در این یادداشت آمده است: اول مهر 54 برای من روستازاده، آغاز راهی بود که انتهایش در خیال کودکانه ام نمی گنجید! از خانه تا دبستان روستای ما فاصله ای قریب 150 متر بود! اما برای کودکی که جانش را به جان مادر دوخته، این فاصله “امدا بعیدا” و به درازنای ابدیت بود.
چه حس غریبی بود، اولین روز دوری از دامن مادر و نشستن بر نیمکت مدرسه! دلم چون قلب گنجشکی که در مشت کودکی بازیگوش فشرده شود، تند و تندتر می زد!
نیمه های روز بود که بوی کتاب ها در کلاس پیچید! کتاب ها را که تحویل گرفتم، هر کدام گشوده و صورت بر آنها می گذاشتم و سیر می بوئیدم! این بو سرم مست می کرد و غم غربت از جان و تشویش از خاطرم می برد!
و هنوز در هر مهر اولین کار من گشودن کتاب های نو است و رخ نهادن بر آنها و بوییدن و تجدید خاطره ی اولین مهر مدرسه ام! اما هر مهر را کم فروغ تر از مهر قبلی احساس می کنم!
اکنون سه دهه است که در کسوت معلمی جانم را با کتاب و مدرسه و دانش آموزان پیوند زده ام. در اندیشه ی فردای مدرسه و محصل و معلم، جان من دچار همان تشویش و غم غربت اولین مهر مدرسه ام می شود! لبخند مهرهای اخیر بر مدرسه و معلم و دانش آموز رنگ پاییز دارد! در طلب و تمنای نشاط این سه گانه ی فرهنگ ساز (مدرسه، معلم و محصل ) باید کاری کرد.
جامعه باید به این باور برسد که جان گرفتن مدرسه، متضمن حیات سرشار از شور و نشاط اجتماع است.
و امروز و در آستانه ی چهل و دومین مهر و به فاصله ی چهار دهه از آن مهر نخست مدرسه ام و در مقام معلم فرزندان دیارم، خاضعانه دست یکان یکان اولیای دانش آموزان وطن را برای مشارکت در نهضت نشاط مدرسه می بوسم.
آنان باید بدانند در حضور و مشارک فعال در امور متنوع مدرسه ی فرزندان دلبندم ، مدرسه ی با شور و نشاط و بیشترین میزان کارآمدی شکل خواهد گرفت.
و ای کاش سه گانه ی مدرسه، معلم و محصل در مقام عمل در اولویت نگاه و نظر کارگزاران نظام قرار می گرفت.
منبع: آفتاب ایلام
6119
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.