به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به روایت پلیس اصفهان، دختر شروع کرد به گریه کردن، قدری که آرام شد گفت 9 سال است که پدر و مادرم از هم جدا شدند و از 11 سالگی با پدرم زندگی کردم.دیگر از این بلاتکلیفی خسته شدم ، پدرم بیش از حد به من حساس است و دائما مرا زیر نظر قرار می دهد، جلوی همکلاسی ها و دوستانم آبروی مرا می برد و سرافکنده می شوم. پدرم اجازه خیلی چیزها را به من نمی دهد، باور کنید که زندگی ام با سایر همسالانم متفاوت است.
او مرا از خیلی کارها محروم کرده چرا که بدبینی او نسبت به مادرم که همین باعث اختلاف آنها شد مرا نیز آزار می دهد خیلی خسته شده ام و هیچ وقت نمی توانم با پدرم رابطه خوبی داشته باشم و چند بار تا کنون دست به خودکشی زده ام .
جای مادرم را شدیداً احساس می کنم و به محبت او نیاز دارم. دلم می خواهد او را لحظه ای در آغوش بگیرم و یک دل سیر گریه کنم اما چه کنم تقصیر من چیست ؟ گناه من چیست ؟چرا من باید قربانی این طلاق بشوم ،پدرم سنتی فکر می کند و دارای شغل آزاد است و سواد چندانی ندارد و با توجه به سابقه طلاق که داشته بیشتر بهانه گیر و حساس تر از هروز نسبت به رفتار من شده است.
باور کنید من بیستمین بهار زندگی را سپری می کنم ولی این طور که پیش می رود خزان زندگی ام به زودی سر می رسد و امیدی به آینده خود ندارم می خواهم فریاد بزنم اما مثل خار در چشم و یا استخوان در گلوست.
داستان زندگی مرا بنویسید تا درس عبرتی برای پدرانی شود که این چنین با زندگی خود بازی کرده و مهره شطرنج خود را چنان تکان می دهند که ما را حریف واقعی می بینند و باور کنید در همین روزها از حرکات این بازی شوم کیش و مات می شوم چرا که نمی دانم چه سرنوشت تلخی در آرزویم است.
مادرم ، تاج سرم می دانم که اسیر بدبینی پدر شدی و خود را 9 سال است که رها کرده ای بیا تنها دختر خود را که در انتظار آرزوی قشنگ زندگی است از دست این دیو پدر نما نجات ده مطمئن باش مادر، اگر نیایی ، روزی باید بالای سر خاکم ، آرزوی یک بار دیدنم را کن ، بدان که دوستت دارم مثل پدر عاشقت هستم و منتظر دیدارت .
اکنون آرزو در دایره مشاوره کلانتری اصفهان نشسته و دیگر آرزوی چندی به زندگی ندارد با این که چندین بار اقدام به خودکشی کرده ولی هنوز هم به تکرار این موضوع مصر است او با روحی ضعیف و شکسته منتظر است، منتظر کمک مشاوره این کلانتری تا راهی برایش پیدا کند تا این پرستوی بال شکسته به مادرش ، به آشیانه اش برسد.
48