتر می‌شود و در افراد با تحصیلات عالی به ۶۶ درصد می‌رسد.

۵ـ عوامل خوشبختی
نکته و یافته‌ای که احتمالاً با گذشته تفاوت پیدا کرده نظر مردم درباره ترتیب مهم‌ترین عامل خوشبختی در زندگی است که ۱۹ درصد پول و ثروت، ۱۷ درصد سلامتی، ۱۲ درصد تفاهم و ۱۱ درصد اخلاق و ۹ درصد صداقت معرفی شده است و سایر موارد در رتبه‌های بعدی قرار گرفته‌اند. مردان دو برابر زنان به پول و ثروت اشاره کرده‌اند و زنان دو برابر مردان به گزینه اخلاق اشاره کرده‌اند. به طور کلی برای زنان به ترتیب سلامتی، اخلاق، تفاهم و سپس پول و ثروت و صداقت قرار دارد، ولی برای مردان به ترتیب پول و ثروت، سلامتی، تفاهم، صداقت و اخلاق قرار دارند. پول و ثروت برای مردان، افراد جوان‌تر، افراد با تحصیلات بالاتر، همواره در اولویت اول قرار داشته است.

۶ـ فرزندآوری
کسانی که گفته‌اند تمایلی به فرزندآوری ندارند، ۶۸ درصد برای آینده فرزندشان نگران هستند. ۶۲ درصد سخت بودن تربیت فرزند را بهانه کرده و ۵۳ درصد نیز به هزینه‌های زیاد آن اشاره کرده‌اند. و علل بعدی در مراتب پایین‌تر قرار دارند. نگرانی زنان برای آینده و سختی تربیت فرزند بیشتر از مردان است. تعداد فرزندهای مطلوب از صفر تا ۷ به بالا ذکر شده است که متوسط آن حدود ۳/۳ است ولی این رقم برای جوانان ۲.۵ است و برای افراد با تحصیلات عالی نیز اندکی کمتر از ۲.۴ است، که نشان‌دهنده سیر نزولی تعداد فرزند مطلوب از نظر خانواده است.
نکته مهم اینکه از هر صد خانواری که در لحظه پژوهش منتظر تولد کودک بوده‌اند، باروری ۳۱ درصدشان بدون برنامه‌ریزی بوده است، ۲۲ درصد همه زوج‌ها تجربه سقط جنین را داشته‌اند و ۲۱ درصد سابقه بارداری ناخواسته داشته‌اند که ۲۲ درصد آنان برای سقط جنین از طریق مصرف دارو یا کورتاژ اقدام کرده بودند. بیش از نیمی از این افراد با تصمیم خودشان و بدون اجازه پزشک اقدام به سقط جنین نموده و ۲۵ درصدشان نیز دو بار و بیشتر اقدام به سقط جنین کرده بودند. براساس این مطالعه از کل نمونه حدود صد سقط جنین بدون تجویز پزشک انجام داده است که اگر آن را در جامعه آماری در نظر بگیریم، حدود ۳ درصد کل خانواده‌ها سابقه چنین امری را داشته‌اند و این متفاوت از سقط جنین در زنانی است که خارج از پیوند ازدواج حامله می‌شوند. نکته مهم این است که بارداری‌های برنامه‌ریزی نشده نزد افراد با تحصیلات عالی حدود ۱۰ درصد است ولی در گروه‌های دیگر به ۴۰ درصد هم می‌رسد. به احتمال زیاد در آینده گروه‌های دیگر هم با شیوه‌های جلوگیری آشنا می‌شوند و زاد و ولدهای برنامه‌ریزی نشده نیز کم‌تر خواهد شد.
دیگر موضوعات این پیمایش در زمینه اعتماد خانوادگی، موارد اختلاف میان زوجین و شیوه‌های حل اختلاف، فشار شغلی، رفتارها و رضایت جنسی، خشونت، طلاق، کجروی و مصرف رسانه و اوقات فراغت است که باید جداگانه توصیف و تحلیل شود. خواندن و استفاده از این گزارش را به همه کارشناسان و علاقه‌مندان به موضوعات اجتماعی بویژه خانواده توصیه می‌کنم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.