قطعا هر زنِ وارسته و دارای کمالِ عقلانی که از شهامت برخوردار باشد ، به وِزان مردان و بلکه بیشتر از هر مردی می تواند ظالم زمانه را به چالش غیر قابل پیش بینی بکشاند. چه زیبا امام خمینی فرمود : "کسی مانند زینب بنی امیه را رسوا نکرده"!
پایگاه خبری جماران، زینب (س) دارای عالیترین احساسات و تفکرات و قدرت روحی است . مبداء احساسات او از روح لطیف زن بودنش سرچشمه میگرید همانطوریکه رتبه بالای اندیشه و قوت روحی او از قوای قدسیه غذا گرفته است. و با چنین سرمایه ای بود که توانست بر تاریکخانه هسته مرکزی قدرتِ ظلم ، شعله کشد.
توضیح این ادعا در سه بخش مهم قابل عرضه است ؛
اول ؛ پاک ترین احساسات
زن دارای پاک ترین احساسات است که اگر مکدر به توهمات نشود در زمینه هایی که تیغ برهان و استدلال کُند است ، آن احساسات عمیق اثر را بجای میگذارد.
دوم ؛ والاترین مراتب اندیشه و دانش
برترین علمها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى» باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضرعلیه السلام مىفرماید:« وعلمناه من لدنا علما / علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.»
زینب (ع)به شهادت امام سجاد (ع) داراى چنین علمى است، آن جا که فرمود:
«انت عالمه غیر معلَمه وفهمه غیر مفهَمه؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»
فارابی در فصوص گوید: " جانهای قدسی حقائق را بدون واسطه معلم از ناحیه ملکوت دریافت میکنند ؛ الروح القدسیه تقبل المعقولات من الروح الملکیه بلاتعلیم من الناس".
ابن سینا درباره قوه قدسیه سه جمله مهم دارد ؛
۱- باید باطن را بسوی ملکوت قرار داد ؛ کانّ المرآةالتی کانت تحاذی بها جانب القدس.. (نمط سوم اشارات)
۲- به قدر استعداد از آن نشئه بهرمند میشود ؛ تنقش بنقش ذلک العالم بحسب الاستعداد .. (نمط دهم)
۳- دانش غیبی که خدا عنایت میکند را منکر مشوید ؛ فلاتستنکرن ان یکون بعض الغیب .. (نمط دهم)
تمام این حقائق به بهترین شکل در نهج البلاغه تایید شده ؛
" خدا دارای بندگانی است که با آنان بتوسط افکارشان گفتگو داشته و در نهان جان شان با آنان سخن میگوید ؛ عباد ناجاهم فی فکرهم و کلمهم فی ذات عقولهم" (خطبه/۲۲۲)
سوم ؛ قوت روحی ؛ قدرت و توانایی روحی در شداید به شکل صبر و حلم و شرح صدر خود را نمایان میکند .
در سه جای قرآن -آل عمران و لقمان و شوری- ، بعد از صبر تعبیرِ "عزم الامور" آمده.
عزم الامور به بیان علامه طباطبائی یعنی "قوةالنفس و شهامتها". (ج١٦ ص ٢١٨)
و نفس در تسخیر الهی قرار میگیرد ؛ (المیزان ،ج ۴ص۷۹)
از کلمات پراکنده بوعلی در الاشارات این نظم بدست می آید :
اولا ؛ این از آن کسانی است که از اشتغال به پیرایه های عالم ماده رسته باشند ؛ کان اشتعالها بالشواغل الحسیه اقل. (نمط ۱۰)
وثانیا ؛ حرکت معراجی از این عالَم به عالم حق داشته باشند ؛ فیسنح له تعریج عن عالم الزور الی عالم الحق.. (نمط ۹)
ودراینجاست که قوت روحی می یابند و دو مقام مهم را مشاهده میکنند :
یکم؛ خدا را در همه حاضر و ناظر میبینند؛ یری الحق فی کل شئ ... ثم لیغیب عن نفسه فیلحظ جناب القدس فقط.(نمط ۹ الاشارات)
چه زیباست که زینب هم میگوید : مارایت الا جمیلا
و دوم؛ به آرامش میرسند ؛ وقت و عمر او مبدل به آرامش میشود ؛ ینقلب له وقته سکینه..(نمط ۹)
نتیجه ؛ شعله آتش بر تاریکخانه ظلم ؛
را درتاریخ یک تاریکخانه دارد که هرکسی آن را نمیبیند .
از یک سوی در این تاریکخانه اندیشه های غلط بازتولید میشود !
و از سوی دیگر ظلم به نام عدالت اجرا میشود !
در بنی امیه تاریکخانه ای است که دین سازی میکند که نمونه های آن جبرگرایی ، خلافت اسلامی ، بیعت و گناه نابخشودنی تمرد بر خلیفه و .. حرف اول را میزند.
مواجه با این تاریکخانه ؛ هم نیاز به چراغ دارد که اسلام شناسی و احاطه به کتاب و سنت است ، و هم نیاز به توان روحی و شکست ناپذیری دارد ، و
زینب (ع) چنین است .
ره آور اندیشه و قوت روح زینب؛
زینب با تمسک و استدلال به قرآن به جنگ فرهنگی با ظالم زمانه می آید ؛
۱ ) بر ادعای دینداری بنی امیه قلم بطلان میکشد ؛ ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأىٰ أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکانوا بِها یَستَهزِئونَ ﴿روم/ ۱۰﴾
۲ ) با ذکر آیات قرآن، سخن از تثبت "سنت مهلت" خدا به ستمگران و نفی هر گونه جبرگرایی میکند؛
وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا (آل عمران /۱۷۸)
۳ ) مواجه مستقیم با ظالم و افشا گذشته ظالم و ظلم های روز او میکند ؛
زینب از گذشته یزید گفت که "یابن الطلقاء" یعنی تو آزادشده دست ما اهلبیت هستی.
و گوشت بدن تو از کسی رویده که دندان بر جگر خوبان زد ! / من لفظ فوه اکبتد الازکیاء و نبت لحمه من دماء الشهداء!
و اما امروز تو ای یزید ؛ سراسر حاکمیتت ظلم است ؛ "ما را در میان راهها و شهرها میگردانی ! / اظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء .. لعظم خطرک عنده.."
زینب سپس از سیره و روش و بنای خود میگوید و آن حقیر ظالم است و مىگوید:
« اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته اما قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مىدانم./لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک »
قطعا هر زنِ وارسته و دارای کمالِ عقلانی که از شهامت برخوردار باشد ، قطعا به وِزان مردان و بلکه بیشتر از هر مردی میتواند ظالم زمانه را به چالش غیر قابل پیش بینی بکشاند. چه زیبا امام خمینی فرمود ؛ "کسی مانند زینب بنی امیه را رسوا نکرده"!