فکر می‌کنم آنچه به عنوان وزن کشی اصلاح‌طلبان در مجلس مطرح می‌شود در انتخابات هیأت رئیسه سال اول مجلس و پس از آن در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم مجلس انجام شده بود. به شخصه برنامه مشخصی از فراکسیون ندیدم که باعث شود تغییر وزنی اتفاق بیفتد. صلاح فراکسیون امید شاید در این بود که به «سیاست تعامل» توجه بیشتری می‌کرد. اشتباهی هم که فراکسیون امید در ابتدا کرد برداشت غلط از وزن فراکسیون بود.

به گزارش جماران؛ روزنامه ایران نوشت: انتخابات هیأت رئیسه برای آخرین سال فعالیت مجلس دهم برخلاف سه انتخابات پیشین با حواشی متعددی همراه شد و بیش از هر رأی‌گیری دیگری در مجلس هم شکاف‌ها و هم پیوست‌های پنهان میان فراکسیون‌های مختلف را آشکار کرد. در این میان تصمیم فراکسیون امید به ریاست محمدرضا عارف برای ارائه فهرست غیرائتلافی بیش از هر چیز سیبل انتقادات قرار گرفت. به همین مناسبت با محمد نعیمی‌پور، عضو شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان و نماینده ادوار مجلس  برای جست وجوی چرایی این تصمیم و تبعات آن در نحوه تهیه فهرست پیشنهادی اصلاح‌طلبان برای انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه سال جاری گفت‌وگو کردیم.

می‌دانیم که انتقادات زیادی درباره تصمیم فراکسیون امید برای ارائه فهرست غیر ائتلافی که به تغییر موازنه هیأت رئیسه مجلس منتهی شد مطرح شده است. آنچه اتفاق افتاد تا چه حد از حمایت شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان به عنوان حامیان فراکسیون امید برخوردار بود؟ آیا تصمیم گیرندگان فراکسیون نظر مشورتی گرفته بودند؟

هیچ ارتباط ارگانیک و نهادینه شده‌ای میان شورای عالی اصلاح‌طلبان و فراکسیون امید وجود ندارد. تنها وجه مشترک این دو ریاست آقای عارف است. البته شورای عالی اصلاح‌طلبان هم آنقدر فعال نیست که بخواهد به جزئیات این موضوعات وارد شود و اساساً می‌شود گفت که فراکسیون امید تحت مدیریت آقای دکتر عارف است و نهایتاً ایشان در مشورت با هیأت رئیسه فراکسیون تصمیم‌گیری می‌کند.

شما نقدی به این وضعیت ندارید؟

فکر می‌کنم فراکسیون امید در این مجلس ظرفیت‌های زیادی داشت اما متأسفانه به دلیل اشتباه تحلیل، برآورد و البته مدیریت کم تحرک نتوانست موفقیت کافی داشته باشد. یکی از موارد هم همین موضوع است که اتفاق افتاد. به هر دلیل به نظر می‌رسد تعامل بین این فراکسیون و فراکسیون‌های دیگر در سطح بالایی نیست و در واقع ملاحظات سیاسی در آن کافی نیست و همان طور که گفتم، عدم تحلیل صحیح نسبت به آرایش مجلس و مسائل سیاسی کشور منجر به این گونه اشتباهات می‌شود.

تصور می‌کنید اگر ارتباط سازماندهی شده و منظمی میان شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان و فراکسیون امید وجود می‌داشت و شورا در تبیین و تحلیل و ارائه راهکار و راهبرد فعال‌تر عمل می‌کرد، می‌توانستیم شاهد عملکرد موفق‌تری از فراکسیون امید باشیم؟

آنچه همه را به اشتباه انداخته، این است که تصور می‌شود شورای عالی سیاستگذاری یک نهاد تشکیلاتی سازمان دهنده  است در حالی که این گونه نیست بلکه مجموعه‌ای است برای گردهمایی و رایزنی بین گروه‌های اصلاح‌طلب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب. اساساً چنین ظرفیتی در شورای عالی اصلاح‌طلبان وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت که بتواند مثلاً در مورد نحوه عملکرد فراکسیون یا نمایندگان تصمیم‌گیری کند. نهادهایی می‌توانند این ارتباطات تنگاتنگ را به طور مؤثر ایجاد کنند که وظیفه شان سازماندهی  تشکیلات باشد. در غیاب احزابی که توانایی این کار را داشته باشند فراکسیون پشتیبانی لازم را ندارد. منظور از پشتیبانی هم صرفاً حمایت سیاسی نیست. این پشتیبانی باید شامل راهبری، تشکیلات سازی، تصمیم‌سازی و تصمیم گیری‌های راهبردی باشد. تا زمانی که این مسائل حل نشود، این کار امکانپذیر نیست. اگر یک سری از نمایندگانی که در فراکسیون هستند ارتباطات تشکیلاتی حزبی داشته باشند لازم است که با هم و با نمایندگان مستقل و غیرحزب بنشینند و درباره این ساز و کار تفاهم کنند. اما متأسفانه در جمع اصلاح‌طلبان با اینکه از اهمیت احزاب صحبت می‌شود اما در نحوه استفاده از احزاب و تعامل بین احزاب خدشه و بی توجهی وجود دارد. بنابراین تا الان در مجلس و دیگر نهادها این موضوع محقق نشده و اگر با همین کیفیت نیز ادامه پیدا کند، هیچ گاه محقق نخواهد شد.

هیأت رئیسه فراکسیون امید می‌گوید که می‌خواسته در جریان انتخابات اخیر هیأت رئیسه مجلس نوعی وزن کشی سیاسی انجام دهد و جدایی خود را از طیفی که فراکسیون مستقلین تأسیس کردند اعلام کند. در آن سو هم چهره‌ای مانند آقای مطهری که اتفاقاً در این جریان لطمه هم دیدند، می‌گویند که این انتخابات جای وزن‌کشی و اثبات هویت نبود. شما با کدام نظر موافقید و در مجموع به عنوان یک ناظر بیرونی ارزیابی تان از آنچه اتفاق افتاد چیست؟

فکر می‌کنم آنچه به عنوان وزن کشی اصلاح‌طلبان در مجلس مطرح می‌شود در انتخابات هیأت رئیسه سال اول مجلس و پس از آن در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم مجلس انجام شده بود. به شخصه برنامه مشخصی از فراکسیون ندیدم که باعث شود تغییر وزنی اتفاق بیفتد. صلاح فراکسیون امید شاید در این بود که به «سیاست تعامل» توجه بیشتری می‌کرد. اشتباهی هم که فراکسیون امید در ابتدا کرد برداشت غلط از وزن فراکسیون بود. زیرا کمابیش 180 کرسی مجلس از فهرست امید در حوزه‌های انتخابیه مختلف به مجلس راه یافته بودند. تصور این بود که این تعداد نماینده دارای مواضع اصلاح‌طلبانه و وفادار به فراکسیون امید خواهند بود. اما در همان انتخابات اول وزن‌کشی نیروها مشخص شد. به باور من بعد از آن آزمون، انتخابات هیأت رئیسه مجلس محل مناسبی برای وزن‌کشی نبود بلکه آنجا محلی است برای تعامل و سیاست‌ورزی.

آن طور که گفته شده، این جبهه‌بندی مقدمه‌ای است برای راهبردی که اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم خواهند داشت. این گمانه تا چه حد درست است؟ آیا اصلاح‌طلبان یک بار دیگر فهرست‌های انتخاباتی خود را به صورت ائتلافی با چهره‌های معتدل اصولگرا ارائه می‌دهند یا شاهد فهرست‌های سره تر و دستچین شده تری خواهیم بود؟

نظر دادن در مورد مجلس، فهرست و حضور یا عدم حضور در انتخابات آتی مجلس زود است. البته اصلاح‌طلبان باید بنا را بر شرکت بگذارند و فعالیت‌های شان را شروع کنند. اگر نه، در روز موعود دچار مشکلات زیادی خواهند شد. معتقدم فراکسیون امید اساساً در بستن لیست انتخابات مجلس آینده ذی مدخل نیست. مجموعه‌های دیگری هستند که در این باره تصمیم‌گیری می‌کنند. بنابر این هر یک از این نمایندگان اگر تمایل داشته باشند بر ادامه نمایندگی هیچ راهی ندارند جز آنکه خودشان را به یکی از این نهادها یا مجموعه‌های اصلاح‌طلب  متصل کنند. آن روند هم مشروط به این است که آیا آقای خاتمی تمایلی خواهد داشت به اینکه در این انتخابات فعال باشد یا  آنکه توصیه کند خود احزاب با مکانیزمی تعریف شده فعال باشند و جریان اصلاح‌طلبی را راهبری کنند. با یکدیگر همراهی کنند. این‌ها مسائل مهمی است که قضاوت کردن درباره شان از حالا مشکل است. اما فکر نکنم مجموعه اصلاح‌طلبان اقبال نشان دهند به اینکه فراکسیون امید در انتخابات بعدی نقش فعالی داشته باشد.

قرار بود مجموعه‌ای تحت عنوان پارلمان اصلاحات یا مجمع عالی اصلاح‌طلبان شکل بگیرد که گویا از دستور کار خارج شده است. چنان نهادی تا چه حد می‌توانست در حل این مسائل کمک کننده باشد؟

من اطلاعاتم در این زمینه دقیق نیست. شخصاً هم به مکانیزم‌های اینچنینی اعتقاد ندارم. علت هم این است که نیت‌های مختلفی پشت سر این نظریات است. برخی حتی نیت‌شان این است که جدای از آقای خاتمی تحرکاتی را راه بیندازند و خودشان را مستقل از او تعریف کنند. شاید این موضوع از منظری مثبت و با اهمیت باشد و قابل قبول. اما اگر  نیت، نوعی وزن‌کشی با آقای خاتمی یا جاه‌طلبی سیاسی باشد سرنوشتش محتوم به شکست است و بارها این را کسانی که با این نیت جلو می‌آیند تجربه کرده‌اند. اما اگر نیت‌های بهتری برای این موضوع وجود داشته باشد در این صورت چسب تشکیل چنین پارلمانی باز هم آقای خاتمی است. او می‌تواند کمک کند که این مجموعه راه بیفتد و نقش  رهبری اصلاحات به این مجموعه داده شود. به اعتبار آقای خاتمی این مجموعه می‌تواند شکل بگیرد و به اعتبار عملکرد و مواضعی که اتخاذ می‌کند می‌تواند کارش را ادامه بدهد. اما چون نیت‌ها و رفتارها متفاوت است نمی‌توان در این باره به اجماعی رسید. کما اینکه به نظر من در مورد شورای عالی سیاستگذاری این مخاطره وجود دارد و اصلاح‌طلبان باید در این خصوص تجدید نظر کنند و دنبال روش‌های مناسب‌تری باشند. به هر حال  برخی شورای عالی سیاستگذاری را  برای چانه زنی و فشار می‌خواهند تا افراد مورد نظر خودشان را در لیست‌ها قرار دهند و این نیتی است که باعث ناکارآمدی این شورا می‌شود.

فراکسیون امید در سال آخر فعالیت مجلس دهم چه رویکردی را باید پیگیری کند؟

متأسفانه تجربه نشان داده که در سال آخر مجلس نمایندگان جناح‌های مختلف توجه کمتری به مسئولیت‌های نمایندگی‌شان از بعد ملی نشان می‌دهند و بیشتر ذهن‌شان معطوف انتخابات آتی و به ثمر رساندن وعده‌هایی که در حوزه انتخابیه داده‌اند می‌شود. بنابراین الان برای توصیه کردن دیر است. توصیه‌ها همان روزهای اول  شروع مجلس انجام شد. به هر حال این خود اعضای فراکسیون امید هستند که باید از کارنامه‌شان دفاع کنند. البته می‌دانیم که کارهای خوبی انجام دادند. اگر چه کافی نبوده و بعضاً اتفاقاتی رخ داده که سؤالات و ابهاماتی را بوجود آورده است.

سؤالی که مطرح می‌کنم ممکن است در نمای اول چندان در راستای بحث مان نباشد اما موضوع روزی است که نمی‌توان از آن به راحتی گذشت. در ماجرای اخیری که برای آقای نجفی پیش آمد جدای از دلایل و حواشی که نمی‌توان براحتی درباره‌شان قضاوت کرد برخی رسانه‌ها و تحلیلگران با عناوینی همچون شلیک به قلب اصلاحات یاد کردند و این گونه ارزیابی شد که این اتفاق می‌تواند روی آینده جریان اصلاح‌طلب تأثیر بگذارد. آیا این تحلیل‌ها را قبول دارید؟

به اظهارات ورشکستگان سیاسی که فقط به واسطه رانت و به واسطه پشتیبانی برخی نهادها وجود و نفسی از آنها باقی مانده نباید توجه کرد. اگر قرار بود به اصلاحات شلیک شود و از پا دربیاید، این اتفاق در سال 88 می‌افتاد. اما با همه جفا و ظلم و نامردمی که انجام شد و با همه زندان‌ها و تضییع حقوق این اتفاق نیفتاد. بنابر این کسانی که چنین تحلیلی می‌کنند خیلی خام‌اند. البته خودکشش نیستند بلکه به واسطه نیروهای پیشران دیگری حرکت می‌کنند. اما فارغ از این مسأله به نظر من آنچه اتفاق افتاد باید برای اصلاح‌طلبان جنبه پند آموزی داشته باشد. آن پندآموزی این است که کسانی که فکر می‌کنند در استراتژی و برخی تاکتیک‌ها می‌توان در زمین رقیب بازی کرد تا فضای سیاسی تلطیف شود به خطا رفته اند. اصلاح‌طلبان تا زمانی که برنگردند به اینکه خودشان را باور کنند و در زمین خودشان بازی کنند دیگران آنها را به بازی نمی‌گیرند بلکه بازی می‌دهند. به نظر من چند مقوله در این سال‌ها اتفاق افتاده است؛ به دلیل بی اطلاعی، بی توجهی و بی عنایتی و آشفتگی در اردوگاه اصلاح‌طلبان دیگران از ما قربانی می‌گیرند و بعضی اوقات این قربانی گرفتن می‌تواند به اتفاقات هولناکی تبدیل شود. اما این اتفاقات نمی‌تواند به اصلاح‌طلبی خدشه وارد کند. تا زمانی که دلسوزانی در این کشور برای بهبود وضعیت در چارچوب قانون اساسی تعاملات سیاسی می‌کنند، اصلاح‌طلبی خواهد  بود. فقط اصلاح‌طلبان باید هوشیار باشند که منسجم  و با تحلیل واقعی عمل کنند و در زمین خودشان بازی کنند. نمی‌شود از برخی فرصت‌طلبانی که اسم خودشان را اصلاح‌طلب گذاشته‌اند و به خاطر موقعیت، منصب و منافع اقتصادی در  زمین دیگران بازی می‌کنند، انتظار داشته باشیم که اصلاح‌طلبی در اهدافش موفق باشد.  من معتقدم اصلاح‌طلبان در حال حاضر باید کلاه خودشان را قاضی کنند و منفعت طلبان را از جمع خود کنار بگذارند و اعتماد به نفس پیدا کنند که در چارچوب اصلاح‌طلبی و در سمت و سوی استراتژی این جریان و در میدان بازی خود و با قواعد اصلاح‌طلبی بازی کنند تا به موفقیت دست پیدا کنند. اگر نه در این آشفته بازار در صورتی که آقای خاتمی هم از این وضعیت خسته بشوند و توجه شان را از مجموعه اصلاح‌طلبی بردارند یقیناً اصلاح‌طلبی دچار دگردیسی خواهد شد و در این دگردیسی به هر حال تا مدتی حضورشان در صحنه سیاسی کشور چنان که باید و شاید نخواهد بود.

در صحبت‌هایتان به مرجعیت آقای خاتمی برای جریان اصلاحات اشاره کردید و آن را ضروری دانستید. این در حالی است که خود ایشان بارها در خفا و جلا گفته است که تمایلی به این تصمیم‌گیری فردی ندارد و ترجیح می‌دهد که رهبری اصلاحات به امری جمعی تبدیل شود تا شاید از شدت بار مسئولیتی هم که برعهده‌اش قرار گرفته، کاسته شود. آیا این تغییر قرار نیست تحقق پیدا کند؟

واقعیت این است که آقای خاتمی از سال 76 تا کنون تحت فشارها، تنش‌ها، موقعیت‌ها و تصمیمات سخت کار را ادامه داده است. به اعتقاد من شخصیت‌ها و خصوصاً احزاب اصلاح‌طلب بیش از اینکه یار و یاوری برای ایشان باشند، از شخصیت ایشان منتفع شده‌اند. به همین دلیل معتقدم با ادامه این روش چیزی سامان پیدا نمی‌کند. در این زمینه احزاب اصلاح‌طلب مسئولیت‌های خودشان را ایفا نکرده‌اند. به جای اینکه به طور همه‌جانبه کار کنند و کمی از سنگینی بار مسئولیتی که بر دوش آقای خاتمی است بردارند، متأسفانه بر سنگینی آن می‌افزایند. این در حالی است که آنها باید روزی را تصویر کنند که به هر دلیل خاتمی نخواهد یا نتواند این وضعیت را ادامه دهد. آن وقت زمانی است که دچار سردرگمی می‌شویم. پس شخصیت‌ها و احزاب اصلاح‌طلب باید از حالا بین خودشان وزن‌کشی کنند و ببینند در صحنه سیاسی کشور و افکار عمومی چقدر اعتبار دارند. بی توجهی به این امر وقایع تلخی را به وجود خواهد آورد که راه اصلاح‌طلبی را بیشتر سنگلاخی می‌کند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
  • کدخبر: 1200543
  • منبع: روزنامه ایران
  • نسخه چاپی

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.