در این مطلب آمده است: برخلاف آنچه گفته می شود، تاریخ نشان داده که زنان کمتر سخن گفته اند و بیشتر عمل کرده اند. زنان، عهده دار و سامان دهنده زندگی هستند. حتی یکی از علل مهم تعدد زوج و افتخار به آن وجود زنانی بود که علاوه بر کار، نیروی کار هم تولید می کردند و اینگونه به قدرت اقتصادی و اجتماعی خانواده می افزودند.
زنان در دوران گذشته، در زمین و پرورش دام می کوشید و تا به خانه می رسید قالی بافی و دوخت و دوز جزو کارهای روزمره اش محسوب می شد. از سیاست و زیرکی های زن هم همین بس که شهرزاد هزار و یک شب در بابش قصه بافت و جانش را نجات داد؛ اما خاستگاه و عملکرد زن جدید در جهان مصرف زده جدید متفاوت است.
جامعه مصرفی با ایجاد اسطوره خوشبختی فرد را قانع می کند که «در اختیار داشتن اشیا» اعم از تجملی و کاربردی می تواند او را به «خود واقعی اش» نزدیک کند و موجب تشخص او نزد دیگران شود، تا جایی که می توان از نحوه مصرف افراد، تا اندازه زیادی، به ارزش ها و هنجارهای اخلاقی و اجتماعی آنها نیز پی برد. گویا نمی توان از این سحر جدید خلاص شد؛ اما قناعت آموزه مهمی است که می تواند تا حدی التیام بخش و گزینه ای در برابر مصرف کور کورانه باشد. طیف بزرگ و تاثیرگذاری از جوانان کشور ما را زنان تشکیل می دهند. آنها در خانه و مدرسه و جامعه رشد می یابند و برای آینده آماده می شوند. «خانه» محل تجلی نقش های مختلف یک زن است؛ به او هویت می دهد و تبدیل به دختر، خواهر، همسر و مادر می شود. «جامعه» اما بی رحم است از یک زن نقش های بیشتری می طلبد و بدون هیچ ملاحظه ای او را در معرض آزمون و مقایسه قرار می دهد. ' مدرسه' هم پلی است میان خانه و جامعه.
در مدرسه، دختر بچه کوچکی را تحویل می گیرد و طی سال ها آموزش و پرورش او را برای خانه و جامعه بزرگ می کند.ما در این سه نهاد باید برنامه های مدون و دقیقی برای تربیت اقتصادی یک دختر که در آینده قرار است مهم ترین نقش اقتصادی خانواده را بر عهده بگیرد، داشته باشیم. شاید بتوان گفت همان قدر که پرسه زدن شبانه یک دختر در خیابان های شهر خطرناک است، نداشتن فکر اقتصادی و ناتوانی در پس انداز کردن هم خطر آفرین خواهد بود. چطور می شود از کسی که هیچگاه مسئول در آمد و خرجش نبوده، درخواست کرد خانه ای را مدیریت کند و با آنچه دارد بسازد و توقع داشت در اقتصاد و پیشبرد هدف های مهم کشورش سهیم باشد.
ما حالا در ایران با انبوهی از جوانان بیکار، منابع طبیعی رو به اتمام، بحران منطقه ای و تحریم های باری به هر جهت مواجه هستیم؛ بنابراین باید با جدیت و بی تعارف قناعت کردن را به جوانان آموخت. آنها را با عواقب انتخاب ها و خرج کردن شان مواجه کرد، جلوی اسراف را گرفت و با ایجاد اعتماد به نفس و تمرکزبر توانایی های شان در ازای «تولید» تشویق و مزد برای شان در نظر گرفت.یاد بگیریم با جوان ها تعامل سازنده داشته باشیم؛ جوانان پر هستند از ایده و خلاقیت و ما تجربه زیسته داریم. از ایشان بخواهیم در حفظ منابع، حمایت جدی از تولید داخلی و پایبندی و بازنگری به رسوم و اعتقادات به ما کمک کنند.
7141
زنان در دوران گذشته، در زمین و پرورش دام می کوشید و تا به خانه می رسید قالی بافی و دوخت و دوز جزو کارهای روزمره اش محسوب می شد. از سیاست و زیرکی های زن هم همین بس که شهرزاد هزار و یک شب در بابش قصه بافت و جانش را نجات داد؛ اما خاستگاه و عملکرد زن جدید در جهان مصرف زده جدید متفاوت است.
جامعه مصرفی با ایجاد اسطوره خوشبختی فرد را قانع می کند که «در اختیار داشتن اشیا» اعم از تجملی و کاربردی می تواند او را به «خود واقعی اش» نزدیک کند و موجب تشخص او نزد دیگران شود، تا جایی که می توان از نحوه مصرف افراد، تا اندازه زیادی، به ارزش ها و هنجارهای اخلاقی و اجتماعی آنها نیز پی برد. گویا نمی توان از این سحر جدید خلاص شد؛ اما قناعت آموزه مهمی است که می تواند تا حدی التیام بخش و گزینه ای در برابر مصرف کور کورانه باشد. طیف بزرگ و تاثیرگذاری از جوانان کشور ما را زنان تشکیل می دهند. آنها در خانه و مدرسه و جامعه رشد می یابند و برای آینده آماده می شوند. «خانه» محل تجلی نقش های مختلف یک زن است؛ به او هویت می دهد و تبدیل به دختر، خواهر، همسر و مادر می شود. «جامعه» اما بی رحم است از یک زن نقش های بیشتری می طلبد و بدون هیچ ملاحظه ای او را در معرض آزمون و مقایسه قرار می دهد. ' مدرسه' هم پلی است میان خانه و جامعه.
در مدرسه، دختر بچه کوچکی را تحویل می گیرد و طی سال ها آموزش و پرورش او را برای خانه و جامعه بزرگ می کند.ما در این سه نهاد باید برنامه های مدون و دقیقی برای تربیت اقتصادی یک دختر که در آینده قرار است مهم ترین نقش اقتصادی خانواده را بر عهده بگیرد، داشته باشیم. شاید بتوان گفت همان قدر که پرسه زدن شبانه یک دختر در خیابان های شهر خطرناک است، نداشتن فکر اقتصادی و ناتوانی در پس انداز کردن هم خطر آفرین خواهد بود. چطور می شود از کسی که هیچگاه مسئول در آمد و خرجش نبوده، درخواست کرد خانه ای را مدیریت کند و با آنچه دارد بسازد و توقع داشت در اقتصاد و پیشبرد هدف های مهم کشورش سهیم باشد.
ما حالا در ایران با انبوهی از جوانان بیکار، منابع طبیعی رو به اتمام، بحران منطقه ای و تحریم های باری به هر جهت مواجه هستیم؛ بنابراین باید با جدیت و بی تعارف قناعت کردن را به جوانان آموخت. آنها را با عواقب انتخاب ها و خرج کردن شان مواجه کرد، جلوی اسراف را گرفت و با ایجاد اعتماد به نفس و تمرکزبر توانایی های شان در ازای «تولید» تشویق و مزد برای شان در نظر گرفت.یاد بگیریم با جوان ها تعامل سازنده داشته باشیم؛ جوانان پر هستند از ایده و خلاقیت و ما تجربه زیسته داریم. از ایشان بخواهیم در حفظ منابع، حمایت جدی از تولید داخلی و پایبندی و بازنگری به رسوم و اعتقادات به ما کمک کنند.
7141
کپی شد