به گزارش جماران، حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش به مناسبت روز حافظ نوشت:
به نام خدای عارفان
برای دریافت و نزدیک شدن به آگاهی و باورِ "حافظ" باید نقاطی را مورد توجه قرار دهیم.
نقطه اول؛ دیوان و اشعار جناب حافظ است.
در مورد خود حافظ و شخصیت ژرف او در این نوشتار سخنی طرح نمی شود و به کتابهای متعدد، از آن جمله کتاب "عرفان حافظ" نوشته شهید استاد مطهری شما را رهسپار می نمایم.
اما در مورد دیوان حافظ؛ در آغاز عرضه بدارم که دیوان حافظ سراسر با زبان "رمز" است.
در رمز بودن عزلیات حافظ تردیدی نیست و شرح مخصوص خود را می طلبد، برخلاف "جناب سعدی" که با زبان "شعر" حرف زده و قابل فهم است.
ببینید بزرگان ما با دیوان حافظ اُنس خاصیی داشته اند؛
۱ ) حکیم و محدث بزرگ جناب فیض کاشانی ، همواره دیوان حافظ کنارش بوده و مهمتر اینکه در وصف بلندای اشعار حافظ چنین سروده :
《ای یار مخوان ز اشعار الا غزل حافظ
اشعار بود بیکار الا غزل حافظ
استادغزل سعدیست نزدهمه کس
لیکن دل را نکند بیدار الا غزل حافظ》
۲ ) از مرحوم عارف بزرگ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی مکررنقل شده است که ایشان، در قنوت نماز شب با حال تضرع این غزل حافظ را زمزمه میکرده :
《زان پیش تر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن 》
۳ ) علامه طباطبایی ؛ دیوان حافظ را در میان کتاب های دم دست داشته تا بتواند مکرر و به سهولت مراجعه کند.
و مهمتر اینکه ؛
ایشان در طول سالهای بسیار مدید ، دیوان حافظ را برای جمعی بسیار محدود به صورت خصوصی تدریس میکرده که شاگرد عارفش آیت الله سعادت پرور آن درسها را اززبان استادش شنیده و در ده جلد بنام "جمال آفتاب" نوشته و منتشر نموده است.
۴ ) شهید آیت الله مطهری با همه اشتغالات علمی و درسی در حوزه و دانشگاه ، وقت و زمانی را صرف نمود و بر کل غزلیات دیوان حافظ ؛ پاورقی های مهم نوشت که بسیار هم دلچسب است .
۵ ) استادمان آیت الله جوادی آملی در توصیه به اُنس با حافظ ، می فرمودند :
"روح انسان لطیف است و باید در جهت لطافت هر چه بیشتر روح حرکت کرد، برای تحقق این امر به جای موسیقی و ترانه، به شعر و غزل حافظ روی بیاورید."
نقطه دوم ؛ سخن درباره "تفأل" و تفأل به دیوان حافظ است.
اول ببینیم تفأل چیست؟
"تفأل" همان فال نیک زدن و خوش خبری از آینده است.
"فال نیک" دارای سه خصوصیت قابل توجه است:
اولا ؛ حاویِ حُسن ظن بخدای رحیم است که در روایات به آن سفارش شده است.
وثانیا؛ در تفأل ، انتقال یک "انرژی مثبت" به دیگران است که آن هم ؛ از باب "ادخال سرور" و خوشحال نمودن دیگران ، یک وصف بالای اخلاقی و انسانی است.
وثالثا ؛ چه بسا همان نیت خیر و فال نیکو و انرژی مثبت ، مقدمه تحقق همان کار و برنامه مفید بشود.
پیامبر رحمت (ص) فرمودند:
«اگر نسبت به هر برنامه ای "فال" نیک بزنید بدان دست پیدا می کنید، و شخص گرامی پیامبر اکرم ـ ص ـ بسیار فال نیک می گرفت. _ تفألوا بالخیر تجدوه، وکان کثیر التفأل»
دوم : درباره ی فال گیری و پیش گوئی است که یا دروغگویی است و یا انتقال انرژی منفی و تخریب اعصاب دیگران است.
استادمان آیت الله جوادی آملی در درس میفرمودند:
"دراسلام تفأل بمعنای فالگیری یعنى پیش گویی مجاز نیست و ممنوع است و باید غیرقابل پذیرش، وانمود کرد. ولی فال نیک گرفتن در برابر فال بد زدن در اسلام داریم و پذیرفته شده است ."
مرحله سوم ؛ بررسی "تفأل به دیوان حافظ" است.
فرمایش شیخ عارف و استاد بزرگوارم علامه حسن زاده آملی چنین است : "برخی از امور باید "باور" انسان باشد تا اثر داشته باشد . کاری را بی باوری و یا از روی امتحان انجام دادن،موثر نمی افتد."
پس کسی که حافظ و تفأل به دیوان او را باور ندارد ، اگر هم تفأل بزند ، قطعا چیزی گیرش نخواهد آمد.
درباره تفال به دیوان حافظ استادعزیزم آیت الله جوادی آملی مینویسند:
"تفال به حافظ ، یک نوع سرگرمی است و اگر خاطری را مشوش نکند و برای پیشرفت و کمال وی مانعی ایجاد ننماید، اشکالی ندارد."
درسیره برخی علماء عارف چنین شنیده ایم؛
یکی از شاگردان علامه طباطبائی میگوید: "در خدمت علامه طباطبایی بودیم و از ایشان در مورد فال حافظ سوال شد، ایشان فرمودند: در مورد فال حافظ روایت و یا سند منقولی در دست نیست، ولی به تجربه ثابت شده است که جواب می دهد! من خودم زمانی درحوزه قم آمدم به این دلیل که درس فلسفه وجود نداشت ، آمدم تا علوم عقلی را ترویج دهم، وبه تدریس فلسفه مشغول شدم، پس از مدتی مشکلاتی پیش آمدکه چاره ای جز تعطیلی فلسفه نبود .. تا در فکر رفتم که چه کارکنم؟روزی در همین افکار بودم که چشمم به دیوان حافظ که روی کرسی بود افتاد، نیت کردم و تفألی به آن زدم، چنین آمد:
《من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم...》
وفهمیدم که باید درس فلسفه ادامه یابد، و من ادامه دادم و آن مشکلات هم تا حدودی کم شد .
نقطه سوم: تجربه خودم چنین است ؛
در موارد محدودى، من تفأل به دیوان حافظ داشته ام و آن عالی جناب تقریبا قریب به اکثر موارد ؛ درست گزارش نمود.
سه مورد را تقدیم کنم ؛
اولی در موردپدرم است.
مدتهابعد از رحلتش درمورد ایشان و برزخ شان در فکر بودم تا اینکه در سحری به دیوان حافظ تفأل زدم و این شعر آمد:
《کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی خبرافتادوعقل بی حس شد》
در تطبیق مضمون این شعر که اشاره به تاثیر عمیق یک عارف ویا عالم ربانی بر مومنان است ، در حیرت رفتم .
چرا که پدرم چنان در جان مومنان علاقمند ، موثر افتاده بود که در رحلتش از جان میسوختند و اشک میریختند .
چرا که رفتارش ؛ مملو از دیندای و محبت به مردم بود.
دومی در مورد مادر عزیزم است ؛ ایشان عمرمدیدی رادربیماریها و دل نگرانی ها گذارند .. تا سرانجام دعوت حق را لبیک گفت.
بازدر صبحی بعد ازنماز ، دل تنگش بودم و به نیت آگاهی ازشرائط روحی و حیات برزخی اش ، با یک فاتحه برای جناب حافظ ، تفألی زدم واین شعر آمد:
《دوش وقت سحرازغصه نجاتم دادند
واندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند》
عجبا؛ حافظ سخن از نجات از رنج و غصه ودردها دارد که واقعاً گزارش از عین زندگی مادرم بود ! و نیز گزارش از نورانیت او در برزخ است . انشاء الله
سومی در مورد همسر عزیزم که به اعتراف همه عزیزان همراه ؛ بسیار با اخلاق بود، میباشد.
حدود پنج ماه بعد از رحلت و جدایی ظاهریش از ما ؛ صبح بعد نماز صبح در فکر عمیقی رفتم که روح ایشان در برزخ در چه کار و شرائطی است؟
حمدی برای حضرت حافظ خواندم و دیوانش را گشودم و فرمود :
《آنکس که بدست جام دارد
سلطانی جم مدام دارد 》
عجبا ! از تناسب و گویایی این شعر! چرا که در همان لحظه که دیوان حافظ هنوز دستم بود ؛ بلافاصله یاد رؤیای صادقه ام افتادم که سه ماه پیش از آن "همراه بی مثال" ، در خواب دیدم که به من گفت: "من اینجا مسئولیت پذیرایی دارم و شما برایم مواد پذیرائی را بفرست.."
شگفتا که در شعر حافظ هم آمد ؛
"..بدست جام داردوسلطانی جمع میکند".
البته دو یا سه مورد هم دارم که خبرمهمی را حافظ برایم گزارش کرد و بعدها هم ، همان شد.
والبته کلام حافظ ، معاذالله "وحی" نیست ، ولی میتواند انسان در نیل به کمال ، کمک کند . این مهم را ؛ در سطور بالا از قول حضرت آقای جوادی آملی خوانید.
نقطه چهارم ؛ مبداء پمپاژ "انرژی مثبت" حافظ کجاست؟
سوال : چگونه یک شخص غیر معصوم ، گرچه صالح و عارف هم باشد میتواند کتابش بعد از قرن ها ، پیش گوئی و به تعبیر امروز ؛ دارای "انرژی مثبت" باشد؟
پاسخ: ببینید ؛ حافظ بزرگ که یک عارف بزرگ و حافظ قرآن و مفسر قرآن بوده ، جای خود دارد.
آثار نیک و پَست در مورد هر انسان نیکوکار و یا بدرفتاری ادامه می یابد.
این در سوره آیه ۱۲ یس قرآن اشاره شده :«نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»
پس ؛ "هیچ چیزی پیش خدا گم نمیشود و بی اجر آخرت و دنیا نیست".
چه اشکال عقلی و یا نقلی میبینید که خدا در برابر آن درس تفسیری که حافظ داشته و آن عرفان بالائی که داشته ، خدا چنین برکتی در کتاب او قرار داده باشد؟ همانطوریکه ممکنه در میان صدها کتاب اخلاقی و یا اجتماعی و یا حتی رمّان ، یک کتاب ؛ سالهای سال ؛ در جان ها جای کند؟