«فرزاد اسدی» شاعر جوان سمیرمی ۵۴ نوشته و شعر خود در این مجموعه را، به خانواده و خود و استادان و همراهانش در این کتاب شکرالله امینی سمیرمی و امرالله قاسمی تقدیم کرده است.

تاریخ و زمان دقیق بیشتر نوشتارهای ادبی و پراکنده، ذیل هر نوشته به همراه جمله‌ای خاص با اندازه قلمی بزرگتر منتشر شده که روح هنرمند و شاعرانه مولف را نمایان می‌کند.

«بی مقدمه» نام نخستین دل نوشته است که از آن با عنوان مقدمه‌ای برای سرودن شعرهای سپید یاد شده و درست در سحرگاهان اول فروردین سال ۱۳۸۹ به طبع رسیده است.

«حتی هنگام هبوط» دکلمه ای دیگر با عنوان فرعی «و دوباره عادت نارنجی» است. لحظه های دلواپسی، چقدر با اشک هایم شیک می شوند و بوی نان تازه محلی، چه بی اندازه به خلوتم صادر می شود.

خلوتی که از حضور عقربه ها خالی شده است. خلوتی که با حضور کسی کامل می شود. اصلا همیشه دلش تنگ می شود برای من، حتی هنگام هبوط. من می شکنم پیمان را، عصیان می کنم، او او آرام زمزمه می کند «ارجعی الی ربک»

صفحه ۱۴ یک عنوان فرعی جالب دارد. تازه می فهمم نام همه ما یوسف است و در دست هایمان، کنعانی است که باید به آن برگردیم.

«هوس ادراک محمد(ع)» اما دل نوشته خاص این روزها و ایام پایانی ماه رجب الخیر و مبعث حضرت رسول الله است.

طلوع ساده سارها، حماسه آرام عصرهای کودکی، عطر گرم واهمه ای را دارد. رکوع هدهدی بر روی هراس حصارهای دودآلود، طعم آسودگی سرورها را می دهد. گرمای گام های مادر، گهواره سطرهای احساس. صدای محکمه ای در سردی داش ها می دمد و سلوک صحرا در گلوی کوه، وسوسه ای را در حوصله لاله ها می کارد.

مرگ در حوالی دردهای اطلسی ها هلال می گردد و صدای وحی می دمد در ل کوهی که هوس ادارک محمد(ص) دارد. ببین که واژه های بی نقطه در این متن شما، شما را به چه چیزی بشارت می دهند.

«تنور احساس» تیتر انتخاب شده ای چند جمله است که معاد را یادآورند. ماه مثل قرص نانی است که از تنور احساس درآمده باشد. ستاره ها عشوه هایشان را از بوی لیمویی پی می گیرند و صدای سکوت فرشته مرگ، وقتی محو بوی کاه گل های خانه های آبادی می شود، و دوباره حس سر درگم من می شود دایه جمعیت واژه، روی فک جیرجیرک ها.

فطرت لاغر ناودان ها، به احاطه شدن گام های پاره پاره من می نگرد و پرگار باز زندگی، برای یافتن معاد خویش چه مشتاق ثانیه ها را دور می زند.

چند خط زیبا زیرنویس شعر «دست هایم را»: باران که می بارد، احساس می کنم پنجره ها، مسلمان می شوند. حتی اگر مشجر باشند ساده می شوند.

«تکرار دیروزها»: امروز شتری از دل کوه بیرون آمد. دیروز دریا شکافته شد و در بن بست کوچه مجاور از شکم نهنگی یونسی بیرون آمد. حتی امیر، دوست صمیمی ام، این صحنه را از آیفون تصویری خانه شان دیده است؛ و پدر دیشب مردی را دیده بود که در خیابان ابوعلی سینا، از آذوقه های داخل خانه مردم خبر می داد.

و همسایه ها چندی پیش، گاوی را روبروی قصابی نعیم آقا دیده بودند که مورد پرستش قرار می گرفت و این روزها چقدر تکرار دیروزهایند. باور نداری به کوه هایی بنگر که پیش از این در زندگیت شکافته شدند.

«از هیچ تا لایق شدن» فصل اشعار و دوبیتی های کتابند و شعری در صفحه ۵۰  با عنوان «سجاده خیس خدا» که در سال ۱۳۹۲ در کتاب آیینه خانه اثار اعضای مرکز آفرینش های ادبی استان اصفهان چاپ شده را در اینجا می آوریم.

دیشب خدا همسایه چشمان من بود/ زیبایی عاشق شدن در جان من بود/ دیشب خدا با من کنارم شعر می خواند/ یک حس خوب و بی ریا، مهمان من بود

آن شب، ستاره چهره ام را شاد می دید/ تا پیش از آن شب، لحظه ها زندان من بود/ من در هجوم واژه گم بودم و دریا/ گل داده بود و غرق در باران من بود

وقتی که او با من، نماز عشق می خواند/ گویی تمام خنده ها از آن من بود/ او پیر مرشد بود و من یک سالک راه/ سجاده خیس خدا مژگان من بود

پایان بندی معرفی این کتاب را از آخرین دل نوشته فصل اول برگزیده ایم که: گاهی عجیب برای جمله آخر حرف ها تمام شده اند، حتی دقایق هم...

انتشارات سام آرام مجموعه شعر و ادب «عادت نارنجی» را با طراحی جلد حدیث سامی در ۷۵ صفحه منتشر کرده است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.