پایگاه خبری جماران، "فاطمیین" کلمه ای است که اولین بار توسط پیامبر(ص) مطرح گردید. روایت ذیل که متضمن این واژه است را ملاحظه کنید تا به بررسی این کلمه بنشینیم؛
تفسیر فرات کوفی/۴۴۵:
《...ثمّ یقول جبرئیل علیه السّلام: یا فاطمة، سلی حاجتک. فتقولین: یا ربّ! شیعتی. فیقول اللّه عزّ و جلّ: قد غفرت لهم. فتقولین: یا ربّ! شیعة ولدی. فیقول اللّه: قد غفرت لهم. فتقولین: یا ربّ! شیعة شیعتی. فیقول اللّه: انطلقی فمن اعتصم بک فهو معک فی الجنّة. فعند ذلک یودّ الخلائق أنّهم کانوا فاطمیّین...
ترجمه ؛ .... جبرئیل عرض مى کند: اى فاطمه، هر چه مى خواهى از خداى خویش طلب کن. فاطمه عرض مى کند: خدایا، شیعیان مرا دریاب. خطاب مى رسد: همه ى شیعیان تو را آمرزیدم. عرضه مى دارد: پروردگارا، شیعه ى فرزندانم را نیز نجات بده. ندا مى آید: همه ى آنان را بخشیدم؛ یا فاطمه، اینک در میان اهل محشر برو و هر کسى که به تو پناهنده شود، همراه تو به بهشت وارد خواهد شد. در آن هنگام همه ى مردم آرزو مى کنند که اى کاش ما نیز "فاطمى" بودیم》.
اصطلاح "فاطمی" که در این روایت آمده در حالی است که ما چنین اصطلاح حدیثی را درباره دیگر امامان نیافته ایم؛ مثلا در حدیث آمده باشد؛ علویین، حسینین و.... البته برای اشاره به شیعیان امام علی(ع) تعبیر "شیعةُ علی" یک اصطلاح حدیثی می باشد را در حدیث داریم.
بله فرقه ای بنام علویین که فرقه نصیریه باشد و در ترکیه و سوریه هستند، داریم ولی این غیر از اصطلاح حدیثی است.
واژه "فاطمیین"؛ تنها یک واژه نیست بلکه یک "اصطلاح حدیثی" است که در عصر رسول الله(ص) برای اولین بار استعمال شده است و مانند اصطلاح "محمدی" و یا "جعفری" ، ما را به یک "فرهنگ" سوق می دهد.
"فاطمیین" کسانی بوده، و هستند که در شعاع وجود حضرت فاطمه(س) جای گرفته و با دنیایی از "محبت و معرفت" نسبت به ایشان، مدافع و منعکس کننده شخصیت و سیره اش باشند.
نقطه مقابل فاطمی گروه یا افراد مقابل سبک و سیره حضرت زهرا(س) هستند. در واقع مخالفین تفکر امامت هستند که در سقیفه نمایان شدند. این نکته هم مفید است که بدانید تعبیر "این الفاطمیون؛ کجایند فاطمیون؟ " که از زبان مرثیه خوانان شنیده می شود، در هیچ حدیثی نیآمده و فقط در حدیث همان تعبیر "یودالخلائق انهم کانوا فاطمیین" داریم که در سطور بالا آمده و ترجمه شده است.
خاستگاه "فاطمیین" در "سنخیت" شان با آن بزرگوار(س) است. "فاطمیّ" کلمه ای است که همراه با "یاء نسبت" آمده است و قاعدتاً حاکی از منسوب بودن برخی از افراد به آن حضرت را دارد.
منسوبیت، در گرو "سنخیت" است، هر چقدر سنخیت با فردی افزون شود نسبت آدمی با او بیشتر خواهد شد. حرف اول در "سنخیت" به "محبت" باز می گردد و حرف آخر در آن به حقیقتی بنام "معرفت" برمی گردد.
اما "محبت"؛ با نگاه گذرا به فضائل حضرت فاطمه، مواجه می شویم با دسته ای از روایات که اشعار به فضلیت محبت به آن بزرگوار دارد. در آن روایات دو طایفه حدیث دیده می شود؛ روایاتی که اصل محبت داشتن به حضرت(س) را تحریص می کند، و طوائفی دیگر از روایات که متضمن فضائل و برکات اخرویِ محبت به حضرت(س) هستند.
نمونه روشن درباب محبت به ایشان این حدیث از پیامبر رحمت(ص) است؛
《مَنْ اَحَبَّ فاطِمَةَ ابْنَتِی فَهُوَ فِی الجَنَّةِ مَعی وَ مَنْ اَبْغَضَها فَهُوَ فِی النَّارِ یا سَلمانُ حُبُّ فاطِمَةَ یَنْفَعُ مِائَةً مِنَ المَواطِن اَیْسَرُ تِلْکَ المَواطِنِ المَوتُ والقَبْر و المیزانُ والصِّراطُ والُمحاسَبَةُ فَمَنْ رَضِیَتْ عَنْهُ اِبنتی رَضِیتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِیتُ عَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبتُ عَلَیْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ یا سلمانُ وَیلٌ لِمَن یَظْلِمُها وَ یَظْلِمُ بَعلَها وَ وَیلٌ لِمَن یَظْلِمُ ذُرِّیَّتَها..
رسول خدا به سلمان فرمود: ای سلمان! هر کس فاطمه دختر مرا دوست بدارد او با من در بهشت است و هر کس او را دشمن بدارد او در آتش است. ای سلمان! حبّ فاطمه در صد جایگاه از مواطن سود می دهد.》
نمونه ای از برکات محبت به فاطمه(س)
الباقر«ع»: والله یا جابِر إِنَّها ذلک الیَوم لَتَلْتَقِطُ شیعتَها و مُجِیِّها کَما یَلْتَقِطُ الطَّیْر الحَبَّ الجَیِّد مِنَ الحَبِّ الرَّدِی، فَإِذا صار شِیعتُها معها عِندَ بابِ الجنَّة یُلقِی اللَّهُ فِی قلوبِهم اَنْ یَلتَفِتُوا، فَاِذا اِلتَفَتُوا فَیقُول الله عزوجل: یا اِحبائِی ما اِلْتِفاتُکُمْ و قد شَفَّعْتُ فِیکُم فاطمةَ بنتَ حَبِیبِی؟ فَیَقُولُون: یا ربِّ! اَحْبَبْنا اَنْ یَعرِفَ قَدَرنا فِی مِثلِ هذا الیومِ. فیقولُ اللهُ:یا احِبَّائِی اِرْجِعُوا و انْظُرُوا مَنْ اَحَبَّکُم لِحُبِّ فاطِمةَ، اُنظُرُوا مَنْ اَطْعَمَکُم لِحُبِّ فاطِمَةَ، انظُرُوا مَنْ کَساکُمْ لِحبِّ فاطمةَ، انْظُرُوا مَنْ سَقاکُم شَرْبَةً فِی حُبِّ فاطمةَ، اُنظُرُوا مَنْ رَدَّ عَنکُمْ غِیبَةً فی حُبِّ فاطمةَ، خُذُوا بِیَدِهِ وَادْخُلُوهُ الجَنَّةَ.
امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند ای جابر! در روز قیامت حضرت فاطمه بسان پرنده ای که دانه خوب را از بد جدا می سازد، شیعیان و دوستداران خود را برگرفته نجات می دهد. هنگامی که شیعیانش با آن حضرت نزدیک در بهشت می رسند خداوند در دل آنان می افکند که برگردید و بنگرید! همین که برگشته توجه می کنند، خدای متعال می فرماید: ای دوستان من! چرا برگشته اید؟ با این که من در بین شما دختر حبیبم را به شفاعت پذیرفته ام؟ می گویند: پروردگارا! دوست داریم که قدر و منزلت ما در چنین روزی شناخته شود.
خداوند متعال می فرماید: برگردید و ببینید چه کسی شما را به خاطر دوستی فاطمه دوست داشته است. ببینید چه کسی شما را به خاطر محبت فاطمه اطعام کرده است، بنگرید چه کسی شما را به خاطر دوستی فاطمه لباس پوشانده است، بنگرید چه کسی به خاطر دوستی فاطمه یک بار شما را سیراب کرده است، بنگرید چه کسی غیبتی را از شما به خاطر دوستی فاطمه برگردانده است، دستش را گرفته او را داخل بهشت کنید!》(بحار۲۱۶/۲۷)
مهم این است که "محبت" می تواند آغازگر سنخیت و همگونی با "محبوب" شود. اگر محبت فاطمه(س) در دل انسان رسوخ پیدا کند، بهترین انگیزه برای انجام کاری خواهد شد که مورد علاقه اوست، چرا که هنگامی که انسان کسی را دوست داشته باشد به طور طبیعی علاقهمند است کاری انجام دهد که او دوست دارد.
اما معرفت
بلندای شخصیت ملکوتی حضرت زهرا(س) را در این جمله واضح و مستحکم رسول خدا(ص) باید یافت؛ که پیامبر، دخترگرام خود به عنوان برترین زن از نظر سیادت در مجموع خلقت معرفی نمود، و پاره ای وجود خود و نور دیده خود و میوه قلبش و همه جانش معرفی نمود؛
《و أمّا ابنتی فاطمة فإنّها سیّدة نساء العالمین من الأوّلین و الآخرین، و هی بضعة منّی، و هی نور عینی، و هی ثمرة فؤادی، و هی روحی الّتی بین جنبیّ، و هی الحوراء الإنسیّة. متى قامت فی محرابها بین یدی ربّها (جلّ جلاله) زهر نورها لملائکة السماوات کما یزهر نور الکواکب لأهل الأرض》.[ امالی صدوق]
بدون ذره ای تردید؛ شخصیتی می تواند چنین جایگاهی در نزد سرور کائنات(ص) داشته باشد که از گوهر بی بدیل "عصمت" بهرمند باشد.
عصمت
نزاهت و پاکی از هر از آلودگی اعتقادی، اخلاقی و رفتاری در تمام مراتب ظاهری و باطنی نشان از "عصمت" است.
دقت دیگردرمعنای عصمت برای شناخت بلندای مقام عصمت که بالاترین و کامل ترین مراتب عصمت را بتواند در بر بگیرد ، این حدیث را ملاحظه فرمایید؛
شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار/۱۳۲ نقل نموده که امام صادق عصمت به "مبرابودن نفس ازتمام محرمات الهیه معنا فرمودند که دوری از همه مظاهر غیرخدائی را است؛ قَالَ الصادق(ع): اَلْمَعْصُومُ هُوَ اَلْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اَللَّه.وَقَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى:وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّٰهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ .(آل عمران۱۰۱).
در واقع "معصوم" از همه عالَم منقطع بوده و به خدامتصل است؛ "یمنتع بالله عمن سواه"(مجمع البیان۴۸۷/۲)
تبیین عصمت کبرای زهرا(س)
حضرت فاطمه(س) صاحب مقام "عصمت کبری" است و در اینجاست که هرکسی؛ هرچقدر به عصمت نزدیکتر باشد، سنخیت بیشتری با آن حضرت خواهد داست و در نتیجه عنوان "فاطمیین" بیشتر بر او صادق خواهد بود.
جامع ترین دلیلی که عصمت آن حضرت را در زوایای مختلف دنیوی و اُخروی تثبت می نماید این بیان پیامبر(ص) است که صدوق در امالی به روایت ابن عباس نقل نموده:
《دخترم فاطمه سیادت بر زنان عالَم دارد و پاره وجودم و نور چشمم و میوه قلبم و همه ی جانم عزیزم است، او وقتی در حال عبادت است آسمانیان را روشن می کند. - و أمّا ابنتی فاطمة فإنّها سیّدة نساء العالمین من الأوّلین و الآخرین، و هی بضعة منّی، و هی نور عینی، و هی ثمرة فؤادی، و هی روحی الّتی بین جنبیّ، و هی الحوراء الإنسیّة. متى قامت فی محرابها بین یدی ربّها (جلّ جلاله) زهر نورها لملائکة السماوات کما یزهر نور الکواکب لأهل الأرض》.
این محبت والا، و تعریف و تمجید عجیب، یک امر عادی نیست و سر احساسات از پیامبر (ص) صادر نشده بلکه واقعا دارای یک خاستگاه ملکوتی است و شاهدش روایتی است که شیعه و سنی در عظمت حضرت زهرا نقل کرده اند که پیامبر(ص) فرمود:
《رضایت و غضب فاطمه، ملاک است رضایت و غضب خداست - «إن الله یغضب لغضب فاطمة ویرضى لرضاها.》
به برهان قطعی عقل؛ محال است که انسانی به مرتبه عصمت و پاکی از غیر خدا نرسیده باشد و معیار و ملاک رضایت و غضب الهی شود.
هماهنگی فاطمیین با حضرت فاطمه در برخی از مراتب عصمت
صد البته عصمت با این اوجِ محیر العقولش نصیب ما نیست، اما بدون تردید مراتب پایین عصمت را ما می توانیم در خویشتن با پرهیز از گناه ترسیم کنیم و به وجود نورانی حضرت(س) تقرب و تشبّه پیدا کنیم.
این روایت که شیخ صدوق در کتاب الخصال آورده را نظر نمایید؛
《امام صادق (ع): قال ابلیس: خمسة لیس لی فیهن حیلة وسائر الناس فی قبضتی: من اعتصم بالله عن نیة صادقة واتکل علیه فی جمیع أموره و من کثر تسبیحه فی لیله ونهاره ومن رضی لاخیه جمیع اموره ومن کثر تسبیحه فی لیله ونهاره ومن رضی لاخیه المومن بما یرضاه لنفسه ومن لم یجزع علی المصیبة حین تصیبه ومن رضی بما قسم الله له ولم یهتم لرزقه؛
شیطان گفت: پنج نفرند که هیچ راهی به آنها ندارم اما دیگر مردم در مشت من هستند:
۱-هر کس با نیت درست به خدا پناه ببرد و در همه کارهایش بر او توکل کند،
۲-کسی که شب و روز بسیار تسبیح خدا گوید،
۳-کسی که برای برادر مومنش آن پسندید که برای خود می پسندد،
۴-کسی که هر گاه مصیبتی به او می رسد، بی تابی نمی کند،
۵-و هر کس که به آنچه خداوند قسمتش کرده، خرسند است و غم روزیش را نمی خورد》.
اوج هماهنگی بیشتر ...
محبت و معرفت وقتی اوج پیدا می کند که سخن از مراتب بالاتری برای هماهنگی "فاطمیین" با حضرت فاطمه مطرح شود ، و آن تطبیق با آن سیره آن حضرت درهمه ابعاد اجتماعی و سیاسی می باشد.
برترین الگو در این زاویه؛ هماهنگی با خطبه حضرت زهرا(س) است.
الف ـ از سطح جامعه شناخت صحیح داشته باشیم ؛
مدینه در ظاهر دارای محبت و ارادت به پیامبر (ص) بود اما تحلیل حضرت فاطمه(س) از سطح جامعه؛ «نفاق» و «ضعف دینداری» است:
«قد ظهر فیکم حسیکة النفاق...قد سمل جلباب الدین...»
ب ـ زیر پوست جامعه را نیز خوب بشناسیم ؛
حضرت زهرا(س) آنچرا مخفی بود و زیر پوست جامعه نهان بود، بخوبی شناسائی، و معرفی فرمود.
مثل بی خیالی نسبت به سوابق مثبت افراد شاخص ؛
«کلما اوقدوا ناراً محرب اطفأها او نجم قرن الشیطان او فغرت فاغرة من المشرکین قذف اخاه فی لهواتها فلا ینکفئ حتی یطأ صماخها باخمصة ...»
در این عبارات آن حضرت (س) سوابق نورانی امام علی(ع) را به صورت جدی بیان می کند و مردم را نسبت به سکوتشان مورد سؤال قرار داده.
و یا مثل اینکه مردم خواهانِ رهائی از قید و بند احکام و عقائد اسلام هستند: «نجوتم من الضیق بالسعة فمججتم ما وعیتم ...»
فاطمه زهرا(س) با توجه به این دو برداشت درست از جامعه خود، در سیره سیاسی اجتماعی خود سه کار مهم انجام داد که همو، الگوی "فاطمیین" تا قیامت خواهد بود :
اولاً ؛ سکوت نکرد و طرح دعوا از حاکم در محکمه ای کرد که قاضی او "رب العالمین" بود و شاهد آن همه مسلمین حاضر در مسجد، بودند .
ثانیاً ؛ بر اساس قرآن و سنت پیامبر(ص) ضعف های حاکمیت اسلامی و مردم را طرح نمود وآن را بازگشت به جاهلیت معرفی کرد.
ثالثاً ؛ طرح دعوا و یا نقد خود را به گونه ای مدیریت کرد که ؛ تاریخ سه رویکرد او را به روشنی بیابد :
اول ) مخالفت وسلب مشروعیت ازحاکمیت
دوم ) اتمام حجت بر همگان
سوم ) حفظ امنیتِ دینی و امنیتِ اجتماعی شهروندان جامعه .
این سه بخش را شما در جملات ذیل که از فرمایشات حضرت زهرا است می یابید:
در مورد رویکرد اول) فرمودمد: از شما "دو نفر" ناراحتم و در هر نماز نفرین تان خواهم کرد ؛ «فانّى اشهد الله و ملائکته أنکما اسخطتمانى و ما أرضیتمانى، و لئن لقیت النبى لأشکونکما الیه...و الله لادعونّ الله علیک عند کلّ صلوة اُصَلّیها».
و به حضرت امیر(ع) فرمودند: بر من نماز نخوانند و مرا شبانه دفن کن ؛ « اُوصِیکَ اَنْ لا یشْهَدَ اَحَدٌ جِنازَتِی مِنْ هؤلاءِ الَّذینَ ظَلَمونِی وَ اَخَذوا حَقِّی فَاِنَّهُمْ عَدُوِّی.. وَلا تَتْرُکْ اَنْ یصَلِّی عَلَیَّ اَحَدٌ مِنْهُمْ وَلا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَادْفِنِّی فِیاللَّیل..»
در مورد رویکرد دوم ) به زنان مدینه فرمودند: "تظلم من به سوی شما نه برای یاری خواستن از شماست ، بلکه حکایت از سینه پر سوزم ونیز ؛ اتمام حجت برشماست؛ «نفثه الغیظ و خور القنا و بثة الصدر و تقدمة الحجة...»
در مورد رویکرد سوم ) راه خود و اهل بیتش را نیز ، معرفی نمود که؛ صبر است و صبر. «نصبر منکم علی حزّ المدی» .