پایگاه خبری جماران- در ایام ماه مبارک رمضان امسال، یادگار گرامی امام حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی طی سلسله یادداشت هایی، به اختصار به شرح دعای مکارم الاخلاق می پردازد.
امروز بخش پنجم این یادداشت ها تحت عنوان «صرف عمر در طاعت پروردگار»، از نظر مخاطبان ارجمند می گذرد:
امام سجاد علیه السلام در ادامه دعای شریف مکارم الاخلاق می فرماید: «وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ، فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَی» پروردگارا! مرا تا زمانی زنده نگه دار که عمرم در طاعت تو مصروف می گردد و اگر بناست که عمر من چراگاه شیطان شود، جانم بستان، پیش از آنکه به غضبت مبتلا شوم یا خشمت بر من استوار شود.
«عَمِّرنی» در لغت به زنده نگه داشتن و باقی گذاردن عمر آدمی معنا شده است. (ریاض السالکین، ج3، ص312)
«بِذلَه» نیز به معنای لباس کار و خدمت آمده است؛ همچنین لباسی که در حین انجام وظایف شغل و کاری مستعمل می گردد، بِذلَه خوانده می شود (ریاض السالکین، ج3، ص311) و منظور از آن در اینجا عمری است که در طاعت ذات مقدس حق مصروف می گردد.
«مرتَع» به معنای چراگاه، کنایه از عمری است که در طاعت شیطان به سر آمده است.
«مَقت» هم در لغت عربی به معنای بغض شدید و غضب بسیار است. (مفردات، ص678)
به نظر این فراز از دعای شریف بر مراقبت دائمی انسان از زندگی و احوالات عمر تنبّه و تأکید دارد؛ اینکه آیا از روزهای حیاتش به ضورت صحیح بهره می برد یا خیر؟ دقت و مراقبه در نعمت الهی عمر، استفاده بهینه از اوقات و لحظات و آنات زندگی را موجب می شود و سعی و تلاش آدمی را در مسیر انجام نیکی ها و پرهیز از ناپسندی ها قرار می دهد. شرع مقدس نیز بر مسئله گذران عمر چگونگی مصرف روزهای زندگی حساسیت بسیار نهاده است. رسول حق (صلی الله علیه و آله) در توصیه ای به صحابی جلیل القدر جناب ابوذر غفاری، خساسیت و حرص نسبت به عمر را مهم تر از حساسیت و حرص نسبت به درهم و دینار معرفی می کند، حرص انسان نسبت به هزینه کردن عمر باید از حرص او نسبت به اموال بیشتر باشد: «یَا أَبَا ذَرٍّ، کُنْ عَلَى عُمُرِکَ أَشَحَّ مِنْکَ عَلَى دِرْهَمِکَ وَ دِینَارِک» (الامالی للطوسی، ص527).
نیز سرمایه عمر و زندگانی نخستین پرسش بندگان در صحنه قیامت است. چنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در این باره فرموده اند: «لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِیمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ کَسَبَهُ وَ فِیمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْت» (الامالی للصدوق، ص39) روز قیامت، انسان قدم از قدم برنمی دارد، مگر اینکه درباره چهار چیز از او سؤال می شود: نخست آنکه عمرش را در چه راهی به فنا داده؛ دیگر اینکه جوانی اش را چگونه به سر آورده؛ سوم اینکه اموالش را از چه راهی به دست آورده و در چه مسیری هزینه کرده، و چهارم از محبت ما اهل بیت (علیهم السلام).
آنچه حضرت زین العابدین (علیه السلام) از ذات مقدس حق خواسته، به اینکه جریان عمر تا زمانی ادامه یابد که در مسیر طاعت آن ذات مقدس باشد، پیش تر در کلمات حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) نیز آمده است: «اللَّهُمَ بِعِلْمِکَ الْغَیْبِ وَ قُدْرَتِکَ عَلَى الْخَلْقِ أَحْیِنِی مَا عَلِمْتَ الْحَیَاةَ خَیْراً لِی وَ تَوَفَّنِی إِذَا کَانَتِ الْوَفَاةُ خَیْراً لِی» پروردگارا به علم غیب و قدرتی که بر بندگان داری، مرا تا زمانی زنده دار که می دانی با خیر و نیکی برای من همراه است و زمان مرگم را وقتی برسان که می دانی برای من نیکوتر و سودمندتر است.
تشبیه عمر به مرتع در این فراز، کنایه از آن است که حیات آدمی در اختیار شیطان قرار گرفته، به گونه ای که شیطان، زمام امور او را در دست گرفته و به هر سوی که بخواهد، او را با خود می کشاند و مطابق میل او رفتار می کند. به همان صورت که چراگاه و مرتع در سلطه و اختیار چرندگان است و به هر سو و به هر صورت که بخواهند، از آن بهره می برند و در آن می چرند.
شیطان به هنگام تسلط بر انسان، گاه اعضای و جوارح او را به استخدام خود در می آورد و چشم، گوش، زبان، دست و ... فرد را در اختیار گرفته، وی را به گناه می کشاند و زمانی اندیشه و فکرِ انسان را جولانگاه خود قرار داده، به واسطه او دیگران را به ورطه انحراف می کشاند.
باید به این نکته التفات داشت که مهم ترین راه گمراهی انسان، هوای نفس و شیطان درون او است. چنان که از امیرمؤمنان روایت شده که شیطان هر کس نفس اوست. «شیطان کل انسان نفسه» (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج20، ص292).
پیروی از هوای نفس، و غرائز و شهوات، که همسو با عالم ماده است، انسان را در پستی عالم ماده فرو می برد. قرآن کریم از این کارکرد نفس به «نفس اماره بالسوء» یا همان «نفس فرمان دهنده به پلیدی» تعبیر فرموده است. این کارکرد از کشش ها و خواسته های غریزی و مادی انسان سرچشمه می گیرد، چنان که قرآن کریم از زبان یوسف پیامبر (علیه السلام) فرموده است: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ»: من نتوانم نفس خویش را که از غرائز و شهوات پیروی می کند، تبرئه و دورباش دهم؛ همانا این نفس فرمان دهنده به زشتی و پلشتی است؛ مگر آنکه پروردگارم رحم کند، همانا پروردگارم آمرزنده ای مهربان است. (ر.ک: دلیل راه، ص 209)
از این رو از خدا می خواهیم، اگر بناست عمرمان به مرتع شیطان مبدل گردد و در مسیر میل او قرار گیرد، پیش از اینکه به عقوبت خشم و غضبِ شدیدِ الهی گرفتار آییم، عمرمان را ستانده و زندگیمان را پایان دهد.
پس باید سعی وافر داشت تا عمر و ایام زندگانی را در طاعت خدای تعالی گذراند و با مراقبت راه نفوذ شیطان را مسدود کرد و البته به خدای سبحان توکل داشت و به رحمتش امیدوار بود که فرمود: «قُلْ یَاعِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم»؛ بگو ای بندگان من که با گناهان بر خود ستم روا داشته اید، مبادا از رحمت خدا ناامید شوید، که خدا همه گناهان را می آمرزد. او بسیار آمرزنده و مهربان است. (سوره زمر، آیه 53)
پروردگار در مقابل وسوسه های شیطان و خطاهای بندگان، راه توبه و استغفار را به روی آدمی گشوده و به آنان وعده عفو و مغفرت داده تا گناهکاران هرگز مأیوس نشوند و خویشتن را از فیض لطف باری تعالی بی نصیب نپندارند.