محمد نعیمی پور می گوید: سالها است که دوران جنگ سرد تمام شده و شرایط بینالمللی متفاوت شده است. این است که بعضیها برای تمرین فکریشان میگویند اگر به 40 سال قبل بازگردند، چه میکردند و چه نمیکردند. این صرفاً یک بازی فکری است. در آبان سال 1358 برای نظام جمهوری اسلامی که هنوز رشد و نمو نکرده بود، مشکلات زیادی ایجاد شده بود. یقین دارم بسیاری از کسانی که امروز در این باره مواضع عجیب و غریب میگیرند، اگر در آن سالها دانشجو بودند، التماس میکردند که بتوانند به این حرکت ملحق شوند.
به گزارش جماران؛ روزنامه ایران نوشت: محمد نعیمی پور از دانشجویان پیرو خط امام که 13 آبان سال 58 سفارت امریکا در تهران را تسخیر کردند، از اقدام دانشجویان دفاع می کند و معتقد است این حادثه قابل تعمیم به شرایط فعلی نیست. این فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است پیوند زدن همه مشکلات در حوزه سیاست خارجی ایران به ماجرای13 آبان سال 58 منطقی نیست.
شما از جمله دانشجویان پیرو خط امام (ره) بودید که در واقعه تسخیر سفارت امریکا شرکت فعالی داشتید. چهار دهه پس از آن رویداد چه نسبتی میان خودتان و تصمیم به تسخیر سفارت میبییند. در واقع پاسختان به این سؤال رایج که اگر به سال 58 باز میگشتید، آیا باز هم از دیوار سفارت بالا میرفتید؛ چیست؟
این سؤال صحیح نیست. 40 سال گذشته است و در این مدت تجربیات و بحثهای مختلفی پیش آمده و شرایط کاملاً متفاوت است. ما با مقتضیات فعلی نمیتوانیم درباره 40 سال قبل صحبت کنیم. چنین سخنانی بشدت تخیلی خواهد بود. اما بگذارید بگویم که اگر من یک بار دیگر دانشجویی باشم که بخواهم به رفتار امریکا در قبال ایران طی چند دهه اعتراض کنم، باز هم همان شیوه اعتراض را مقبول میدانم. منتها به عنوان یک جمع دانشجویی ما باید به حضور یکی دو روزه در سفارت بسنده میکردیم و بعد از انعکاس گسترده اعتراضمان، باید از آنجا خارج میشدیم. آنچه که به اشتباه رایج شده است، این است که تصور میکنند بعد از دو روز این دانشجویان بودند که همچنان اشغال سفارت را راهبری کردهاند. در صورتی که آنچه اتفاق افتاد، ربطی به حرکت دانشجویی نداشت. با این وجود من اگر در آن شرایط قرار بگیرم، باز هم همان اقدام را انجام میدهم.
میگویید حضور اعتراضی دانشجویان در سفارت کشوری دیگر را پذیرفته میدانید. حال آنکه چنین رفتاری در سالهای اخیر برای سفارتهای دو کشور انگلیس و عربستان رخ داد و هیچ کس هم آن را تأیید نکرد. بنابراین آیا ماجرای تسخیر سفارت امریکا را یک موضوع خاص میدانید یا به نظرتان قابلیت تعمیم و تکرار دارد؟
در آن دوران در گوشه و کنار کشور گروههای جداییطلب فعالیت مسلحانه داشتند، در تهران اتفاقات عجیب و غریبی میافتاد و شاه هم وارد امریکا شده بود و این تصور وجود داشت که 28 مرداد دیگری در راه است و ممکن است امریکا همچنان که دولت مصدق را با کودتا ساقط کرد، چشم طمع به انقلاب ایران داشته باشد. این شرایطی بود که حاکم بود و مردم و مسئولان همه به اتفاقاتی که در حال رخ دادن بود، اعتراض داشتند. شرایط کشور به نحوی بود که دانشجویان واکنش به آن را ضروری میدانستند. پس تصمیم گرفتند اعتراضی کنند که از راهپیماییهای رایج متفاوت باشد و توجه رسانههای بینالمللی را بیشتر به خود جلب کند. بنابر این مقایسه آن حادثه با حوادث سالهای اخیر مقایسه درستی نیست. در مورد سفارت انگلیس نه کسانی که آن را راهبری کردند و نه شرایط کشور با وضعیت سفارت امریکا یکسان بود. اولاً که ظاهر آن دانشجویی بود اما در باطن کسان دیگری آن را راهبری میکردند. همچنان در کشور مسائل پیچیدهای وجود نداشت و این گونه نبود که سفارت انگلیس مشغول توطئهای برای ساقط کردن حکومت باشد. بحث سفارت عربستان هم بعد از برگزاری دادگاه عاملانش آشکار شده که ناشی از روشهای کینهتوزانه برخی جریانها برای ایجاد مشکل در روابط خارجی کشور بوده است. پس این موارد کاملاً مثالهای معالفارق هستند.
در مورد سفارت امریکا هم هستند کسانی که اگر چه در شمار دانشجویان خط امامی بودند اما حالا به نقد آن رویداد میپردازند...
بله حالا سالها است که دوران جنگ سرد تمام شده و شرایط بینالمللی متفاوت شده است. این است که بعضیها برای تمرین فکریشان میگویند اگر به 40 سال قبل بازگردند، چه میکردند و چه نمیکردند. این صرفاً یک بازی فکری است. در آبان سال 1358 برای نظام جمهوری اسلامی که هنوز رشد و نمو نکرده بود، مشکلات زیادی ایجاد شده بود. یقین دارم بسیاری از کسانی که امروز در این باره مواضع عجیب و غریب میگیرند، اگر در آن سالها دانشجو بودند، التماس میکردند که بتوانند به این حرکت ملحق شوند.
اما بعضیها به نرخ روز خودشان را سینه چاک مسائل حقوق بشری و مدافع روابط دیپلماتیک نشان میدهند. این مسائل بعد از چهار دهه قابل راستیآزمایی نیست و قیاس معالفارق است. سودی هم برای کشور ندارد. اما برخی منتقدان و روشنفکران تشفی خاطر پیدا میکنند.
در همه این سالها برخی گفته اند که اشغال سفارت امریکا یگانه دلیل اصلی مسائلی است که در سالهای بعد در روابط دو کشور پدید آمد. شما تا چه حد این ارزیابی را درست میدانید؟
برخی میخواهند با یک منطق ضعیف متوسل شوند به مسائلی تا پیامش این باشد که همه مسائل ما در روابط بینالملل از جریان اشغال سفارت امریکا آغاز شده است. در حالی که کسانی که تاریخ معاصر ایران را خواندهاند، میدانند که بارها اتفاق افتاد که رابطه ایران و امریکا برقرار شود. از جمله در جریان جنگ و ماجرای سفر مک فارلین به ایران و بعد در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی و انواع و اقسام موقعیتهای دیگر. اما در این موارد کسان دیگری بودند که تصمیم گرفتند این موضوعات به هم بریزد؛ از چپ چپ تا راست راست هر کدام به بهانهای مخالفت کردند. اگر نه تمام زمینهها برای تغییر در وضعیت رابطه وجود داشت. ناگفته نماند در خود امریکا هم از جناحهای مختلف در این مسأله مانعتراشی کردند. همان طور که وقتی رئیس جمهوری وقت ایران بحث گفتگوی تمدنها را مطرح کرد، جرج دبلیو بوش با معرفی کردن ایران به عنوان محور شرارت، راه را بر هر تحولی بست. بنابراین اینکه همه چیز را به پای اشغال سفارت بگذاریم، نوعی فرار به جلو است. آن هم از طرف کسانی که مطلع هستند. اما برای اینکه مورد تشویق حضار قرار بگیرند و در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی خودشان را خواهان تنشزدایی معرفی کنند، این حقیقتها را کنار میگذارند.
از توطئهها و دشمنیهای تاریخی امریکا علیه ایران گفتید؛ موضعتان درباره رابطه امروز دو کشور چیست؟
بشدت معتقدم که روابط بینالمللیمان باید تنشزدایی بشود و رابطهمان با امریکا هم یک رابطه معقول باشد. اما در حال حاضر ترامپ یک فرد غیر قابل محاسبه و اعتماد است. حتماً کسی توصیه نمیکند که با ترامپ مذاکره کنیم. اما حتماً در یک فرصت مناسب که بارها در گذشته هم پیش آمده بود، باید این رابطه اصلاح شود و سیاست خارجیمان بر اساس منافع ملی ترسیم گردد.
حسین شیخ الاسلام، از دانشجویان حاضر در تسخیر لانه جاسوسی: امریکایی ها تسخیر سفارت خود را پیش بینی کرده بودند
حسین شیخ الاسلام از دانشجویان حاضر در این حادثه هم این تحلیل نعیمی پور که ریشه همه مسایل بین دو کشور تسخیر سفارت امریکا نیست را قبول دارد اما روایت او در باره اینکه دانشجویان قرار بود فقط دو روز در سفارت بمانند و بعد خارج شوند را قبول ندارد.
پس از چهار دهه چه ارزیابی از حضورتان در ماجرای اشغال سفارت امریکا دارید؟
من به آن حضور افتخار میکنم. افتخاری بود که خداوند نصیبم کرد و اگر به آن دوران بازمیگشتم، حتماً همان کار را میکردم.
بسیاری معتقدند که آن رویداد دلیل اصلی و غایی تمام مسائلی بود که در سالهای بعد بین دو کشور رخ داد و همه تقابلها و تحریمها را به اشغال سفارت پیوند میزنند. آیا این طور بوده است؟
اینها معلوم است تاریخ انقلاب را خوب مطالعه نکردهاند. آنچه بین ما و امریکا رخ داد به خاطر انقلاب است و نه به خاطر اشغال لانه جاسوسی که البته آن هم جزئی از انقلاب است. اما فراموش نکنیم که اولین تحریمها یعنی ممانعت از ارسال قطعات خریداری شده هواپیماهای اف 14 به ایران بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد و نه بعد از اشغال سفارت. اما پس از ماجرای لانه جاسوسی، امریکا از روی استیصال حماقتهای متعددی کرد؛ از جمله قطع رابطه با ایران، حمله نظامی که به زمینگیریشان در طبس منتهی شد.
54 گروگان در اختیار ما بودند حتی خونی از دماغ هیچ کدامشان نریخت. حال آنکه اگر عملیات طبس انجام میشد، بی شک کشتههای زیادی از دو طرف برجا میماند. ما اشتباه نکردیم. این امریکاییها بودند که اشتباه کردند. کما اینکه اگر شاه را به امریکا راه نمیدادند، این مسائل اتفاق نمیافتاد. ما خواهان تحویل و محاکمه شاهی بودیم که با قانون کاپیتولاسیون مردم ایران را در جایگاه پایینتر از نظامیان امریکایی قرار داده بود.
امریکاییها میدانستند که میخواهند چه بکنند. برای همین قبل از پذیرش شاه نمایندهای برای اطلاع دادن تصمیمشان به وزیر خارجه وقت ایران فرستادند. مرحوم ابراهیم یزدی عصبانی شده بودند و گفته بودند که عکسالعمل مردم ایران به این مسأله غیرقابل پیشبینی است. ایشان نامه رسمی به سفارت میفرستد که این کار اشتباه است و اگر اتفاقی بیفتد، مسئولیتش با خودتان است. بعداً در اسناد مشخص شد که خود سفارت امریکا اشغال سفارت را پیشبینی کرده بود. اما حالا چه انگیزهای داشتند که علی رغم همه هشدارها شاه را پذیرفتند ما نمیدانیم.
بعضی دانشجویان حالا پس از سالها معتقدند که دانشجویان باید دو روز میماندند و بعد خارج میشدند...
این وارونهنمایی و بی انصافی است. دانشجویان از اول قرار داشتند که دو یا سه روز بمانند تا خواستهشان برآورده شود و بعد هم ببینند نظر امام (ره) درباره اقدامشان چیست اگر امام پشتیبانی نکردند، از سفارت خارج شوند و اگر حمایت کردند بمانند. دلیل هم مخالفت امام با اشغال سفارت به دست دانشجویان تودهای بود که چند ماه قبل از اقدام دانشجویان خط امام رخ داده بود. زیرا امام نمیخواست که رابطه ما با یک کشور را کشور ثالثی تعریف کند. اما این بار امام دیدند که این دانشجویان به هیچ گروه سیاسی که مورد حمایت کشورهای خارجی باشند مثل تودهایها و... وابسته نیستند و مستقل و انقلابیاند از طریق مرحوم احمدآقا حمایتشان را اعلام کردند. اینکه بگوییم ماندن اشتباه بوده، قلب واقعیت است و شانه خالی کردن از مسئولیت یک تصمیم جمعی.
اشغال سفارت را اقدامی میدانید که با توجه به شرایط حاکم بر آن مقطع تاریخی رخ داد یا امری است که قابلیت تعمیم به آینده رابطه دو کشور را دارد؟
فراموش نکنیم که امریکا همان کشوری است که کودتای 28 مرداد را انجام داد. شعار مرگ بر امریکا شعاری نیست که بعد از انقلاب اسلامی مطرح شده باشد. این شعار وقتی بر زبان مردم ایران جاری شد که شاه پهلوی پس از کودتا برای دادن دکترای افتخاری نیکسون رئیس جمهور وقت امریکا را به ایران دعوت کرد و اعتراضات دانشجویی شکل گرفت و به شهادت سه دانشجو در دانشکده فنی دانشگاه تهران منجر شد. شعار مرگ بر امریکا پس از آن حوادث ایجاد شد. این همان امریکا است. امریکا تغییری نکرده است. مگر ما با آنها برجام را امضا نکردیم چه کردند. در الجزایر وقتی میخواستیم گروگانها را آزاد کنیم، خواستیم در قرارداد بنویسیم امریکا دیگر در امور داخلی ایران دخالت نمیکند. آنها زیر بار کلمه «دیگر» نرفتند. اما به همان جمله امریکا در امور داخلی ایران دخالت نمیکند هم پابند نماندند. مگر هواپیمای مسافربری ما را با 290 مسافر بی گناه به عمد هدف قرار ندادند. اما ما الان امریکا را با اقداماتی مثل ساقط کردن پهپادشان ادب کردهایم