پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: آنچه در پی می آید، نوزدهمین گفتار از «شرح مختصر دعای مکارم الاخلاق» توسط یادگار گرامی امام حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی است که در ماه مبارک رمضان به صورت روزانه منتشر خواهد شد.
گفتار نوزدهم. دوری از عُجب و خودپسندی
امام سجاد علیهالسلام در ادامه دعای شریف مکارم الاخلاق از خدای رحمان میخواهد تا او را بنده و عبد خود قرار دهد و به وی توفیق دهد تا عبادت خود را با عُجب فاسد نگرداند: «و عبّدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعُجب»!
جناب سید علی خان کبیر در شرح صحیفه سجادیه مینویسد: «عبّدنی لک»، یعنی مرا ذلیل خودت گردان(ریاض السالکین/ ج3/ ص296)، و منظور از «عبّدنی لک» در این فراز از دعا این است که مرا ذلیل و خوار درگاهت قرار ده و بپذیر که من بنده تو باشم و توفیقم ده تا به عبادتت بپردازم.
اینکه حضرت سیدالساجدین (علیهالسلام)، در این فراز دعا، از خدا «توفیق بندگی» طلب میکند، نتیجه میدهد که اطاعت و عبادت پروردگار نیز نعمتی از جانب خدای رحمان است و اوست که بر ما منت مینهد و ما را لایق عبادت و بندگیاش میگرداند.
«عبودیت» و بندگی در لغت عرب به معنای اظهار تذلّل و خواری است، و «عبادت» مرحلهای بالاتر از عبودیت محسوب میشود، در حقیقت عبادت مرحله کامل و نهایی تذلّل و بندگی است و به خدای متعال اختصاص دارد. (مفردات/ 492) در تفاوت معنای این دو واژه این نکته نیز نهفته است که «عبادت» کاری است که خدا را راضی میکند؛ لیکن «عبودیت» رضایت از کاری است که خدای متعال انجام میدهد. (ریاض السالکین/ همان)
درباره معنای «لا تفسد» هم گفتهاند که «افساد الشیء»، به معنی خارج کردن شیء از حیّز انتفاع است (همان). نیز گفتهشده که «فساد»، به معنی خروج و انحرافِ شیء از حالت اعتدال و میانه است؛ چه این انحراف کم باشد یا آنکه زیاد. (مفردات/ 568) به این بیان، فراز یادشده به این صورت معنا میشود که خدایا یاریام کن تا عبادتم را با غرور و عجب فاسد نکنم و مرا از انتفاعِ فواید آن بیبهره نکن.
حال باید دید که «عُجب» به چه معناست. مرحوم سید علیخان کبیر، عجب را به فخرفروشی معنا کرده و میگوید این واژه برای کسی استفاده میشود که به آنچه از او صادر (از نیکی و بدی) شده، تفاخر میکند. عجب در عبادت نیز به این معناست که عملِ صالح خود را بزرگ شماریم و از انجام آن مسرور گشته و خود را از اینکه خطا کنیم، مصون بدانیم. (ریاض/ همان)
عبادتی که به عُجب و غرور آلوده گردد، فاسد میشود و حتی هلاکت مؤمن را در پی دارد، چنانکه نبی گرامی اسلام فرمود: «لیس العبد بعجب بالحسنات الا هلک» (بحار الانوار/ ج69/ ص321)
انسان مبتلا به عُجب، اعمال و عبادات خود را لطف خدا نمیداند و این توفیق خدادادی را موفقیتی از جانب خود میپندارد و این گمان باطل در وی، میان او پروردگارش حجاب و پردهای میافکند و او را از حقیقت توحید و اخلاص در ربوبیت حضرت حق دور میکند و عمل و عبادتش را فاسد میگرداند و در نهایت به گمراهی و هلاکت دچار میآید.
گاه ممکن است آدمی توفیق عبادت و اطاعت خدای سبحان نصیبش شود؛ ولی به دلیل عدمِ مراقبت و مواظبت، عُجب و غرور آدمی را فریب دهد و عبادتش را بزرگ و مستحق پاداش یابد و بر خویش مغرور شود و به خطا فکر کند که این عبادت مایه کمال اوست؛ در حالی که همین عبادت، موجب خسرانِ فرد میشود. پس باید هم توفیق طاعت از خدا بخواهیم و هم مصونیت از تخریبِ عبادت.
«حب نفس» که منشأ عُجب است، گاه موجب میشود که آدمی به خودبرتربینی و تفاخر دچار شود و عبادتش را تضییع کند؛ البته باید توجه داشت که حب نفس همیشه مخرّب نیست و گاه تکامل و سعادت فرد را در پی دارد. میل به کمال، در حب نفس ریشه دارد و انسان چون خود را دوست دارد، در پی کمال است، تلاش و همّ ادیان و پیامبران و مصلحان دینی نیز این بوده که از طریق فطریاتی چون کمال خواهی، وی را هدایت کنند. پس همین کمال خواهی و برتریطلبی که ممکن است انسان را به عُجب یا کبر دچار کند و به گمراهی بکشاند، با تدبیر انبیاء، تکامل و سعادت انسان را موجب میشود.
با این وصف میتوان گفت که حب نفس در ذات خود رذیله محسوب نمیشود، بلکه آنچه موجب تخریب عبادت میشود و عُجب و بسیاری رذایل اخلاقی را در انسان شکل میدهد، همان جهل است و البته هیچ نادانی و جهلی بدتر از عجب نیست: «لا جهل اضر من العجب» (بحارالانوار/ ج 69/ ص315).
عجب نیز چون دیگر صفات اخلاقی، مراتب و درجاتی دارد:
مرتبه نخست عجب آن است که آدمی کار ناپسندش را خوب و پسندیده میپندارد: «فمن زیّن له سوء عمله فرآه حسناً»(فاطر / 8). امام کاظم (علیهالسلام) نیز میفرماید: «العُجب درجات، منها أن یزیّن للعبد سوء عمله، فیرآه حسناً، فیعجبه» (کافی/ ج2/ ص313).
مرتبه دوم آن است که کار خوب یا عمل عبادی، غرور و عُجب را در او موجب شود. موسای کلیم از شیطان رجیم پرسید که کدام گناه است که در صورت ارتکاب، بر مرتکب آن سیطره مییابی؟ و او پاسخ گفت: «اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله و صغر فی عینه ذنبه» (همان/ ص 314)؛ وقتی که عُجب ورزد و اعمالش در نظرش زیاد آید و گناهانش را کوچک شمارد.
مرتبه سوم عجب این است که همه کارهای خود را خوب و نیکو بداند و در گمان خود، همه اعمال خویش نیکو و پسندیده بخواند: «یحسب انه یحسن صنعا» (همان/ 313)
مرتبه نهایی و درجه والای عجب این است که برای کار و عمل خود، بر خدای سبحان منت گذارد که من حق بندگی را تمام و کمال به جا آوردم: «و منها أن یومن العبد بربه فیمَنُّ علی الله عز و جل » (همان).
امام خمینی درباره چگونگی ابتلای مؤمن به عجب مینویسد: «[شیطان] ابتدای امر از درجه نازله گرفته رخنه در دل شما باز میکند و شما را وادار میکند به شدت مواظبت در مستحبات و اذکار و اوراد، و در ضمنْ عمل یکی از اهل معصیت را در نظر شما به مناسبت حال شما جلوه میدهد و به شما القا میکند که شما از این شخص به حکم شرع و عقل بهترید و اعمال شما موجب نجات شماست و بحمدالله شما پاک و پاکیزه هستید و از معاصی عاری و بری هستید. از این، دو نتیجه میگیرد: یکی بدبینی به بندگان خدا، و دیگری خودپسندی؛ که هر دو از مهلکات و سرچشمه مفاسد است... شیخ جلیل ما، عارف کامل، شاهآبادی روحی فداه میفرمودند تعییر به کافر نیز نکنید در قلب؛ شاید نور فطرتش او را هدایت کند، و این تعییر و سرزنش کار شما را منجر به سوء عاقبت کند. امر به معروف و نهی از منکر غیر از تعییر قلبی است بلکه میفرمودند کفاری که معلوم نیست با حال کفر از این عالم منتقل شدند لعن نکنید. شاید در حال رفتن هدایت شده باشند و روحانیت آنها مانع از ترقیات شما شود» (شرح چهل حدیث/ ص66 و 67)