از 76 به بعد یا از مجلس ششم و هفتم به بعد تمایل به اجماع از دست رفت اما اکنون قدرت اجماع هم از دست رفته است. یعنی توانایی این که درباره موضاعات اصلی اجماع ملی در سطح نخبگان سیاسی و اجتماعی ایجاد شود از دست رفته است. جریان ها به لحاظ روانشناختی توانایی یک گفت و گوی اجماع آفرین را ندارند.
دکتر محسن رنانی پژوهشگر اقتصاد توسعه ایران که در سمینار مرزهای دانش اقتصاد توسعه؛ بزرگداشت مرحوم دکتر حسین عظیمی سخن می گفت، شروط اولیه و شروط پایدار توسعه را از منظر خویش تعریف کرد و از عصر پهلوی نخست تا کنون نقش حکومت ها را در شکل گیری هر یک از آن ها توضیح داد؛ اما او در یک جمع بندی کلی اعلام کرد: مسأله امروز ما نه شروط اولیه است نه شروط پایدار؛ مسأله این است که تداوم تمام این شرایط نیازمند افق های باثبات بین نسلی است.
وی هشدار داد: اگر نتوانیم افق باثبات ایجاد کنیم تمام تحولات و دستاوردهای توسعه هم متوقف می شود. رنانی گفت: افق باثبات نیست؛ چون قدرت روانشناختی اجماع و گفت و گوی ملی از دست رفته است.قدرت کوتاه آمدن در هیچ یک از بازیگران اصلی وجود ندارد؛ او اقدام ترامپ و تهدید خارجی را فرصتی برای اجماع ملی دانست.
به گزارش جماران ، دکتر رنانی که موضوع سخنرانی خود را پیش نیازهای شکل گیری فرآیند پایدار توسعه ملی اعلام کرد، و با ارائه فهرستی از پیش نیازهای توسعه گفت: من یک نقشه ذهنی را درباره این پیش نیازها مطرح می کنم، او البته گفت که هنوز چارچوب تحلیلی اش کامل نیست و شاید بتواند در آینده آن را تبدیل به یک مدل کامل نظری کند.
وی ادامه داد: برای توسعه ما حداقل هایی را نیاز داریم. نخست احساس نیاز به توسعه؛ هم در جامعه، و هم در حکومت. دوم وحدت سرزمینی؛ و سوم انتقال از یک ساخت سیاسی سنتی به یک ساخت سیاسی مدرن . در اینجا مهم نیست که ساخت سیاسی دمکراتیک است اما ساخت باید مدرن باشد. پس از آن نوسازی اقتصادی و سپس کم کم شکل گیری جامعه مدنی اهمیت دارد. در فرآیند شکل گیری جامعه مدنی، سنت باید بتواند با تجدد آشتی کند. اینکه تجدد جانشین سنت شود؛ شدنی نیست. اما سنت باید بتواند با نوگرایی آشتی کند.
دکتر رنانی در ادامه تعریف خویش از پیش نیازهای توسعه گفت: پس از این برای پایدار کردن پیش نیازهای توسعه دو شرط لازم است. نخست انتقال به سمت دمکراسی واقعی و سپس ایجاد یک مشارکت فراگیر مدنی. در این صورت ابزار توسعه آماده است.
به گزارش جماران وی سپس به توضیح شکل گیری پیش نیازهای توسعه در تاریخ ایران پرداخت و گفت: احساس نیاز به توسعه هم در حکومت و هم در جامعه در اواخر دوره قاجار پدید آمد. شکاف میان ایران و غرب این را احساس به وجود آورد و نتیجه آن مشروطیت بود. این احساس به خاطر گسترش ارتباطات به وجود آمد و هر چه گذشت تقویت شد. وحد ت ملی و سرزمینی هم تا پایان دوره رضاشاه تحقق پیدا کرد.
عضو هیأت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان انتقال ساخت قدرت از سنتی به مدرن را به معنای ایجاد بوروکراسی اعلام کرد و گفت: در اینجا نیازی به دمکراتیک شدن نیست. بخشی از این انتقال در دوران رضاشاه با عدلیه و ارتش و نظام آموزش مدرن و شبکه راه ها و ارتباطات محقق شد. در پایان دوره رضاشاه ما یک بوروکراسی اولیه داریم. البته ما هنوز هم بوروکراسی نداریم. بوروکراسی چارچوبی است که رفتارها را پیش بینی پذیر می کند. در حالی که امروز هم شهرداری می گفت هر کاری که بخواهیم بکنیم برایش قانون داریم و هر کاری که نخواهیم بکنیم براش قانون داریم.
رنانی شرط بعدی نوسازی را اقتصادی دانست و گفت هر سه حکومت پهلوی اول و دوم و جمهوری اسلامی در این جهت تلاش کرده اند و تا حدود زیادی هم خوب پیش رفتیم.
وی گفت: در دوره های قبلی انتقال به نظام مدرن انجام شده است اما برای اینکه شرایط توسعه پایدار شود، باید به یک بوروکراسی دموکراتیک منتقل می شدیم. در رژیم قبلی کاری نکردند؛ و در قانون اساسی جمهوری اساسی احساس می شود که مأموریت همین است. ما تاحدی در این زمینه جلو رفتیم اما بازگشتیم و این مأموریت جمهوری اسلامی ناقص ماند. به دلیل این نقصان می توانیم بگوییم هر سه حکومت بیشتر از آن که در زمینه جامعه مدنی تسهیل گر باشند در این باره مقاومت کردند. به طور طبیعی بعد از نوسازی و ارتباط جامعه مدنی می خواهد شکل بگیرد؛ این تحولات اقتضا می کرد که تحولات جامعه مدنی شکل بگیرد اما حکومت سنگ اندازی و دست انداز ایجاد می کند. امروز ما می توانیم بگوییم جامعه مدنی از کودکی عبور کرده و در مرحله بلوغ است؛ اما تا بلوغ و سپس تکامل آن راه درازی در پیش داریم.
به گفته محسن رنانی در دو دهه اخیر بوروکراسی تحلیل رفته است؛ او می گوید: هر سه حکومت در آشتی سنت و تجدد کمک کرده اند و هر سه حکومت حافظان سنت را تخریب کردند. این روند با اجباری کردن آموزش سواد در دوره رضا شاه؛ انهدام طبقه اشراف در اصلاحات ارضی و مشروطیت و سپس توسعه حضور زنان در جمهوری اسلامی و بسط شهرنشینی از 30 درصد به بیش از 70 درصد و سپس تضعیف پایگاه علمای متحجر ادامه یافت.
وی ابراز عقیده کرد: با وجود افزایش قدرت سیاسی علما، قدرت اجتماعی آن ها کاسته شده است و این که حوزه ها وجوه کافی ندارند وبه دستگاه سیاسی وابسته شده اند؛ خود نشان دهنده ان است که قدرت اجتماعی آن ها کاهش یافته است.
این پژوهشگر اقتصاد توسعه گفت: زنان مهمترین حافظان سنت در خانواده اند. تا زمانی که زنان در خانواده بی سواد و بدون مشارکت اجتماعی مدیریت می کنند سنت را از طریق عاطفه به بچه ها منتقل می کنند. بخش عمده ای از سنت را مادران به ما منتقل کردند. پدران چون نقش اجتماعی دارند در موضوعات محدودتری حافظ سنت هستند. خدمتی که جمهوری اسلامی با اسلامی کردن دانشگاه ها و هدایت نسل جوان زنان به دانشگاه ها کرد این بود که عملا زنان را از پستوی خانه ها بیرون کشید. درست است که هنوز در سلسله مراتب قدرت نتوانسته اند بالا بروند اما زنان از خانه بیرون آمده اند. اینکه دانشگاه ها تا عمق روستاها نفوذ کردند؛ کارکرد عملی نداشت اما کارکرد اجتماعی داشت. امروز تقریبا سنگری که زنان به عنوان حافظ سنت داشتند طرد شده است؛ نسل جدید زنان پیشتازان آشتی سنت با تجدد هستند و در برخی موارد در حال خروج کامل از سنت هستند.
وی شرط دیگر در پایداری توسعه را مشارکت فراگیر دانست و افزود: مشارکت هنگامی معنادار است که عقلانی و سازمان یافته و مستمر باشد. هجوم بردن و مشارکت برای این که دیگری رأی نیاورد به معنای فنی اش مشارکت نیست، یک حرکت تکانشی است. وقتی کرمانشاه زلزله شده و هجوم می بریم مشارکت نیست امداد مدنی و سرمایه اجتماعی است. هجوم بردن و رأی دادن با نگرانی ملی از این که دیگری رأی بیاورد درست مثل هجوم بردن برای کمک به کرمانشاه است. مشارکت مستلزم عقلانی و سازمان یافته بودن است. هر سه حکومت در این سه زمینه مردد عمل کردند به مطبوعات اجازه می داند بعد می بستند. به احزاب اجازه می داند بعد می بستند. ما در تحقق شرایط پایداری توسعه کاملا ناموفق بودیم. هیچ یک از سه حکومت لوازمش را ایجاد نکردند.
عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان متذکر شد: گرچه ایجاد شرایط اولیه و حداقل های اولیه برای توسعه ممکن است کافی نباشد اما تا حدود زیادی هر سه حکومت در این زمینه موفق عمل کردند؛ در حالی که در زمینه پایدار کردن آن ها هر سه ناقص عمل کردند.
دکتر رنانی در ادامه اما با اظهار نگرانی از سرنوشت توسعه ایران گفت: مسأله ما نه شروط اولیه است نه شروط پایدار. اگر جمهوی اسلامی مطابق آنچه که در قانون اساسی پیش بینی شده بود پیش می رفت می توانست انتقال به دمکراسی را ایجاد کند اما مطابق با آن پیش نرفت. مسأله امروز ما این است که تداوم تمام این شرایط نیازمند افق های باثبات بین نسلی است. در این 90 ساله از 1300 به بعد ما دوره هایی که افق باثبات داشتیم توانستم شرایط را محقق کنیم و در دوره های بی ثباتی ناموفق بودیم. اما اگر نتوانیم افق باثبات ایجاد کنیم تمام آن تحولات هم متوقف می شود.
وی با تذکر این که به شرایطی وارد شدیم که عملا می توانیم بگوییم تداوم همه آن پیش شرط های توسعه را با مخاطره مواجه کرده است؛ گفت: علت این وضعیت، فقدان افق است. هیچ گلی در باد، غنچه نمی دهد. هر تحول مثبتی دست کم نیازمند افق باثبات است. برای نمونه در ترکیه کودتا می شود سه ماه مشکل است و بعد همه چیز باثبات می شود. بنابراین بی ثباتی های کوتاه مدت مهم نیست؛ آنچه که مهم است ثبات بلند مدت است و آنچه که امروز مسئله شده این است که بی ثباتی به قدری بلند مدت شده که قابلیت پیش بینی برای یک افق باثبات از دست رفته است.
وی ادامه داد: قبلا می گفتیم صبر کنیم ببینیم انتخابات چه می شود. اما امروز چنین وضعیتی نیست. افق بی ثبات بین نسلی و بلند مدت شده است و تا این موضوع حل نشود امیدی به طی کردن و پیشرفت پروسه های توسعه نیست.
رنانی در توضیح دلیل اینکه چرا افق باثبات نیست گفت: چون قدرت اجماع از دست رفته است. او متذکر شد: تمایل به اجماع با قدرت اجتماع متفاوت است و اکنون تمایل به اجماع نیز از دست رفته است.
این پژوهشگر اقتصاد توسعه با بیان این که از 76 به بعد یا از مجلس ششم و هفتم به بعد تمایل به اجماع از دست رفت، گفت: اکنون اما قدرت اجماع هم از دست رفته است. یعنی توانایی این که درباره موضوعات اصلی اجماع ملی در سطح نخبگان سیاسی و اجتماعی ایجاد شود از دست رفته است. جریان ها به لحاظ روانشناختی توانایی یک گفت و گوی اجماع آفرین را ندارند. ناتوانایی روانشناختی در نخبگان مرجع وجود ندارد. وقتی می گوییم قدرت اجماع و گفت و گو نیست به معنای آن است که کسی جرأت پا پیش گذاشتن برای اجماع ندارد. شما وقتی می خواهید صندوق قرض الحسنه راه بیاندازید باید یک هزاری خودتان بگذارید. قدرت کوتاه آمدن در هیچ یک از بازیگران اصلی وجود ندارد. توان روانشناختی می خواهد که یک برگ بگذارید و بگویید باور دارید که اگر من یک گام رفتم عقب، او هم یک گام عقب می رود.
وی افزود: من معتقدم تا 76 قدرت اجتماع بود تمایلش هم بود اما از آنجا به بعد قدرت کاهش پیدا کرد از 80 به بعد قدرت اجماع از بین رفت و اکنون آقای روحانی و لاریجانی نمی توانند گفت و گو کنند. قدرت حرف زدن دارند اما قدرت گفت و گو که راجع به مسائل اصلی به جمع بندی برسند را ندارند و به نوعی قهر می شود.
دکتر رنانی گفت: جمهوری اسلامی بر اساس قانون اساسی، جمهوری توسعه خواه است. می توانست آن دو گام دیگر توسعه را پیش ببرد. براساس تجربه تا قبل از 88 یک ساختار سیاسی مردد است. از 88 به بعد یک ساختار سیاسی ناتوان یا کارشکن درباره توسعه است و تازمانی که این توانایی و قدرت برنگردد ما راهی به توسعه نخواهیم داشت. این که جمهوری اسلامی توسعه خواه بشود بستگی به توان اجماع درون سیستمی دارد. برای رسیدن به هدف همه بازیگران باید یک گام عقب برودند تا گفت و گو محقق شود. بنابراین مسائل ما در توسعه تبدیل به چند مسأله ساده اولیه شده است.
وی با بیان اینکه من جمع بندی ای درباره به وجود آمدن یا نیامدن توانایی اجماع درون سیستمی ندارم؛ متذکر شد: هر گاه تهدید خارجی ایجاد شده این توانایی در داخل ایجاد شده است. اقدام ترامپ را فرصتی برای اجماع آفرینی می دانم. ما وحشت بزرگ نیاز داریم تا مذاکره برای اجماع به وقوع بپیوندد. من امیدوار بودم که قضایای دی ماه این وحشت بزرگ را ایجاد کند؛ اما نشد؛ اکنون این وحشت طور دیگری ایجاد شده است.