مقاله حاضر به قلم سید محمود صادقی شرح کاملی از کتاب گوهر معنا نوشته حجتالاسلام سیدحسن خمینی است. در بخش نخست سیدمحمود صادقی که کتاب گوهرمعنا به کوشش وی و سیدمحمدحسن مخبر منتشر شده است توضیحی مختصر در مورد زبان دینی و رویکردهای گوناگون نسبت به آن ارائه نمود. در بخش دوم نیز ابتدا توضیحی در مورد گوهر معنا آورده شده است و براساس آن موضوعله حقیقی لفظ معانی مثالی، مجرد و حتی غایت کلام دانسته میشود. سپس بحثی در مورد تفسیر صورت گرفت و در نهایت مبانی و روش تفسیر مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه آخرین بخش از این مقاله در اختیار خوانندگان گرامی قرار می گیرد:
7. قواعد تفسیر قرآن
قواعد تفسیر، عنوان مرکبی است که تعاریف گوناگونی پذیرفته است؛ مانند اینکه قضیهای کلی که استنباط معانی قرآن با آن حاصل میشود[1]. برخی دیگر قواعد تفسیر را احکامی دانستهاند که به وسیلهٴ آنها استنباط معانی قرآن عظیم و شناخت چگونگی استفاده از آنها به دست میآید[2].
چنانکه مشاهده میشود این تعاریف هر یک با کاستیهایی مواجه است و در حقیقت مشکل اساسی این تعاریف این است که مرزهای خود را با مبانی یا اصول تفسیر مشخص نمیکند و البته آنچه ذیل مبنا قرار میگیرد، ذیل این تعریف نیز جمع میشود.
شاید بتوان این تعریف را از این جهت تعریفی جامع و مانع دانست:
قواعد تفسیر دستورالعملهایی کلی برای تفسیر قرآن مبتنی بر مبانی متقن عقلی، نقلی و عقلاییاند که رعایت آنها تفسیر را ضابطهمند میکند و خطا و انحراف در فهم معنا را کاهش میدهد.[3]
برای تفسیر میتوان دو مرحله را تصویر کرد، نخست بیان مفاد استعمالی آیات و دیگر آشکار کردن مراد خدای متعال از آن و به اصطلاح اصولیان بیان مراد جدی آیات؛[4] بر این اساس قواعد تفسیر نیز دو دستهاند: نخست دستورالعملهایی کلی برای بیان مفاد استعمالی آیات و دیگر دستورالعملهایی برای مراد جدی آیات.
با توجه به آنچه گذشت این سخن درست مینُماید که «وجود شیوههای گونهگون تفسیری و اختلافها و خطاهای مفسران حاکی از نیاز مفسر به شناسایی قواعدی متقن بر مبنای بدیهیات عقلی و قطعیات و مسلمات شرعی و ارتکازات عقلایی است تا شیوهٴ تفسیری خود را بر آن استوار سازد، تا هم شیوهٴ او بیمبنا و استحسانی نباشد و هم در موارد اختلاف، گزینش و ترجیح او بیملاک و گزاف نباشد و هم با رعایت آن قواعد، خطاهای تفسیر وی کاهش یافته، به مراد واقعی خدای متعالی دست یابد و با توجه به اینکه نازل کنندهٴ قرآن کریم، آفریدگار عقل و فرودآورندهٴ شرع است و به این دو حجیّت بخشیده[5]، و در قرآن با مردم به زبان خود آنان سخن گفته است[6]، اتقان قواعد مزبور و صحت تفسیر استوار بر آن آشکار و بینیاز از بیان است».[7]
نکتهٴ در خور توجه اینکه نسبت قواعد تفسیر با تفسیر همانند نسبت علم منطق با اندیشه و استدلال و نسبت اصول فقه با علم فقه است و چنانکه رعایت قواعد منطقی، راه خطا در استدلال را میبندد و اصول فقه از بروز خطا در استنباطات فقهی میکاهد، رعایت قواعد تفسیر، به مفسر در تفسیر آیات یاری کرده، او را از خطا باز میدارد.
وضع الفاظ برای ارواح معانی
براساس آنچه گذشت، میتوان گفت، «نظریهٴ وضع الفاظ برای ارواح معانی»، قاعدهای تفسیری است که پایه گذاران و باورمندان به آن، آن را برای پرهیز از درافتادن در دام مجاز و نیز گریز از ابتلا به تأویل و همچنین مصونیت از خطا در تفسیر آیات متشابه بنیان نهادهاند.
این قاعدهٴ تفسیری چنانکه خواهد آمد، مفسر را از تفسیر قشری و ظاهری آیات قرآن کریم باز میدارد و نیز به گونهای با گسترش معنای کلمات، گسترهٴ مفهومی کلمات را افزایش داده، دریچهای نو در فهم مراد جدی آیات به روی مفسر میگشاید.
نخستین کسانی که این قاعده را مطرح کردهاند، عارفان مسلمان اند که به علم تفسیر روی آوردهاند و البته در تفسیر نیز رویکرد عرفانی خود را رها نکردهاند. از این رو شاید بتوان گفت که این قاعده پیش از ورود به علم تفسیر در عرفان و مباحث عرفانی مطرح بوده است.
این قاعده گرچه از زبان عارفان و مفسران مطرح شده و در علم تفسیر (به خصوص تفسیر آیات متشابه) بسیار کارگشاست؛ لیکن در بعضی جهات از علم اصول سر بر میآورد؛ کتاب گوهر معنا نیز از یک نگاه، رهیافتی است از علم اصول به حیطهٴ تفسیر.
گستره نفوذ علم اصول فقه
1. علم اصول فقه را نه دانشی برای فهم صحیح دانش فقه که باید علم به اصول و قواعد فهم همهٴ متون اسلامی دانست، چراکه معیارهای موجود در این علم، قواعد و معیارهایی برای فهم همهٴ متون به دست میدهد. گسترهٴ کارکردی این دانش و بهرهگیری آن از روشها و متدها و قواعد کاربردی موجود در علوم مختلف و البته نقد و بررسی این قواعد، با معیار و سنجه عقل و اندیشهٴ بشری، اصول فقه را در همهٴ دانشهای اسلامی نفوذ داده است؛ تا آنجا که میتوان اثر آن را در دیگر علوم اسلامی نیز مشاهده کرد. البته نباید فراموش کرد که این دانش در توسعه و بالندگی خود، از دیگر علوم اسلامی، نظیر فلسفه و ... بهره برده است.
2. دانش اصول فقه به دلیل معیار و منطق بودن در میان علوم اسلامی، میتواند روشها و مبانی و قواعد مختلف تفسیری را بررسی کند و در نهایت میزان راستی و ناراستی این روشها را در فهم و تفسیر کتاب الهی مشخص سازد؛ این در حالی است که -چنانکه پیشتر گذشت- علم تفسیر به دلیل ارجمندی موضوع، بر دیگر علوم سیطره دارد.
«گوهر معنا» درست از همین نقطه میآغازد؛ به بیان دیگر، اگرچه قاعدهٴ وضع الفاظ برای ارواح معانی، ابزاری در فهم آیات کلام الهی است؛ لیکن بررسی و تحلیل کارآیی این قاعده در رسیدن به مقصود، از سنجه و میزان دانش اصول میگذرد و از این رهگذر میتوان درستی یا نادرستی محصول فکری برآمده از آن را به تحلیل نشست.
٭ ٭ ٭
آنچه در این اثر گرانسنگ از نظر فرهیختگان علمی و فرهنگی میگذرد، تحقیق و تتبع در بخش کوچکی از درسهای خارج اصول فقه استاد محقق جناب حجتالاسلام والمسلمین حاج سید حسن خمینی است که در سال 91-1390 در مدرسه دارالشفای قم ارائه شده است.
دانش اصول که از علوم روزآمد در حیطهٴ علوم اسلامی است، در اندیشهٴ استاد محقق جایگاهی پر رنگ دارد و توجه ویژهٴ ایشان را به خود معطوف داشته است؛ به گونهای که نوآوری و روزآمدی را میتوان در مکتب درسی ایشان به وضوح دریافت. توجه موشکافانه به آرا و اندیشههای عالمان و اندیشمندان پیشین و نقد و بررسی آنها و نیز رعایت ادب نقد در پرداختن به این آرا و نظرات، ویژگی بارز محفل درسی ایشان است. همین امر مشتاقان بسیاری را در حلقه درسی ایشان گرد آورده است.
کتاب گوهر معنا در آغاز در چنین محفلی مطرح گردید و پس از نقد و بررسیهای بسیار به زیور طبع آراسته شد. امید واثق داریم که این کتاب که نخستین گام در طرح دوباره این قاعده کلیدی در علم تفسیر است، راهی نو در این حیطه بگشاید و علاقهمندان به مآثر قرآنی را به تأمل و تدبر بیشتر در آیات کتاب الهی برانگیزد.
[1]. دائرة المعارف قرآن کریم، ج8، ص 29، به نقل از قواعد التفسیر لدی الشیعة و السنة.
[2]. همان، به نقل از قواعد التفسیر جمعاً و دراسةً.
[3]. دایرة المعارف قرآن کریم، ج8، ص30.
[4]. روششناسی تفسیر قرآن، ص23-25.
[5]. الکافی، ج1، ص13-17.
[6]. سورهٴ ابراهیم، آیهٴ4.
[7]. دایرة المعارف قرآن کریم، ج8، ص30-31.