محسن ایزدخواه؛ پژوهشگر حوزه کار و تامین اجتماعی

قریب یکصد و بیست و پنج سال پیش در اول ماه مه سال 1886 میلادی، پلیس آمریکا تحت فشار سرمایه‌ داران، کارتل ‌ها و تراست ‌های آمریکایی برای در هم شکستن و فرو ریختن مقاومت کارگران در شهر شیکاگو که در اعتراض به شرایط سخت و طاقت فرسای کار در کارخانجات وعدم توجه به پیگیری کافرمایان و دولت دست به اعتصاب زده بودند همگام با چند شهر دیگر، متوسل به زور و خشونت شد؛ که در نتیجه این یورش، جمع زیادی از کارگران کشته و مجروح شده و خیابان ‌های شیکاگو به خون کارگران رنگین شد و این روز سر آغازی برای همبستگی بیشتر میان کارگران جهان شد. از این پس روز اول ماه مه به عنوان روز جهانی کارگر در میان همه کارگران دنیا فارغ از نژاد، مذهب، رنگ، ایدئولوژی و عقاید سیاسی گسترش یافت.
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در ایران مراسم روز کارگر یا برگزار نمی‌شد و یا گاهاً به صورت تشریفاتی و فرمایشی انجام می‌‌شد؛ اما با استقرار نظام جمهوری اسلامی از سال 1358، یازدهم اردیبهشت که مصادف با اول ماه مه است مراسم روز کارگر و تقدیر از این جامعه عظیم و مولد با افت‌وخیزهایی برگزار می‌شود و این روز جزء تعطیلات رسمی کارگران کشور نیز قرار گرفته است.
بنابراین، پاسداشت روز جهانی کارگر، در جمهوری اسلامی ایران، برخاسته از مبانی اعتقادی و ارزش‌های ملی است؛ چرا که به لحاظ آموزه‌‌های دینی در اسلام برای کارگر ارزش و اعتباری بسیار فراتر از سایر مکاتب و مذاهب در نظر گرفته شده و به تعبیر حضرت امام خمینی (ره) از منظر اسلامی «حق تعالی مبدأ کارگری است وکارگر است » و پیشینه کهن تاریخ و تمدن ایران نیز گواهی می ‌دهد که ایران از نخستین بنیان ‌گذاران حقوق و بزرگداشت کارگران جهان بوده است.
لذا، ضمن گرامیداشت روز جهانی کارگر و تبریک این روز به تمام کارگران و سنگرنشینان تولید و خدمت، فرصت این روز را مغتنم شمرده و به آسیب شناسی دلائل عدم ارتقاء جایگاه و منزلت واقعی نیروی کار در نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی کشور اشاراتی کوتاه خواهد شد:
رویکرد کلی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که در چارچوب اسلام و با توجه به تجربیات سایر کشورها برای اداره کشور تدوین شده است، اهمیت و جایگاه ویژه‌‌ای را برای حضور و دخالت اقشار مختلف جامعه در تعیین سرنوشت خود تبیین کرده است. تا جایی که حضرت امام خمینی (ره) در چارچوب همین آموزه‌‌های دینی و بر اساس باور و اعتمادی که ایشان همواره به آراء و نظرات مردم داشته ‌اند، با این جمله تاریخی خود که «میزان، رأی ملت است» این جایگاه رفیع را به رخ حکومت ‌های استبدادی پیشین و همچنین متحجرینی که رأی مردم را فقط زینت تلقی می‌ کردند، کشاندند.
در تفکر و اندیشه دینی وحکومتی بنیانگذار جمهوری اسلامی اثر گذاری آراء مردم تا جایی ارزش و منزلت پیدا می‌ کند که یکی از معماران بزرگ تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آیت ‌الله شهید دکتر بهشتی حتی بر قراری حکومت اسلامی را در چارچوب یک قرار داد اجتماعی و بر اساس آراء مردم اجتناب ‌ناپذیر و پایدار تلقی می ‌نماید.
بنابراین، در چارچوب اندیشه های امام(ره) همه مردم حق تعیین سرنوشت خود را دارند و بر اساس اصول مصرح در قانون اساسی کسی نمی ‌تواند مانعی در برقراری و ایجاد چنین حقی ایجاد نماید.
اما به طور طبیعی حضور بخشی از اقشار جامعه به دلایل گوناگون در اکثر کشور های توسعه ‌یافته و در حال توسعه با توجه به نگرش ‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی پررنگ‌ تر از سایر اقشار جامعه خود نمایی می کند. به طور مثال؛ در ایران جنبش دانشجویی و دانشگاهیان به علت حس آزادی و عدالت‌ خواهی در کنار شجاعت و پاکی رفتاری که دارند همواره نقش تعیین‌ کننده ‌ای در مسیر سه‌ دهه انقلاب اسلامی و همچنین فعالیت های سیاسی و انتخاباتی و به عبارتی دخالت در سرنوشت مُلک ومَلِک داشته ‌اند.
البته در کنار جنبش دانشجویی و روشنفکری، کارگران و کشاورزان هم بالقوه می‌ توانند نقش تأثیر گذار و بسزایی را در راهبرد های اساسی کشور ایفا نمایند. همانطوری که در شکل ‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی هم با وارد شدن کارگران و صنعتگران چرخ‌ های اقتصادی رژیم فلج وبا بستن شیر های نفت توسط کارگران و متخصصین نفتی آخرین میخ را بر تابوت رژیم گذشته کوبیدند.
اما به دلایل گوناگون علیرغم پتانسیل بالقوه ‌ای که نیروی کار با توجه به رویکرد کشور به سمت صنعتی شدن دارد، نتوانسته است متناسب با این ظرفیت و قدرت چانه زنی که می تواند به همراه داشته باشد، در نظام تصمیم‌ سازی و تصمیم‌ گیری کشور حداقل در یک دهه گذشته اثر گذار باشد و نقش موثری را ایفائ کند.و این به دلایل مختلف است ، از جمله :
1-پایین بودن قدرت چانه زنی
داگلاس نورث یکی از برجسته ‌ترین اقتصاددانان نهاد گرا اعتقاد دارد نهاد ها توسط قدرت ‌های چانه‌ زنی شکل می‌ گیرند. به عبارت دیگر، آنهایی که قدرت چانه ‌زنی از یک سو و از جهت دیگر رفتار جمعی ندارند، نمی‌ توانند از منافع خود به نحو احسن دفاع کنند. متأسفانه به علت خصلت‌ هایی که تقریباً اکثر دولت ‌ها به ویژه در کشور های در حال توسعه دارند، چندان رغبتی به تقویت اتحادیه‌ ها و تشکل های صنفی بویژه کارگری وجود ندارند.
که این مسئله کاملاً در ایران هم اتفاق افتاده است و اغلب دولت‌ ها در دوران مسئولیت های خویش با تشکل‌ های دست ‌آموز توانسته ‌اند در کنار کم‌رنگ دیده شدن منافع کارگران به بسیاری از خواسته های متداول و معقول جامعه کارگری حد اقل بی اعتنا باشند. برای مثال، در دوران اجرای سیاست ‌های تعدیل که یکی از آثار زیانبار آن اخراج گسترده کارگران در قالب به ‌اصطلاح خصوصی ‌سازی بود؛ در تمام دنیا کارگران در مقابل اینگونه سیاست‌ ها واکنش نشان می ‌دهند. تشکلات صنفی کارگری هیچ واکنش معقول و معنی داری را همراه با راه کار های عملی در خصوص به حداقل رساندن اسیب های این نحوه خصوصی سازی از خود نشان نمی دهد.
بنابراین، باید اذعان کرد که در دوران اصلاحات هم علیرغم فرصت‌ های مناسبی که برای تغییر و تحول در قانون کار در چارچوب تطبیق قوانین و مقررات این قانون با مقاوله ‌نامه‌ های بین ‌المللی به منظور شکل‌ گیری اتحادیه‌ های کارگری صنفی جامع و فراگیر ایجاد شده بود هیچ بهره ‌ای حاصل نشد. به ویژه در کنار تعلل وزارت کار و امور اجتماعی وقت بعضی از تشکل ‌های حزبی که سال‌ ها در قالب فعالیت صنفی خود نمایی می‌‌ کردند مانع بزرگی در راه این تغییرات اساسی و کلیدی شدند. عملا فرصتی که در این دوران بوجود امده بود تا کارگران بتوانند نهاد های صنفی خود را بر اساس نرم های سازمان بین المللی کار، سازمان دهند، از بین رفت و در واقع زمینه های رشد و بالندگی نیرو های کار از بین رفت.
همچنین در دولت های نهم و دهم وضعیت تشکل ‌های کارگری و حتی کارفرمایی که بر اساس بنیان‌ های غلطی که در گذشته بنا شده بود به راه خود ادامه داد و فقط بازیگران در چارچوب سیاست‌ های جدید به ایفاء نقش پرداختند، که در مجموع ماحصل این نگرش عدم جامعیت، مقبولیت و مشروعیت تشکل‌ های صنفی و در نتیجه عدم دفاع از منافع قانونی و مشروع جامعه کارگری و کارفرمایی را به دنبال داشته است و تقلیل و تنزل جایگاه شرکای اجتماعی دولت تا جایی پیشرفته است، که با اصلاح موادی از قانون خدمات کشوری عملاً نقش کارگران و کارفرمایان را در شورای عالی تأمین اجتماعی بی ‌خاصیت و بی ‌معنی کردند.

2-ضعف رفتار های جمعی
آدام اسمیت و داگلاس نورث دو اقتصاددان برجسته در دو عصر متفاوت و با دو رویکرد اقتصادی جدا دیدگاه ‌های مشترکی دارند؛ که گویا برای شرایط امروز گفته شده است. این دو اقتصاددان می‌گویند: سرمایه ‌داران کم هستند ولی دو مشخصه بارز و قوی دارند که همواره عامل موفقیت و پیروزی آنها بوده است: اول این‌ که مکنت و سرمایه دارند و دوم اینکه رفتار جمعی بالا و هنجار بسیار قوی با یکدیگر دارند؛ که غالباً رمز موفقیت آنها است. واکنش بازاریان در چند شهر کشور و تعطیلی بازار در اعتراض به قانون مالیات بر ارزش افزوده و انعطاف‌های دولت و مجلس نمونه بارزی از تأیید سخنان این دو اقتصاددان است. اما جامعه کارگری به ویژه در ایران گرچه به لحاظ کمّی چند ده برابر سرمایه ‌داران است، اما به علت عدم رفتار جمعی و ضعف ساختار های قانون صنفی و مالی همواره در تأمین منافع خود عقب ‌تر از سرمایه‌ داران بوده ‌اند. حال سؤال این است که چه باید کرد تا این نیروی عظیم، مولد و شریف بتوانند در چارچوب مصالح ملی در صحنه ‌های مختلف حضور هدفمند و یکپارچه داشته باشند ؟
3-توقف در تامین نیاز های اولیه معیشتی
متأسفانه به علت مشکلات معیشتی و درگیر شدن اکثر نیروی کار در به دست آوردن و تأمین حداقل‌ های زندگی مجموعه فعالیت ‌های آنان در کسب و ارتقاء سطح بینش سیاسی و اجتماعی با مشکل مواجه شده است. و در قدم‌ های اولیه نیاز های اولیه زیستی متوقف شده اند. به قول مولوی که می‌ گوید:
« آدمی اول اسیر نان بود/ چون که قوت و نان ستودن جان بود »
متأسفانه این کاستی این خطر را افزایش می‌ دهد که این خیل عظیم در مقاطعی به جای ژرف‌ اندیشی و آینده‌ نگری بیشتر توجه خود را به مسائل احساسی معطوف نماید. لذا بایسته است با بستر سازی لازم به تشکیل سازمان ‌های مدنی و نهاد های مسئول، این قشر عظیم از این حالت انفعال خارج شود.
4- شکل گیری تشکل های صنفی با معیار های بین المللی
ایران از اولین کشور هایی بوده است که به عضویت سازمان بین ‌المللی کار در آمده است. اما متأسفانه به علت عدم پیوستن به مقاوله ‌نامه‌ های 78 و 98 که در خصوص آزادی ‌های صنفی و سندیکایی است این فرصت برای حضور واقعی و کار آمد نیروی کار در تعیین سرنوشت خود تا حد بسیار زیادی سلب شده است. لذا لازم است دولت با توجه به مسئولیت ‌هایی که در چارچوب قانون اساسی و همچنین تکالیف بین ‌المللی دارد زمینه لازم را برای برگزاری تشکل‌ های کارگری فراگیر و مقبول فراهم سازد که خود این مسئله نخست موجب می ‌شود که نیروی کار تمرین لازم را برای به دست گرفتن سرنوشت خود داشته باشد. دوم آنکه ورود افراد شناسنامه ‌دار مانع از اقدامات افراطی و زیر زمینی می شود و سوم آنکه نیروی کار را آماده‌تر می ‌کند تا بهتر بتواند در چارچوب منافع و مصالح خود در سطوح کلان تصمیم ‌گیری حضور فعال و هدفمند داشته باشند.
5-استفاده ابزاری از کارگران
متأسفانه باید اذعان داشت به لحاظ پیشینه تاریخی و کارکرد های احزاب موسمی که معمولآً با قدرت ‌ها شکل می‌ گیرند و با از دست دادن قدرت فرو می‌ ریزند در این سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی هرگز احزاب فراگیر و با برنامه‌ و ماندگار وجود نداشته است. که بتواند با تدوین برنامه‌ های خود در حوزه‌ های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مخاطب‌ شناسی و سپس آراء را به سمت اهداف هدایت کند. همچنین باید اذعان داشت در انتخابات مختلف به ویژه انتخابات ریاست جمهوری بیش از آنکه برنامه ‌محور باشد اشخاص محور می ‌شود که با شعار های تند و احساسی اقشار مختلف را به سمت و سوی خود می‌ کشانند و پس از مدتی چون این شعار ها فاقد مبانی علمی و تئوریک بوده است به ضد خود تبدیل می‌ شود. متأسفانه در این وادی جامعه کارگری به دلائل پیشین بر شمرده به علت فقدان امور نهادی لازم بیش از دیگران متضرر می‌ شود.
به‌ هر حال، کارگران در کنار سایر اقشار جامعه می ‌توانند نقش کلیدی و اثر گذار در تمام حوزه ‌هایی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشته باشند و زمانی این حضور می‌ تواند معنی ‌دار باشد؛ که این جامعه مسائل و مشکلات خود را آسیب‌ شناسی کند و با مشورت با دانشگاهیان و سایر دلسوزان آن ها اولویت‌ بندی و راه‌ های رسیدن به آن را در چارچوب مصالح ملی ارزیابی کند و با ارتقاء سطح دانش و معرفت خود بتوانند در انتخابات و تعیین سرنوشت میهن اسلامی و خود نقش اثر گذار داشته باشند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.