نام "انجمن حجتیه" از معدود نامهایی است که به طول کل نهضت وانقلاب و برقراری نظام؛ یعنی بیش از 50 سال است که مطرح است. اگر تا دیروز میگفتیم؛ "صدای پای انجمنی"ها میآید ولی باید اعتراف کنیم اکنون صدای ظهور و حضورشان در پشت تریبونها میآید! عجبا چه زود شعله قلم آتشین امام راحل درباره این گروه دارد به خاموشی می رود! که نوشت: «حواستان را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند». نه بعید است فرزندان فکری امام چنین اجازهای دهند.
طبیعی است که دوستان جوان از پیشینه این گروه بیاطلاع باشند، گزارشی مختصر را ملاحظه کنید: اینان گروهی هستند که در سال 1332 تاسیس شده و برای مبارزه با بهائیت شروع بکار کردند و ابتدا از میان گروه فرهیخته جامعه مانند فرهنگیان یار گیری نمود و بعدها در همه مراکز علمی و مذهبی ورود پیدا کردند و عمده تفکرات و تئوریهای خود را در مورد حضرت ولیعصر(ع) متمرکز نمودند. بعد از سخنرانی مهم امام و اشاره مستقیم به این گروه، اینان با کسب اجازه از رهبر فکریشان اقای شیخ محمود حلبی به کار خود در صورت ظاهری پایان دادند.
متن سخن امام (ره) در تیرماه 1362 این بوده: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ حضرت صاحب میآید معصیت را بردارد ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دستهبندیها را برای خاطر خدا اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید،.. برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.» صحیفه امام خمینی، جلد 17، صفحه 534
دربیانیه رسمی آوردند: «محرز شد که مخاطب امام، این انجمن میباشد؛ لذا موضوع توسط مسئولان انجمن به عرض موسسه و استادآقای حلبی رسید و فرمودند: در چنین حالتی وظیفه شرعی در ادامه فعالیت نیست. کلیه جلسهها و برنامهها باید تعطیل شود». اما این اعلام چیزی غیر از سیاسی بازی و خدعه نبود، چرا که همواره در فعالیت بودهاند البته با تابلویی دیگر! که در ذیل این مدعا را اثبات خواهیم نمود.
مهمترین خصوصیات فکری و رفتاری انجمن حجتیه
1) نگرشهای ارتجاعی و تحجر مآبانه به منابع دینی
در واقع "اخباری گری" یعنی صِرف توجه و اصرار به عمل به ظواهر روایات، بدون توجه به هر گونه اقتضاء زمانی و مکانی و یا مصالح امت اسلامی، از اصول مهم فکری آنها است. بعنوان نمونه؛ درست براساس همین گمان باطل، به خاطر یک حدیث غیر مستند که میفرماید؛ "هر قیامی قبل از قیام حضرت بقیهالله روا نیست"! و قلم بطلان بر دهها آیه قرآن و صدها حدیث درباب "امر به معروف و نهی از منکر" کشیدند!
از این رهگذرست که فقط خود را به ظاهر یک حدیث مناسب با عقایدشان پای بند میدانند، و هیچ کاری به قرآن و عقل ندارند و حتی به احادیث متفاوت دیگر هم، نظری نمیکنند! از روی همان تحجر؛ به شدت با "عرفان و فلسفه" مخالفند و بلکه بالاتر؛هر نظریه فقهی که متمرکز بر تاثیر عنصر زمان و مکان باشد، که گفتمان جدی امام خمینی بود، مخالفند و در برابر ابراز هر بروز و ظهوری غیر از اندیشه دگم خود "فریاد وا اسلاما" سر میدهند! ما نمونه این برخورد را در زمان امام راحل دیدیم که چگونه با فتوای حلیت بازی با شطرنج قیام کردند و چقدر نامهپراکنی نمودند! و امروز به طرز دیگر، با فتواهای دیگر و قوانین موضوعه دیگر! اگر میبینیم با هر نوآوری در صحنههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مانند؛مسائل دقیق و کارشناسانه پول و یا فضای مجازی و یا حضور زنان و یا هنر و فیلم و یا روابط و قرارهای بینالمللی و... مخالفت میکنند و انگ ضددینی به آن میچسبانند، دور از آن نگاههای متحجرانه نبود و نیست.
2) تغییرات تاکتیکی در امور اجتماعی و سیاسی
ابتداء فقط بنای مبارزه با بهائیت را داشتند، اما در دوره بعدی از ایشان هیچ عکس و العملی در این موضوع دیده نمیشود! و وقتی شناسنامه سیاسی این گروه را مورد دقت قرار میدهیم میبینیم؛امام در پیام به وزیر وقت کشور تصریح میکند که «اینان با شاه همکاری میکردند» در دوره ابتدای نهضت بر این گمان باطلاند که " مبارزه با شاه شیعه حرام است"
متاسفانه در رفتارشان با بیاعتنای به مبارزات نفس گیر مردم، شکنجههای رژیم گذشته در زندانها، فقط غصه کم رنگ شدن جشن نیمه شعبان را دارند! و بر خلاف نظر صریح و روشن امام بر عدم برقراری جشن نیمه شعبان، رسما اقدام میکنند و جشن به پا میکنند. در تاکتیک دیگر بعد از پیروزی انقلاب، وقتی که ملت شریف ایران مورد تجاوز صدام قرار گرفته، برای عدم ادامه دفاع مقدس و ختم جنگ، همه همت خود را بکار میگیرند و داعیه شان این است: «جواب این خونها را چه کسی میدهد»؟! و در برنامهای دیگر؛به بهانه برخی نارساییهای اقتصادی و یا برخی از تخلفات شرعی در گوشه و کنار کشور؛«حسرت زمان شاه را خورده و آرزوی آن روزها را میکنند!»
حضرت امام به صراحت از آن جهت که حکیم ژرف بین است، همه تاکتیکها و اهداف آنان که مورد رصدش بوده، تمام نیات سوء ایشان را بخوبی بر ملا کرد و فرمود: «دیروز حجتیهایها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند! ولایتیهای دیروز که در سکوت و تحجّر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریختهاند، در عمل پشت پیامبر و اهلبیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیش نبودهاست، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه رامیخورند!»
3) توجه وافر به مناسبات "قدرت"
به روز بودن در تناسبات با قدرت از روشهای مهم ایشان در کار فرهنگی و مدیریتی است. درست همین گزاره در اساسنامه شان آمده: «تبصره 1: موضوع و هدف انجمن، ثابت و تا زمان ظهور حضرت بقیهالله امام زمان «ارواحنا فداه» لایتغیر خواهد بود، اما برنامههای آن با توجه به شرایط زمان و نیاز جامعه، میتواند براساس حفظ هدف ملی و رعایت مقررات این اساسنامه تغییر و یا تعمیم شود.»
امام راحل که از برنامه و اهداف آنان مطلع است، در دستوری به جناب آقای ناطق وزیر وقت کشور فرمود: «به آنها پست کلیدی ندهید، خطرناکند». و البته اینان ساکت ننشسته و در دورهای دیگر؛ بشکل مرموزی وارد عرصه سیاست شدند و با نزدیک شدن به برخی از بزرگان، توانستند به استراتژی خود جامه عمل بپوشانند!
اینان در عین اینکه دلخوشی از امام نداشتند، اما با نزدیک شدن به برخی از عناصر انقلابی و خصوصا بعضی از اعضاء شورای نگهبان وقت، از روزنههای بسیار ناشناختهای بر صاحبان تصمیم در کشور نفوذ پیدا میکردند!
ریشه برخی از عتابهای حضرت امام در دهه شصت را باید در این نقطه جستجوکرد. و امروز برای آنان که اینان را میشناسند و نهیبهای امام را در موردشان را شنیده اند؛ ناشناخته نیست که میبینند؛ عناصر شناخته شده انجمن حجتیه که "قاعدین" دیروز بودند، امروز با دست یابی به بودجههای کلان دولتی؛بلندگودار و حامی چند آتشه از ولایت و ارزشها شدهاند و برای مانند برجام و یا دیگر قراردادهای بینالمللی کنوانسیونی که تایید و تشخیص و تصویب آن به عهده مراکز تقنینی است و نه ایشان؛ سخنرانی میکنند و سر و صدا به راه میاندازند و برخی از جوانان پاک و خوش نیت که دهه شصت امام خمینی را ندیده اند، ناخداگاه متوجه اینان میشوند!
نشانی برخی از تفرقهها بین نیروهای وفادار انقلاب اعم از اصولگرا و یا اصلاح طلب را باید در یکی از عبارات امام راحل جستجو کرد، آنجا که در ادامه به آقای ناطق فرمود: «وقتی آمدند بین شما تفرقه ایجاد میکنندو برادران را به جان هم میاندازند، آنها کار دیگری دارند، دنبال مسئله دیگری هستند».
کلام آخر، همان کلام جاودانه امام راحل است که از آنان به مار خوش خط وخال یاد کرد که هرگز خاموش نیستند: «روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند... لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند.»