پایگاه خبری جماران:
در شماره های قبل این نوشتار گفتیم که پیش نیاز یک تفکّر، آن است که آدمی بپذیرد جاهل است و از جهل خویش نیز راضی نباشد، و شرط اصلی یک تفکّر صحیح، رعایت «عدالت در خردورزی» است به این معنی که آدمی تنها در صورتی می تواند از معلومات خویش برای زدودن مجهولات استفاده کند که علاوه بر رعایت قواعد منطقی و مبانی استدلال، خود را «بی طرف نسبت به موضوع» قرار دهد و این جز با «عبور از منیّت» ممکن نیست، چراکه با وجود «من» که به دنبال «منافع خویش» است، لاجرم استدلال به سمتی کشیده می شود که نتیجه آن به «نفع من» باشد.
و این همان است که می توان از آن با عنوان «تقوی شرط تفکّر صحیح» یاد کرد، اکنون با توجه به این بحث، به سوالی باز می گردیم که در چند جلسه قبل مطرح کردیم، و گفتیم مراد از «تفکّر در امر الله»، آیا تفکّر در دستورات و فرامین خداست و یا تفکّر در کارهای حق تعالی است؟ و هر کدام از این دو به چه معنی است؟
در پاسخ باید گفت که روایت حضرت امام رضا(ع) که محور نوشتار امسال بود، در منابع مختلف روایی نقل شده است که در همه آنها این فراز به صورت مطلق آمده است:
«لَیْسَ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»[1]
و تنها در کتاب «فقه الرضا» که قدیمی تر از بقیه کتاب ها می باشد این روایت همراه با فراز دیگری نقل شده که اگر روایت را بپذیریم می تواند معنای «امر الله» را تا حدودی معلوم کند.
«از حضرت پرسیدم درباره معنای اینکه فرموده اند: یک ساعت فکر کردن، بهتر است از یکسال عبادت»، ایشان گفت:
«تَمُرُّ بِالْخَرِبَةِ وَ بِالدِّیَارِ الْقِفَارِ فَتَقُولُ أَیْنَ بَانُوکِ أَیْنَ سُکَّانُکِ مَا لَکِ لَا تُکَلِّمِینَ وَ لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا.» [2]
(ترجمه: آدمی بر خرابه ها بگذرد و بر شهرهای خشک (بی سکنه)، پس بگوید سازندگان شما کجا هستند، چرا سخن نمی گوئید؛ عبادت به زیادی نماز و روزه نیست فقط و فقط به تفکّر در امر خداست.)
در اینجا ذکر این نکته لازم است که احتمال تداخل دو روایت در کتاب فقه الرضا وجود دارد، چراکه در کتاب های روایی دیگر، فراز نخستین که مشتمل بر سوال از معنای روایت نبوی و پرسش از سرزمین های خراب است، به صورت روایت مستقل و از امام صادق(ع) نقل شده است[3]
امّا در هر صورت می توان روایت را با هر کدام از معانی «امر»، تبیین کرد.
اگر گفتیم «امر الله»، به معنای «کار خدا» است، روایت چنین معنی می دهد که، آدمی برای اینکه عبادت کاملی داشته باشد هم باید خدا را بشناسد و هم نسبت خود را با خدا بداند. آدمی تا به این درجه از شناخت دست نیابد که خود را در مقابل عظمت الهی «هیچ» به حساب آورد، به کمال عبادت، رهنمون نمی شود، به همین جهت انسان باید در سرگذشت پیشینیان که همانند ما بودند، درنگرد، آنها را که از قدرت و شوکت برخوردار بودند، ببیند. چه عظمت ها که امروزه پوچ شده است و چه هیمنه ها که هیمه آتش گردیده است. انسان کوچک تر از آن است که در مقابل خدا برای خویش استقلالی تصویر کند و حتی اگر نبود آنکه آدمی را مجاز دانسته اند که با حضرت حق سخن بگوید و همانند پدر او را یاد کند،[4] همین قدر از تخاطب هم ممکن نبود. پس آدمی با تفکّر در جهان هستی، به کوچکی خویش و زوال عالم ماده و عظمت خالق آن پی می برد و در می یابد که تنها راه نجات برای او «استغراق در رحمت الهی» است و این ممکن نیست جز با خضوع بیشتر و خشوع فزون تر که همان عبادت و بندگی است.
پس درک اینکه «ما هیچ هستیم» همه هویت عبادت است و این جز با تفکّر در امر خدا حاصل نمی شود. حضرت امام در این باره می فرمایند: «خداوندا ما هیچ ایم، هیچ! هر چه هست از تو و به سوی توست، ما به قدرت مطلق تو امیدواریم و از تو استمداد می طلبیم، اگر تو با مایی، شکست و پیروزی را به پشیزی نمی شناسیم»[5]
خداوندا، ما بندگان ضعیف هستیم، ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم، ما هیچیم و هر چه هست تویی، ما اگر چنانچه خلاف می کنیم، نادانیم، تو بر ما ببخش، تو ما را به این ماه رمضان وارد کن به طوری که با رضای تو وارد بشویم در او. خدایا تو ما را لیاقت ده که در این مهمانی که از ما کردی، به طور شایسته وارد بشویم.»[6]
در اینجا مناسب است به آیه 12 سوره طلاق هم اشاره کنیم که می فرماید:
«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا.»
ترجمه: (خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید فرمان [خدا] در میان آنها فرود مى آید تا بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست و به راستى دانش وى هر چیزى را در بر گرفته است.)
پس همه جهان برای آن خلق شده است که ما بدانیم خدا بر همه چیز تواناست و ما «هیچ» هستیم.
این بخش را با توضحی درباره روایت فقه الرضا به پایان می بریم، در فراز نخستین این روایت، حضرت از همه می خواهند که بر خرابه ها بگذرند و دو سوال را مطرح کنند، یکی از اینکه سازندگان شما چه کسانی هستند؟ و دیگر اینکه چرا پاسخ نمی دهید؟
سوال اوّل این هشدار را به آدمی می دهد که بداند «روزی ما هم می رویم» و آنچه به آن دل بسته ایم را رها کرده و تن به خاک می سپاریم، چنانکه می فرماید: «کفَی بِالْمَوْتِ وَاعِظا»[7] مرگ برای مردم بهترین پند دهنده است، همین یک پند برای اینکه آدمی به راه راست هدایت شود کافی است.
امّا سوال دوم مطلبی دیگر را همراه دارد و به ما میگوید این عالم ماده، بی جان است، نمی تواند سخن بگوید و بی ارزش تر از آن است که به آن طمع بندید و آن را وجهه همت خویش قرار دهید، این ها نباید آمال و آروزی ما باشد. اگر امروز پا برجاست، روزی فرو می افتد و خرابه می شود. پس دوستی آن را از دل بیرون کنید، چنانکه از امام صادق(ع) روایت است که: «دوستی دنیا، سرمنشأ هر گناهی است»[8] پس دنیا را مزرعه آخرت بدانیم و بس.[9]
فردا درباره احتمال دوّم معنای «تفکّر در امر خدا» سخن می گوئیم.
[1]. کلینى، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص55./ تحف العقول، ص442 و488 [که البته تحف العقول دو بار این حدیث را نقل کرده است و یک بار آن را به امام رضا(ع) و یک بار به امام هادی(ع) نسبت داده است.)
[2]. فقه الرضا؛ ص380.
[3]. محاسن/ برقی، ج1، ص26.
[4]. بقره/200
[5]. صحیفه امام، ج19، ص145.
[6]. صحیفه امام، ج18، ص481.
[7]. کافی، ج2، ص85.
[8]. کافی، ج2، ص315.
[9]. میزان الحکمه، ج4، ص1690.