پایگاه خبری جماران، نکته اول؛ خودم و شما و دیگر اندیشمندان حوزه و دانشگاه را دعوت می کنم عبارتی از حضرت امام(س) را ملاحظه کنیم که چگونه ایشان معتقد است فهم کلمات امثال مولوی محتاج شناخت مبانی و اصطلاحات خاص است.

ایشان در درس شرح منظومه شان که در واقع در حُکم مباحث "خارج فلسفه" است می‌فرماید:
«کثیرى از ناس شعر مثنوى را جبر مى‌ دانند و حال آنکه [وی] مخالف با جبر است ، و علت آن این است که آقایان معناى جبر را نمیدانند. و چنانکه مرحوم حاجى[ملا هادی سبزواری]نیز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوى را برساند؛ زیرا حکیمى قول عارفى را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانى داشته باشد.  بلاتشبیه مثل این است که ملحدى، مرام نبى مرسلى را شرح کرده باشد. بیان مرام شخصى قریب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، براى شرح قول عارف رومى، مردى صوفى که یک نحوه کشف ذوقى داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمى که از روى ذوق عرفانى برخاسته باشد مانند نسیمى که از سطح آبى برمى‌ خیزد، به شرح آن بپردازد.» (جلد دوم ص۳۹۸)

و نکته دوم  ؛
اضافه بر فرمایش امام خمینی(س)، اظهار نظر چهره بی مثال عصر کنونی علامه طباطبائی(ره) و دو شاگرد نمونه اش یعنی استاد آیت الله مطهری(ره) و آیت الله جوادی آملی هم شنیدنی است؛ سخن مهم علامه طباطبائی در کتاب رسائل ش چنین است: 《 مولانا عارف رازدان و خدابینی است که غواص اقیانوس معانی و معارف و قدوه اصحاب معرفت است》.

و سخن زیبای استاد آیت الله مطهری در کتاب آشنایی با قرآن جلد دوم هم، خواندنی است که می فرماید :  مولوی حرفی غیر از قرآن ندارد هرچه میگوید تفسیرهای قرآن است منتها از دید عرفانی 》.

استاد بزرگوار ما جناب آیت الله جوادی آملی هم در درس تفسیر می فرمودند: 《 آنچه جناب جلال الدین رومی در گفته هایش گفته بر مشهد عرفان و مبتنی بر مرحله برین تعقل دینی است.》

در باب مولوی و مثنوی او ، عارفان ؛ از شیخ بهایی و مجلسی اول و فیض کاشانی تا مرحوم قاضی حرفها دارند که مجال طرح آن نیست ، به عنوان نمونه ؛ از مرحوم عارف بالله آقای قاضی منقول است که گفته بود: "من میمرم و میروم ولی شما از مثنوی دست بر ندارید" .

و نکته سوم ؛

اصلا استفتاء درباره مسائل اعتقادی جا دارد؟ 
شاید برخی قائل به توسعه ی امکان اظهار نظر فقیه در همه جوانب دین از احکام و اعتقادات و اخلاقیات و تجربیات و هنریات و  ... باشند. 
اما در سوی دیگر ، نظر ژرف دیگری هم هست؛ آیت الله شهید بهشتی(ره) می فرماید؛《من تعجّب می‌کنم از مراجعی که در این زمینه‌ها قلم روی کاغذ می‌آورند، چه‌طور متوجّه این خطای بزرگ خودشان نیستند. یک مرجع چه حقّی دارد در زمینهٔ مسائل اعتقادی جواب استفتا بنویسد؟ تقلید در مسائل فرعی عملی درست است ... اما تقلید در مسائل عقیدتی ضدّ اسلام است. آن آقایی که یک‌پارچه تقواست بالای چشم ما، ولی چه کسی به شما گفته به او مراجعه کنید و از او مسئلهٔ اعتقادی بپرسید؟》
 
نکته چهارم ؛
شاید گفته شود ؛ ورود به بحث حرمت استفاده از "کتب ضاله" از شئون فقیه است .
بله در "مکاسب محرمه" این بحث مطرح است اما باید دو نکته مورد ملاحظه باشد ؛
اولا ؛ این حکم یعنی حرمت استفاده از کتب ضاله ، مورد تسالم همه اندیشمندان فقهی نیست و مانند مرحوم آیت الله خوئی به کلی آن را مردود دانسته .
و ثانیا ؛ کتب ضاله باید عندالکل ، یعنی نزد همه اندیشمندان دینی "ضاله" باشد ، اگر کتابی دارای اصطلاح خاص است و اهل فن از متشرعه ، آن را نه تنها "ضال" نمیدانند بلکه "هدایت" میدانند ، قهرا از موضوعِ حکم کتب ضاله به کلی بیرون میرود.
 
ونکته پنجم ؛
شبهات درباره امثال مولوی از دیر زمان بوده و علماء هم پاسخ داده اند و چیزی تازه ای نیست و حتی فتوا برخی فقهاء در این موضوع هم تازگی ندارد و حد اکثر چون یک موضوع اختلافی است مقلدین محترم به نظر مرجع شان وفادار خواهند بود و در مواردی مانند نشر کتاب و یا ساختن و اکران فیلم در مورد این اشخاص خاص ، نظام براساس نظرات ولی فقیه برنامه ریزی میکند. ناگفته نماند اصرار بنده در مقالات و مصاحبات بر حفظ "مرجعیت" بوده و خواهد بود .
 
و نکته ششم ؛
فقط کافی است در این مورد ، نگاهی به فضای مجازی کنیم که چگونه زمینه ای ایجاد شد تا "احکام و فقه" مورد بی حرمتی بنام "اضاعه" ای قرار گیرد که ائمه(ع) ما را از آن ، بر حذر داشته اند!
"اضاعه" یعنی معارف مربوط به اهل بیت(ع) به گونه بصورت غیر معمول و یا غیر معقول ، در شرائطی منتشر شود که مورد تضعیف و یا تحقیر مکتب آن مشاعل هدایت( علیهم السلام ) ، قرار گیرد.

ونکته آخر ؛
حساس ترین و مهمترین نهاد مذهبی در شیعه "مرجعیت" است .
از آنجا که جامعه دینی و شیعی ما دارای تنوع افکار و سلیقه های مختلف است، بنده مطمئنم این نهاد پراهمیت با در دست داشتن مبانی مانند "حفظ نظام جامعه مسلمین"  و یا "منع اختلال در روابط اجتماعی" و یا "پیشگیری از منازعات و آسیب به وحدت جامعه اسلامی" و ... اجازه سوء استفاده دشمن و نیز تفرقه بین آحاد جامعه و ایجاد دعوا و کشمکش های فرقه ای و مذهبی را به کسی نخواهد داد و تا کنون بحمدالله چنین بوده.

فاعتبروا یا اولوا الابصار

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
19 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.