در این مطلب می خوانیم: هشت سال پیش زمانی که بازاریابی شبکهای برای نخستین بار وارد کشور شد، استقبال از آن بیسابقه بود، بهطوریکه خیلی از شرکتها به یکباره مسیر فعالیت خود را به سمت بازاریابی شبکهای تغییر دادند، افراد زیادی هم آینده بازاریابی ایران را در این روش توجیه کردند، ولی گزارشهای مختلف نشان میدهد که امروز این شرکتها با شکست سنگینی مواجه شدند. مدیرانی که مردم را تشویق میکردند تا با انجام این نوع بازاریابی یک شبه راه صد ساله را بروند امروز درگیر مشکلاتی هستند که نمیدانند با آن چه کنند. در نتیجه افراد زیادی پیشبینی میکنند که شاید عمر شبکه ایها در ایران رو به اتمام است.
ادامه این مطلب حاکیست: بازاریابی شبکه ای دقیقا مانند شرکتهای هرمی عمل میکند با این تفاوت که محدودیتهای بیشتری دارد. در این روش بازاریاب به غیر از تلاش برای فروش کالا باید بازاریابان بیشتری برای شرکت استخدام کند، زیرا اگر بازاریابان استخدامی شخص اول (که زیرمجموعه نامیده میشوند) موفق به فروش کالایی برای شرکت شوند هم سرشاخه و هم زیرمجموعه از شرکت پورسانت دریافت میکنند. هر بازاریاب میتواند بی نهایت زیر مجموعه داشته باشد و در نتیجه از فروش تا هشت سطح پایینتر سود میبرد. مثلا اگر فردی به نام «الف» یک بازاریاب به عنوان «ب» را استخدام کند، از فروش بازاریابانی هم که فرد «ب» به سمت سازمان آورده است نیز سود میبرد و این قضیه تا هشت رده پایینتر ادامه دارد.
در ادامه این مطلب مده است: شرکتها با طراحی این سیستم دقیق منتظر بودند که فروش آنها چند برابر شود که در برههای از زمان اینگونه شد. زیرا بازاریابان در این روش به غیر از دسترنج خودشان سهمی از کار زیرمجموعهها را نیز صاحب میشدند که طی مرور زمان رقم سنگینی بود. از طرفی با استقبال مردم شرکتها نیز به شدت از این قضیه سود بردند، زیرا بازاریابان با دلو جان کالاها و خدمات را به مردم دیگر معرفی میکردند، اما این سیستم به ظاهر بینقص اکنون دچار یک مشکل بزرگ شدهاست.
این روزنامه در پاسخ به پرسش چرا شبکه ایها وارد بحران شدند؟ نوشت: بازاریابی شبکهای از همان ابتدای ورود به کشور دارای نواقصی بود که مورد انتقاد کارشناسان قرار میگرفت. از جمله این نواقص شامل نبود ارزش افزوده در درآمد کسب شده است. در واقع در این شکل از بازاریابی افراد زیادی حقوق دریافت میکنند، ولی هیچ تغییری در تولید ناخالص کشور به وجود نمیآید و از همه مهمتر کارشناسان هشدار داده بودند که این سیستم برای بلند مدت پاسخگو نخواهد بود. ادامه این گزارش حاکیست: بررسیهای میدانی نشان میدهد که اکنون شرکتها به یک مشکل بزرگ برخوردهاند، زیرا دیگر بازاریابان حاضر به فروش محصولات شرکت نیستند و فقط تمام تلاش خود را برای ایجاد یک زیرمجموعه قدرتمند متمرکز کردهاند.در سایر روشهای فروش بازاریاب در مقابل فروش هر واحد کالا یا خدمت، پورسانت مشخصی دریافت میکرد، ولی ذات این روش باعث شده تا کارکنان به جای تمرکز روی فروش به سنگینتر کردن زیرمجموعههای خود توجه کنند، زیرا اگر تعداد افراد زیرمجموعه ها بیشتر باشد و همگی آنها فعالیت کنند دیگر نیازی به فعالیت سرشاخهها نیست. درمقابل زیرمجموعههای جدید هم با اشراف به این موضوع به محض ورود به کار نه تنها برای فروش تلاش نمیکنند، بلکه آنها هم برای ایجاد یک شبکه قوی پایینتر از خود متمرکز میشوند.همین مشکل شرکتهای زیادی را دچار ابهام کردهاست، زیرا با انبوهی از بازاریابان طرف هستند که دیگر برای فروش یا معرفی محصولات شرکت کاری انجام نمیدهند. پس نه تنها کالایی به فروش نمیرسد، بلکه هزینه سنگین شرکت برای شکلگیری این شبکهها هدر خواهد رفت.
این روزنامه در ادامه اضافه کرد: شرکتهایی که از روش بازاریابی شبکهای بهره میبردند، حالا بر سر یک دوراهی قرار گرفتهاند. تعدادی از آنها در حال کنارگذاشتن این نوع بازاریابی هستند و به اعضای خود میگویند که از این به بعد باید خودشان به صورت مستقیم به فروش اجناس بپردازند؛ این نخستین راه است، یعنی کنار گذاشتن بازاریابی شبکهای. اما تعداد دیگری از شرکتها نیز با وضع قوانینی سعی در کنترل این ماجرا دارند.به عنوان مثال قانون جدیدی وضع کردهاند که هر شخص در طول ماه باید حداقل موفق به فروش مقدار مشخصی کالا شود در غیر این صورت تمام زیرمجموعههای خود را از دست خواهد داد.
در پی این مطلب می خوانیم: هرچند وضع این قبیل قوانین با واکنش خوبی از سمت بازاریابان مواجه شده است، ولی هنوز شرکتها با مشکلاتی روبه رو هستند. به عنوان مثال هنوز فرد بهجای خلاقیت برای فروش بیشتر تلاش میکند تا حداقل کالا یا خدمت مشخص شده را به فروش برساند و سپس زیرمجموعههای خود را کامل کند. ضمن اینکه اعمال این قوانین باعث شده تا استقبال از بازاریابی شبکهای در میان مردم کمتر از قبل باشد در صورتی که هزینه انجام این نوع بازاریابی برای شرکت سنگین خواهد بود.به هرحال شرکتها دو راه دارند؛ یا باید این نوع بازاریابی را کنار بگذارند و یا با وضع قوانین جدید آن را کنترل کنند، البته مشخص نیست که آیا این قوانین سرانجام آنها را به هدف می رساند یا نه؟
گ / 6020 / خبرنگار: علیرضا حکیمیان - انتشار دهنده :عمادی
ادامه این مطلب حاکیست: بازاریابی شبکه ای دقیقا مانند شرکتهای هرمی عمل میکند با این تفاوت که محدودیتهای بیشتری دارد. در این روش بازاریاب به غیر از تلاش برای فروش کالا باید بازاریابان بیشتری برای شرکت استخدام کند، زیرا اگر بازاریابان استخدامی شخص اول (که زیرمجموعه نامیده میشوند) موفق به فروش کالایی برای شرکت شوند هم سرشاخه و هم زیرمجموعه از شرکت پورسانت دریافت میکنند. هر بازاریاب میتواند بی نهایت زیر مجموعه داشته باشد و در نتیجه از فروش تا هشت سطح پایینتر سود میبرد. مثلا اگر فردی به نام «الف» یک بازاریاب به عنوان «ب» را استخدام کند، از فروش بازاریابانی هم که فرد «ب» به سمت سازمان آورده است نیز سود میبرد و این قضیه تا هشت رده پایینتر ادامه دارد.
در ادامه این مطلب مده است: شرکتها با طراحی این سیستم دقیق منتظر بودند که فروش آنها چند برابر شود که در برههای از زمان اینگونه شد. زیرا بازاریابان در این روش به غیر از دسترنج خودشان سهمی از کار زیرمجموعهها را نیز صاحب میشدند که طی مرور زمان رقم سنگینی بود. از طرفی با استقبال مردم شرکتها نیز به شدت از این قضیه سود بردند، زیرا بازاریابان با دلو جان کالاها و خدمات را به مردم دیگر معرفی میکردند، اما این سیستم به ظاهر بینقص اکنون دچار یک مشکل بزرگ شدهاست.
این روزنامه در پاسخ به پرسش چرا شبکه ایها وارد بحران شدند؟ نوشت: بازاریابی شبکهای از همان ابتدای ورود به کشور دارای نواقصی بود که مورد انتقاد کارشناسان قرار میگرفت. از جمله این نواقص شامل نبود ارزش افزوده در درآمد کسب شده است. در واقع در این شکل از بازاریابی افراد زیادی حقوق دریافت میکنند، ولی هیچ تغییری در تولید ناخالص کشور به وجود نمیآید و از همه مهمتر کارشناسان هشدار داده بودند که این سیستم برای بلند مدت پاسخگو نخواهد بود. ادامه این گزارش حاکیست: بررسیهای میدانی نشان میدهد که اکنون شرکتها به یک مشکل بزرگ برخوردهاند، زیرا دیگر بازاریابان حاضر به فروش محصولات شرکت نیستند و فقط تمام تلاش خود را برای ایجاد یک زیرمجموعه قدرتمند متمرکز کردهاند.در سایر روشهای فروش بازاریاب در مقابل فروش هر واحد کالا یا خدمت، پورسانت مشخصی دریافت میکرد، ولی ذات این روش باعث شده تا کارکنان به جای تمرکز روی فروش به سنگینتر کردن زیرمجموعههای خود توجه کنند، زیرا اگر تعداد افراد زیرمجموعه ها بیشتر باشد و همگی آنها فعالیت کنند دیگر نیازی به فعالیت سرشاخهها نیست. درمقابل زیرمجموعههای جدید هم با اشراف به این موضوع به محض ورود به کار نه تنها برای فروش تلاش نمیکنند، بلکه آنها هم برای ایجاد یک شبکه قوی پایینتر از خود متمرکز میشوند.همین مشکل شرکتهای زیادی را دچار ابهام کردهاست، زیرا با انبوهی از بازاریابان طرف هستند که دیگر برای فروش یا معرفی محصولات شرکت کاری انجام نمیدهند. پس نه تنها کالایی به فروش نمیرسد، بلکه هزینه سنگین شرکت برای شکلگیری این شبکهها هدر خواهد رفت.
این روزنامه در ادامه اضافه کرد: شرکتهایی که از روش بازاریابی شبکهای بهره میبردند، حالا بر سر یک دوراهی قرار گرفتهاند. تعدادی از آنها در حال کنارگذاشتن این نوع بازاریابی هستند و به اعضای خود میگویند که از این به بعد باید خودشان به صورت مستقیم به فروش اجناس بپردازند؛ این نخستین راه است، یعنی کنار گذاشتن بازاریابی شبکهای. اما تعداد دیگری از شرکتها نیز با وضع قوانینی سعی در کنترل این ماجرا دارند.به عنوان مثال قانون جدیدی وضع کردهاند که هر شخص در طول ماه باید حداقل موفق به فروش مقدار مشخصی کالا شود در غیر این صورت تمام زیرمجموعههای خود را از دست خواهد داد.
در پی این مطلب می خوانیم: هرچند وضع این قبیل قوانین با واکنش خوبی از سمت بازاریابان مواجه شده است، ولی هنوز شرکتها با مشکلاتی روبه رو هستند. به عنوان مثال هنوز فرد بهجای خلاقیت برای فروش بیشتر تلاش میکند تا حداقل کالا یا خدمت مشخص شده را به فروش برساند و سپس زیرمجموعههای خود را کامل کند. ضمن اینکه اعمال این قوانین باعث شده تا استقبال از بازاریابی شبکهای در میان مردم کمتر از قبل باشد در صورتی که هزینه انجام این نوع بازاریابی برای شرکت سنگین خواهد بود.به هرحال شرکتها دو راه دارند؛ یا باید این نوع بازاریابی را کنار بگذارند و یا با وضع قوانین جدید آن را کنترل کنند، البته مشخص نیست که آیا این قوانین سرانجام آنها را به هدف می رساند یا نه؟
گ / 6020 / خبرنگار: علیرضا حکیمیان - انتشار دهنده :عمادی
کپی شد