به گزارش ایرنا، وقتی نام عمه زینب، عمه خدیجه، عمه گوهر و عمه زینت را می گوید و آنها را برای اجرای هنرنمایی به جایگاه دعوت می کند همزمان اشک هم یکباره میهمان چشمان حضار می شود.
مجری از آواز لری عمه زینب تعریف می کند و او هم که توانایی ایستادن ندارد در حالیکه به کمک مربیان این مرکز آرام آرام قدم برمی دارد و در جایگاه و روی صندلی قرار می گیرد، آوازش را با شعر معروف سیت بیارم، سیت بیارم، باری گل باری حنا ... شروع می کند.
اگرچه این آواز محلی بسیار زیبا از زبان این مادر و با همراهی موسیقی سنتی خوانده می شد اما هق هق های گریه شرکت کنندگان فضای این مراسم شاد را عوض کرد.
این بخشی کوتاه از صحنه های دلتنگ کننده و غمبار مادرانی بود که در آخرین ایستگاه زندگی راهی خانه سالمندان شده و در جشن امروز خانه سالمندان آسایش شهر ایلام در بزرگداشت مقام مادر تنها و دور از فرزندان حضور داشتند.
مجری از یکی دیگر از مادران خواست که هنرش را اجرا کند و این مادر با لهجه شیرین کردی، لالایی محلی را اجرا کرد، لاوه لاوه رولگم لاوه ... ، لالایی که شاید به یاد روزگار نه چندان دور برای فرزندش در گهواره می خوانده تا به خوابی ناز فرو برود و مادر لبخندهایش را به تماشا بنشیند، اینبار نه تنها بانوان و دختران میهمان بلکه مردان حاضر در سالن نیز نتوانستند جلو اشک های سرازیر شده شان را بگیرند.
لالایی مادر مرا به یاد روزهای شیرین او برد، روزگاری که در کنار نگاه پر مهر شوهر، فرزندانش را بزرگ می کرد و برای آنها آرزوها داشت ولی سرانجام این رویاها ....
مجری برنامه اینبار در کنار یکی دیگر از مادران قرار گرفت و از او خواست تا آرزویش را بگوید و او تمام مهر مادری را با این جمله برای همه ثابت کرد: من دلتنگ دخترم هستم، آخرین باری که او را دیدم پایش شکسته بود، دیگر خبری از او ندارم چون دیگر برای دیدنم نیامده، دلتنگ او هستم و در فکر او!
مجری که حال و هوای این مجلس را رفتن به سمت غم و اندوه می دید پس از پاک کردن اشک های خود و با صدایی بغض آلود از نوازنده موسیقی تقاضای پخش آهنگی شاد کرد تا فضای این مراسم از هدفش که شاد کردن ساکنان این مرکز بود خارج نشود.
جشن امروز روز مادر در مرکز سالمندان آسایش شهر ایلام در حالی برگزار شد که امروز بیشتر مردم سعی دارند هر طور شده با کاری هرچند کوچک از مادر خود تجلیل کرده و بر دستانشان بوسه زنند و کمتر کسی از حال و هوای امروز مادران خانه سالمندان ایلام مطلع است.
مرکزی که تمام تلاشش این بود با برپایی جشن و اجرای برنامه های شاد خلا نبود مادران در خانه های خود و دوری آنها از فرزندانشان را جبران کند.
مرکزی که با صدای ساز و دهل محلی و پخش موسیقی شاد امروزش با روزهای دیگر متفاوت و حال و روز مادرانش هم بی شک متفاوت خواهد بود.
دور تا دور سالن این مرکز از صندلی های پلاستیکی رنگارنگ پر شده بود و مادران در فضایی شاد روی آنها نشسته و هم پای ساز و دهل و موسیقی سنتی محلی دست می زدند.
مادرانی که امروز با لباس های رنگارنگ شاد و پر زرق و برق و شاخه گل هایی که از افراد مختلف و نه فرزندان خود هدیه گرفته و همصدا با موسیقی کل می کشیدند.
بی شک کسی از دلهای مادران اینجا خبر ندارد، از دلهای پر دردشان، از دوری فرزند و نوه ها و از لحظات تنهایی و اشک های پنهان آنها در گوشه این خانه.
مادرانی که شاید هم به نامهربانی های روزگار عادت کرده و بیخیال شده و از ذوق همین گرفتن یک شاخه گل از غریبه ها سر ذوق آمده و شاد شده اند.
فرشتگان زمینی که تعدادی از آنها به علت ناتوانی روی تخت ها دراز کش و یا نشسته بودند و از دور نظاره گر جشنی بودند که بنام آنها برگزار شده بود.
امروز علاوه بر مدیر کل و کارکنان مجموعه بهزیستی ایلام افراد زیادی از قشرهای مختلف مردم از دانش آموزان گرفته تا کارکنان ادارات و مردم عادی برای شاد کردن ساکنان این خانه حضور یافته بودند تا از این مادران فراموش شده دلجویی کنند.
تمام سعی دست اندرکاران این برنامه شاد کردن دل مادران این خانه بود، از پخش موسیقی گرفته تا رقص محلی گروهی و اجرای سرود توسط دانش آموزان و کودکان مهدهای کودک که تمام هنرشان را برای شادی ساکنان این مرکز بکار گرفتند.
به جرات می توانم بگویم که کمتر کسی امروز در این فضا متوجه دل های شکسته این مادران نشد و بخاطر سنگینی این غم اشکش از دیدن مادران با صفا اما دلتنگ و تنهای این مرکز سرازیر نشد.
مادرانی که امروز کسی بوسه بر دستشان نزد و بجای اینکه در کانون گرم خانه منتظر حضور فرزندانشان برای تبریک روز مادر باشند ولی شادباش این مناسبت را از غریبه ها دریافت کردند.
مراسم جشن امروز محفلی بود که اگرچه مادران این مرکز را خوشحال کرد ولی به فضایی تبدیل شد که جز ناراختی و غم برای میهمانان دستاوردی نداشت.
امروز هر کسی به نوعی سعی در شاد کردن مادران این مرکز داشت، از دانش آموزان چند مدرسه که هدایایی را آورده بودند و به سالمندان این مرکز دادند تا آرایشگری که برای خدمت به سالمندان آمده بود، یا آن پزشکی که صبورانه مادران را ویزیت کرد و دیگر مردمی که با آوردن شیرینی، کیک و مواد غذایی آمده بودند تا از مادران این خانه دلجویی کنند.
مسئول این مرکز وقتی در جایگاه سخنرانی قرار گرفت، گفت: من امروز علاوه بر مادر خودم 40 مادر دیگر دارم و بخشی از زندگی خود را مدیون دعای خیر مادران اینجا می دانم.
طیبه صیدخانی افزود: مادران این مرکز تشنه دیدار فرزندانشان هستند ولی با این وجود بیشتر خانواده ها در این زمینه کوتاهی می کنند و ما تقاضای حضور فرزندان این سالمندان در این مرکز هستیم.
مدیرکل دفتر بانوان و خانواده استانداری ایلام نیز که در این آیین حضور یافته بود، گفت: مادران ایلام مادران روزهای سخت، دوران جنگ، تنهایی و مشکلات هستند.
مریم شادیوند افزود: سختی های مادران ایلام را کمتر مادری تجربه کرده و تمام مسئولان باید تلاش خود را برای شادی مادران بکار گیرند.
مدیر کل بهزیستی ایلام نیز در این آیین با تجلیل از دست اندکاران این برنامه گفت: حضور اقشار مختلف مردم در این آیین برای شاد کردن مادران نشان داد که هیچ چیزی بالاتر از همدلی و شاد کردن دل انسان وجود ندارد.
زهرا همتی با تقدیر از حضور دانش آموزان و جوانان و نوجوانان در این آیین گفت: امیدوارم این احساس مسئولیت شما را در آینده به مادرانی توانمند تبدیل کند.
وی با ذکر اینکه اکنون 17 مرکز روزانه و 6 مرکز شبانه روزی در استان به سالمندان خدمات دهی می کنند، یادآور شد: امدواریم در آینده شاهد توسعه این مراکز و پذیرش مادران سالمند نباشیم.
مادر، براستی نمی دانم در آخرین دیدار با فرزندت چه چیزی را با خود در دل زمزمه کردی که تو را راضی کرد اینگونه از خانه امن خودت دل کندی و راهی اینجا شدی!
اینجا اگرچه پناهگاه تو شده و همدم روزهای پایانی زندگی ات همدردهایت شده اند ولی هیچگاه گوشه ای از با هم بودن در خانه خودت را پر نخواهد کرد.
اگرچه در برنامه امروز از مجری برنامه گرفته تا مسئولان و مردم سعی داشتند فضای این مرکز را مامنی مناسب برای مادران فراهم کنند اما براستی جایگاه مادر در کانون گرم خانواده است و مادرم، این خانه، خانه تو نیست....!
7171/6119
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.