انتهای خیابان آذر است و خورشیدِ فردا اندکی در تاخیر ، فرصتی ناچیز حتی به اندازه یک دقیقه پیش آمده تا یاد کنیم از معجزات مکرر عمر ، یاد کنیم از روزگار همیشه در شتاب و زندگانی پر رمز و راز، یکدیگر را فرابخوانیم به سمت یک رنگی و عشق که عمر نمی ایستد که لحظه گریزان است و با هم بودن غنیمتی است دست نیافتنی.
یلدا می آید؛ شبی که در آن انار محبت دانه دانه و سرخی عشق و عاطفه نثار کاسه های لبریز از شوق ما میشود. شبی که طراوت هندوانه های تابستان به سرمای زمستان هدیه شده و داغی نگاه های زیبای بزرگترها در چشمان کودکان اوج می گیرد.
طولانی ترین شب سال بهترین مجال برای نیم نگاهی به لحظه هاست، لحظه هایی که در سرعت عبور خلاصه می شوند و این گذشتن بهترین پیام برای زیبا زیستن ماست زیرا شیرینی لبخندهای در کنار هم، هزاران بار بهتر از اشک حسرت ریختن بر مزار جدایی هاست.
یلدا بهانه است، بهانه ای تا انسان از فرمان کانال ها و سیم های پر پیچ و خم ارتباطات سر باز زند و لحظه های قشنگ با هم بودن را به هیجان سریال های زندگی شیشه ای، بدل نکند.
یلدا بهانه ای است تا پندها و تجربه های ارزشمند پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی را که در پس وقت نداشتن ها و بی حوصلگی های کوچک ترها مدفون مانده اند، زنده کنیم؛ مجالی است برای تکرار هر آنچه روزگاری سرمشق خوبی هایمان بوده اند و امروز بر روی طاقچه عادت هایمان غبار می گیرند و فراموش می شوند.
یلدا مجالی است برای دیدن عزیزانی که تصویر و صدایشان در پس مشغله های زندگی رنگ باخته اند و برای نشستن لبخند بر لبان کودکان در آغوش پر مهر بزرگ ترها.
از یلدا باید پرسید راز شب زنده داری عاشقان را، باید پرسید که چگونه ستارگان از آغاز زمین بی وقفه در شب ها چراغ راه زندگانی بوده اند. پرسید که پیروزی نور بر تاریکی را چه حکمتی است؛ چیرگی امید بر نومیدی و ظلمت چه حقیقتی است؟ یلدا می داند که انهدام سلطه تاریکی چگونه است.
قدیم ترها در شب یلدا رفتن خانه بزرگترها، نشستن دور کرسی های گرم و گل گفتن و گل شنفتن باب بود؛ آجیل، انار و هندوانه هم قسمت اصلی ماجرا. اما حالا انار ، هنداونه و آجیل هست اما کرسی نیست گاهی صفای خانه بزرگتر ها حذف می شود و جای خود را به پارک ،شهر بازی و سینما می دهد.
امروز بزرگترها چشم انتظار هستند ولی محبت ها و انسانیت ها رنگ باخته است.امرور فال حافظ و مشاعره نیز جای خود را به شبکه های اجتماعی داده و صورت ها به جای خندیدن به روی هم به صفحه های سرد فضای مجازی لبخند بی تفاوتی می زنند.
یلدا تلنگری است برای بازگشت به خویش ، توجه به خلقت و آمدوشد فصل های گذر عمر. شاید به خاطر همین یک دقیقه زمان بیشتر این شب خیلی از افراد تصمیم بگیرند امسال بهتر از سال های پیش به استقبال جشن زمستان سرد رفته و جبران کاستی های سالیان گذشته کنند.
شب یلدا یعنی شروع زمستانی که همیشه از آن با سرما ، بدی و تلخی یاد شده اما من دلم برای مظلومیت زمستان می سوزد ، زمستان مظلوم است چون با امتحانات ترم دانشگاهی شروع و به لحظه شماری حلول بهار ختم می شود و چه قدر خوب می شود اگر شب یلدا برف ببارد.
برف ببارد تا انسان ها در خیابان ها پشت ردپاهای همدیگر گم شوند تا سرما و سوز آن باعث الفت قلب انسان ها و فشردن دست های خسته و یخ زده همدیگر شود.
یلدا را دوست دارم، به اندازه همه ستاره هایی که در چشم های عاشقان می درخشند، به اندازه دانه دانه برف های سفیدی که خرامان از آسمان ها به سمت زمین هجوم آورده و آن را در آغوش می گیرند.
یلدا، ای خواستنی ترین شب ها ، طعم تو به اندازه همه صبح های دل انگیز آفتاب بهار، شیرین هست.
شب یلدا و وصف بی مثالش ** خداوندا مخواه ، هرگز زوالش
خبرنگار ایرنا در نمین ساسان رحمتی ** انتشار دهنده: گیتی طالبی
7120/6018
یلدا می آید؛ شبی که در آن انار محبت دانه دانه و سرخی عشق و عاطفه نثار کاسه های لبریز از شوق ما میشود. شبی که طراوت هندوانه های تابستان به سرمای زمستان هدیه شده و داغی نگاه های زیبای بزرگترها در چشمان کودکان اوج می گیرد.
طولانی ترین شب سال بهترین مجال برای نیم نگاهی به لحظه هاست، لحظه هایی که در سرعت عبور خلاصه می شوند و این گذشتن بهترین پیام برای زیبا زیستن ماست زیرا شیرینی لبخندهای در کنار هم، هزاران بار بهتر از اشک حسرت ریختن بر مزار جدایی هاست.
یلدا بهانه است، بهانه ای تا انسان از فرمان کانال ها و سیم های پر پیچ و خم ارتباطات سر باز زند و لحظه های قشنگ با هم بودن را به هیجان سریال های زندگی شیشه ای، بدل نکند.
یلدا بهانه ای است تا پندها و تجربه های ارزشمند پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی را که در پس وقت نداشتن ها و بی حوصلگی های کوچک ترها مدفون مانده اند، زنده کنیم؛ مجالی است برای تکرار هر آنچه روزگاری سرمشق خوبی هایمان بوده اند و امروز بر روی طاقچه عادت هایمان غبار می گیرند و فراموش می شوند.
یلدا مجالی است برای دیدن عزیزانی که تصویر و صدایشان در پس مشغله های زندگی رنگ باخته اند و برای نشستن لبخند بر لبان کودکان در آغوش پر مهر بزرگ ترها.
از یلدا باید پرسید راز شب زنده داری عاشقان را، باید پرسید که چگونه ستارگان از آغاز زمین بی وقفه در شب ها چراغ راه زندگانی بوده اند. پرسید که پیروزی نور بر تاریکی را چه حکمتی است؛ چیرگی امید بر نومیدی و ظلمت چه حقیقتی است؟ یلدا می داند که انهدام سلطه تاریکی چگونه است.
قدیم ترها در شب یلدا رفتن خانه بزرگترها، نشستن دور کرسی های گرم و گل گفتن و گل شنفتن باب بود؛ آجیل، انار و هندوانه هم قسمت اصلی ماجرا. اما حالا انار ، هنداونه و آجیل هست اما کرسی نیست گاهی صفای خانه بزرگتر ها حذف می شود و جای خود را به پارک ،شهر بازی و سینما می دهد.
امروز بزرگترها چشم انتظار هستند ولی محبت ها و انسانیت ها رنگ باخته است.امرور فال حافظ و مشاعره نیز جای خود را به شبکه های اجتماعی داده و صورت ها به جای خندیدن به روی هم به صفحه های سرد فضای مجازی لبخند بی تفاوتی می زنند.
یلدا تلنگری است برای بازگشت به خویش ، توجه به خلقت و آمدوشد فصل های گذر عمر. شاید به خاطر همین یک دقیقه زمان بیشتر این شب خیلی از افراد تصمیم بگیرند امسال بهتر از سال های پیش به استقبال جشن زمستان سرد رفته و جبران کاستی های سالیان گذشته کنند.
شب یلدا یعنی شروع زمستانی که همیشه از آن با سرما ، بدی و تلخی یاد شده اما من دلم برای مظلومیت زمستان می سوزد ، زمستان مظلوم است چون با امتحانات ترم دانشگاهی شروع و به لحظه شماری حلول بهار ختم می شود و چه قدر خوب می شود اگر شب یلدا برف ببارد.
برف ببارد تا انسان ها در خیابان ها پشت ردپاهای همدیگر گم شوند تا سرما و سوز آن باعث الفت قلب انسان ها و فشردن دست های خسته و یخ زده همدیگر شود.
یلدا را دوست دارم، به اندازه همه ستاره هایی که در چشم های عاشقان می درخشند، به اندازه دانه دانه برف های سفیدی که خرامان از آسمان ها به سمت زمین هجوم آورده و آن را در آغوش می گیرند.
یلدا، ای خواستنی ترین شب ها ، طعم تو به اندازه همه صبح های دل انگیز آفتاب بهار، شیرین هست.
شب یلدا و وصف بی مثالش ** خداوندا مخواه ، هرگز زوالش
خبرنگار ایرنا در نمین ساسان رحمتی ** انتشار دهنده: گیتی طالبی
7120/6018
کپی شد