در این یادداشت آمده است: زمان گذشت و ساعت چهار سال نواخت، نجات دهنده گان شهر همچنان در خواب خفته اند، زمان آن رسیده که مردم سنگین، صبور و سرگردان به آن «چند نفر» فرمان ایست دهند.
وقتی در آسمان شهر، یاس، وزیدن می گیرد دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان انتظار پناه آورد!؟ یادمان نرود روزی مثل مُرده های هزاران هزار ساله به هم می رسیم و خورشید بر تباهی «انتخاب» ما قضاوت خواهد کرد! و بیاد خواهیم آورد دندان های مان چگونه وقت «انتخاب» سرود پیروزی می خواندند! راستی چگونه می توان به انتخاب آن مرد، فرمان ایست داد!؟ و سبابه اش را به صبر فراخواند در حالیکه رشته های آبی رگ هایش از فوران تعصّب مانند مارهای مُرده از دو سوی گلوگاهش بالا خزیده اند!؟
این پیش سخن که از وزن و واژگان و تغییر بخش هایی از مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصلی سرد» از دختر شهر آشوب شعر فروغ فرخزاد الهام گرفته شده دریچه ایست برای فصل سرد انتخابات شوراهای شهر باشد که گرمای شعور و دانایی من و شما، این بار چهار ستون بی اعتمادی صندوق های رای را با فواره برگه های سبز من و تو، فرو ریزد.
چه دور آرزوییست که دیگر بار در شقیقه های منقلب مان این هجاهای ننگین را تکرار نکنیم:
قومم، قبیله ام، دوستم، هم طایفه ام و ...
آیا دوباره حُرمت شناسنامه های مان را نگه خواهیم داشت؟
آیا آوارِ جوهر بر تن پوشِ درختان را تاب خواهیم آورد و به خود سوزی بلوط های پیر، این سجل های دیرپای سالم سر به زیر، می خندیم؟
آیا دوباره سبابه ام را رو سیاه استامپ های سرخ و نیلی خواهم کرد؟
آیا پیچ و تاب های سردرگم «زمین شهری» که به لانه ی مورچگان می ماند را فراموش خواهم کرد!؟
آیا باز هم با خلعت های ملوکانه «مرزدار، دروازه عتبات عالیات، عروس زاگرس و ... گول خواهیم خورد؟
آیا فکری برای دُمل های چرکینِ شهر که با باران های خزان گذشته، سر برآوردند و خانه مان و خیابان را بر باد دادند، خواهیم کرد !؟
آیا به ساختمان هایی به شکل های بریده بریده هندسی و بناهای توسری خورده، نفرین زده و با پوشش بی روح سیمانی و خاکستری با اشکال ناموزون و نا متناسب و با پنجره هایی تاریک و در پناه نرده های راه راه فلزی که انگار برای سایه موجودات اثیری درست شده باشند، دلخوش خواهیم بود!؟
آیا فکری برای خزیدن خودروهای رنگارنگی که تعدادشان از جمعیت شهر بیشتر می نماید، خواهیم کرد!؟
آیا روح رفتگان را با فاتحه کذایی کاندیداها در آستانه انتخابات خواهیم آزرد؟
آیا قول هایی که از عهده بزرگترین تدارکاتچی کشور !؟ (آن مرد) هم بر نمی آید را از دهان کاندیداهای خوش خیال!؟ باور می کنیم؟
آیا فکری برای زمین های سردرگم و سر راهی درون و اطراف شهر که در هزارتوی اسناد اداری، کاربری فرهنگی و فضای سبز را یدک می کشند، خواهیم کرد ؟
می مانیم!
می مانیم تا سایه ای هر چند مبهم از جواب مان را در روزهای پایانی اردیبهشت پیش روی بگیریم.
به هر حال از جملات مخیّل و موزون بالا دست می کشیم و کوتاه سخنی نیز در باب حال و روز شوراهای شهر ضمیمه ی تغزّل!؟ آغازین می کنیم باشد که دست دعای مان در «شریطه » این قصیده خالی از پیشگاه دوست باز نگردد:
هر بنیانی که گذاشته می شود و پدیده ای که نمایان می شود (البته آنچه که با انسان و نوع بشر مرتبط و زاییده ذهن و اندیشه ی انسان ها باشد) بنا بر روال معمول و آزموده های پیشین، با گذشت زمان می بایست یک سیر طبیعیِ رو به جلو و تعالی را سپری کند چرا که اشکال ها و کاستی ها، شناسایی، نمایان و برطرف و نقاط قوت بارزتر و تقویت می شوند.
«شورای شهر» نیز که بی گمان نشانه بلوغ اجتماعی یک گروه و ملت است از این قاعده مستثنی نیست اساس شورا و ساز و کار آن که البته بیش از حد نرمال دموکراتیک است و روح افلاطون را در دیار باقی می خراشد، شاید با جوامع و شهرهایی با سطح مدنیّت دور و دراز که البته پیوستش فرهنگ و تشخیص بالا در سطح خاص و عام است، سازگار باشد امّا بپذیریم برای شهرهایی که هنوز تعصّبات قومی قبیله ای، زبانی و رابطه های رانتی بر تشکّل هایی همچون احزاب (البته از مدل تک نفره سیاسی آن در ایلام که خود ماجرایی دارد هزار و یک شب) کاملا مستولی ست و صد البته دارای سطح رفاه پایین و نرخ بیکاری بالا که در آینده نزدیک به لطف مکتب خانه های «هرجاییِ» کوی و برزن (مثلا دانشگاه)، بیشتر نیز خواهد شد نتیجه همان می شود که شد و خواهد شد.
اگر سیر چند دوره ای شورای شهر در ایلام را به طور دقیق پردازش کنیم، به وضوح سیر نزولی کیفی را چه از نظر عملکرد و چه از نظر سطح تحصیلات مرتبط، دانش فنی و درک درست از وظایف اعضای شورا را در ترکیب آنها مشاهده می کنیم چرا که هر چه منزل به منزل پیش رفتیم از سنگلاخِ کسب و کار شورایی کاسته شد و بر روشنای شاهراهِ سُفره و سَفَر و دینار افزوده شد.
ما هم اعتقاد داریم که وظایف راهبردی شوراهای شهر به گونه ایست که کاندیداها نیازی به تایید از سوی مراجعی همچون «شورای نگهبان» و مراجع مشابه ندارند اما حداقل می توان برای تایید نهایی کاندیداها شرایط تحصیلی، سابقه کاری مرتبط فنی تر و سخت تری را اعمال کرد که در حیطه انجام شرح وظایف شورا باشد تا هر دوره شاهد شورایی «شَلَم شوربا» نباشیم!
فلسفه تایید حداکثری کاندیداها از سوی هیات های نظارتی دقیقا تبیین نشده و شاید به دلیل همزمانی با انتخابات ریاست جمهوری و نیاز به حضور حداکثری و آنچه که «حماسه» اش می خوانند، احساس می شود به ناچار منافذ فیلترهای نظارتی بیش از پیش گُشاد شده است و از طرفی نیاز به یک بازنگری در اساسنامه انتخابات شوراها، شدیدا اجتناب ناپذیر است.
شوراهای شهر که مصداق این بیت از خواجه خرابات است 'هر چند که ناید باز، تیری که بشُد از شَست' را نمی توان به تمامی حذف کرد؛ برخورد سَلبی با یک فرایند با شکل و شمایل دموکراتیک که در تمامی کشورهایی که به درستی اجرا شده و ثمره ارزشمندی به بار آورده نه امکان پذیر است و نه شایسته یک حکومت، دولت و صد البته ملّتی فرهیخته با ادعای رو به تعالی و پیشرفت؛ منتها باید از اصلاح و بازنگری نهراسید و طرحی نو در انداخت.
بیاییم این بار کاری کنیم که آفتاب آلامتو، سرانجام در یک زمان واحد، بر هر دو قطب بتابد، حواسمان باشد همیشه پیش از آن که فکر کنیم، اتفاق می افتد!
منبع: سایت خبری ویرا
9002
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.