پایگاه خبری جماران، حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش نوشت:
مقدمه اول ؛ عدم امکان شناخت ذات باری تعالی
شناخت واقعی خدا متعال و وصول به ذات او مقدور احدی در عالَم نیست و این مهم اول در قرآن و بعد در سخنان رسول وحی ترسیم و تایید شده .
قرآن میفرماید : وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ .. (آل عمران/۳۰)
رسول خاتم (ص) فرمود : من افکر فی ذات تزندیق ، تفکر ذات الهی منجر به بی اعتقادی میشود. (کافی ج۸ص۲۲)
و امیرالمومنین (ع) فرمود : هیچ صاحب همتی با قوی ترین عقل توفیق درک ذات باری تعالی ندارد و هیچ غواصی توان رسیدن به آن عمق را ندارد ؛الذی لا یُدرِکُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، و لا یَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ ، (نهج البلاغه خ /۱)
امام خمینی که شاگرد قران و نهج البلاغه است تصریح کرده ؛
ذات الهی برای انبیاء و اولیاء قابل درک نیست تا چه برسد به دیگران ! همه پیامبران در او حیرانند و رسول الله (ص) در مقام عجز اعتراف کرده ؛ "اما الذات الالهی فحار فیها جمیع الانبیاء و الاولیاء .. و فرمود : ماعرفناک حق معرفتک .. (تعلیقه شرح فصوص /۳۴۶)
مقدمه دوم ؛ درباره تعین ذات باری تعالی
ذات باری تعالی که دردسترس احدی نیست ، لیک خود را در موجودی مطلق و فراگیر نشان داده و آن به "تعیّن" در عرفان نام گذاری شده است . و تعیّن به معنای مخصوص شدن چیزی از میان چیزهاست و در عرفان تعیّن اول و تعیّن ثانی مطرح است ؛ در "تعین اول" ، تعین ذات با تمام اسما و صفاتش است که از مقام غیب الغیوب به مقام خود توجه میکند، ذاتش بر خودش جلوه مینماید و نتیجتاً شئون و احوال خود را بصورت اجمالی و اندماجی شهود میکند. (ر.ک فصوص الحکم ص ۳۰) ، به این مقام در عرفان مرتبه جمع و احدیت جمع و نیز حقیقت محمدیه (ص) و مقام اَوْ اَدنی گویند.
براساس عرفان نظری ؛ "تعین ثانی" مقام بعد از تعین اول است که وجودِ اجمالی همه هستی را در خود جمع دارد و این مقام تنها از آنِ حضرت رسول الله (ص) است که اشیاء با همه تمیّز و غیریت شان به نحو اجمالی در تعین اول بصورت علمی موجود است ، بهطور تفصیلی و متمیز وجود مییابند، به همین سبب تعین ثانی ظل و صورت تعین اول است.
امام خمینی پس از مقام غیب هویت که در دریافت هیچ عارف و فیلسوفی نیست ، تعین اول را بهعنوان غیب اول و تجلی اول میداند و در موطن بعد ، تعین ثانی را نام میبرد. و تصریح میکند دو اصطلاح تعین اول و ثانی با احدیت و واحدیت مترادف است و مقام احدیت به اولین تعین، صورت باطن و مقام بشرط لا میباشد و مقامی که در آن هنوز نشانی از اسما و صفات جز به نحو اجمال نیست . (تعلیقات بر مصباح الانس /۱۴)
جایگاه رسول الله (ص) در اندیشه عرفانی امام خمینی
با توجه به دو مقدمه فوق باید به جایگاه رسول الله (ص) در اندیشه عرفانی امام خمینی بار یافت .
مطلب اول ؛ اتحاد تعیّن اول با ذات پاک رسول الله
پیامبر اسلام (ص) تعین اول و تعین ثانی ذات باری تعالی است و در نتیجه تمام تجلی حضرت حق است. بدین معنا که روح پیامبر علم اجمالی و وجود تفصیلی موجودات است .
امام خمینی در این باره میفرماید:
«... ذات مقدس حق -جل و علا- به حسب تجلی به اسم اعظم و مقام احدیت جمع... در مرآت عقل اول به جمیع شئون و مقام جامعیت تجلی فرمود؛ و از این سبب، همین اول مخلوق را به نور مقدس نبی ختمی ... تعبیر نمودهاند؛ چنانچه در حدیث است از رسول خدا که: «اول مخلوق، نور من است». و در بعض روایات «اول مخلوق روح من است»(ر.ک؛ بحار ، ج۱۵ص۲۴ و نیز ، ج۵۴ ص۳۰۹ و شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۲۹)
وقتی ذات پاک رسول خاتم (ص) تجلی تام بود ، طبعاجامع تجلیات جمال و جلال خداست و این مهم بر اساس عرفان دارای برکاتی است که برخی از آن برکات و فیوضات را از آثار امام خمینی تقدیم میشود؛
شاخصه عرفانی نخست ؛ اصلِ نبوت با وجود پیامبر شکل گرفت
اینکه نبوت با وجود مبارک حضرت رسول (ص) شکل گرفته در منابع روایی و آثار عرفانی مسبوق به سابقه است .
جلال الدین سیوطی از رسول الله روایت نموده که فرمود : « من اول پیامبر از حیث خلقت هستم گرچه از حیث بعثت آخر نبوت و پایان بخش آن هستم ./ کُنْتُ أوَّلَ النَّبِیِّینَ فی الخَلْقِ، وآخِرَهم فی البَعْثِ» (تفسیر درالمنثور ؛ ذیل آیه ۷ احزاب)
در روایت مهم دیگری که شیعه و سنی نقل کرده اند آمده که حضرت مصطفی (ص) فرمود : "من در مقام پیامبری بودم درحالیکه خلقت آدم تکمیل نشده بود . / کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین" (بحار ۱۶ ص۴۰۲ و سنن ترمدی ح ۳۶۰۹)
جناب غزالی در شرح این حدیث زیبا میگوید : وجود پیامبر در تقدیر قبل از خلقت آدم بوده، چون اصلِ انشاء خلقت آدم بستگی به صاف ترین ذریه او دارد و وقتی او به مرحله کمال صفا رسید روح قدسی محمدی را قبول نمود . (رسائل غزالی ج ۴ص۱۸۰)
این معنا که نبوت نبی خاتم (ص) بوده که نبوات انبیاء شکل داده ؛ در سخنان اهل معرفت جایگاه ویژه ای دارد ؛
عارف بزرگ جناب فیض گوید:
نبوت با وجود پیامبر شکل گرفت . اصل نبوت با آدم ابوالبشر آغاز شد و پیوسته رشد کرد تا با نبوت حضرت محمد(ص) به صورت کامل خود ظاهر گردید که مقصود و هدف اصلی نبوت بود، و سایر نبوتها همه مقدمه و راه رسیدن به این مرحله بوده است و به همین جهت، حضرت محمد(ص) خاتم انبیاء شد».(علم الیقین، ج۱ ص ۴۵۸)
امام خمینی از فیض کاشانی جلوتر رفته و نه تنها پایان نبوت را به وجود رسول الله (ص) معرفی نموده بلکه شروع نبوت به او دانسته است ، و میگوید: «بدان که نگین احدیت جمع که رسول الله باشد ، بر حلقه انگشتری است که حلقه انگشتر از آن نگین شروع میشود و سپس بدان ختم میگردد. به همین ترتیب هریک از دوره های نبوت انبیاء سلف مانند یک دایره است و همه این دایرهها به منزلهای نقطهای تشکیل دهنده دایره حضرت ختمیه هستند و نگین آن، پیامبر خاتم (ص) است». (تعلیقات علی شرح فصوص الحکم ص ۷۲)
دومین شاخصه عرفانی ؛ فضیلت حضرت خاتم (ص) بر کل انبیاء و نبوت های آنان
پیامبران در یک رتبه و درجه نیستند و این اصل که برخی از انبیاء بر برخی دیگر ترجیح و افضل هستند در قرآن به صراحت بیان شده است ؛ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ ۖ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ۚ (بقره / ۲۵۳)
حضرت رسول الله (ص) فرمود: «من در شش چیز بر پیامبران دیگر، برتری دارم: ۱- به من کلمات جامع “مختصر از نظر لفظ، و پر بار از نظر معنا” عنایت شده است. ۲- با رعب (ترسیدن دشمنان از من) یاری شدهام. ۳- غنایم برایم حلال شده است. ۴- همه زمین برایم مسجد و پاک قرار گرفته است. ۵- به سوی همه مخلوقات فرستاده شدهام. ۶- خاتم پیامبران هستم . / فُضِّلْتُ عَلَى الْأَنْبِیَاءِ بِسِتٍّ أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ وَنُصِرْتُ بِالرُّعْبِ وَأُحِلَّتْ لِیَ الْغَنَائِمُ وَجُعِلَتْ لِیَ الْأَرْضُ طَهُورًا وَمَسْجِدًا وَأُرْسِلْتُ إِلَى الْخَلْقِ کَافَّهً وَخُتِمَ بی النَّبِیُّونَ».(صحیح مسلم ، ح۵۲۳)
در روایت دیگری از رسول الله منقول است که فرمود: «مثال من و سایرِ پیامبرانِ قبل از من، مانند مردی است که خانهای زیبا و کامل بسازد مگر اینکه در گوشهای، جای یک خشت را خالی بگذارد. مردم، اطراف آن دور میزنند و با تعجب میگویند: آیا این یک خشت، گذاشته نمیشود؟ فرمود: من همان یک خشت و خاتم پیامبران هستم . / إِنَّ مَثَلِی وَمَثَلَ الأَنْبِیَاءِ مِنْ قَبْلِی کَمَثَلِ رَجُلٍ بَنَى بَیْتًا فَأَحْسَنَهُ وَأَجْمَلَهُ، إِلاَّ مَوْضِعَ لَبِنَهٍ مِنْ زَاوِیَهٍ، فَجَعَلَ النَّاسُ یَطُوفُونَ بِهِ وَیَعْجَبُونَ لَهُ وَیَقُولُونَ: هَلاَّ وُضِعَتْ هَذِهِ اللَّبِنَهُ»؟ قَالَ: «فَأَنَا اللَّبِنَهُ وَأَنَا خَاتِمُ النَّبِیِّینَ». (صحیح بخاری حدیث ۳۵۳۵ و مسلم حدیث شماره ۲۲۸۶)
فضیلت حضرت محمد (ص) طبق اندیشه عرفانی امام ؛ در این است که نبوت ایشان تمام نبوات است ، یعنی نبوت او آنچه کامل و تام است که تمام نبوت ها از شئون او محسوب میشوند.
امام راحل چنین مینویسد :
"این مقام یک مقام تشریفاتی مانند فضیلت سلطان بر رعیت نیست ، بلکه فضیلتی حقیقی وکمالی وجودی است که ناشی از احاطه کامل و تسلط قیومی آن حضرت (ص) است که این احاطه و تسلط، پرتو و سایهای از احاطه اسم اعظم «الله» بر سایر اسماء و صفات الهی است. همانگونه که اسم اعظم «الله» محیط شرافتش بر دیگر اسماء، شرافت تشریفاتی و اعتباری نیست، همچنین پیامبر هر عصر و مخصوصاً پیامبرما (ص) که مربوب امام ائمه اسماء و صفات است، ریاست تامه بر همه امتهای گذشته و آینده از آن اوست و بلکه همه نبوتها از شئون نبوت اوست و نبوت او دائره بزرگی است که بر همه دائرههای کلی و جزئی و بزرگ و کوچک احاطه دارد. و در مثالی ؛ سِمت آن جناب (ص) بر تمام انبیاء ؛ سِمت نفس بر بدن است که همانطوریکه نفس بر تمام بدن اشراف دارد ، نفس نفیس خاتم بر کل انبیاء و اولیاء اشراف و ولایت دارد."
این معنای بلند عرفانی را با تمسک به حدیثی از رسول الله (ص) تثبیت نموده و می فرماید:
"اینکه پیامبرفرمود: پس از من برتری از آنِ تو و امامان بعد از تو است. اشاره به آن است که مرتبه وجودی امیرالمؤمنین و دیگر امامان علیهم السلام نسبت به پیامبر(ص)، مرتبه روح نسبت به نفس ناطقه انسانی است و مرتبه دیگر انبیا و اولیاء نسبت به رسول الله(ص) مرتبه دیگر قوایی است نازل از نفس... و تمامی فضیلت و کمال و شرافت در مملکت وجود انسانی، از آن مرتبه روح است و از روح است که به دیگر قوا و مراتب وجود انسانی، فیض میرسد..." ، قوله(ص): و الفضل بعدی لک و للائمه من بعدک إشاره الی ما ذکرنا من أنّ مرتبه وجوده(ع) و وجود سائر الائمه: بالنسبه إلی النبی(ص) مرتبه الروح من النفس الناطقه الانسانیه؛ و رتبه سائر الانبیاء و الاولیاء رتبه سائر القوی النازله منه... و کل فضیله و کمال و شرف فی المملکه الانسانیه ثابته للمرتبه الروحیه و منها یصل الفیض إلی سائر القوی و المراتب» (ر.ک ؛ مصباح الهدایه، ص ۷۷ ببعد)
امام خمینی همین معنا را که فضیلت رسول الله بر انبیاء باشد مورد علت یابی قرار داده اند و در کتاب دیگرشان چنین تنظیم نموده اند ؛ "درمیان اسمای الهی اسم «الله» کاملتر است و درمیان مظاهر، انسان کامل و درمیان شرایع، شریعت انسان کامل، کاملترین است، وکمال شریعت انسان کامل به ولایت است... ولذا وجود مبارک رسول اکرم (ص) نبی بود درحالی که آدم بین آب وگل بود؛ بلکه نه آبی بود ونه گلی و حضرتش با آدم و نوح و غیر آن ها ازانبیا (ع) بود»".(شرح دعاءالسحر، ص ۶۶ )
و بر این باور است که :
«و صاحب این قلب جمعی احدی احمدی، خاتم دایره کمال و جامع ولایت مطلقه و نبوت مطلقه است. و آن ، خاتم نبوات و مرجع و مآب ولایات است».(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۴۳)
حضرت امام خمینی درباره سعه و ضیق نبوت انبیاء سلف بصورت شفاف تصریح میفرماید که نبوت رسول خاتم(ص) دارای آنچنان سعه ای است که با هیچ یک از انبیاء دیگر قابل مقایسه نیست و میگوید:
«آن که به تمام اسماء و صفات رسیده است، نبوت ختمیه دارد و آن که از طریق صفت محدود و خاصی رسیده است، نبوت محدود پیدا میکند و از طریق همان صفتی که از طریق او رسیده، مردم را به حق دعوت میکند، مثل حضرت یحیی که از راه خوف رسیده بود و مردم را از راه انذار و تخویف دعوت مینمود و حضرت موسی و عیسی که از راه اسمی جامعتر از آن رسیده بودند نبوتشان جامعتر گردید تا وجود شریف ختمی مرتبت(ص) که از تمام اوصاف و اسماء رسیده بود، نبوت ختمیه پیدا نمود». (تقریرات فلسفه ج ۲ ، ص۲۴۷)
سومین شاخصه عرفانی ؛ فضیلت رسول الله بر کل ما سوی الله
در بیان صریح رسول الله ایشان سید و والاترین انسان معرفی شده ؛ "أنا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ ولا فَخرَ . خودستایى نیست، من سرور فرزندان آدم هستم." (عیون اخبار الرضا ج۲ ص۳۵)
امیرالمؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) روایت مینماید:
«ما خلق الله افضل منّی و لا اکرم علیه منّی». قال علی علیه السلام، فقلت: یا رسول الله، فأنت افضل أم جبرئیل(ع)؟ فقال: یا علی، انّ الله تبارک و تعالی فضّل انبیائه المرسین علی ملائکته المقرّبین و فضّلنی علی جمیع النبیین و المرسلین...» خداوند مخلوقی برتر از من نیافریده است و کرامت بیشتری از من به او نداده است. به رسول خدا گفتم: آیا شما برتر هستید یا جبرئیل؟ حضرت فرمود: ای علی! خداوند متعال انبیای مرسلین را بر فرشتگان مقرّب فضیلت داد و مرا بر همه انبیا و پیامبران فضیلت بخشیده است». (ر.ک : عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱،ص ۲۰۴)
امام خمینی با استناد به حدیث فوق حضرت رسول را صاحب فضیلت بر کل هستی دانسته و بازگشت این فضیلت را به جامعیت پیامبر در مظهریت او نسبت به اسماء الهی تعریف نموده است . (مصباح الهدایه، ص۷۲)
چهارمین شاخصه عرفانی ؛ احاطه قیومیه پیامبر نسبت به مخلوقات
"احاطه قیومیه" یکی از اصطلاحات رایج در لسان و قلم اهل معرفت است . مقصود این است روح بلند حضرت رسول الله بر کل هستی احاطه دارد و این احاطه صِرف آگاهی نیست ، بلکه این احاطه باعث "قوام" موجودات دیگر است بطوریکه اگر این احاطه نباشد ، موجودی قوام و قیام نخواهد داشت . این ادعای مهم از راه های مختلف در عرفان طرح و تبیث شده ؛ مانند راه تعیّن اول بودن پیامبر (ص) است . لیک امام خمینی ابن احاطه قیومیه را از راه دست یابی آن حضرت به "اسم اعظم" معرفی نموده و مینویسد :
"این که حضرت رسول فرمود: «خداوند موجودی برتر از من نیافریده است» (بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۴۵)، اشاره به افضلیت آن حضرت(ص) در مقام تعیّن خلقی اوست. تحقیقا وجود مقدس پیامبر(ص) در نشئه خلقت و آفرینش اولین تعیّن و نزدیکترین مخلوق به اسم اعظم است که اسم اعظم ؛ امام ائمه اسماء و صفات است. و گرنه به لحاظ مقام ولایت کلی و برزخیت کبری که در قرآن از آن به مقام «دنی فتدلّی» (نجم / ۸) یاد شده و در اصطلاح عرفانی از آن به «وجود انبساطی اطلاقی» و «وجه الله الاعظم و باقی» و مانند آن یاد میشود، همه موجودات و تعیّنات در حقیقت وجود او مستهلکاند و اساساً چیزی از مخلوقات را نسبتی با او نیست؛ زیرا او بر همه احاطه قیّومیّه دارد، لذا افضلیت معنا ندارد و اولین و آخرین تصور نمیشود، بلکه او اول است در عین آخر بودن، و آخر است در عین اول بودن، به همان وجهی که باطن است، ظاهر است. (مصباح الهدایه، ص۷۵)
پنجمین شاخصه عرفانی ؛ واسطه فیض بودن پیامبر
از اصول عرفان نظری "واسطه فیض" بودن انسان کامل است و این واسطه فیض بودن بیشتر با توجه به مسائل و نعمتهای دنیوی معنا میشود ، اما امام خمینی این وساطت در مسائل علمی و برکات قدوسی و ملکوتی معنا نموده و پیامبر خدا را تنها واسطه اصلی فیض حق معرفی فرموده است. درراینجا که هر دینداری و بلکه هر عارف و عالمی ، آنچه مربوط به دین و معنویت و نور هدایت است را وامدار رسول خدا (ص) می باشد.
واسطه اصلیِ فیض خدا بودن و دست خلق را به سمت حق گرفتن ، بدون ولایت مطلقه بر کل کائنات امکان فرض ندارد.
بیان امام در اینکه حضرت رسول شآن واسطه فیض حق بر خلق را داداست چنین است:
«رسالت ختمیه را که تمام دایره وجود از عوالم غیب و شهود تکویناً و تشریعاً، وجوداً و هدایتاً ریزه خوار خوان نعمت آن سرور هستند؛ و آن بزرگوار واسطه فیض حق و رابطه بین حق و خلق است. و اگر مقام روحانیت و ولایت مطلقه او نبود، احدی از موجودات لایق استفاده از مقام غیب احدی نبود و فیض حق عبور به موجودی از موجودات نمیکرد و نور هدایت در هیچ یک از عوالم ظاهر و باطن نمیتابید.» (آداب الصلوه، ص۱۳۷)
امام خمینی ؛ پیامبران الهی را طبیب های نفوس و مربیان ارواح دانسته که شاگردان حق را از تاریکیها به نور و از نقص به کمال می رسانند.(طلب و اراده ، ص ۱۵۷)
مطلب دوم ؛ استواری جامعیت اجتماعی پیامبر بر جامعیت عرفانی او
از روایات مشهور است که پیامبر (ص) فرمود:«اُوتیت جوامع الکلم» ، یعنی ؛ به من جامع ترین کلام ها کرامت شده است . جامعیت که هر چیزی که بشر در آینده برای هدایت و نورانیت نیازمند آن باشد در لابلای کلمات نورانی آن حضرت وجود دارد.
صدرالمتالهین جامعیت کلام پیامبر خدا در جامعیت آن حضرت در دارای تمام مظاهر اسمای الهی و کلمات تامه حق دانسته است. وجامع شئون ظاهری و باطنی انبیا و در بر دارنده همه کمالات و حالات غیب و شهادت آنان معرفی می نماید. (الشواهد الربوبیه، ص۴۱۰)
و قبل از صدرالمتالهین ، جناب خواجه نصیرالدین طوسی بر این باور است که از آن ره گذر که پیامبر خاتم (ص) جوهر خلق است ، پس عنوان جامع مبدأ و معاد را داراست . (آغاز و انجام، ص ۱۱)
اما امام خمینی این "جامعیت کلمه و کلام" را به طرزی دیگر و شگفت آور معنا نموده و آن را در ارتقاء جایگاه بلند پیامبر دانسته ،به سکلی که بلندای وجود پیامبر (ص) بر کل هستی باعث اشراف ایشان بر تمام موجودات شده و کلمات او جامعیت بر کل ماسوی الله پیدا کرده است .
عبارت ایشان چنین است؛
«جامع الکلم و هادی الامه که پیغمبر، است از کلمات تأمه است و وجه جامع الکلم بودن این است که بعضی موجودات ناقص هستند ...چون ترقی کرده و محو عالم بالا شدند، برای آنها نسبت به پایین حالت غفلت اتفاق میافتد... ولی آن کسی که به آن مقام عالی رسید و تمام اسماء و صفات در او تجلی کرد، در عین حال که آداب و شئون امور این عالم را هم حفظ مینماید...از بس که وجود او کامل است، باعث انمحاء این تجلیات جزئیه در طبیعت نمیشود و هم آداب عالم بالا را و هم آداب این عالم را حفظ مینماید...باالجمله انسان کامل کسی است که فیوضات عالم بالا را... حفظ و ضبط کند و به طوری که باید به پایین فیض بدهد، فیض برساند و خلاصه از آن طرف دستش کوتاه نباشد و از این طرف هم غافل نباشد. لذا حضرت پیغمبر(ص) جامع الکلام است و کاملترین موجود بین موجودات ممکنه است» (تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۵۳)
*مطلب سوم و نکته مهم پایانی ؛ بهره مندی ساحت شهودی امیرالمومنین (ع) از ساحت شهودی پیامبر (ص) در اندیشه عرفانی امام خمینی*
همانطوریکه در اندیشه شهود معرفتی امام خمینی ، ساحت پیامبر (ص) بسیار والاست ، جایگاه امیرالمومنین (ع) نیز جایگاه ویژه ای است .
امام خمینی در تمام آثار عرفانی خود خواننده را به حقیقت سوق داده ، خصوصا در کتاب "مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه" که باید با دید دقت آن را بررسی نمود .
و راز و رمز این جایگاه را باید در بیانات حضرات معصومین یافت . به عنوان نمونه امام کاظم (ع) فرمود : "ولایت على علیه السلام در تمام کتب پیغمبران نوشته شده است و خدا هیچ پیغمبرى را مبعوث نسازد، جز بنبوت محمد صلّى اللّٰه علیه و آله و وصیت على علیه السلام ، / وَلاَیَةُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَکْتُوبَةٌ فِی جَمِیعِ صُحُفِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ لَنْ یَبْعَثَ اَللَّهُ رَسُولاً إِلاَّ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ وَصِیِّهِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ .(کافی ج۲ ص ۳۳۷)
و نیز روایت بسیار مهمی که فرمایش امام علی(ع) است که فرمود : «کنت مع الانبیاء سرّاً و مع رسول الله جهراً»؛ من با پیامبران در نهان همراه بودم و با رسول خدا در آشکار».
امام خمینی در کتاب "مصباح الهدایه" به توضیح این حدیث پرداخته و مینویسد ؛ "این معیت و همراهی امام علی(ع) را نسبت به دیگر پیامبران، همراهی "قیّومی" است و نسبت به رسول خدا، همراهی "تقوّمی" میباشد ؛ یعنی امام علی(ع) همراهیاش نسبت به پیامبران در حکم احاطه و قیومیت است ، اما نسبت به رسول خدا(ص)، باعث تثبیت و تمکن قوام وجودی حضرت علی(ع) است چرا که حقیقت وجودی پیامبر خاتم(ص) مظهر اسم اعظم الهی است. (مصباح الهدایه ،ص ۷۷)
در اندیشه عرفانی امام خمینی حقیقت نبوت پیامبر و ولایت علی به پیوسته است چرا که اندیشه و شهود عارفانی چون محی الدین و قونوی و قیصری و فرغانی و .. "ولایت؛ باطن نبوت است" .
این همراهی نبوت و ولایت نگاه یک عارف اهل سیر و سلوک را به نکات بدیع عرفانی رهسپار میکند و این باور قلبی را ایجاد مینماید که نبوت و ولایت در عالم تمامِ غیب و شهادت با هم هستند و تجلی یک حقیقت است . لذا امیرالمومنین (ع) فرمود: "من با تمام انبیاء بوده ام".
امام خمینی در یکی از سخنرانی هایشان فرمودند؛ «این دو بزرگوار در عوالم غیب با هم بودند، متحد بودند و در شهادت در این عالم، یکی مظهر آن غیب مطلق است در بعثت و یکی مظهر آن غیب مطلق است در امامت؛ امامت و بعثت دو امر هستند که اینها به ظهور آن معنویت بزرگ عام است و آن ولایت است ... و این دو بزرگوار همان طوری که در عالم غیب و غیبِ غیب با هم بودند و متحد بودند. در عالم هم که آمدند ... این ها اخوت داشتند... و یک بودند». (صحیفه امام، ج۲۰ ص ۲۳۲)
نگاه و اندیشه عرفانی امام خمینی به مقام والای پیامبر اعظم (ص) با این نوشته قابل ترسیم کامل نبوده و نیست ، فقط بنای این قلم این بود که فهرست و اجمالی از آراء عرفانی امام عزیز درباره ساحت معرفتی رسول الله (ص) ارائه شود.
کپی شد