هرچند قطعنامه 598، تنها قطعنامه‌ای نبود که شورای امنیت سازمان ملل در مورد جنگ ایران و عراق صادر کرد اما بی‌تردید مهم‌ترین و مشهورترین آنها است. این قطعنامه آنقدر مشهور شد که زیر سایه آن سایر قطعنامه‌های این سازمان آنطور که باید، مورد توجه قرار نگرفتند.

به گزارش جماران،  یحیی فوزی استاد سابق تاریخ در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی قزوین در این یادداشت به تفاوت قطعنامه‌ 598 با سایر قطعنامه‌هایی پرداخته که شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق صادر کرده است. از جمله مهم‌ترین این قطعنامه‌ها، 588 است که به باور عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، آغازی بود بر نگاه واقع‌بینانه شورای امنیت به قدرت و مطالبات جمهوری اسلامی ایران.

قطعنامه 588، وقتی صادر شد که رزمنده‌های ایرانی توانسته بودند خودشان را به آن سوی مرزهای عراق برسانند. ورود نیروهای ایرانی به عراق در نهایت باعث شد سازمان ملل صدور قطعنامه‌های خنثی و بی‌ثمر را متوقف و با نگاهی واقع‌گرایانه سعی کند حل معضلی که با تجاوز صدام به مرزهای ایران آغاز شده بود را در دستور کار خود قرار دهد.

قطعنامه ۵۸۸ شورای امنیت سازمان ملل که در روز ۱۵ مهر ۱۳۶۵ صادر شد را می‌توان اولین قطعنامه‌ای دانست که شورای امنیت تلاش کرد تا مواضع ناعادلانه و غیرمسوولانه این شورا درخصوص جنگ ایران وعراق را تا حدی اصلاح کند . شورای امنیت سازمان ملل درکلیه قطعنامه‌های پیشین خود تلاش کرد تا مواضع ناعادلانه ومبتنی بر حمایت از متجاوز را به ایران تحمیل کند که با عدم پذیرش این قطعنامه‌ها از سوی ایران مواجه شد. اما پس از این قطعنامه و به دنبال تحولاتی که طی فاصله صدور دو قطعنامه رخ داد، این شورا مجبور به تغییر نوع نگاه خود به جنگ در قطعنامه‌های دیگر خود شد به‌طوری که تلاش کرد مطالبات ایران را تا حد زیادی در دو قطعنامه 588 و598 لحاظ کند و واقع‌گرایی بیشتری در جنگ از خود نشان دهد. حال سوال این است که چه عواملی باعث شد که شورای امنیت سازمان ملل به صدور قطعنامه‌های بی‌اثر و غیر عادلانه خود در قبال جنگ ایران وعراق خاتمه دهد ودر قبال جمهوری اسلامی ایران واقع‌گرایی بیشتری از خود نشان دهد و حقوق ایران را به رسمیت بشناسد؟

چگونه سازمان ملل به صدور قطعنامه‌های غیرعادلانه پایان داد؟

تحلیل شرایط و عوامل موثر بر صدور این دو قطعنامه نشان می‌دهد که برخورد واقع‌بینانه‌تر سازمان ملل معطوف به قدرت ایران در جنگ بوده است؛ به بیان دیگر برخورد واقع‌بینانه‌تر سازمان ملل به وقایع جنگ تحمیلی زمانی اتفاق افتاد که احساس کرد که مسوولان سیاسی- نظامی ایران اراده کرده‌اند تا در جنگ پیروز شوند واین اراده با اقدامات ملموس در آن مقطع قابل مشاهده بود واحساس می‌شد که جمهوری اسلامی قادر به برهم زدن وضعیت موجود در جنگ است.

امتناع سازمان ملل از اعلام «جنایات جنگی» صدام

براین اساس تا زمانی که بن بست نسبی در جنگ ایجاد شده بود این سازمان حتی حاضر به نام بردن از جنایات صدام نبود و تنها بسیار محتاطانه از طرفین می‌خواست که خویشتندار باشند وحتی در قطعنامه 588 نیز با وجود گزارش‌های بازرسان سازمان ملل مبنی بر استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی، شورای امنیت بدون نام بردن از عراق، تنها در مورد این حملات ابراز نگرانی و تاکید می‌کند که «با ابراز تاسف از آغاز و ادامه منازعه، همچنین با ابراز تأسف از بمباران مراکز صرفا مسکونی غیر‌نظامی، حملات به کشتیرانی بی‌طرف با هواپیماهای کشوری، نقض قوانین بین‌المللی انسان‌دوستانه و دیگر قوانین ناظر بر درگیری مسلحانه، به ‌ویژه کاربرد سلاح‌های شیمیایی برخلاف الزامات پروتکل ۱۹۲۵ ژنو؛ با ابراز نگرانی عمیق نسبت به احتمال تشدید و گسترش بیشتر منازعه، شورامصمم گردید به تمامی اقدامات نظامی بین ایران و عراق خاتمه بخشد. و معتقد گردید که باید یک راه‌‌حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار بین ایران و عراق به دست آید»؛ شورا همچنین خواستار موارد زیر شد:

۱- خواستار آن است که به عنوان قدم اولیه جهت حل و فصل (مناقشه) از راه مذاکره، ایران و عراق یک آتش‌بس فوری را رعایت کرده، به تمام عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا خاتمه داده و تمام نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین‌المللی بازگردانند.

۲- از دبیرکل درخواست می‌کند که یک تیم ناظر ملل متحد برای بررسی، تأیید و نظارت بر آتش‌بس و عقب‌نشینی نیرو‌ها اعزام نماید و همچنین از دبیرکل درخواست می‌نماید با مشورت طرفین درگیر، تدابیر لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شورای امنیت ارایه نماید.

۳- مصرانه می‌خواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال کنونی، براساس کنوانسیون سوم ژنو در ۱۲ اوت ۱۹۴۹، بدون تأخیر به کشور خود بازگردانده شوند.

- از ایران و عراق می‌خواهد با دبیرکل در اجرای قطعنامه و در تلاش‌های میانجی‌گرایانه برای حصول یک راه‌حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو‌طرف در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، همکاری نمایند.

۵- از تمام کشورهای دیگر می‌خواهد که حداکثر خویشتنداری را مبذول دارند و از هرگونه اقدامی که می‌تواند منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد، احتراز کنند و بدین‌ترتیب اجرای قطعنامه را تسهیل نمایند.

۶- از دبیرکل درخواست می‌نماید که با مشورت با ایران و عراق، مساله تفویض اختیار به هیاتی بی‌طرف برای تحقیق راجع به مسوولیت منازعه را بررسی نموده و در اسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهد.

۷- ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاش‌های بازسازی با کمک‌های مناسب بین‌المللی پس از خاتمه درگیری تصدیق می‌گردد و در این خصوص از دبیرکل درخواست می‌کند که یک هیات از کار‌شناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت، تعیین کند.

۸- همچنین از دبیرکل درخواست می‌کند که با مشورت ایران و عراق و دیگر کشورهای منطقه، راه‌های افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد.

۹- از دبیرکل درخواست می‌کند که شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه مطلع کند.

۱۰- مصمم است برای بررسی اقدامات بیشتر جهت رعایت و اجرای این قطعنامه، در صورت ضرورت جلسات دیگری مجددا تشکیل دهد.»

همان‌طور که مشهود است این قطعنامه را می‌توان اولین هسته قطعنامه 598 دانست که در آن تلاش می‌شود هرچند کلی رویکرد جدیدی در خصوص ارایه راه برای جنگ طرح شود. این رویکرد در قطعنامه بعدی یعنی 589 تا حد بیشتری بروز یافت.

تغییر رویکرد شورای امنیت بعد از عملیات والفجر8

در بیان این تغییر رویکرد شورای امنیت باید گفت در اواخر سال‌ 64 و در شرایط‌ سخت‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ و نظامی‌، نیروهای‌ ایرانی‌ عملیاتی‌ را تحت‌ عنوان‌ والفجر 8 در مورخ‌ 20/11/64 در محور جنوب‌ آغاز کردند که‌ در آن‌ موفق‌ به‌ تصرف‌ بندر مهم‌ و استراتژیک‌ فاو و قطع‌ ارتباط‌ عراق با شمال‌ خلیج‌ فارس‌ شدند و بعد از 75 روز جنگ‌ و مقاومت‌ در مقابل‌ پاتک‌های‌ دشمن‌ منطقه‌ را تثبیت‌ کردند. در این‌ عملیات‌ 700 تانک‌ و خودروی‌ دشمن‌ منهدم‌ شد و 350 تانک‌ و خودرو به‌ تصرف‌ نیروهای‌ ایرانی‌ درآمد و 47 فروند هواپیما، 10 فروند هلیکوپتر، 3 فروند ناوچه‌ جنگی‌، 150 عراده‌ توپ‌ دشمن‌ منهدم‌ و 2135 نفر از نیروهای‌ عراقی‌ اسیر شدند که‌ در مجموع‌، این‌ عملیات‌ ضربه‌ شدیدی‌ به‌ توانایی‌ نظامی‌ عراق بود و توازن‌ نظامی‌ را به‌ نفع‌ ایران‌ تغییر داد.

در این‌ شرایط‌ که‌ از یک‌سو، با فتح‌ فاو نگرانی‌ در مورد آینده‌ رژیم‌ صدام‌ حسین‌ در بین‌ حامیان‌ عراق افزایش‌ یافته‌ بود و از سوی‌ دیگر، افزایش‌ حملات‌ عراق به‌ مراکز مهم‌ و استراتژیک‌ کشور تشدید شده‌ بود، مسوولان‌ سیاسی‌ نظامی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ احساس‌ کردندکه‌گذشت‌ زمان‌ به‌ نفع‌ آنان‌ نیست‌ و باید با بسیج‌ همه‌ امکانات‌ در سال‌ 65، ضربات‌ برعراق را تشدید کرده‌ و سرنوشت‌ جنگ‌ را با عملیات‌ جدیدی‌ تعیین‌ کنند و به‌ همین‌ دلیل‌ تبلیغات‌ گسترده‌ای‌ به‌ منظور بسیج‌ نیرو و امکانات‌ و اجرای‌ عملیات‌ سرنوشت‌ساز آغاز شد.

ابتدا در این‌ مورد، امام‌ خمینی‌ سال‌ 1365 را سال‌ استقامت‌ نام‌ نهاد و به‌ دنبال‌ وی‌ هاشمی‌رفسنجانی‌، فرمانده‌ قرارگاه‌ خاتم‌، مدتی‌ بعد و پس‌ از تشدید حملات‌ هوایی‌ عراق به‌ مراکز اقتصادی‌ و صنعتی‌ کشور، در سمینار فرماندهان‌ سپاه‌ ضمن‌ تشریح‌ وضعیت‌ نظامی‌، اقتصادی‌ و سیاسی‌ داخلی‌ و بین‌المللی‌، با تأکید بر ضرورت‌ تسریع‌ در امر جنگ‌ در سال‌ جدید، اعلام‌ کرد: «منطقی‌ترین‌ راه‌ این‌ است‌ که‌ زمان‌ را از دست‌ ندهیم‌». وی‌ همچنین‌ در نماز جمعه‌ تهران‌ اظهار داشت‌: هر محاسبه‌ نشان‌ می‌دهد ما باید هر چه‌ زودتر جنگ‌ را به‌ پایان‌ برسانیم‌. زمان‌ بیش‌ از این‌ نباید در اختیار دشمن‌ قرار گیرد همه‌چیز در اولویت‌ اول‌ در خدمت‌ جنگ‌ باید باشد. شعار تعیین‌ سرنوشت‌ جنگ‌ در سال‌ 65، در همین‌ روند تدریجا شکل‌ گرفت‌. آقای‌ هاشمی‌ در توضیح‌ این‌ مفهوم‌ تأکید کرد که‌ تعیین‌ سرنوشت‌ جنگ‌ بدان‌ معنا نیست‌ که‌ امسال‌ جنگ‌ پایان‌ یابد. بلکه‌ جنگ‌ را به‌ جایی‌ می‌رسانیم‌ که‌ پیروزی‌ ایران‌ مشخص‌ می‌شود. این‌ اظهارات‌ بر اساس‌ این‌ تحلیل‌ بیان‌ می‌شد که‌ پیروزی‌ در عملیات‌ فاو کافی‌ نبوده‌ است‌. برای‌ تشدید فشار به‌ عراق و حامیان‌شان‌ باید در تداوم‌ پیروزی‌ در فاو، اقدامات‌ نظامی‌ دیگری‌ را انجام‌ داد.

فتح فاو و توازن جدید جنگ به سود ایران

بر این‌ اساس‌، ایران‌ در ششمین‌ سال‌ جنگ‌ در سال‌ 65 علاوه‌ بر طراحی‌ عملیات‌های‌ محدود در جبهه‌ غرب‌ و میانی‌ و عملیات‌ شجاعانه‌ روی‌ اسکله‌ العمیه‌ عراق و چند عملیات‌ محدود دیگر، اقدام‌ به‌ طراحی‌ عملیات‌ بزرگی‌ که‌ بتواند سرنوشت‌ جنگ‌ را رقم‌ زند، کردند و در نهایت‌ عملیات‌ پیچیده‌ و جسورانه‌ کربلای‌ 4 با هدف‌ تصرف‌ بصره‌ طراحی‌ شد که‌ بعد از مقدمات‌ طولانی‌ هنگامی‌ که‌ در 3/10/65 نیروهای‌ غواص‌ و خط‌شکن‌ عملیات‌ را آغاز کردند، متوجه‌ شدند که‌ عملیات‌ لو رفته‌ است‌ و به‌ همین‌ علت‌ سریعا عملیات‌ را متوقف‌ کردند و بعدها مشخص‌ شد که‌ اطلاعات‌ ارسالی‌ از ماهواره‌های‌ اطلاعاتی‌ امریکا به‌ عراق در لو رفتن‌ عملیات‌ نقش‌ مهمی‌ داشته‌ است‌.

با پیدایش‌ وضعیت‌ جدید به‌ نظر می‌رسید، توازن‌ جنگ‌ که‌ پس‌ از فتح‌ فاو به‌ سود ایران‌ تغییر کرده‌ بود، مجددا در حال‌ تغییر به‌ سود عراق ‌باشد. در چنین‌ وضعیتی‌ تداوم‌ حملات‌ عراق به‌ مراکز صنعتی‌ و اقتصادی‌ کشور و آمادگی‌ قوای‌ عراق برای‌ بازپس‌گیری‌ فاو می‌توانست‌ برتری‌ ایران‌ را دستخوش‌ تغییر کرده‌ و اوضاع‌ را به‌ سود عراق به‌ چرخش‌ درآورد. اما با تلاش‌های‌ مجدد فرماندهان‌ نظامی‌ ایران‌، کمتر از دو هفته‌ پس‌ از توقف‌ عملیات‌ کربلای‌ 4 در روزهای‌ آغازین‌ دیماه‌ 1365، سپاه‌ پاسداران‌ عملیات‌ کربلای‌ 5 را در ساعت‌ 2 بامداد 19/10/65 در منطقه‌ شرِ بصره‌ آغاز کرد. تأخیر در واکنش‌ دشمن‌ نشان‌ دهنده‌ حضور نیروهای‌ عراقی‌ در منطقه‌ فاو و آمادگی‌ آنها برای‌ حمله‌ به‌ فاو و بازپس‌گیری‌ آن‌ بود که‌ این‌ عملیات‌ باعث‌ غافلگیری‌ آنها شد. تاکتیک‌ ویژه‌ این‌ عملیات‌ با عبور از کانال‌ پرورش‌ ماهی‌ و اجتناب‌ از تک‌ جبهه‌ای‌ از منطقه‌ شلمچه‌، نیروهای‌ دشمن‌ را در موقعیت‌ دشوار قرار داد و سرانجام‌ پس‌ از یک‌ نبرد سخت‌ و دشوار نیروهای‌ ایرانی‌ در شرِ نهر جاسم‌ مستقر شدند و به‌ پشت‌ دیوارهای‌ بصره‌ و کارخانه‌ پتروشیمی‌ بصره‌ رسیدند و دشمن‌ با وجود‌ تمام‌ تلاش‌هایی‌ که‌ انجام‌ داد، نتوانست‌ مناطق‌ تصرف‌ شده‌ را باز ستاند و این‌ امر نگرانی‌های‌ جدید در مورد توانایی‌ عراق و آینده‌ صدام‌‌ را بار دیگر با جدیت‌ مطرح‌ کرد.

امکانات محدود ایران و سیاست مقابله به مثل

بعد از عملیات‌‌های کربلای‌ چهار و پنج‌ مجددا عراق حملات‌ هوایی‌ به‌ شهرها و مردم‌ بی‌دفاع‌ را از سرگرفت‌. در این‌ حملات‌ که‌ سومین‌ دور شدت‌ یافتن‌ حملات‌ به‌ شهرها محسوب‌ می‌شد و 42 روز ادامه‌ یافت‌، مجموعا 66 شهر و بخش‌ در کشور مورد هدف‌ بمباران‌ و حملات‌ موشکی‌ قرار گرفتند و مجموعا 3050 تن‌ شهید شدند. هدف‌ اصلی‌ عراق از این‌ حملات‌ جبران‌ شکست‌ نظامی‌ خود در جبهه‌های‌ نبرد و فشار روحی‌ روانی‌ به‌ مردم‌ ایران‌ بود.

اما ایران‌ نیز متقابلا بغداد را زیر حملات‌ موشکی‌ گرفت‌ و با اجرای‌ آتشبار کاتیوشا روی‌ بصره‌، عراق را در وضعیت‌ دشواری‌ قرار داد. جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ دلیل‌ برتری‌ نظامی‌ در جبهه‌ زمینی‌ و عدم‌ تمایل‌ به‌ گشایش‌ جبهه‌ جدید و مهم‌تر از همه‌ نیاز به‌ صدور نفت‌ از خلیج‌ فارس‌، هیچ‌گونه‌ تمایلی‌ به‌ گسترش‌ جنگ‌ در خارج‌ از جبهه‌ها نداشت‌، اما برای‌ مقابله‌ با تشدید حملات‌ عراق، سیاست‌ مقابله‌ به‌ مثل‌ با توجه‌ به‌ امکانات‌ محدود را دنبال‌ می‌کرد. در سال‌ 1366، تحولات‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از نظر نظامی‌ و سیاسی‌ در جنگ‌ بروز کرد. همین‌ تحولات‌ موجب‌ شد که‌ مولفه‌های‌ جدید وارد صحنه‌ شده‌ و جنگ‌ را در آستانه‌ دگرگونی‌های‌ اساسی‌ قرار دهند.

با وجود‌ ضربه‌های‌ مستمر و موثر ایران‌ در منطقه‌ جنوب‌ و فرو ریختن‌ مستحکم‌ترین‌ خط‌های‌ دفاعی‌ عراق در نزدیکی‌ بصره‌ و در منطقه‌ شلمچه‌، بلافاصله‌ پس‌ از عملیات‌ کربلای‌ 5، سپاه‌ با انجام‌ عملیات‌ کربلای‌ 10 در شمال‌ سلیمانیه‌ وارد جبهه‌ شمال‌ غرب‌ شد و تا آخر سال‌ 1366 نیز در این‌ جبهه‌ دست‌ به‌ عملیات‌ زد. در حالی‌ که‌، در جنوب‌ نیز مترصد فرصت‌ بود تا در صورت‌ فراهم‌ آمدن‌ شرایط‌ لازم‌ جهت‌ عملیاتی‌ موفقیت‌آمیز اقدام‌ به‌ حمله‌ کند.

بر این‌ اساس‌، از فروردین‌ 1366 تا فروردین‌ 1367، تمام‌ عملیات‌های‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در منطقه‌ کوهستانی‌ شمال‌ غرب‌ انجام‌ شد. در این‌ مقطع‌، بیش‌ از 55 عملیات‌ ایذایی‌، کوچک‌، محدود و بزرگ‌ صورت‌ گرفت‌که‌ در نتیجه‌ این‌ عملیات‌ها، شهرهای‌ ماووت‌، حلبچه‌، خرمال‌، سید صادِ، چند قریه‌ و ده‌ها ارتفاع‌ مهم‌ منطقه‌ را به‌ تصرف‌ درآوردند یا بر آنها مسلط‌ شدند. از نظر کمی، در این‌ سال‌ نیروهای‌ ایرانی‌ بیشترین‌ عملیات‌ را انجام‌ دادند.

از سوی‌ دیگر، عراق تلاش‌ کرد با تشدید حملات‌ هوایی‌ و موشکی‌ به‌ شهرهای‌ ایران‌، دامنه‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ جنگ‌ را گسترش‌ دهد. در این‌ ارتباط‌ همزمان‌ با بروز تحولات‌ در جبهه‌های‌ نبرد، حمله‌ هوایی‌ و موشکی‌ به‌ شهرها و جنگ‌ نفتکش‌ها نیز آغاز شد. عراق از هشتم‌ اسفند 1366 حملات‌ هوایی‌ و موشکی‌ خود را علیه‌ تهران‌ و سایر شهرهای‌ ایران‌ وسعت‌ بخشید، به‌طوری‌ که‌ شهرها یک‌بار دیگر میادین‌ نبرد را تا حدودی‌ تحت‌الشعاع‌ خود قرار داد. ایران‌ نیز در سطح‌ محدودتر، بغداد و برخی‌ شهرهای‌ عراق را مورد حمله‌ قرار داد. این‌ حملات‌ در فروردین‌ 67 نیز ادامه‌ یافت‌ که‌ پیامدهای‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ بسیاری‌ را به‌ جای‌ گذاشت.

همچنین در این سال‌ها، هنگامی که عراق تشدید حملات‌ به‌ نفتکش‌ها و ناامن‌ کردن‌ خلیج‌ فارس‌ را دنبال کرد و پیش‌بینی‌ می‌کرد که‌ با این‌ اقدام‌ ضمن‌ تضعیف‌ بنیه‌ اقتصادی‌ ایران‌ و با افزایش‌ دخالت‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ و مداخله‌ آنها، موقعیت‌ را برای‌ افزایش‌ فشار به‌ ایران‌ و پایان‌ بخشیدن‌ به‌ جنگ‌ فراهم‌ خواهد کرد. جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ ضمن‌ درک‌ روشن‌ نسبت‌ به‌ ماهیت‌ تلاش‌های‌ عراق و حمایت‌ بین‌المللی‌ نسبت‌ به‌ این‌ اقدامات‌ به‌ دلیل‌ گشایش‌ یک‌ جبهه‌ جدید و همچنین‌ نیازمندی‌ به‌ ارز حاصله‌ از صادرات‌ نفت‌، اساسا تمایل‌ چندانی‌ به‌ گسترش‌ دامنه‌ بحران‌ در خلیج‌ فارس‌ نداشت‌، لذا همین‌ امر منجر به‌ سیاست‌ مقابله‌ به‌ مثل‌ ایران‌ به‌ صورت‌ محدود شد. به‌طوری که در مجموع‌ طی‌ مراحل‌ مختلف‌ جنگ‌ نفتکش‌ها به‌ ترتیب‌ در سال‌ 1985 تعداد 47 فروند، در سال‌ 1986 تعداد 107 فروند و در سال‌ 1987 تعداد 333 فروند کشتی‌ در خلیج‌ فارس‌ مورد حمله‌ قرار گرفتند. این‌ آمار نشان‌دهنده‌ روند رو به‌ گسترش‌ درگیری‌ در منطقه‌ خلیج‌ فارس‌ بود. نگرانی‌ ناشی‌ از پیدایش‌ این‌ وضعیت‌ سبب‌ شد تا نشانه‌ها و علایم‌ مداخله‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ در خلیج‌ فارس‌ آشکار شود، بنابراین‌ پیدایش‌ وضعیت‌ جدید در خلیج‌ فارس‌ بر اثر حملات‌ عراق، موقعیتی‌ را به‌ وجود آورد که‌ مشخصه‌ آن‌ گسترش‌ دامنه‌ جنگ‌ و بین‌المللی‌ شدن‌ آن‌ بود. ایران‌ در اوضاع‌ جدید در موقعیت‌ دشواری‌ قرار داشت‌. بدین‌ معنا که‌ عدم‌ مقابله‌ به‌ مثل‌ منجر به‌ افزایش‌ حملات‌ عراق می‌شد و از سوی‌ دیگر، هرگونه‌ مقابله‌ به‌ مثل‌ نیز زمینه‌ را برای‌ گسترش‌ دامنه‌ جنگ‌ و بین‌المللی‌ شدن‌ آن‌ فراهم‌ می‌کرد. لذا همان‌گونه‌ که‌ اشاره‌ شد، ایران‌ استراتژی‌ «مقابله‌ به‌ مثل‌ محدود» و «ضربه‌ در برابر ضربه‌» را به‌ منظور محدود کردن‌ تهاجمات‌ عراق اتخاذ کرد و با انجام‌ حملات‌ هوایی‌ و موشکی‌ و هلیکوپتری‌ و مین‌گذاری‌ معابر کشتی‌های‌ نفتی‌ به‌ مقابله‌ به‌ مثل‌ می‌پرداخت‌.

در سال‌ 66 اقدامات‌ مقابله‌ به‌ مثل‌ تشدید شد. در این‌ مرحله‌ برخورد نفتکش‌ها به‌ «مین‌» و «حملات‌ قایق‌های‌ تندرو» و شلیک‌ «موشک‌ کرم‌ ابریشم‌» از سوی‌ ایران‌ به‌ کشتی‌های‌ عراق و هم‌پیمانان‌ عراق، زمینه‌های‌ گسترش‌ دامنه‌ درگیری‌ را به‌ کشورهای‌ منطقه‌ به‌ وجود آورد. به‌طوری‌ که‌ کویت‌ از امریکا و شوروی‌ خواست‌ تا به‌ اسکورت‌ نفتکش‌های‌ آن‌ کشور بپردازند. سرانجام‌ پرچم‌ امریکا بر فراز نفتکش‌های‌ کویت‌ به‌ اهتزاز درآمد. اما این‌ اقدامات‌ نیز مانع‌ عملیات‌ ایران‌ نشد به‌طوری‌ که‌ دو نفتکش‌ بزرگ‌ روسی‌ با مین‌ برخورد کردند و اولین‌ کاروان‌ نفتکش‌ها که‌ توسط‌ دو ناو کشتی‌ جنگی‌ امریکا اسکورت‌ می‌شدند و جمعی‌ از خبرنگاران‌ به‌ منظور تحت‌ پوشش‌ قرار دادن‌ این‌ اقدام‌ آنها را همراهی‌ می‌کردند با مین‌ برخورد کرد که‌ بازتاب‌ قابل‌ توجهی‌ در محافل‌ جهانی‌ داشت‌.بدین‌ترتیب‌ امریکایی‌ها بر خلاف‌ تصورات‌ خود در اولین‌ گام‌ به‌ منظور حضور مقتدرانه‌ در منطقه‌ خلیج‌ فارس‌ با ناکامی‌ روبه‌رو شدند و همین‌ امر بر پیچیدگی‌ بحران‌ در این‌ منطقه‌ افزود. در واقع‌ نه‌ تنها اعتبار قدرت‌ نظامی‌ امریکا بلکه‌ حضور نظامی‌ امریکا نیز فاقد تأثیر تعیین‌‌کننده‌ در تأمین‌ آزادی‌ کشتیرانی‌ در منطقه‌ خلیج‌ فارس‌ بدان‌ مفهوم‌ که‌ امریکا دنبال‌ می‌کرد، بود. این‌ ناتوانی‌، باعث‌ واکنش‌ امریکا شد به‌طوری‌ که‌ چندی‌ بعد امریکاییان‌، کشتی‌ ایران‌ اجر‌ متعلق‌ به‌ نیروی‌ دریایی‌ ارتش‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ را به‌ اتهام‌ مین‌گذاری‌ بدون‌ هیچ‌گونه‌ هشدار قبلی‌ مورد حمله‌ قرار دادند و در تاریخ‌ 16/7/66 هلیکوپترهای‌ امریکا به‌ 5 فروند قایق‌ نیروی‌ دریایی‌ سپاه‌ که‌ در حال‌ گشت‌زنی‌ در منطقه‌ بودند، حمله‌ کردند که‌ بر اثر اقدام‌ تدافعی‌ ایران‌ یک‌ فروند هلیکوپتر امریکا سقوط‌ کرد. در این‌ حادثه‌ از پنج‌ قایق‌ ایران‌ سه‌ فروند غرق شد و دو نفر از سرنشینان‌ شهید و شش‌ نفر دیگر به‌ اسارت‌ نیروهای‌ امریکا درآمدند.در تاریخ‌ 27/7/66 به‌ تلافی‌ حمله‌ موشکی‌ ایران‌ به‌ یک‌ نفتکش‌ امریکایی‌، آنان‌ به‌ سکوی‌ نفتی‌ رشادت‌ حمله‌ کردند که‌ ایران‌ در واکنش‌ به‌ آن‌ اقدام‌ به‌ شلیک‌ یک‌ فروند موشک‌ به‌ اسکله‌ الاحمدی‌ کویت‌ کرد.

تصویب قطعنامه 598

با تحولات‌ جنگ‌ و افزایش‌ نگرانی‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ و اعضای‌ شورای‌ امنیت‌ از ادامه‌ جنگ‌ و خطر گسترش‌ آن‌ در منطقه‌ و افزایش‌ حمله‌ به‌ کشتی‌ها در خلیج‌ فارس‌ زمینه‌ را برای‌ تصویب‌ قطعنامه‌ قاطع‌تر اما واقع‌بینانه‌تری در خصوص‌ اینکه‌ جنگ‌ بتواند مبنای‌ سیاست‌های‌ آینده‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ قرار بگیرد، آماده‌ کرد. تنظیم‌ قطعنامه‌ 598 در شورای‌ امنیت‌ به‌ صورت‌ محرمانه‌ آغاز شد که‌ دو کشور جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ و عراق نیز تلاش‌ کردند، نقش‌ فعالی‌ در تدوین‌ آن‌ ایفا کنند. از سوی‌ دیگر، اعضای‌ شورای‌ امنیت‌ نیز آگاه‌ بودند که‌ هر گونه‌ بی‌توجهی‌ نسبت‌ به‌ درخواست‌های‌ ایران‌ به‌ همان‌ میزان‌، امکان‌ عملی‌ نشدن‌ اجرای‌ قطعنامه‌ را به‌ دنبال‌ خواهد داشت‌.در این‌ روند، تحولات‌ دیپلماتیک‌ ایران‌ در سازمان‌ ملل‌ و گفت‌وگو با دبیرکل‌ این‌ سازمان‌ و برخی‌ از اعضای‌ دایمی‌ و غیر واقعی‌ شورای‌ امنیت‌ و نظریاتی‌ که‌ ایران‌ همراه‌ با دلایل‌ متقن‌ و راه‌حل‌های‌ عملی‌ ارایه‌ کرد، سبب‌ شد که‌ ضمن‌ توجه‌ به‌ اقدامات‌ مواضع‌ ایران‌ تا اندازه‌ای‌ پیش‌نویس‌ اولیه‌ قطعنامه‌ نیز تغییر کند. ایران‌ در سازمان‌ ملل‌ برای‌ گنجاندن‌ نظریات‌ خود در قطعنامه‌ نهایی‌ تلاش‌های‌ گسترده‌ای‌ انجام‌ داد و خواستار آن‌ بود که‌ در این‌ قطعنامه‌ پیش‌ از درخواست‌ برقراری‌ آتش‌بس‌ از طرفین‌، عراق مسوول‌ آغاز جنگ‌ معرفی‌ شود. اما شواهد و قراین‌ نشان‌دهنده‌ عدم‌ تمایل‌ شورای‌ امنیت‌ به‌ برداشتن‌ این‌ گام‌ بود. به‌ همین‌ دلیل‌ بخش‌ عمده‌ تلاش‌های‌ ایران‌ قبل‌ و بعد از تصویب‌ قطعنامه‌ 598 به‌ تأمین‌ همین‌ خواسته‌ معطوف‌ شد.

سرانجام‌ قطعنامه‌ 598 به‌ عنوان‌ مفصل‌ترین‌ قطعنامه‌ از سلسله‌ قطعنامه‌های‌ سازمان‌ ملل‌ در موقعیتی‌ که‌ احتمال‌ تشدید و گسترش‌ جنگ‌ موجبات‌ نگرانی‌ اعضای‌ شورای‌ امنیت‌ را فراهم‌ کرده‌ بود، در تاریخ‌ 30/4/1366 به‌ اتفاق آرا تصویب‌ و صادر شد. در این‌ قطعنامه‌، اعضای‌ شورای‌ امنیت‌ از آغاز و ادامه‌ این‌ درگیری‌، از بمباران‌ مراکز کاملا غیرنظامی‌، حمله‌ به‌ کشتی‌های‌ بیطرف‌ و هواپیماهای‌ غیر‌نظامی‌ و استفاده‌ از سلاح‌های‌ شیمیایی‌ که‌ مغایر با تعهدات‌ مندرج‌ در پروتکل‌ 1925 ژنو بود، اظهار تأسف‌ کردند. همچنین‌ اعضای‌ شورای‌ امنیت‌ اعلام‌ کردند به‌طور عمیق‌ نگران‌ اوج‌گیری‌ احتمالی‌ و توسعه‌ این‌ درگیری‌ هستند و مصمم‌ هستند به‌ تمام‌ عملیات‌ نظامی‌ بین‌ ایران‌ و عراق خاتمه‌ دهند.سپس‌ مصوبات‌ شورای‌ امنیت‌ تحت‌ عنوان‌ بندهای‌ قطعنامه‌ به‌ شرح‌ ذیل‌ مورد تأکید قرار گرفت:

- اولین‌ قدم‌ جهت‌ حل‌ و فصل‌ مناقشه‌ از طریق‌ مذاکره‌ ایران‌ و عراق رعایت‌ آتش‌بس‌ بود و اینکه‌ اقدامات‌ نظامی‌ زمینی‌، دریایی‌ و هوایی‌ را خاتمه‌ داده‌ و تمام‌ نیروهای‌شان‌ را بدون‌ تأخیر به‌ مرزهای‌ شناخته‌ شده‌ بین‌المللی‌ بازگردانند.

2- یک‌ هیات‌ توسط‌ دبیرکل‌ برای‌ بررسی‌ تأیید و نظارت‌ آتش‌بس‌ و عقب‌نشینی‌ نیروها اعزام‌ شود. همچنین‌ دبیرکل‌ تدابیر ضروری‌ را برای‌ مشورت‌ با دوطرف‌ ترتیب‌ دهد.

3- آزادی‌ اسرای‌ جنگی‌ و بازگشت‌ بدون‌ تأخیر آنها به‌ کشورشان‌ پس‌ از قطع‌ مخاصمه‌.

4- همکاری‌ دو کشور با دبیرکل‌ برای‌ اجرای‌ قطعنامه‌.

5- خودداری‌ تمام‌ کشورها از هر گونه‌ اقدامی‌ که‌ احتمالا به‌ تشنج‌ بیشتر و گسترش‌ مناقشه‌ منجر شود.

6- دبیرکل‌ در شور با ایران‌ و عراق موضوع‌ مسوولیت‌ بروز جنگ‌ را مورد بررسی‌ قرار دهد و مراتب‌ را هرچه‌ سریع‌تر به‌ اطلاع‌ شورای‌ امنیت‌ برساند.

7- هیاتی‌ از کارشناسان‌ از سوی‌ دبیرکل‌ برای‌ بررسی‌ خسارات‌ و بازسازی‌ تعیین‌ شده‌ و به‌ شورای‌ امنیت‌ گزارش‌ شود.

8- دبیرکل‌ در مشورت‌ با ایران‌ و عراق و دیگر کشورهای‌ منطقه‌ تدابیری‌ را برای‌ پیشبرد امنیت‌ و ثبات‌ منطقه‌ مورد بررسی‌ قرار دهد.

9- دبیرکل‌ شورا را از اجرای‌ این‌ قطعنامه‌ مطلع‌ سازد.

10- شورای‌ امنیت‌ در صورت‌ ضرورت‌ برای‌ بررسی‌ اقدامات‌ بیشتر جهت‌ تضمین‌ پایبندی‌ طرفین‌ به‌ این‌ قطعنامه‌ آماده‌ است‌ بار دیگر تشکیل‌ جلسه‌ دهد.

موضع نهایی نظام در برابر قطعنامه 598

جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ هر چند در نخستین‌ واکنش‌ در برابر قطعنامه‌ 598 برخورد سردی‌ از خود نشان‌ داد اما چند هفته‌ بعد پاسخ‌ مبسوط ‌مسوولان کشور به‌ این‌ قطعنامه‌ منتشر شد. این‌ پاسخ‌ شامل‌ جوابیه‌ وزیر امور خارجه‌ ایران‌ به‌ نامه‌ مورخ‌ 20 ژوییه‌ دبیرکل‌ بود. در آخرین‌ بند ضمیمه‌ نامه‌ وزیر امور خارجه‌ ایران‌ آمده‌ است‌: تلاش‌های‌ سازنده‌ و قابل‌ تقدیر برخی‌ از اعضای‌ بیطرف‌ شورای‌ امنیت‌ برای‌ نیل‌ به‌ یک‌ قطعنامه‌ متوازن‌ و مثبت‌ اگرچه‌ به‌ نتیجه‌ مطلوب‌ نرسید ولی‌ زمینه‌ را برای‌ ادامه‌ همکاری‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در جهت‌ سوق دادن‌ شورا به‌ سمت‌ یک‌ موضع‌ موثر و عادلانه‌ فراهم‌ نمود. بی‌تردید اعلام‌ مواضع‌ صریح‌ نسبت‌ به‌ مسوولیت‌ عراق در شروع‌ جنگ‌ نظیر آنچه‌ از جانب‌ برخی‌ از کشورهای‌ واقعگرا انجام‌ گردیده‌ است‌ بهترین‌ عنصر در جهت‌ ختم‌ عادلانه‌ جنگ‌ است‌. جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ احساس کرد که این قطعنامه تا حد زیادی به خواسته‌های ایران نزدیک شده بود ولذا‌ به‌ دلیل‌ نکات‌ مثبتی‌ که‌ در قطعنامه‌ وجود داشت‌، در ابتدا از نفی‌ کامل‌ آن‌ نیز امتناع‌ کرد وفقط خواستار جابه‌جایی‌ در بندهای‌ قطعنامه‌ و تقدم‌ محکوم‌ کردن‌ متجاوز نسبت‌ به‌ برقراری‌ آتش‌بس‌، تلاش‌های‌ سیاسی‌ خود را بر همین‌ محور تنظیم‌ و سازماندهی‌ کرد اما در نهایت به‌دلیل اینکه بخش عمده مطالبات ایران را تامین می‌کرد از سوی ایران به عنوان بهترین گزینه در آن شرایط تاریخی پذیرفته شد. درواقع صدور قطعنامه‌های 588 و 598 از سوی شورای امنیت که به دلیل شرایط برتری نظامی ایران صادر شد وآن سازمان را که تا قبل از آن حتی حاضر به اذعان به جنایات شیمیایی رژیم عراق نبود، وادار کرد تا به صراحت بر حقوق مشروع ایران اذعان کند، نوعی پیروزی سیاسی ایران محسوب می‌شد هرچند نیروهای انقلابی ایران به‌دلیل آرمان‌های بلند خود همچون شعار سرنگونی صدام حسین، پذیرش آن را مطلوب خود نمی‌دانستند. اما به هرحال این تجربه نشان داد که منطق حاکم برنظام بین‌الملل منطق قدرت است ومذاکره در کنار دارابودن قدرت، معنای واقعی خود را پیدا می‌کند؛ به بیان دیگر عملیات نظامی و اقدامات جنگی ایران و اراده سیاسی برای فائق آمدن به دشمن به همراه برنامه‌ریزی‌های ملموس وهمه‌جانبه زمینه را برای واقع‌گرایی شورای امنیت وپذیرش حقوق ایران در جنگ فراهم آورد ومنجر به تغییر رویکرد نظام بین‌الملل در خصوص جنگ وصدور قطعنامه‌های 588 و598 شد.


 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 1031319
  • منبع: اعتماد
  • نسخه چاپی
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.