یک استاد اخلاق با یبان این که به گمانِ من بزرگ ترین منکر اجتماعی در جامعه ما این است که یک انسان نتواند با هشت ساعت کارِ کاملاً شریف زندگیِ خود و خانواده اش را تمشیت و مدیریت کند، گفت: سؤال من این است اگر حسین بن علی(ع) در جامعه ما بود چگونه عمل می کرد؟ منکرات و اصلاحاتِ مدنظرِ ایشان چه بود؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران مصطفی ملکیان در سومین شب از دهمین ویژه برنامه تعزیت آفتاب که روز گذشته در کاشان برگزارشد ،گفت: در تواریخ آمده است که حسین بن علی (ع) در طیِ روزهای حرکتشان از مدینه تا کربلا به وفور جملاتی از این قبیل که «هدفِ من آن است تا آنجا که می توانم جامعه را اصلاح کنم»؛ «می خواهم در میانِ امتِ جدم کارها را سامان بدهم»؛ «من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم» فرموده است.

وی ادامه داد: من در جلسه امشب کاری به تدقیق مفهوم امر به معروف و نهی از منکر ندارم و ابن که به لحاظِ اخلاقی چه حکم و داوری درباره اش می شود کرد و اینکه امر به معروف و نهی از منکر دارای چه شرایطی است و چه کسانی حقِ این کار را دارند. تنها بحث ام درباره این است که اگر کسی قصدِ اصلاحِ اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد به چه چیزهائی باید بیش از همه توجه کند و چه منکراتی را باید مهم تر از همه مدِ نظر قرار دهد.

ملکیان با اشاره به این که سال هاست که بعد از سقوطِ سلطنت در کشورِ ما به مناسبتِ همان سخنانی و جملاتی که ازامام حسین(ع) در آغاز سخنانم عرض کردم، دهه اول محرم را دهه امر به معروف و نهی از منکر می نامند، اظهار کرد: در این ایام زیاد پیش می آید که با فرهیختگان سخنرانی ها مصاحبه هایی می کنند و اموری را به عنوانِ منکر معرفی می کنند که یا به زعمِ من منکر نیستند یا در درجه کم اهمیت تری نسبت به مابقیِ منکرات قرار دارند. من امشب قصد دارم فهرستی از منکراتی را عرض کنم و در واقع پیشنهاد کنم که اگر کسی واقعاً قصدِ اصلاحِ جامعه خود را دارد باید به این نکات توجه کند.

این استاد فلسفه افزود: گروهی از مسیحیان هستند که می گویند ما به هیچ راهنما و رهبری نیاز نداریم و همچنین به هیچ کتابی. تنها یک سوال است که راهنمایِ عملِ ماست و آن است که اگر عیسی مسیح الآن در میانِ ما بود چه می کرد؟ این است که راهنمایِ عملِ ماست. من می خواهم این جمله را به این نحو بگویم که اگر حسین بن علی(ع) در جامعه ما بود چگونه عمل می کرد؟ منکرات و اصلاحاتِ مدنظرِ ایشان چه بود؟ بدیهی است که هر کس می تواند به خود رجوع کند و پاسخی برای آن بیابد و طبیعتاً من نیز امشب پاسخِ خود را به این سوال می دهم.

بزرگ ترین منکر این است که یک انسان نتواند با هشت ساعت کارِ کاملاً شریف زندگیِ خود و خانواده اش را تمشیت و مدیریت کند

وی در پاسخ به این سوال گفت: به گمانِ من بزرگ ترین منکر اجتماعی در جامعه ما این است که یک انسان نتواند با هشت ساعت کارِ کاملاً شریف زندگیِ خود و خانواده اش را تمشیت و مدیریت کند. یعنی زندگی ای که نتواند همه نیازهایِ خود و خانواده اش را برآورده کند ، منشأ همه مشکلاتِ اجتماعی به آن بر می گردد.

مصطفی ملکیان خاطرنشان کرد: البته منظورِ من از زندگی، یک زندگیِ تجمل گونه نیست بلکه زندگیِ توأم با قناعت مرادِ من است. حال، اگر من نتوانم با هشت ساعت کار، نیازهایم را برآورده کنم آن گاه دو راه برایم می ماند: نخست آنکه کیفیتِ کارم را حفظ کنم، هیچ گونه نادرستی در کارم انجام ندهم و از آن طرف کمیتِ کارم را افزایش دهم یعنی دو شیفته یا حتی سه شیفته کار کنم. این کار هم به لحاظِ اخلاقی و هم به لحاظِ روانی انسان را نابود می کند. اگر من این گونه کار کنم نمی توانم خدماتِ رایگان به جامعه ام ارائه دهم، نیازِ همسر و فرزندان و اطرافیانم را برآورده کنم، دستِ مستمندی را بگیرم و... آن وقت نه می توانم به نیازهایِ روحی و معنویِ خود اعم از عبادت، نیایش، شعر، عرفان و... بپردازم و نه این فرصت را خواهم داشت که کارِ رایگان در جامعه ام انجام دهم. این یک راه است اما اکثرِ مردم این کار را انجام نمی دهند و می آیند کمیتِ هشت ساعت را حفظ می کنند ولی کیفیتِ آن را کاهش می دهند: دست به تقلب می زنند، روی به گران فروشی و کم فروشی می آورند، اختلاس و کلاهبرداری می کنند.

این پژوهشگر حوزه دین تاکید کرد: یک جامعه سالم نباید شهروندانِ خود را بینِ این دوراهی بگذارد، این در حالی است که اگر از نگاه درون دینی به قضیه نگاه کنیم احادیثِ فراوانی نقل شده که افراط در پرداختن به معیشت موجب می شود آدمی رویِ فلاح و رستگاری را نبیند. چون کسبِ درآمد مقدمه زندگی است و نه هدفِ آن. به نظرِ بنده اگر امام حسین(ع) الآن در میانِ ما بودند می گفتند شهروندانِ ما نمی توانند با هشت ساعت کار ، زندگی شرافتمندانه داشته باشند و این بزرگترین منکر نزدِ ایشان می بود.

علتِ اینکه ما نمی توانیم زندگیِ شرافتمندانه داشته باشیم چیست؟

وی در ادامه با پرسش در خصوص علت این وضعیت، اظهار کرد: اما علتِ اینکه ما نمی توانیم زندگیِ شرافتمندانه داشته باشیم چیست؟ آیا ما در کشورمان با کمبودِ منابع و نیروی انسانی روبرو هستیم؟ خیر- از اینجا به عاملِ دوم رهنمون می شویم. در جامعه ما کار به کاردان سپرده نشده است. شما گمان نکنید جوامعی که با هشت ساعت کار به سطحِ زندگیِ قابلِ قبولی دست یافته اند به لحاظِ منابعِ طبیعی و نیرویِ انسانی یا بهره هوشی با ما متفاوت اند. این جوامع به شخص پیشنهاد کاری را نمی کنند مگر آنکه احراز کنند صلاحیتِ انجام آن کار را دارند و از آن طرف شخصِ پیشنهاد شونده نیز مادامی که نتواند در آن فعالیت مثمرِ ثمر باشد آن را نمی پذیرد. اگر می بینید اینگونه ایم آن است که هر یک از ما در مشاغلِ خود از عهده کارِ خود بر نیامده ایم و تخصصِ آن را ندارند، لذا مشکلِ ما این است که افراد در جایگاهِ خود نیستند.

ملکیان اضافه کرد: سوالِ بعدی که مطرح می شود آن است که چرا ما کار را به کاردان نمی سپاریم. اینجاست که ما به سومین منکر رهنمون می شویم. در جامعه کاردانان باید مدیریتِ جامعه را بر عهده بگیرند نه کسانی که به فلان مقام و فلان وزیر و فلان وکیل وفاداری نشان می دهند. بزرگترین مشکلِ جوامعِ کمونیستی که الآن تنها تعداد معدودی از آنها وجود دارند آن بود که کاری به کاردانی و تخصص نداشتند و تنها وفاداری به حزب برایشان مهم بود. اینکه ما بپذیریم کاردانی بله و وفاداری خیر، اینگونه است که جامعه سالم خواهد شد.

وی در پاسخ به این پرسش که اما چرا در جامعه کاردانی بر وفاداری مقدم نمی شود؟، اظهار کرد: علت آن است که ما در جامعه ما قدرت جای استدلال را گرفته است و به جایِ آنکه استدلال نشان دهد کاردان کیست قدرت است که تعیین تکلیف می کند. ما باید نگاه کنیم ببینیم که سخنِ چه کسی از قدرتِ استدلال برخوردار است. هر گاه استدلال و عقلانیت از میان رفت آن گاه دو چیز جایگزینِ آن می شود یکی خشونت و دیگری فریبکاری. فریبکاری برایِ اکثریتِ مردم جامعه به کار می آید چرا که می توان با سخنانِ ظاهر فریب و ایجادِ تعصبات، پیش داوری ها و جزم ها و جمودها مردم را فریفت اما اقلیتی نیز هستند که عمقِ درک شان، تجارب شان و علم شان بیشتر از آن است که فریب بخورند آن وقت است که خشونت به کار گرفته می شود.

این استاد اخلاق افزود: قرآن هنگامی که می خواهد یهودیان را در جائی تخطئه کند، می گوید: «قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین». بنابراین اگر بخواهیم کاردانی جایِ وفاداری را بگیرد باید برایِ استدلال و عقلانیت ارزش قائل شویم. تحقیرِ عقل در برابرِ عشق یا ایمان از جمله کژفهمی هاست که آگاهانه یا ناآگاهانه برخی ایجاد کرده اند. ایمان در ارتباطِ شخص با خود است اما در عرصه اجتماع تنها یک عیار وجود دارد و آن هم عقل است. عقل دو حسن دارد: نخست آنکه ترازوئی است که همه به آن رضایت می دهند و مرضی الطرفین است و دوم آنکه در عقل کسی نمی تواند بگوید که من بر تو برترم. عقل برابر طلبی ایجاد می کند. عقل فقیر و غنی، زن و مرد، روستائی و شهری، پیر و جوان نمی شناسد. دو چیز است که آدمیان را در طول زندگی برابر می کند: 1- عقل 2- مرگ. اولی برای زندگی برابرمان می کند و دومی برای بعد از حیات.

مصطفی ملکیان ضمن بیان این که وقتی عقل حاکم شد چون عقل مساوی کننده است دیگر شهروندِ درجه یک و دو وجود نخواهد داشت، تصریح کرد: این هم دیگر منکرِ جوامع است؛ گمان نکنید تنها اقلیت هایِ مذهبی شهروندِ درجه دو به حساب می آیند. بین زن و مرد هم شهروند درجه یک و دو داریم، بین روحانی و غیر روحانی هم همینطور؛ هنگامی که همه این امور دست در دستِ هم داد آن وقت است که مصلحتِ جامعه فدایِ مصلحتِ گروهی خاص می شود که آن گروه از آن به مصلحتِ حکومت یا نظام تعبیر می کنند ، این منکرات از بدحجابی بسیار بسیار بسیار مهم تر هستند. همه ما باید از خود این سوال را بپرسیم که چرا برخی از شهروندان به اعتیاد، موادِ مخدر، فحشاء، قاچاق، دزدی و... کشیده می شوند؟

این پژوهشگر حوزه علوم انسانی در پایان افزود: قیامِ امام حسین(ع) تنها به خاطرِ این نبود که یزید میمون باز و شراب خوار بود، این قیام عللِ مهم تری داشت. عزل و نصب هایِ رابطه ای، حیف و میل کردنِ بیت المالِ مسلمین بود که حسین بن علی(ع) را به قیام در برابرِ یزید واداشت.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.