سالروزشهادت مظلومانه مولای ما حضرت علی بن موسی الرضا را خدمت همه دوستان ومحبان آن امام تسلیت عرض می کنم.
درباره حضرت رضا غالبا به مساله ولایتعهدی معجزات ومناظره ایشان با بزرگان مذاهب مختلف واقامه نماز عید باپای برهنه و.. سخن ها گفته وتکرارمی شوداما بنظراینجانب از قطعات برجسته زندگی ایشان کمتر سخنی به میان می آید.
ازبحثهای کمترمطرح شده درباره امام رضا این مطالب است:
1- ادعای امامت یاعدم حمایت ازامامت امام رضا توسط دوبرادر وی به نام های زید وابراهیم که امام صریحا به وی می گفت ای برادر تو که شاهد بودی پدرم دربسترمرگ مرا به شماها بعنوان جانشین خودمعرفی کرد.حال این رفتار تونشانه چیست؟نصیحتهای امام برآنها اثری نداشت.ابراهیم بن موسی بن جعفردراین میان ماجراهای عجیبی دارد.وی ازسوی محمدبن ابراهیم ابن طباطبا که مستقلا درسال 199 درکوفه علیه عباسیان قیام کرد به حکومت یمن منصوب شد.ابراهیم پس ازسرکوبی قیام ابن طباطبا به مکه رفت وبرای ولایتعهدی امام رضا برای وی ازمردم مکه بیعت گرفت ولی پس ازولایتعهدی امام رضا به اطاعت مامون درآمد!ودرسال 202 به حکومت یمن منصوب شد و پس ازشهادت امام رضا دستگیرگردید.زیدبن موسی بن جعفرهم سرگذشت مشابهی دارد.وی در سال 199 ازسوی ابن طباطبا به حکومت خوزستان واهواز منصوب شد وپس از مدتی بربصره مسلط ودستورداد خانه های بنی العباس را بسوزانند وبه همین سبب به زیدالنارمعروف شد.
2- قیام محمدبن جعفرصادق عموی امام رضا که درسال 200 قیام کرد ومردم مدینه وحجاز با وی بیعت کردند.وی حتی خودرا امیرالمومنین می خواند!
3- سردرگمی شیعیان که نمیدانستند امام موسی بن جعفر چرا به صراحت ازجانشین خود- به دلیل اینکه دستگاه خلافت عباسی براین مساله حساس بود که با تعیین امام پس ازخود توسط امام کاظم ، وی را بکشد- اشارتی جزبرای خواص نداشته است لذا بعضی ها دنباله رو دوبرادردیگرامام رضا شدند که به دروغ ادعای امامت نمودند وبعضی برمرام واقفیه دل سپردند.
4- اعتقاد بعضی شیعیان به زنده بودن امام موسی بن جعفر واینکه ایشان مانند مسیح علیه السلام زنده است و روزی به اراده خدا برگشت ورجعتی خواهد داشت بنابراین به امام جدیدی نیازمند نیستند.این گروه را چون براین نظربودند که جریان امامت باموسی بن جعفرخاتمه یافته است واقفیه می نامند.
5- گروهی که ازامام کاظم درجمع آوری وجوهات شرعی نمایندگی داشتند ومبالغ سرشاری نزدشان بود وبه طمع افتادند که با انکارامامت امام رضا پس ازپدرش این پولها را دراختیار داشته باشند و به ایشان تحویل ندهند.
6- چون امام تا هشت سال قبل از شهادت خود یعنی حدودا درسن 47 سالگی فرزندی نداشتند.شیعیان می گفتند تا آنجا که ما می دانیم وشنیده ایم هرامامی برای جانشینی خود باید فرزند ذکوری داشته و او را به شیعیان بعنوان امام وجانشین پس ازخود معرفی کند. این چه امامی است که با این همه سن وسال هنوز خدا به او فرزند ذکوری نداده تا پس از وی جانشین او بشود.
7- مشکل دیگر دامن زدن مخالفان بنی هاشم وعباسیان به فرزند نداشتن امام رضا بود.اینان با توجه به دیرفرزنددارشدن امام که حضرت جواد را خدا به ایشان عنایت کردند دربین جامعه چنین شایعه کردند که وی عقیم است وجواد فرزند وی نیست والعیاذ بالله به دروغ وی را فرزند خود معرفی می کند. کاربه جایی کشید که امام با اکراه تن به حضوردرجلسه ای داد که در آن مدعیان کسی را که درشناخت شباهتهای پدر و فرزند ید طولایی داشت ، احضار کردند وی ازامام وحضرت جواد خواست درجلوی چشم او چند قدم راه بروند تا وی بتواند مشابهت یا عدم مشابهت جسمی را دراین دو از نزدیک مشاهده و رای خود را صادرنماید که این فرزند متعلق به حضرت رضاست یاخیر!
امام برای ابطال ادعای مخالفان دراین جلسه حضوریافتند و فرزندشان را همراه بردند وجلوی چشم وی مقداری راه رفتند .آن فرد وقتی نحوه راه رفتن امام و فرزندشان را جداگانه دید سوگند خورد که ساق پای این فرزند همان ساق پای پدراست واین فرزند وی است!
8-این مشکل پس از تولدحضرت جواد به گونه دیگری ادامه یافت. مشکل این بود که شیعیان که هرلحظه احتمال شهادت امام را می دادند از ایشان درباره جانشین وی سوال می کردند.برای نمونه صفوان بنیحیی از یاران امام رضا از ایشان همین را پرسید که اگربرای شماحادثه ای پیش بیاید ما باید به چه کسی پناه ببریم؟امام با دست خود به فرزندخردسالش جواد اشاره فرمود .صفوان با تعجب گفت به این فرزند که فقط سه سال ازعمرش گذشته است پناه ببریم؟ امام فرمود سنچه زیانی در امامت او دارد عیسی کمترازاین سن داشت که به پیامبری وامامت مردم انتخاب شد.
بعضی ازشیعیان با توجه به سن کم امام جواد می گفتند امام نمی تواند نابالغ باشد !