«امام خمینی (ره ) پس از انقلاب در مواجهه با واقعیتها اصطلاح فقه جواهری را مطرح کردند و نیز افزودند که این به معنای پویا نبودن این فقه نیست. همچنین در وصیتنامه خود ضمن اشاره به ناکارآمدی فقه موجود تأکید کردند که این فقه باید به فقه متحولی تبدیل شود که زمان و مکان را بشناسد و به نیازهای زمان پاسخ گوید.»
به گزارش جماران، آیت الله سید محمد علی ایازی قرآن پژوه معاصر و استادیار دانشکده الهیات دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات به مناسبت سالروز رحلت بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی امام خمینی (ره) با موضوع «فقه نوگرای امام» در گفت وگوی اختصاصی با گروه دانشگاه و آموزش ایرنا عنوان کرد: «لزوم تحول در فقه» از مهمترین آموزههای برگرفته از اندیشه فقه ی امام خمینی (ره) است.
مصاحبه را در ذیل میخوانیم:
بهعنوان اولین سوال، به نظر شما مهمترین مؤلفههای فقه امام خمینی (ره) که از آن اطلاق به صفت نوگرایی میشود، چیست؟ بهعبارت دیگر تمایز اندیشه فقهی ایشان با معاصرین چیست که میتوان از آن با عنوان نوگرا یادکرد؟
ایازی: حضرت امام بعد از انقلاب در مواجهه با واقعیتها اصطلاح فقه جواهری را مطرح کردند و نیز افزودند که این به معنای پویا نبودن این فقه نیست. همچنین در وصیتنامه خود ضمن اشاره به ناکارآمدی فقه موجود تأکید کردند که این فقه باید به فقهی تبدیل شود که زمان و مکان را بشناسد و به نیازهای زمان پاسخ گوید. در این مسیر ایشان به سه نکته تأکید بسیار زیادی داشتند. اولین نکته حفظ چهارچوب فقه و روش معمول فقهای پیشین است. به این معنی که این فقه مطلوب باید چارچوب روش و مبانی فقه سنتی گذشته خود را داشته باشد. دوم اینکه این فقه باید به واقعیات جامعه توجه کند. سومین نکته مهم این است که فقه مطلوب باید زمان و مکان را در دستور اجتهاد خود قرار دهد و بداند که شرایط زمانی و مکانی هم در شناخت موضوع و هم در تغییر حکم به معنای رعایت مصلجت جدید تأثیرگذار است.
به نظر شما این فقه توصیف شده برای آنکه زمینه تحول و پاسخگویی به نیازها را داشته باشد نیازمند چه بسترها و ویژگیهایی است؟
ایازی: در پاسخ به این سوال من به چهار ویژگی میتوانم اشاره کنم.
اولین ویژگی: این است که از سخنان ایشان استفاده میشود که امام بر لزوم توجه به دانشهای روز و علوم جدید در استنباط و اجتهاد فقهی و برداشت از متون دینی تأکید زیادی داشتند. این مسئله هم ناظر به تشخیص موضوعات است و هم روش کشف و استنباط است. در بخش نخست بهعنوان مثال در فقه فردی، موضوع حرمت ماهی اوزونبرون و تأکید ایشان بر ارجاع به نظر کارشناسان قابل ذکر است. ایشان همچنین بر مبنا قرار دادن تحقیقات میدانی در شناخت و بررسی موضوعات تأکید داشتند. خود این تأکید بر تحقیقات میدانی نوعی غایتگرایی یا توجه به بازخوردها و بازتابهای حکم در جامعه است.
دومین ویژگی: لزوم شناخت موضوع و توجه به تغییر محتمل مناسبات احکام است. به این معنا که موضوعی در دو زمانه متفاوت میتواند احکام متفاوتی داشته باشد. مثال شطرنج و نیز مجسمهسازی و جواز حلیت آن در فرض بازی فکری و یا تعییر صورت مجسمهسازی در رابطه با این دو موضوع در این زمینه قابل توجه است.
سومین ویژگی: لزوم کشف اصول و قواعد جدید در فقاهت است. البته ایشان در سنت فقاهتی خود همچنان به اصول و قواعد گذشتگان اتکا میکردند و بهصراحت اصلی را متذکر نشدهاند؛ اما در بین دو تن از شاگردان مبرز ایشان، از جمله استاد شهید مرتضی مطهری تأکید بر اصل حاکم «عدالت» بر فقه و استنباطات فقهی و نیز آیتالله منتظری اصل حاکم «کرامت»، بر احکام ذکر کردنی است. در این اندیشه فقهی، ناسازگاری حکم با این دو اصل بنیادین منجر به عدم جواز و حرمت آن خواهد بود.
ویژگی چهارم: لزوم رعایت مصلحت و توجه به خرد جمعی است. مرحوم امام در بحث تعارض شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی بر این نکته تأکید میکردند در صورتی که دو سوم مجلس بر رأیی تأکید کنند، حجت همان رأی مجلس است. بهعنوان نمونه در بحث بند «ج» مالکیت اراضی در آن دوران و نیز مقولهای که امروز تحت عنوان ازدواج زیر ۱۸ سال مطرح است با توجه به اینکه عقل جمعی امروزی در بیش از ۱۱۰ کشور سن رشد دختران را ۱۸ سال مطرح میکنند مبنای سن ۹ سال مورد تردید قرار میگیرد.
پرسش که در اینجا قابل طرح است این است که در ابعاد تحول خواهانه و جنبههای نوگرای اندیشه امام خمینی (ره)، آیا تأکید بر دوران بعد از انقلاب به این معنی است که نوگراییهای ایشان به خاطر مواجهه با واقعیتهای پس از انقلاب است یا اینکه پیشفرضها و مایههای این نوگرایی در اندیشه پیشین قبل از انقلاب ایشان هم موجود بوده است؟
ایازی: بدون شک اندیشه و بالندگی فکری امام (ره) در نسبت با معاصران خود در نظام حوزه علمیه متمایز است. این تفاوت در نگاههای عقلی و فلسفی عرفانی و مطالعات اجتماعی که ایشان داشت، قابل مشاهده است؛ اما حتماً انقلاب یک نقطه عطف تاریخی در نگاه و نگرش دینی و فقهی ایشان بود.
ایشان به مسائل و نکاتی پس از انقلاب توجه کردند، که ریشه در فهم واقعیات و بیرون از حوزه و کتابهای فقهی بود. این تحول هم در خود ایشان و هم در شاگردان درگیر مسائل پس از انقلاب ایشان قابل مشاهده است. از جمله شاگردانی که در این تغییر نگاههای فقه پس از انقلاب امام تأثیرگذار بودند، افرادی نظیر آیتالله منتظری، آیتالله بهشتی، آیتالله هاشمی رفسنجانی و استاد شهید مطهری هستند. از خلال خاطرات آقای هاشمی تشکیل برخی جلسات فقهی و نیز رد و بدل شدن نامههایی که در آنها اشاره به مسائل مبتلابه و پرسشهای فقهی میشده است، مشاهده میشود. اینها موجب درگیر شدن با واقعیات پس از انقلاب و درک عمومی بیشتر از ناکارآمدی چارچوبهای فقاهت سنتی شد.
امامِ سالهای اول، با امام سالهای آخر به این دلایل متفاوت است. حتی در بحث ولایتفقیه آن چیزی امام در نجف مطرح میکرد، با آن چیزی که بعدها از این نظریه ابراز میکنند، تفاوت وجود دارد. برخیها این تغییر رأیها را ناشی از مصلحتسنجی و حفظ ظاهر و عدم باور قلبی ایشان میدانند، اما این صحیح نیست. انسان دچار تحول میشود. منِ دیروز با من امروز متفاوت است. فقیه اهل تحول و تبدل رأی است. شهید مطهری درجایی میگفت که فقه دهاتی فتوایش همدهاتی است. فقیه عرب فتوایش عرب است و عجم، عجم. مناسبات اجتماعی و تحولات اثرگذار در فقه و استنباط احکام است. ایشان در دهه چهل معتقد به حضور زنان در جامعه و حق رأی داشتن نبود، اما پس از انقلاب خود تشویق میکرد. در بسیاری از مسائل حقوقی جامعه و اقلیتها و زنان این تبدل نظر محسوس است. در سخنان شهید مطهری منظور از دهاتی بیاحترامی به روستاییان نیست. بلکه منظور محدودیت جهانبینیها و دانش فقیه در اجتهادات و فتاوای اثرگذار است. منظور از فتوای روستایی دیدن جلوی پا و حواشی نزدیک و منظور از فتوای غیر روستایی دیدن آفاق و جهانهای دور و ابعاد بینالمللی است.
شما در ذکر ویژگیهای اندیشه فقهی امام خمینی (ره) توجه به لزوم ارجاع به نظر کارشناس را اشاره کردید. در زمان حیات امام و چه پس از زمان حیات امام، این نکته چقدر توانسته است بهصورت بالفعل محقق شود و فتاوا و اجتهادها با ارجاع و استناد به نظر کارشناسان انجام بگیرد؟
ایازی: این نکته بستگی زیادی به ساختارها و شیوه مدیریتهای کلان دارد. پس از انقلاب تحولات جدیدی در حوزه اتفاق افتاد، اما همعرض آن در ساختارها و نظام تقنینی و قضائی تحولات ساختاری انجام نگرفت. اتفاقاً در انتخاب افراد برای تصمیمگیریها و مسئولیتها بیشتر به افراد صاحبفکر سنتی رجوع شد، چرا که لزوم تبعیت بیشتری وجود داست. البته در زمان خود امام نوگرایان و تحول خواهان سهم بیشتری داشتند.
سبک و سیره خود حضرت امام (ره) نیز عدم ورود به جزئیات بود. بهعنوانمثال در حوزه پول و در دورانی که تصمیم بر تبدیل قیمت دلار از ۷ تومان به ۳۰ تومان بود، از مسِئولان ارشد به امام مراجعه کرد و اعلام کرد تا زمانی که حکم این تبدیل را نگیرد در آنجا بست مینشیند. امام مطرح کرد تا کارشناسان در این زمینه مورد نظر اتفاقنظر پیدا نکنند من چیزی نمیگویم. اگر یک ماه هم اینجا بنشینید نظر من همین است! سیره کلی ایشان هم اینگونه بود و به مسائل بهصورت جزئی ورود نمیکردند؛ بلکه میگفتند کشور مدیر و مسئول دارد و آنها در حوزه خود کارشناساند و مبنا همنظر کارشناسی آنهاست. وقتی رهبر دخالت کند، باعث میشود همه کارشناسان به گونهای نظر بدهند که با سخنان او وفق داشته باشد، در حالی که ارجاع به کارشناسی تکیه بر نظر صاحبان تخصص است.
شما در ذکر ویژگیهای فقه امام اشاره به دو اصل کرامت و عدالت کردید که از ابعاد و تأکیدات فقهی دو تن از شاگردان امام خمینی (ره) است. در این مورد توضیحات بیشتری ارائه فرمائید.
ایازی: اشاره به این دو اصل به این معنی است که اگر فقه بخواهد پاسخگو باشد، نباید به اصول و مبانی که قبلاً استخراج شده است بسنده بکند. چنانکه اصول و قواعد فقهی موجود در ابتدا این تعداد نبوده است. بلکه بهمرور زمان فقها اصول و قواعد را افزودهاند. امروز هم باید نگاه شود که چه اصول و مبانی میتواند موجب تحول شود و پاسخگوی نیازهای زمانه باشد. مثلاً امروزه از اصلی به نام اصل معاشرت با استناد به آیه «و عاشروهن بالمعروف» قرآن در حوزه خانواده یاد میکنند. این اصل در روابط بین زن و مرد زمانی پایمال شدن حق زن توسط مرد را مردود میشمرد. در باره اصل کرامت به عنوان نظریه که خود من اخیراً کتابی به نام «اصل کرامت بهمثابه قاعده فقهی» بر همین مبنا نوشتهام که به ناشر برای چاپ سپردهشده است. در این کتاب من نظریهپردازی کردهام که اصل کرامت چطور میتواند حاکم بر اندیشه فقهی باشد. و یکی مصادیق این اصل در حوزه حقوق شهروندان و اقلیتهای مذهبی و مخالفان فکری و سیاسی این اصل اهمیت بسیار دارد.
مطابق این تبیینهای نوگرا از اندیشه فقهی امام، ایشان در زمینههایی با جریان سنتی نوعی اصطکاک داشتند. نظر و تحلیل شما درباره نحوه تعامل ایشان با جریان سنتی فقه چیست؟
ایازی: به نظر من ایشان در جهت حفظ تعامل با آنها تأکید بر فقه جواهری و اندیشه ورزی در همان چارچوب اصول گذشتگان را داشتند. البته این به معنای آن نبود که فقه ما جواهری باشد، و زمینه تحول نداشته باشد. بلکه به این معناست که اصول ما بر همان چارچوبهای پیشین است، در عین اینکه امام تأکید میکردند ما نباید فقه را تمام شده تلقی کنیم. تعبیر امام در اینجا این بود که در جمهوری اسلامی اجتهاد باید همواره با جریانهای مختلف باشد.
امام خمینی (ره) از طرفی تأکید بر حفظ چارچوبها میکردند و از طرف دیگر مدام تأکید میکردند که باید تلاش کنیم و اجازه بدهیم که نظرات و آرای نو و حتی شاذ در حوزهها مطرح بشود. عین عبارت ایشان در تاریخ ۳ اسفند ۶۷ این است که: «در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزهها، اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمیدانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند. مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده است بهظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی میطلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.»
در نقطه مقابل به نظر شما سیره امام خمینی در تعامل و مواجهه با جریانهای نوگرا چگونه بود؟ آیا ایشان آشنایی مستقیمی با فرآوردههای این جریان داشتند و اگر داشتند نحوه تعاملشان چگونه بود؟
ایازی: من این جریان نوگرا را در دو قالب نامگذاری میکنم. دسته اول جریان نواندیشان دینی و دسته دوم روشنفکران دینیاند. جریان نوگرا تلاش میکنم بر اساس سنت دینی و متنگرائی به تحول و نوآوری دست بزند، اما جریان روشنفکران دینی صورت مسئله را لزوماً از سنت و قرآن نمیگیرند و بهنوعی رویکردشان رویکرد برون دینی و از مقوله کلام جدید است. من فکر میکنم مرحوم امام با گروه اول چه در حوزه و چه در دانشگاهها مشکلی نداشت؛ اما در مورد دسته دوم چیزی بهصراحت مطرح نشده است. چراکه بیشترِ چالشها و مباحث این حوزه به دوران پس از امام مربوط میشود. درهرصورت من بهشخصه کد و قرینهای پیدا نکردهام که دال بر موافقت یا مخالفت صریح امام با این دسته دوم باشد.
ارزیابی شما از نحوه عملکرد مسئولان و تصمیمگیرانی که برخی از آنها جزو شاگردان امام محسوب میشدند و در ساختار قدرت ماندند، درباره نحوه تعامل و مواجهه با جریانهای نوگرای دینی چیست؟ آیا اصلاً رواداری و تعامل خوب حضرت امام با جریانهای نوگرا بعد از ایشان سنت شد؟
ایازی: در این زمینه عوامل متعددی در برخورد با جریان نواندیشی دینی تأثیرگذار است. عموم نواندیشان دینی از گروه منتقد سیاسی بودند و بخشی از آنها علمی و فرهنگی و بخشی از آنها سیاسی بودند که تحت تأثیر نقد قدرت طبعاً حاکمیت به دنبال حذف و کوچک کردن آنان بر آمد و در آرایش جدید و تثبیت ساختار قدرت نادیده گرفته شدند. به همین دلیل جریان حاکم همان محافظهکاران و سنتگرایانی بود که با تحول دینی مخالفت میکرد و تا جایی که قدرت داشت در به انزوا کشیدن آنان تلاش کرد. اما جهت دیگری که بسیار قابل توجه بود این است که این جریان در عرضه دین به شعائر و صورتسازی های دینی اهمیت بسیار داد و از روحانیونی استفاده کرد که زبان جامعه را نمیشناختند و دین را به شکل بسیار سخیفی در میان جامعه مطرح کردند، در نتیجه این جریان با بد دفاع کردن از دین به ایجاد تنفر دینی نسبت به دین در جامعه دامن زد.
جریان مروج دینی که برخلاف داعیه غلیظ در ترویج دین، زمینهای را فراهم کرده است که موجب تخریب دین و دینداری و گسترش گریز از دین شده است. من بعید میدانم که این جریان هوشمندانه و با حمایت و برنامه خارجی نباشد. جریانی که در جهت تخریب دین با اسم دفاع و طرح شعارهای غیرعقلانی است. مثلاً کسی از این گروه فساد و رشوه و مال مردم خواری را در کنار حجاب قرار میدهد. این در حالی است که جامعه نسبت به فساد و ناکارآمدی حکومت بسیار حساس شده است.
از طرفی این گروه فساد اقتصادی را کوچک شمارد. جریانی که به نظر من به صورت شبکهوار، سازمانیافته و حسابشده پیش میرود، چرا که انسان میبیند بهصورت همزمان با اعلام برخی مواضع و بیانهای دینی موجبات گریز و سخافت از دین را ایجاد میکنند؛ مثلاً سخنرانی را میآورند که در بحث ولایت اعلام میکند اولین چیزی که آمد و به ائمه تعظیم کرد بادمجان بود! چنین حرفهای موهن و سخیفی موجب میشود که شنوندگان و مخاطبین لج کنند و نوعی حالت تنفر برای آنها نسبت به دین ایجاد شود. درحالیکه اگر حرفهایی زده شود که استعلایی عقلی و منطق دینی داشته باشد، حتی افراد غیرمذهبی نیز اگر قبول نداشته باشند، با آن همدلی میکنند که آنها حرفهایی منطقی و معقول است. به نظر من حرکتهای هماهنگ این گروه در کنار افراد متحجر و مداحان و شبه مداحان طبیعی به نظر نمیآید.
پیامد دو ویژگی اندیشه فقهی حضرت امام در لزوم مراجعه به واقعیات و عینیات جامعه در نظر گرفتن شرایط و زمان و مکان این است که آرای انسان تحول و تغییر پیدا کند. در این زمینه چه نمونه و شواهد تاریخی را میتوانید بهعنوانمثال مطرح کنید؟
ایازی: مثلاً در بحث نظام بانکی و گرفتن سود، حضرت امام بعدها سود بانکی را در مناسبات ربای مذموم و حرام دینی ندانستند. ایشان معتقد شده بودند که بین نظام رد و بدل پول و مال شخصی و نظام بانکی تفاوت است. بین نظام حقوقی و نظام حقیقی تفاوت مالی وجود دارد و سود بانکی مترادف سود استهلاکی و مصرفی ربا نیست. همچنین در زمینه حرمت موسیقی نیز امام در فقه پیشینش موسیقی را علی الاطلاق حرام میدانست؛ اما در بحث سرود سوگ شهید مطهری امام اشاره کردند که گروه نوازنده در حسینیه جماران حاضر شوند و موسیقی را آنجا اجرا کنند تا بقیه هم این نکته را ببینند. یا در بحث نمایش صورت زن در فیلم پاییز صحرا ابراز کردند که این مورد اشکالی ندارد. در عین اینکه برخی مسئولین به ایشان نامه نوشتند و آن را مشکلدار دانستند. امام در پاسخ این اشکال را وارد ندانستند. در این زمینه مثالهای دیگری هم وجود دارد که اگر کسی که همت کند و آنها را در مجموعهای گردآورد، مجموعه قابل توجهی خواهد بود
بهعنوان سوال آخر به نظر شما مهمترین نکتهای که در بازاندیشی اندیشه فقهی امام خمینی (ره) به درد جریان اجتهاد و نظام معرفتی فقه امروز میخورد چیست؟
ایازی: به نظر من در این زمینه بحث «تغییر مناسبات» نکته قابلتأملی است. به این معنی که یک موضوع در دیروز بهگونهای دیگر مطرح بوده و امروز موضوع جدیدی شده است. بهتبع این تغییر موضوع، حکم جدیدی هم خواهد داشت. این نکته در تفاوت دیه زن و مرد، تفاوت دیه مسلمان و غیرمسلمان، بحث جزیه و بحث حقوق شهروندی و خیلی مباحث دیگر راهگشاست و خیلی از چالشهایی را که در حوزه نظام حقوقی و در ایرادهای شورای نگهبان به برخی مصوبات مطرح میشود را حل خواهد کرد.