حجت الاسلام و المسلمین حسین مستوفی(مسئول گروه معارف مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی) در مجموعه یادداشت هایی به شرح دعای چهل و چهار صحیفه سجادیه پرداخته است؛ که در طول ماه مبارک رمضان به تدریج منتشر خواهد شد.
پایگاه خبری جماران: در ادامه بخش اول مجموعه یادداشت های شرح دعای چهل و چهار صحیفه سجادیه را می خوانید:
سخن از دعای چهل و چهارم «صحیفه سجادیه» است، دعای ورود به شهر رمضان که پیش از آن رؤیت هلال و پس از آن نیز دعای وداع ماه رمضان آمده است.
خود ماه رمضان و کلمه «رمضان» نخست، از جهت معنای لغوی و دیگر یکی وجه نامگذاری این ماه در کتاب مورد بحث قرار گرفته است.
ریشه لغوی رمضان از «رَمَضَ»، به معنای تیزی چیزی است. این تیزی یا از گرمای شدید یا چیز دیگر به وجود آمده است، مثل تیزی آهن. لذا به زمینی که بر اثر حرارت خورشید گرم شده است «رمضاء» گفته شده است.
«رَمِضَ یومنا رمضاً» یعنی روزی که گرمای آن شدید شد. کلمه «رمضان» مصدر است، مثل حَیَوان و جَوَلان، که با ریشه رمض به معنای گرم شدن معنی می شود. از نظر ادبی هم غیر منصرف است.[1] با توجه به این ریشه دو نظر وجود دارد که این ماه را «رمضان» نامیده اند.
یک نظر این است که وقتی اعراب ماه های سال را اسم گذاری می کردند، ماه رمضان مصادف شده بود با گرمای هوا. بنابراین نظر، نامگذاری ماه رمضان، توسط اعراب جاهلی انجام شده است و تنها به جهت تناسب نامگذاری، با گرمای هوا، موجب شده اسم رمضان را روی این ماه بگذارند. چون ماه های قمری گردش دارد.[2]
اما برخی دیگر این نامگذاری را با روزه مربوط دانسته اند و گفته اند که چون وقتی کسی روزه می گیرد، به خاطر روزه و تشنگی ناشی از آن، درونش حرارت و گرما پیدا می کند، این حرارت درونی و باطنی که بر اثر روزه به وجود می آید موجب شده است که اسم این ایام را «رمضان»[3] بگذارند. پس وجه آن ارتباط بین ماه رمضان و روزه است در صورتی که ماه رمضان و روزه را همراه بدانیم، نام رمضان، از روزه(صوم) تأثیر گرفته است. برخی به این نظر اشکال کرده اند که روزه در اسلام واجب شده است و اسم های ماه ها، قبل از اسلام در فرهنگ عرب وجود داشته است.
اینجا باید به نکته ای اشاره شود که جای درنگ و تأمل دارد، آیا زبانی که انسان ها با آن سخن می گویند جعل شده توسط انسان هاست و انسان ها آن را به وجود آورده اند؟ یا ریشه آن الهام شده از خداوند تبارک و تعالی است؟ و به عبارت دیگر خداوند به بشر قدرت داده و او با قدرتی که خدا به او ارزانی داشته، برای خود زبان ایجاد کرده است و در نهایت باید گفت زبان ساخته و پرداخته خود انسان است؟ یا نه، خود زبان و چگونگی سخن گفتن و جعل کلمات و لغات توسط الهام الهی به انبیاء یا مانند انبیاء، به بشر داده شده است؟
برخی گفته اند در بین زبان ها، به ویژه زبان عربی، زبان، پدیده ای الهامی است و این زبان، زبانی نیست که به وسیله بشر جعل شده باشد، بلکه توسط خداوند تبارک و تعالی به حضرت اسماعیل(ع)، یا شخص دیگری الهام شده است و از آنجا نشأت و برخی زبان های دیگر نیز چنین است. البته بعد در طول تاریخ، گسترش یافته ولی اصل آن مبنای الهی دارد. اگر به این نظر معتقد باشیم و زبان را الهام الهی بدانیم بین نامگذاری ماه رمضان و روزه هم باید ارتباط قائل باشیم نه اینکه معتقد باشیم اصلاً بین این نامگذاری و روزه ارتباطی وجود ندارد.
در اینجا مطلب دیگری است، برخی گفته اند رمضان مشتق نیست، و از اسم خدا گرفته شده است.[4] در روایات اهل سنت و در روایات شیعه نیز آمده است که رمضان از اسمای خداوند تبارک و تعالی است.
در کتاب کافی، از امام باقر (ع) روایت شده است که راوی می گوید: « فذکرنا رمضان فقال «علیه السلام»: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان، و لا جاء رمضان فإنَّ رمضان اسمٌ من أسماء الله عزّوجلّ، لا یجیءُ و لا یذهب، و إنَّما یجیء ویذهب الزائل، و لکن قولوا شهر رمضان، فإنّ الشهرُ مضافٌ إلی الاسم، والاسمُ اسمُ الله، و هوَ الشهرُ الذی أنزلَ فیهِ القرآن»[5]
«رمضان را یاد کردیم [یعنی گفتیم رمضان]، حضرت فرمودند: نگویید این رمضان است، رمضان آمد، رمضان رفت، رمضان اسمی از اسمای خداست، خدا نمی آید و نمی رود، بگویید ماه رمضان که ماه اضافه شود به اسم، و اسم، اسم خداست و آن ماهی است که در آن قرآن نازل شده است.»
مثل اینکه ما اسم کسی را عبدالله می گذاریم، الله اسم خداست، یک مضاف برایش می آوریم و اسم شخص می گذاریم، اما بدون مضاف اسم شخص نمی گذاریم. حضرت می فرمایند رمضان، اسم خداست و این اسم خدا که رمضان هست بر این شهر قرار داده شده و لذا شما در مقام ذکر این ماه، رمضان تنها نگویید، و حتماً به «شهر رمضان» ذکر کنید.
روایات متعدد دیگری هم از ائمه اطهار(ع) وجود دارد که در آن به اینکه رمضان اسم خداست اشاره مستقیم نشده است ولی فرموده اند نگویید رمضان. از امام علی(ع) نقل شده است که فرمودند: «لا تقولوا رمضان ولکن قولوا شهر رضمان فإنکم لا تدرون ما رمضان».[6]
روایت دیگری از امام موسیبنجعفر(ع) و دیگر ائمه(ع) از امیرالؤمنین (علیهالسلام) نقل می کند:
«نگویید رمضان، شما نمی دانید رمضان چیست. هر که گفت رمضان و نگفت ماه رمضان، صدقه بدهد و روزه بگیرد به خاطر کفاره این سخنش. بگویید همانطور که خداوند فرموده: شهر رمضان، ماه رمضان».[7]
دو وجه در این روایت هست یکی اینکه رمضان اسم خداوند است و دیگر این که به خاطر احترام این ماه بگوییم شهر رمضان که این وجه دوم را سید بن طاووس در اقبال آورده است.
با توجه به این مسأله روشن می شود وجه تسمیه این ماه دقیق تر از این است که به خاطر حرارت نامگذاری شده باشد بلکه ارتباطی است بین ماه رمضان و خداوند تبارک و تعالی و شاید این شدت حرارت و گرما از جهت ظاهری نباشد بلکه از جهت باطن باشد. یعنی اینکه در این ماه حرارت ایمانی و توجه به خدا، حرارت ایمانی است که قوی می شود و چون چنین خصوصیتی وجود دارد این نام بر آن گذاشته شده است، این در صورتی است که نامگذاری ماه ها از جانب خداوند باشد.
برخی یک ریشه دیگری را نقل کرده اند و گفته اند، از «رَمیض» است و رَمیض عبارت از ابر و بارانی است که آخر تابستان و اول پائیز پدید می آید. چرا به این می گویند رَمیض؟ چون گرمای خورشید را از بین می برد و پاک می کند. روایتی هم از پیغمبر نقل کرده اند: «یغسل الابدان من الذنوب و الاثار» بدن ها را از گناهان و بیماری های گناه پاک می کند و ماه رمضان را از این جهت رمضان گفته اند؛ «انما سُمّی الرَمضان لأنّ الرَمضان یَرمِض الذُنوب» رمضان را رمضان نامیدند، چون گناهان را پاک می کند.[8]
این روایت می تواند تأیید کند، چه چیزی موجب پاک شدن گناهان می شود؟ همان توجه به خدا، همان عنایت حق تعالی، همان چیزی که باعث می شود در انسان حرارت ایمانی افزایش پیدا کند، همان باعث پاک شدن گناهان می شود، بنابراین رمضان حقیقتی است الهی، نامگذاری ای است الهی و وجه هم دارد، برای پاک شدن گناهان به ظاهر، که البته ریشه اش باطنی است که ایمان به خدا و افزایش مراتب آن را شامل می شود.
[1] معجم مقیاس اللغه، قاموس اللغه، لسان العرب و... ذیل کلمه «رمض».
[2] معجم مقیاس اللغه، جلد 2، صفحه 440؛ النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، جلد 2، صفحه 264.
[3] تاج العروس، جلد 10، صفحه 68.
[4] تاج العروس، جلد 10، صفحه 68.
[5] کافی، جلد 4، صفحه 70
[6] همان.
[7] نوادر، راوندی، صفحه 47؛ اقبال الاعمال؛ جلد 1، صفحه 29.
[8] ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، جلد 6، صفحه 11.