مرحوم آیت الله صانعی در بخشی از دومین جلسه سخنرانی در ماه رمضان سال 1390 بیان می کند: برخیها خیال کردهاند که فقط شناخت حکومت است، نه! حکومت کردن از پایههای اسلام است، منتهی چه حکومتی؟ حکومت بنیعباس و بنیامیه که جزو پایههای اسلام نبودند، آنها زلزلههایی برای ریشه کن کردن همه چیز اسلام بودند، آن حکومتی که امیرالمؤمنین دارد حکومتی است که اسلام طرفدار آن است، یعنی حکومت عدالت، حکومتی که در آن به هیچ کس ظلم نشود.
به گزارش جماران؛ مرحوم آیت الله صانعی در جلسه سوم سخنرانی در ماه رمضان سال 1390 بیان می کند: الحمد لله رب العالمین و الصلاۀ و السلام علی رسول الله ابی القاسم محمد، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین واللعن علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین قال الله العظیم فی کتابه: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم (یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلىَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)؛[1] «اى کسانى که ایمان آوردهاید، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد که پرهیزگارى کنید.»
از رسول الله نقل شده است که فرمود: «علیکم بریاض الجنة»[2] به روضهها و باغهای بهشتی بروید. عرض کردند: باغ بهشت با اینجا چه ارتباطی دارد؟ کانه ـ با ترجمه آزاد ـ فرمود حلقههای ذکر یا جایی که یاد خدا باشد، یاد عدالت و انسانیت و صفات الهی باشد، یاد پیامبر و امام که یاد خدا است، باشد، آن جاها باغهای بهشتی است و ان شاء الله خداوند هم اجر خواهد داد. این آیه و چند آیه بعد سوره بقره در رابطه با روزه است، من یکی دو نکته را راجع به این آیه عرض میکنم:
نکته اول این است که خطابات قرآنی گاهی به عنوان «الذین آمنوا» و مؤمنان آمده است، مثل همین آیه شریفهای که در بالا ذکر شد، یا در سوره مائده آمده است: (یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ)[3] «اى کسانى که ایمان آوردهاید! به قراردادها[ى خود] وفا کنید»، گاهی هم به صورت ناس آمده:(یَا أَیهَّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ)؛[4] «اى مردم! از پروردگارتان پروا کنید، آن که شما را از یک تن- آدم- آفرید».
باید توجه داشت که اگر چه خطاب آیات به مؤمنان است، اما معنایش این نیست که این تکالیف فقط برای مؤمنان باشد، و غیر مؤمنان و غیر مسلمانان و این همه جمعیت دنیا هیچ تکلیفی ندارند و تکلیف فقط از آنِ مؤمنان است، حال شما مؤمن را اعم از مسلم و شیعه بدانید یا تنها شیعه بدانید که فقط آنها تکلیف دارند، این طور نیست، اولاً ضرورت کلامی بر این قائم است که تکالیف خدا مربوط به همگان است و لطف خدا باید شامل حال همه بشود، این طور نمیشود که یک عدهای را مشمول لطفش قرار بدهد و فقط به آنان رهنمود بدهد و یک عده را مشمول لطفش قرار ندهد، چون احکام شرعی الطاف الهی هستند. این بدیهی است که تکلیف برای همه است، ولی اینکه خطاب را مخصوص مؤمنین قرار میدهد، برای این است که یک نحوه ضمانت اجرایی برای این احکام درست کند و از ایمان آنها برای اجرا استفاده احسن کند. میگوید: ای کسانی که به خدا و قیامت توجه دارید این کارها را انجام بدهید، این برای این است که در اجرا تأثیر بگذارد و راحتتر اجرا بشود، کانّه یک ضمانت اجرایی است و الا تکلیف از آن همه است، بله غیر مسلمانانی که اسلام به گوششان نخورده یا از اسلام غافلاند یا یقین دارند که مطالب خودشان درست است، برای آنها تکلیف منجّز نیست، یعنی معذورند و عذاب هم نمیشوند که چرا فلان واجب را انجام ندادی؟ چونکه عذاب غافل، قبیح است. آنها هم تکلیف دارند اما منجّز نیست و استحقاق عقوبت ندارند، مثل اینکه اگر انسان مسلمان هم ناآگاه باشد و ناآگاهیاش از روی قصور باشد، او هم عذاب ندارد و به اصطلاح اهل علم، تکلیفش منجّز نیست. پس تکالیف از نظر قانونی برای همه است و خطاب به «الذین آمنوا» برای ضمانت اجرایی است، و الا تنها آنان نیستند. شاهد بر این مطلب که تکالیف برای همگان است قطع نظر از ضرورت کلامی، آیات اواخر سوره انعام است که حدود ده واجب فرعی و عقیدتی در این آیات بیان شده، اما بحث قبلیاش درباره مشرکین است: (سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشرَْکُواْ لَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشرَْکْنَا وَ لَا ءَابَاؤُنَا وَ لَا حَرَّمْنَا مِن شىَْءٍ)[5]«کسانى که شرک آوردند به زودى خواهند گفت: اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدرانمان شرک نمىآوردیم، و چیزى را [خودسرانه] تحریم نمىکردیم»، میآید تا اینجا که شاهدهای خودتان را بیاورید: (قُلْ هَلُمَّ شهُداءَکُمُ الَّذِینَ یَشهْدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَذَا)؛ « بگو: گواهان خود را که گواهى مىدهند به این که خدا اینها را حرام کرده، بیاورید»، میگویند خداوند فلان چیز را حرام کرده، (فَإِن شهِدُواْ فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ کذَّبُوا بِآیاتِنَا وَالَّذِینَ لاَیؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ)؛ [6]«پس اگر هم شهادت دادند تو با آنان شهادت مده، و از هوسهاى کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و کسانى که به آخرت ایمان نمىآورند و [معبودان دروغین را] با پروردگارشان همتا قرار مىدهند، پیروى مکن»، معلوم میشود همه احکام بعدی که میآید، تنها ناظر به مسلمین نیست بلکه به همان مشرکان و همان تکذیب کنندگان هم ناظر است و میگوید ای پیامبر! به آنها هم بگو بیایید: (قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّکمْ عَلَیکمْ)؛ « بگو: بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده، براى شما بخوانم»، بیایید تا چیزهایی که خدا حرام کرده، برایتان بگویم: شرک نیاورید، احسان به والدین کنید، فرزندانتان را نکشید، به سراغ فواحش نروید، قتل نفس نکنید، سراغ مال یتیم نروید، (...وَأَوْفُوا الْکیلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ)؛[7] «و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید» تا آخر. این اموری که اینجا ذکر شده، با خطابِ «بیایید [تعالوا]» است و معلوم میشود این حرام، برای مشرکان هم حرام است و اختصاصی به مسلمین ندارد. واجبات هم همین طور است، اما جاهایی که با خطاب «یا ایها الذین آمنوا» نیامده، به نظر بنده جاهایی است که توجه به خود انسانیت ضامن اجرایی است، وقتی انسانها را به انسانیت خودشان متوجه کنید، به بنیآدم بودن متوجه کنید، خود این ضمانت اجرایی است، عقل و درک انسانها ضمانت اجرایی میشود: (یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ)؛[8]«اى فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازى برگیرید»، ای فرزندان آدم! به گونهای نباشید که رفتن شما به معابد باعث تنفر دیگران بشود، زینتهای خودتان را هنگام رفتن به معابد بگیرید و حفظ کنید، لباس خوب، بدن نظیف، فرشهای نظیف و جاهای نظیف داشته باشید، همه چیز باید نظیف باشد. طبیعی است که انسان خوشش میآید که نظیف باشد و زینت داشته باشد، اینجا دیگر احتیاج ندارد ایمان را ضامن اجرای آن قرار بدهد.
(یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکم مِن نَفْس وَاحِدَة وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کثِیراً وَ نِسَاءً)[9]«اى مردم! از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدى» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیارى پراکنده کرد، پروا دارید»، تا آخر آیات میخواهد بگوید: ای انسانها! متقی باشید، نسبت به حقوق زنان، نسبت به حقوق خویشان که در آیه بعد آمده است، هر کسی به عقلش مراجعه کند این مطلب را درمییابد که نباید حقوق دیگران را تضییع کرد، اگر وجدانش هنوز کدر نشده و آن را از دست نداده باشد، همان وقتی که تضییع میکند، میداند دارد خلاف اخلاق رفتار میکند. در باب عبادات هم گاهی خطاب به مردم مطرح میشود: (وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً)؛ [10]«و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است [البته بر] کسى که بتواند به سوى آن راه یابد»، حج یک امر تعبدی است، امری است که عقل ما به همه خصوصیات آن نمیرسد، اما در عین حال آنجا نمیگوید بر مؤمنین حجّ بیت واجب است، بلکه میگوید: «للهِِ عَلَى النَّاسِ»، شاید سرّش این باشد که کعبه و حج برای قیام مردم است حج برای این است که مردم در خانه خودشان بروند، کعبه را خانه ملت قرار داده تا بروند در مکان امن و در آن مکان امن به یاد خدا باشند، در حرم و اماکنی که حتی گیاهان در امن هستند، و یادشان بیفتد که امنیت در همه ابعادش چه ارزشی دارد. شاید تعبیر به ناس از این جهت باشد که از درک و فکر خود آنها استفاده کرده است.
اما درباره آیه (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کمَا کتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ)؛ معمولاً مفسرین گفتهاند و ظاهر آیه هم باید همین باشد که درباره اصل روزه است نه در کمیّت آن، ما باید یک ماه روزه بگیریم ولی بعضی دیگر چهل روز روزه میگرفتند، بعضیها کمتر و بعضیها زیادتر. مطلب درباره اصل روزه است، بر شما روزه واجب شده هم چنان که بر دیگران هم این وجوب بوده است. البته در بعضی از روایات تعلیلهایی هست که بنده نمیفهمم شاید شما هم نتوانید عمق آنها را بیابید، دارد که سؤال میکند سی روز روزه بر ما واجب شده و بر دیگران این طور نبوده؟ میفرماید: بر انبیا هم سی روز بوده است. یک روایت این را دارد. روایت دیگری هم دارد که میپرسد چرا سی روز؟ میگوید چون وقتی آدم گندم را خورد سی روز در شکمش باقی ماند، به همین خاطر بچههایش را کیفر کردهاند که سی روز روزه بگیرند،[11] بنده این را نمیفهمم، این از آن روایاتی است که یرد علمها الی اهلها، به قول معروف:
گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری
حضرت آدم یک کاری کرده است، یک امر ارشادی را امتثال نکرده، حالا بنده باید سی روز و هر روز هفده ساعت گرسنگی و تشنگی بکشم، چون او در بهشت این کار را کرده است؟! این چیزی است که بنده متوجه نمیشوم.
حکومتی است که اسلام طرفدار آن است، یعنی حکومت عدالت
خود روزه از اعمال بسیار با فضیلت است، شما وقتی پایههای اسلام را ملاحظه میکنید، درمییابید که «بُنیَ الاسلامُ عَلی خَمسٍ»،[12] اسلام بر نماز ـ ارتباط انسان با خداـ بر زکات، ارتباط انسان با بندگان خدا بر روزه، حج و همچنین بر حکومتی الهی و آسمانی که بر طبق موازین اسلام حکومت کند، بنا نهاده شده است. برخیها خیال کردهاند که فقط شناخت حکومت است، نه! حکومت کردن از پایههای اسلام است، منتهی چه حکومتی؟ حکومت بنیعباس و بنیامیه که جزو پایههای اسلام نبودند، آنها زلزلههایی برای ریشه کن کردن همه چیز اسلام بودند، آن حکومتی که امیرالمؤمنین دارد حکومتی است که اسلام طرفدار آن است، یعنی حکومت عدالت، حکومتی که در آن به هیچ کس ظلم نشود: «لا یَطمعُ القَویُ فی مِیلِهِ وَ لا یخافُ الضَّعیفُ مِن جَورِه»،[13] علی این گونه حکومت میکرد. هیچ قدرتمندی، چه قدرت سیاسی یا سرمایهداری یا قدرت اجتماعی، طمع نمیکرد سراغ علیبن ابیطالب7 برود و از او سوء استفاده کند، هیچ ضعیفی هم از جور او نمیترسید، من که نه پول دارم و نه پارتی، خیلی راحت هم میتوانند مرا اذیّت کنند، در حکومت علی بن ابیطالب7 نمیترسیدم، بنده احتمال میدهم اینکه در دعا آمده است که خدایا! به من رحمت ایتام را روزی کن، معنای خاص مهربانی با ایتام مراد نیست، بلکه معنای عامش مراد است، یعنی خدایا! به من کمک کن کسانی که دستشان از چاره کوتاه است، به آنها مهربانی کنم، البته یک وقت آدم به یک قدرتمند و یک سیاستمدار و کسی که دستش به جایی میرسد مهربانی میکند، این خیلی مهم نیست، اما یک وقت مهربانی میکند به کسی که دستش به جایی نمیرسد، شاید مراد از «رحمة الایتام» این باشد که بتوانم به همه آنهایی که دستشان از چاره کوتاه است مهربانی کنم. این ارزش دارد و الا مهربانی کردن و سلام و صلوات برای قدرتمند و سیاستمدار فرستادن اگر گناه نباشد، ثواب هم ندارد، چون برای خدا نیست، برای غیر خدا است و برای غیر خدا هم که شد خدا در روز قیامت میگوید برو از همان بگیر، اگر شما رفتید سراغ آنهایی که دستشان از چاره کوتاه است و برای آنها فکری کردید، این معنا را تأیید میکند. در آخر میگوید: «و افشاء السلام»، من صلح و سلامتی و امنیت را افشا کنم، یعنی آنرا در سراسر عالم آشکار نمایم. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأَیْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ السَّلَامِ»، اطعام طعامی که گداپروری نباشد. اطعام طعامی که جوری باشد که آن خورنده طعام بر من منت داشته باشد نه اینکه من بر او منت داشته باشم. به هرحال آنچه که اسلام بر آن بنا نهاده شده است حکومت امیرالمؤمنینu است، نه حکومتی مثل حکومتهای بنیالعباس یا بنیالامیه یا حکومتهایی که بر پایه اسلام نبودهاند، هر حکومتی که بر اساس عدالت و موازین اسلامی باشد، موازین اسلامی هم اختصاص به مسلمانان ندارد، اسلام آن حکومت را پذیرفته است. اگر در حدیث «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ»[14] وَلایت (به فتح واو) بخوانیم، یعنی دوستی اهل بیت، به هر حال در این پنج مورد، صوم جنبه سلبی دارد یعنی خودسازی، آن هم خودسازی با اخلاص، پس ارتباط با خدا و پایه اسلام به نام نماز است، ارتباط با مردم پایه اسلام است آن هم به نام زکات، امنیت و عدالت به وجود آوردن پایه اسلام است آن هم به نام ولایت. دفاع در برابر دشمن یا به حج رفتن، هر کدامش باشد آن هم پایه اسلام است، چون در حج داریم: (لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ )؛[15] «تا سودهایى را که از آنِ آنها است ببینند».
یک آقای بزرگواری چند جمله کوتاهی راجع به روزه میگفت: در ماه رمضان خدا دعوت کرده است، خوب کارت دعوت را که میدهند، زمان و مکان را هم معلوم میکنند، گاهی میگویند به صرف شیرینی، گاهی میگویند به صرف شیرینی و شام، اما دعوت الهی به نخوردن است، کارت دعوت این است که نخورید و نیاشامید، غریزه جنسی را به کار نیندازید، همهاش «نه» و امساک است. پس صوم، امساک از مفطرات و عمل خالصی هم هست، برای صوم فوایدی ذکر شده است یکی از آنها این است: «جُنّة مِنَ النّارِ»،[16] سپر آتش جهنم است، یک فایدهاش این است که در حدیث دارد: «الصَّومُ لی وَ أنا اُجزی بِه»،[17] روزه مال من است و خود من جزایش را میدهم. خداوند جزای همه خوبیها را میدهد، امتیاز روزه به این است که من جزایش را میدهم، چون روزه خالصترین عمل است، در روزه ریا راه ندارد، اگر کسی بخواهد روزه نگیرد، میخواهد ریا کند؟ خوب روزه نمیگیرد و دهنش را هم خشک میکند و میگوید من روزه هستم. اگر هم میخواهد روزه بگیرد، ریا نمیکند و هیچ کس متوجه نیست، و الا اگر بخواهد ریا کند و خودش را روزهگیر معرفی کند، داعی ندارد که گرسنگی و تشنگی بکشد، آب و غذا را میخورد، بعد هم که میآید بیرون میگوید گرما چه قدر تشنگی میآورد، شانزده ساعت روزه گرفتن چه سخت است؟ و ... ریا میکند به روزه نگرفتن و ادعای روزه داشتن، وقتی روزه گرفت، برای خودش و خدای خودش خالص است. روزه عبادت است و اگر کسی هم در خفا میخورد بر شما واجب نیست امر به معروفش کنید، شاید مریض یا مسافر باشد، بله تظاهر به روزهخواری از نظر اسلام برای این که تضعیف جامعه روزهدار و لهکردن آن است، خلاف است و مقرّرات هم در همه ممالک اسلامی آن را خلاف میدانند، اما روزه مخفی چون عبادت است و عبادت هم باید برای خدا باشد، چه کار دارید به او تذکر بدهید؟ شاید مریض یا مسافر باشد و نمیخواهد به تو بگوید من مریضم، شما داعی ندارید که تفتیش و تفحص کنید، خوشا به حال آنانی که موفق شدهاند که روزه را در طول زندگی بگیرند.[18]
1بقره(2): 183.
2 وسائل الشیعه، ج7، ص231، ح3.
3 مائده(5): 1.
4 نساء(4): 1.
5 انعام(6): 148.
6 انعام(6):150.
7 انعام(6): 152.
8. اعراف(7): 31.
9 نساء(4): 1.
10 آل عمران(3): 97.
11 من لایحضره الفقیه، ج2، ص74.
12 کافی، ج2، ص 18، ح1.
13 بحار الأنوار، ج40، ص330، ح11.
14 کافی، ج2، ص18، ح1.
15 حجّ(22) : 28 .
16 کافی، ج2، ص19، ح5.
17 وسائل الشیعه، ج10، ص400، ح15.
18 سخنرانی استاد در ماه مبارک رمضان، تاریخ، 18/5/1390.