به گزارش ایرنا، انقلاب اسلامی ایران هدیه خدای سبحان بود که به یمن خون پاک شهیدان در سال 57 به ملت بزرگ ایران ارزانی شد، شهیدان و بازماندگان آنان خالق و برپا کنندگان انقلاب اسلامی ایران بودند که با نثار هستی و جان شیرین خود، ریشه ظلم و نابرابری را برکندند و یک نظام عدالت محور را جایگزین آن کردند.
متعاقب این سنت نبوی و نور الهی، ساعت 9 صبح روز 26 اسفندماه سال 66 هنگامیکه مردم آبدانان مقابل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تجمع کرده تا پیکر پاک 6 نفر از شهیدان عملیات والفجر 6 منطقه ماوت عراق را تشییع کنند، هواپیماهای متجاوز رژیم بعث شهر مظلوم و بی دفاع آبدانان را مورد هجوم بی رحمانه خود قرار داده و 36 نفر از زنان ، مردان و کودکان معصوم را به درجه رفیع شهادت نائل کردند.
در این غوغای ماندگار، تابوت شهیدان شاهد در اوج غربت بر فراز دستان مهربان و شانه سترگ مردم شهیدپرور آبدانان به خاک سپرده شد تا نوبت به شناسایی ، جمع آوری و خاکسپاری دیگر شهیدان بمباران هوایی برسد.
در این فاجعه بزرگ انسانی که نوزادان ، خردسالان ، بیماران و پیران ناتوان در خواب خوش بهاری بوده و در آستانه سال جدید رویاهای رنگارنگی در ذهن و فکر همه ایرانیان خودنمایی می کرد، جنگنده های شوم صدام معدوم بر فراز این شهر ولایت مدار و انقلابی حاضر آواری از راکت و بمب های اهدایی غرب به عراق را بر سر ساکنان آبدانان فرود و جمع زیادی را به خواب ابدی برده و جمع دیگری را نیز مجروح کردند.
چه روز تلخ و تاریکی بود، پدران اسیر مهر فرزندان بودند و مادران دیوانه کودکان خود، برادران بدنبال خواهران مجروح می گشتند و خواهران مویه کنان بر بالین مقطوع برادران شهیدشان بر سر و سینه می زدند.
خانه ای را دیدم که در اثر اصابت مستقیم بمب های پرتابی به یک گودال 12 متری تبدیل شده و پیکر 6 نفر از اعضای یک خانواده را در دل خاک مدفون کرده بود.
26 اسفندماه سال 66، شهر آبدانان به کربلایی دیگر تغییر چهره داده و درد و داغ و دود آن به آسمان رفت، غبار غضب متجاوزان سیمای شهر را سیاه، غرش طیاره ها سکوت منطقه را بر هم زده، آژیر آمبولانس های امدادی خبر از یک حادثه ای خونین می داد و دست و پای و دیگر جوارح شهیدان مظلوم این فاجعه بی مانند از فراز آسمان بر زمین زار آبدانان می نشست و عرصه عاشورای حسینی را در اذهان تداعی می نمود.
صدای مهیب توپ و تفنگ و تیر و طیاره با نهیب لوله های آتش پدافند زمین به هوا در هم آمیخته و بوی باروت با بخت بد مردم این دیار، نینوای جدیدی بر پاکرده و تاریخ ثانویه ای را رقم می زد.
یکی مادر پیرش را بر دوش گرفته بود، دیگری کودک در خون نشسته اش را در بغل داشت، دیگری زیر تابوت تنگ برادرش مویه می خواند و آن یکی دست بریده فرزندش را به سوی قادر متعال نشان می داد و همه در این ظلم بزرگ و دوران دلتنگی گریه می کردند.
نونهالان مجروح، جوانان بی جان، پیران ستم کشیده، میانسالان مصیبت دیده، بیماران بی گناه، نابینایان و آسیب دیدگان مظلوم و مسافران از راه رسیده همگی حیران و سرگردان و مضطرب و شیدا به حال همدیگر اشک می ریختند و اسیر سراب سرنوشت خویش به طراحان و مجریان و آمران این جنایات و نسل کشی نفرین می کردند.
پدری را دیدم که دنبال ابزار حفر قبر برای عزیزش می نالید، مادر پیری را مشاهده کردم که در زیر آوار گرفتار شده و تنها مانده بود، پیکر خون آلود و بی جان رهگذران در کف خیابان های آبدانان آرام افتاده و اقشار مردم که در کمال ایثار و فداکاری برای کاهش آلام همنوعان خود و دفن و کفن شهیدان و رسیدگی به زخمیان و اطعام گرسنگان این آشوب بی همتا سنگ تمام گذاشتند.
26 اسفند سال 66 پس از ظهور جنایت جنگ افروزان و ریزش مجنون وار انواع گلوله های سربی بر سر مردم آبدانان، گل فداکاری رخ نمود، درخت تقوا به ثمر نشست، جوانه احسان قد کشید، نسیم مشارکت وزیدن گرفت، باران برکت بر زمین جاری شد، خرمن از خودگذشتی برکت داد، راه رفاقت گشوده شد، مسیر مساعدت باز گردید، فریاد فکر و فتانت به خدا رسید، عزت و عظمت مردم به اوج رفت و ندای دادخواهی همه مردم برای نابودی آتش افروزان متجاوز بلند شده بود.
آری چنین بود که در این روز پرماجرا و ماندنی جان 36 نفر از ساکنان دیار آبدانان به ملکوت اعلا پیوست تا مظلومیت ملت ایران در پاسداری از عقیده و ایمان و جغرافیای خویش در عمق حافظه تاریخ بماند.
آنان رفتند و کاری حسینی کردند و ما مانده ایم و باید کاری زینبی کنیم.

خوشا آنان که جانان می شناسند / طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان / شهیدان را شهیدان می شناسند

شهادت آغاز عشق و انتهای غفلت و زمان پرستش پاکی است، در سرای شهادت، هم خدا هست و هم آفرینش و هم مهربانی، شهادت درخت زیبایی است که ابدان را جذاب و ارواح را نیز طاهر می کند و ره یافتگان طریق نور در 26 اسفند 66 آبدانان نیز ادامه دهندگان آن راه نورانیند.
دل را منزه و دهن را بنام شهادت متبرک می کنیم و نجواکنان می گوییم ای شهید: تو دریای خاکی و کشتی نجات بندگان را میزبان، راز و نیاز و نماز را در پرواز روح به همراهی فرا خواندی و کرامت را با اشک امید روانه ساحل سخاوت کردید، ملکوت سترگ روزها و محشر وسیع شب را به دنیاداران تفهیم و تلقین کردی.
کشتی باور را در برهوت صحرا به حرکت واداشتی و طیاره ایمان را در زمین خدا به طیران درآورده و ماشین ماندگاری را در جاده آسمان مجبور به جولان کردی.
ایجاز تو، گذرگاه حیات ، جریان زندگی ، ایستگاه آخرت و جویبار و فرآیند تاریخ را جان تازه ای بخشیدی.
تو با انکار جان و تحریم نان، جهان را به تصرف در آوردی ، خورشید عالم افروز هدایت را به دنیا هدیه دادی و جمال ابدیت را نورانیت بخشیدی.
ای شهید: تو متاع دنیا را دادی و بقای آخرت ستاندی و با قلم عقل، مشق عشق نوشتی تا موضوع انشاء مدرسه ماندگار تاریخ شوی و شمع عروس خوش اندام عالم، اسیر پروانه پژاره نشود.
تو، رند روزگار خودی و با صد تفسیر در دل واژه ها پنهان، شطح و طامات و خرقه و صوفی را تن پوش دل دوار درون کرده ای تا قلندر بندگی را تقدیم سجاده عرفان نمایی.
شهید، ای شمع شاهد شیدایی تو با طناب زلف، شیطان نفس را به مکافات دار سپرده ای تا عرصه روزگار، اسیر قمار اغیار نگردد.

خیز و در کاسه سر، آب طربناک انداز / پیش از آنکه بشود کاسه سرخاک انداز
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز

امروز 31 سال از رحیل رحمانی شهیدان گمنام حادثه 26 اسفند 66 می گذرد و در سالگرد این پرستوهای به آسمان رفته دستمان را به آسمان عشق و ارادتشان دراز می کنیم که با زبان دل به شهیدان باید گفت، تو با قناعت در دنیا و افراط در رجاء، حکمت را از دل سخت غفلت ربودی و به قاصد زمانه سپردی تا با رسانه صدق، به بلندای ابدیت پای نهد و اتقان و ایمان را از گردباد لغزش مصون نماید.
نگارش: سید حرمت الله موسوی مقدم
7174/6119
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.