پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

توصیه های اقتصادی امام ، عدالت و توسعه درگفتگو با کارشناسان اقتصادی -2

مرتضی عزتی :در اقتصاد باید باید به آرمان های امام و انقلاب باز گردیم

«محرومیت زدایی عقیده و راه و رسم زندگی ماست.» یک گروه از محرومین مستضعفین هستند که توجه بیشتر امام به این گروه بود. به دولت ها توصیه می کردند که اولویت اول شما رفع محرومیت ها باشد ، به مجلس توصیه می کردند در رأس برنامه ها از بین بردن استضعاف باشد و همه مردم شرافت و کرامت انسانی را بدست بیاورند.

«باید به آرمان های امام و انقلاب باز گردیم. قانون اساسی هم آرمان های امام را دنبال می کند: ایران باید کشوری پیشرفته ، آزاد و با عدالت باشد. باید مردم حاکم باشند ، آموزش همگانی باشد و.... اما برخی وقتی به قدرت می رسند این ها را کنار می گذارند و می گویند " من " نظرم این است یا " من " این را می گویم. تقریبا اکثر مدیران ما نظرات شخصی خود را به قوانین ترجیح دادند و این در حالی است از نظر قانونی هیچ "منی " با دیگران فرق ندارد.»این ها را «مرتضی عزتی» می گوید؛ پژوهش گر و اقتصاددان.با او در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس دیدار کردیم، او در این دانشگاه مدیر گروه برنامه ریزی شهری و منطقه ای است.عزتی در مورد اندیشه های اقتصادی امام خمینی پژوهش های بسیار کرده است و به کمک مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(س) پژوهش "اقتصاد در اندیشه امام" (تبیان) را منتشر کرده است؛ هرچند که گله دارد از آن که نامش تنها در مقدمه آمده است.او می گوید: « در جامعه ی امروز ما تعریف مستضعف گسترده تر از قبل شده است؛ امروز اگر حق مردم ادا نشود از نظر قانونی هم استضعاف صورت گرفته است. در واقع پس از انقلاب قوانین و ساختار ها عوض شد اما انسان ها همان گونه باقی ماندند و منافع شخصی خود را ترجیح دادند و با قانون شکنی بیشتری روند ادامه پیدا کرد و عده ی از حق تحصیل ، آموزش ، درمان و...محروم ماندند.»
امروز اینکه عده ای را کوچک نگه داریم از لحاظ فکری یا فرهنگی و بگوییم شما نمی فهمید یا حق رای ندارید یا رای شان دست کاری شود، همان ضعیف نگه داشتن افراد در استفاده از حقوقشان است. مشکل این است که بسیاری از انسان ها تغییر نکردند و امروز در نقش مدیر همان " من " برایشان مهم است.

***
آقای عزتی؛ شما از افرادی هستید که پیرامون اندیشه های امام خمینی تحقیق کرده اید و به ویژه در مورد مستضعف و مستضفین پژوهش هایی انجام داده اید. به عنوان سوال اول لطفا تعریفی از مستضعف ارائه دهید و بگویید که از چند جهت می توان به این کلمه نگاه کرد؟


به شکل کوتاه "مستضعف" به معنی ضعیف نگاه داشته شده است. اگر بخواهم به دیدگاه های امام در این زمینه اشاره کنم پنج نکته ی اساسی وجود دارد ، یکی اینکه علت این استضعاف چیست؟ عوامل این ضعیف نگاه داشته شدن چیست؟ یک اینکه میزان این ضعیف نگه داشتن چقدر است؟ چگونه باید این ضعف را بر طرف کرد؟ و این کار وظیفه ی کیست؟


به نظر شما چرا پیش از انقلاب مردم را ضعیف نگه می داشتند و دلایل اینکه امام خمینی روی ریشه کن کردن استضعاف تاکید کردند چه بود؟


از جمله دلایل این ضعیف نگه داشته شدن آن است که ثروت جامعه محدود است و اگر این ثروت بین مردم تقسیم شود و همه به اندازه کافی از آن بهره ببرند متناسب با اهداف سیاستمداران نیست. پس عده ای که به دنبال ثروت بیشتر بودند سیاست ها را طوری تنظیم کردند تا به عده ای چیزی نرسد.
در بحث شغل ، آموزش ، بهداشت و … این امکانات هم محدود بود و متناسب با اهداف سیاست گذاران هدایت می شد و برای اینکه به سمت عده ای خاص روانه شود عده ی دیگری باید فقیر می شدند. اگر قدرت سیاسی در بین مردم با عدالت توزیع شود در این شرایط عده ی خاصی نمی توانند نظرات خود را بر دیگران تحمیل کنند. پس برای اینکه عده ای بتوانند حکومت مطلق یا دیکتاتوری داشته باشند به ناچار باید افراد دیگر را از سیاست دور نگه دارند. این ها علت های اصلی مستضعف نگه داشتن عده ی کثیری از مردم قبل از انقلاب بود و می تواند در هر دوره ای وجود داشته باشد.


وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، امام خمینی سازوکار خاصی برای کنترل استضعاف داشتند؟


حضرت امام بعد از انقلاب ابتدا تلاش کردند که امور را بسپارند به متخصصین که جامعه را اداره کنند، و چند ماه هم به قم رفتند و به طور کامل از مباحث اداره کشور کناره گرفتند. اما دید گاه هایی را مطرح می کردند و از جمله ی آن بر طرف کردن این استضعاف ها بود، شاید بتوان جمله ای از ایشان را به عنوان دیدگاهشان در این زمینه بیان کنیم که می فرمایند: «محرومیت زدایی عقیده و راه و رسم زندگی ماست.» یک گروه از محرومین مستضعفین هستند که توجه بیشتر امام به این گروه بود. به دولت ها توصیه می کردند که اولویت اول شما رفع محرومیت ها باشد ، به مجلس توصیه می کردند در رأس برنامه ها از بین بردن استضعاف باشد و همه مردم شرافت و کرامت انسانی را بدست بیاورند.
علاوه بر این اقدامات دیگری هم بود که باز هم در رأس آن خود حضرت امام بود مانند تاسیس بنیاد مستضعفان یا بنیاد مسکن که برای کاهش فقر انجام شد. البته اقداماتی که دولت ها در این زمینه می کردند هم سر جای خودش بود و امام حمایت می کردند مانند جهاد سازندگی که یکی از نهاد های بسیار مهم در کم کردن استضعاف به ویژه در مناطق روستایی بود.
شما به مبانی کنترل فقر اشاره کردید. در ایران وظیفه کدام نهاد است که فقر را کنترل و بر طرف کند؟
از دیدگاه اسلامی رفع استضعاف یک وظیفه ی همگانی است و هیچ مسلمانی نمی تواند در مقابل ظلم ساکت بنشیند ؛ چرا که یک طرف بحث استضعاف ظلم است یعنی باید حقوق عده ای داده نشود تا ضعیف نگه داشته شوند و البته مواردی مثل زکات برای جبران آن پیش بینی شده است . اما به صورت خاص اگر افراد نتوانند یا نخواهند که این کار را انجام دهند وظیفه ی دولت و حکومت است که با استفاده از منابع مختصصه این استضعاف را بر طرف کند. به طور خاص قبل از انقلاب چون عده ای امکانات افراد دیگر را در اختیار گرفته بودند ، حضرت امام گفتند ثروت های به ناحق گرفته شده باز پس گرفته شود و صرف رفع این استضعاف ها شود. ولی به صورت کلی همیشه و همه ی زمان ها دولت و حکومت وظیفه دار رفع تمام استضعاف ها و ظلم هاست، البته منابع کافی هم از لحاظ اسلامی در نظر گرفته شده است. حضرت امام تمام این ها را اعلام می کردند و به صورت ویژه تاکید روی از بین بردن استضعاف ها می کردند و اینکه این اقدامات باید قانونی باشد.
حضرت امام به طور مشخص به دولت ها ومجالس توصیه می کردند که در راس برنامه ها ی خود ( تدوین برنامه ها ، تصویب قوانین و لوایح) جلوگیری از استضعاف باشد و به ویژه تاکید می کردند باید قانون برای این کار داشته باشیم. در ضمن در این مسیر نباید قانون شکنی کنیم و اسلام را زیر پا بگذریم به ویژه در این زمینه دوم نباید شرافت و کرامت انسان ها را زیر سوال ببریم ، عزت نفسشان را لکه دار کنیم یا مانع این بشویم که رشد بکنند. رفع اسضعاف از طریق تقویت توانایی ها و توانمندی انسان ها انجام بشود نه با حفظ برخی ناتوانی ها بلکه ما آمدیم تا به طور کامل فقر را بر طرف کنیم .
حضرت امام این را وظیفه ی دولت قرار داده بودند؟
در درجه ی اول وظیفه ی عمومی و اگر نتوانستند و یا نخواستند وظیفه ی دولت و حکومت است.
اکنون بیش از سه دهه از آنچه که امام در بحث مستضعفین دنبال می کرد می گذرد؛ با توجه به دید گاه های ایشان در مورد استضعاف امروز ایران در چه جایگاهی است و چه اقداماتی را برای به ثمر رساندن دیدگاه ایشان انجام شده است ؟
به صورت خاص در اوایل انقلاب شتاب بسیار زیادی به محرومیت زدایی و ریشه کن کردن فقر داده شد. اقدامات بسیار مفیدی انجام شد و رسیدگی جدی به مناطق محروم آغاز شد. کمتر از 30 تا 40 در صد مردم با سواد بودند؛ اما اکنون بیش از 80 تا 90 در صد با سوادند ، آب آشامیدنی در دسترس مردم، آن زمان حدود 25 در صد جامعه را پوشش می داد، اما امروز بیش از 90 در صد را پوشش می دهد. امروز تمام مناطقی که سکونت وجود دارد و حتی روستاهایی که حدود 10 خانوار جمعیت دارند از راه آسفالت برخوردارند. از نظر بهداشت به طور نسبی تمام جامعه از این موهبت استفاده می کنند.
پس مشاهده می کنیم مردم بسیاری که از حقوق خود محروم بودند آن را بدست آوردند. ولی این سرعت مناسب با شروع جنگ و در گیری جدید برای جامعه و دولت کم شد و متاسفانه این سرعت پایین تا امروز پا بر جا مانده است. اما می دانیم به این توانایی رسیدیم که شاخص های استضعاف به ویژه شاخص های متداول و معروفی که در تمام دنیا استفاده می شود مثل کاهش تعداد فقرا، در سطح بین المللی رشد کرد و به جایگاه مناسبی رسیدیم . اما هیچ گاه از دید گاه اسلام و آرمان های انقلاب ابن مسیر تمامی ندارد و هر چقدر هم که برای رفع نواقص و ناکارآمدی ها کار شود باز هم کافی نیست و به آرمان انقلاب که هیچ مستضعفی نباشد هنوز نرسیدیم.
امروز مهمترین سرمایه کشور ما نفت است ، به نظر شما در بهره بردن از این نعمت الهی همه ی مردم یکسان هستند و عدالت در این زمینه وجود دارد؟
یا شاید بتوان گفت آیا مردم ایران در قبال نفت مستضعف محسوب می شوند؟
موضوع نفت را می توان از دیدگاه های مختلف بررسی کرد. از دیدگاه مالکیت نفت مالک عموم مردم هستند ، یعنی همه ی مردم ایران چه فقیر و چه غنی به اندازه ی هم از این نعمت بهره مند هستند چون از دیدگاه شرعی نفت جز اموالی است که همه از آن سهم یکسانی دارند.
یعنی الان این موضوع محقق شده است؟
ببینید از نظر قانونی ممکن است کسی مالک چیزی باشد ولی ملک به وی داده نشده باشد. اما باید سیاست هایی اتخاذ شود تا سهم مساوی به مردم پرداخت شود . اما این برابری تعاریف گوناگونی دارد ، برخی معتقدند باید نفت به طور مساوی برای مردم امروز و البته آیندگان وجود داشته باشد. در برابر چنین تفکری یک سیاست این است به جای اینکه پول این منبع تمام شدنی را به مردم بدهیم در قسمت های مختلف سرمایه گذاری می کنیم تا تمام نسل های آینده از سود آن بهره ببرند. اگر ما یک کشور توسعه یافته باشیم ثروت تمام مردم اضافه می شود و این سرمایه به نسل های بعد هم منتقل می شود. بر این اساس کشور هایی مثل کویت یا نروژ پول نفت را در یک صندوق مشخصی نگهداری یا ذخیره می کنند و آن پول در راه توسعه ی همگانی کشور هزینه می شود. در ایران هم چند بار طرح های این چنینی مطرح شد؛ اما با اینکه این برنامه ها و سیاست ها تدوین شد و مجلس هم آن ها را تصویب کرد، و حتی به مرحله اجرا هم رسید، ولی به سمت و سویی رفت (یا سوق داده شد) که سرمایه گذاری زیادی از این منابع صورت نگیرد. در واقع عده ی زیادی در نظام مدیریتی جامعه وجود داشتند که از این بابت که پول نفت بلوکه نشود برای سرمایه گذاری منافعی بدست می آوردند و همواره مانع از آن شدند که این منابع باعث پیشرفت و توسعه اقتصادی و اجتماعی همگانی شود. اما این که امروز چگونه پول نفت توزیع می شود در دیدگاه من از انقلاب تا امروز فراز و نشیب زیادی داشته است. (البته همان طور که عرض کردم در ابتدای انقلاب وضع بهتر بود و قسمتی از منابع صرف زیر ساخت ها و بخشی هم در جهت رفع استضعاف هزینه شد)
در دوره هایی یعنی حدود بیست سال پیش برنامه ریزی شد تا پول نفت صرف توسعه و سرمایه گذاری شود و پانزده سال پیش به طور تقریبی به ثمر نشست. به طور مثال مجموعه ی عسلویه از آن زمان شروع شد و به نتیجه رسید. عسلویه آخرین مکان استان هرمزگان و بوشهر بود و وضعیت بد آن جا به شکلی بود که هر استان اظهار می کرد عسولیه متعلق به آن ها نیست . اما اگر اکنون از آنجا بازدید شود، کاملا مشخص است که به اندازه مرکز استان در آن سرمایه وجود دارد. این مثالی برای سرمایه گذاری درست پول نفت بود و اگر یک سال پول نفت ما صرف سرمایه گذاری های این چنینی در استان های مختلف شود شاهد کاهش چشمگیر فقر و استضعاف در کشور خواهیم بود.
آقای دکتر! در رابطه با نهادهای مختلف که برای رفع محرومیت ها به وجود آمدند مثل بنیاد مستضعفان یا کمیته ی امداد دو سوال اساسی وجود دارد. نخست آن که در این نهادها نوعی موازی کاری اتفاق می افتد؟ چون آمارهای که از افراد تحت پوشش این نهاد ها داده می شود گاهی آنقدر بالاست که بعید به نظر می رسد به شکل واقعی این تعداد افراد یا خانوار تحت پوشش بیمه ای باشند. و سوال دیگر هم اینکه آیا این سازمان ها اکنون هم با همان آرمان هایی که به وجود آمدند مسیر را ادامه می دهند یا یه سمت سود آوری اقتصادی و موارد دیگر رفتند؟
بنیاد مستضعفان ، کمیته ی امداد ، بنیاد 15 خرداد و یا سازمان مسکن هر کدام با یک هدف خاصی تاسیس شد. بنیاد مستضعفان برای پس گرفتن ثروت های به ناحق گرفته شده تاسیس شد تا این سرمایه ها را در جهت رفع استضعاف هزینه شود. ابتدا می خواستند این ها را بفروشند و خرج مصارف کنند ولی بعد به این نتیجه رسیدند که این مجموعه ی ثروت باشد و منافع آن صرف شود. متاسفانه به دلایل گوناگون و از جمله مدیریت های غلط این بنگاه ها در آمد و باز دهی خوبی پیدا نکردند و گاهی زیان هم دیدند. ولی به دلیل برخی رانت ها که در این مسیر مدیریتی بود عده ای نمی خواستند حتی این بنگاه های زیان ده را بفروشند و این مسائل باعث شد که بنیاد تا امروز نتواند در رفع فقر آن طور که انتظار می رفت عمل کند.
یا به طور مثال نهاد غیر دولتی مثل کمیته امداد تاسیس شد تا صدقات و کمک های مردمی را صرف رفع محرومیت ها بکند. به طور نسبی در جذب سرمایه موفق بود اما گسترش بیش از حد تشکیلات و بعضی مواقع سوء استفاده از این نهاد برای منافع سیاسی از نقاط ضعف آن است.
بنیاد مسکن به دستور حضرت امام برای تامین مسکن افراد محروم به وجود آمد و هم از بنیاد و کمیته ی امداد و یا از منابع دیگر می توانست پول دریافت کند. بخش دیگری مثل بنیاد 15 خرداد به دستور مستقیم حضرت امام تاسیس نشد ولی ایشان بعد از تاسیس تایید کردند.
به جز کمیته امداد هیچ یک از این نهاد ها به طور مستقیم به مردم پول نمی دادند و تنها وظیفه انجام عملی یک عمل خاص را داشتند. همچنین به طور مثال کمیته امداد گاهی به بنیاد مسکن هم کمک می کرد و وام می داد که ممکن بود در این بخش ها گاهی موازی کاری شود ولی وظایف آن ها به گونه ای بود که زیاد هم پوشانی نداشت.
اما سازمان های دیگر دولتی مانند بیمه های تامین اجتماعی ، روستاییان یا سالمندان و طرح شهید رجایی وجود داشتند که شاید در بخش هایی هم با نهادهای دیگر و هم با خودشان موازی کاری می کردند. ولی مجموعه ی منافع و کارکرد کلی نهاد ها به قدری بود که وجود داشتن چنین خطا هایی هم قابل چشم پوشی بود که به جز قسمت سوء استفاده های سیاسی در بخش مدیریتی بقیه موارد گاهی مفید هم بود.
در شرایط فعلی با وجود پیشرفت هایی که گفتید آیا به شکل چکیده می توانید اشاره کنید امروز به چه کسی مستضعف گفته می شود ، دلیل استضعافش چیست ، راه های بهبود این استضعاف چیست و وظیفه چه کسی است که استضعاف را کنترل کند ؟
انسان ها به طور ذاتی به دنبال منافع شخصی خود هستند. مگر کسانی که ساخته می شوند برای خواست خدا و کمک به مردم مثل حضرت امام. اگر مدیران بعدی هم اینگونه بودند و آرمان های انقلاب را اصل قرار می دادند روند رو به رشد ادامه پیدا می کرد. توجه کنید فقط کافی بود مدیران به دنبال قدرت و جایگاه و.. نبودند و طبق اصول امام عمل کنند چون مردم هم به بالتیع به این سمت و سو کشیده می شدند. اما اینگونه نبود و بسیاری از افرادی که در سال های پس از انقلاب سر کار آمدند، تنها به فکر منافع شخصی و سود جویی و ثروت و قدرت بودند.
پس مستضعف در حال حاضر به چه کسانی اطلاق می شود ؟
به تمام کسانی که از حقوق سیاسی ، فرهنگی ، بهداشتی ، اجتماعی و... محرومند. افرادی که استحقاق این ها را دارند اما حقشان به آن ها داده نمی شود. می خواهم تاکید کنم در جامعه ی امروز ما تعریف مستضعف گسترده تر از قبل شده است؛ چرا که آن زمان بر اساس قانون گفته می شد تمام حکومت برای شاه است اما اکنون می گوییم تمام حکومت برای مردم است. پس در آن زمان از نظر قانونی اگر به مردم توجه نمی شد استضعاف زیادی نبود. ولی امروز اگر حق مردم ادا نشود از نظر قانونی هم استضعاف صورت گرفته است.
در واقع پس از انقلاب قوانین و ساختار ها عوض شد اما انسان ها همان گونه باقی ماندند و منافع شخصی خود را ترجیح دادند و با قانون شکنی بیشتری روند ادامه پیدا کرد و عده ی از حق تحصیل ، آموزش ، درمان و...محروم ماندند.
با فراهم شدن مسائل اولیه مثل خوراک و پوشاک و مسکن موضوعات فرهنگی و معنوی اضافه می شود. امروز اینکه عده ای را کوچک نگه داریم از لحاظ فکری یا فرهنگی و بگوییم شما نمی فهمید یا حق رای ندارید یا رای شان دست کاری شود، همان ضعیف نگه داشتن افراد در استفاده از حقوقشان است. مشکل این است که بسیاری از انسان ها تغییر نکردند و امروز در نقش مدیر همان " من " برایشان مهم است.
پس بنا به گفته شما نوع استضعاف تغییر شکل داده و قانون شکنانه هم شده است. چنین استضعافی را چگونه باید بر طرف کرد ؟
باید برگردیم به آرمان های امام و انقلاب. به طور مشخص همین قانون اساسی را دقیق اجرا کنیم ؛ چرا که قانون می گوید ایران باید کشوری پیشرفته ، آزاد و با عدالت باشد. باید مردم حاکم باشند ، آموزش همگانی باشد و.... اما وقتی به قدرت می رسیم این ها را کنار می گذاریم و می گوییم " من " نظرم این است یا " من " این را می گویم. تقریبا اکثر مدیران ما نظرات شخصی خود را به قوانین ترجیح دادند و این در حالی است از نظر قانونی هیچ "منی " با دیگران فرق ندارد.
یک مثال بسیار ساده می زنم: از اوایل انقلاب حرکت به این سمت رفت که فقط باید به کسانی که متعهد هستند کار داده شود ولی حضرت امام گفتند: تخصص هم مهم است . یعنی به آدمی که مؤمن و انقلابی است ولی تخصص کافی را ندارد، کارهای کیلیدی ندهید. با وجود این تاکید، می بینیم هنوز افراد بدون تخصص لازم در پست های گوناگون به این بهانه که متعهد هستند مشغول به کارند. در حالی که اگر این افراد تعهد داشتند خودشان این کار را قبول نمی کردند. پس بازگشت به دستورات قانون اساسی مهمترین رکن در کار است . حقوق ملت در قانون اساسی تعیین شده است و اگر همان حقوق به ملت داده شود ما دیگر فقیر نخواهیم داشت .
به عنوان سوال آخر ، اگر ما دولت را به عنوان نهاد کنترل محرومیت در نظر بگیریم و با توجه به اعمال نظر های شخصی که خودتان اشاره کردید ، چه ابزار ها و نهادهایی وجود دارد که بر کار دولت نظارت کند؟
ما به طور اساسی سیستم نظارتی ضعیفی در کشور داریم و این سیستم تحت تاثیر رابطه ها است. بار ها دیده شده که مسائل حاشیه ای روی نظارت درست تاثیر گذاشته است. اما نکته ی دیگر که بگویم چرا حق افراد به ایشان داده نمی شود همان عدم تخصص و به دنبال آن "منیت" است که حتی از افراد مفید هم استفاده نمی کنند. در کشوری مانند چین که فاقد ارزش های دینی هم هست به قدری استفاده درست از نیروهای متخصص دارد که جمعیت بالای یک میلیارد را اداره می کند، رشد اقتصادی بالای 10 در صد دارد، در بیست سال گذاشته به شدت استضعاف را کاهش داده است و کشور های غربی هم که سال هاست از نیرو متخصص استفاده بهینه دارد. اما کشور ما در این زمینه ضعیف عمل کرد و نتوانست نیروهای متخصص را جایگزین مدیرانی که وقت فکر کردن هم ندارند بکند. حتی استفاده هایی هم که از متخصصین می شود نمادین است و جایگاه های بی استفاده مثل مشاور به آن ها داده می شود. نکته ی دیگری که در سوال شما بود که رفع استضعاف وظیفه ی دولت است باید بگویم از دیدگاه قانون اساسی همه ی افراد مسئول هستند. اول اینکه همه حتی خود مستضعفان باید حق خود را طلب کنند و بعد اینکه افراد باید پی گیر حقوق دیگران هم باشند. این سیستم نظارت عمومی است که باید وجود داشته باشد.
یک نکته ی محوری هم وجود دارد که اشاره می کنم ، در زمینه های گوناگون تنگ نظری به عنوان یک فرهنگ غلط به وجود آمده است ، به ویژه در مباحث اقتصادی و بخش تصمیم گیرنده این موضوع به چشم می آید. امام علی علیه السلام در نامه خود به مالک می گویند اگر کسانی که کار اقتصادی می کنند مشکل پیدا کردند مالیتشان را ببخش. زکاتی که واجب است را از آن ها نگیر و به اندازه ای این بخشش را انجام بده تا دوباره به حالت عادی برگردند و بتوانند فعالیت تولیدی خود را انجام دهند. به دنبال آن می فرمایند همگان ریزه خوار تولید کنندگان هستند و اگر این ها نباشند دیگر مالیاتی نیست تا دولت بتواند خود را اداره کند و جنگ جو تأمین شود یا فقرا وضعشان بهتر شود. در حالی که ما به تولید کنندگان بزرگ خود سریع لطمه می زنیم و با بر چسب زدن سعی در خراب کردن نام آن ها می کنیم و القاب مختلفی چون مستکبر می دهیم . این به گونه ای دور شدن ازاصل است چرا که در ابتدای انقلاب هم اینگونه نبوده که هر کسی پول دار بود مستکبر است و همچنین هر کس پول ندارد فقیرآدم دولتی است و اشاره کردم انقلاب به وجود آمد تا انواع فقر سیاسی ، اجتماعی ، مالی و .... را بر طرف کند.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.