تاکید مکرر بر ویژگی "شجاعت رهبری نظام" نمی توانست از نیازی تاریخی بی تاثیر بوده باشد؛خصوصا در جنگ های دوران قاجاریه که ضعف فرماندهی و چشم داشت آنان به نیروی خارجی دیگری برای مقابله با نیروی خارجی مهاجم،ثمری جز شکست و جداشدن پاره ای از خاک مملکت نداشت.از جنگ های ایران و روسیه تا پیش از جنگ هشت ساله ایران و عراق ،سیاست های دفاعی ایران از سه متغیر کلیدی "ایدئولوژی حرکت ساز، اعلام دفاع عمومی با تکیه بر ایدئولوژی و جنگ دیپلماتیک" بهره و استفاده چندانی برده نشده بود.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی در دو اصل جداگانه(و نیز در دو فصل جداگانه) در شرح ویژگی های ولایت امر و امامت امت(اصل پنجم)به صفت "شجاع" اشاره شده:« در زمان غیبت حضرت ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است»و ذیل ویژگی های رهبری نظام(اصل 109)نیز مجددا همین صفت تکرار شده است:« بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.»
تاکید مکرر بر ویژگی "شجاعت رهبری نظام" نمی توانست از نیازی تاریخی بی تاثیر بوده باشد؛خصوصا در جنگ های دوران قاجاریه که ضعف فرماندهی و چشم داشت آنان به نیروی خارجی دیگری برای مقابله با نیروی خارجی مهاجم،ثمری جز شکست و جداشدن پاره ای از خاک مملکت نداشت.از جنگ های معاصر تا پیش از جنگ هشت ساله ایران و عراق ،سیاست های دفاعی ایران از سه متغیر کلیدی "ایدئولوژی حرکت ساز، اعلام دفاع عمومی با تکیه بر ایدئولوژی و جنگ دیپلماتیک" بهره و استفاده چندانی برده نشده بود.
به عقیده کلاوزویتس نظریه پرداز جنگ،«رهبری سیاسی، برای تأمین اهداف نهایی، با بکارگیری صحیح نیروهای نظامی و بکارگیری ایدئولوژی کارا و تأثیرگذار و استراتژی کلی و جزئی، ابتدا جنگ را غیر لازم کرده و در صورت وقوع، به بهترین نحو هدایت و کنترل می نماید. اصول صحیح جنگ، توسط رهبری خردمند قابل پیاده شدن است و اگر شرایط به نحوی باشد که نیروی منظم کشور نتواند از عهده دفاع برآید،این رهبری سیاسی است که باید با اتکا به مردم، نوع دیگری از جنگ را سازماندهی کند. جنگی که به جنگ مردمی معروف است و در آن برابری نیروها و تجهیزات مدنظر نیست.»جنگ تحمیلی هشت ساله به لحاظ کاربرد سه متغیر سیاست های دفاعی و نیز فرماندهی هوشمندانه و شجاعانه آن و دفاع همگانی مردمی با تکیه بر ایدئولوژی و عدم اتکا بر نیروی خارجی دیگر برای دفع خطر،اولین نمونه از دفاعی امروزی بود.
در جنگ های ایران و روسیه،آنچه تجربه شد و شکست آفرید،تکیه بر نیروهای خارجی بود. دربار ایران در این جنگ ها چشم یاری به فرانسه و انگلیس دوخته بود. در سال های نخست جنگ، به پیشنهاد عباس میرزا ولیعهد، اتحاد با فرانسه واقع شد. بر اثر ضعف دیپلماسی ایران، معاهده بین ایران و فرانسه معروف به "فین کنشتاین" ، به نفع ایران تنظیم نشد و فتحعلی شاه، بی خبرتر از مذاکره کنندگانش، بدون توجه به مفاد معاهده، آن را امضاء کرد.با تکرار بی تدبیری ها،شاه قاجار ناامید از فرانسه به انگلیس روی آورد؛ اما انگلیس نیز همچون فرانسه در سال 1227، با روسیه از در صلح وارد شد و با دستور احضار افسران انگلیسی، سفیر این کشور شاه ایران را تحت فشار قرار داد تا صلح با روسیه را بپذیرد.
آنچه در جنگ ایران و عراق تجربه شد و موفقیت آمیز بود،این بود که ایران نه بر روی طرف خارجی حساب باز کرد و نه هدایت و تصمیم به پایان جنگ بر اثر توصیه های خارجی بود،چنانچه امام خمینی دو روز پس از پذیرش قطعنامه 598 فرمودند:«نکته ای که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه،فقط مسوولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفته اند و کسی و کشوری،در این امر مداخله نداشته است.»
صحیفه امام ،ج 21،ص95
***
این فقط هدایت جنگ نبود که ایران توانست با بهره گیری از تدابیر دفاعی کارآمد از دست یازی متجاوز به وجبی از خاک کشور جلوگیری کند،بلکه تدبیر در پایان جنگ و پذیرش آتش بس نیز در نوع خود تجربه ای موفق بود.نخستین وجه پذیرش قطعنامه 598 پس از یکسال از تصویب آن در شورای امنیت،ارجاع به عقل جمعی و تصمیم بر اساس مصلحت نظام و مملکت بود.امام خمینی رهبری مورد قبول عام و خاص بود ولی این ویژگی ایشان را از مراجعه به افکار عمومی(رفراندوم قانون اساسی) و عقل جمعی(مراجعه به نظرات کارشناسان و مسوولین نظام)بر حذر نداشت.چنانکه سردار سرلشکر غلامعلی رشید، از فرماندهان نامآشنای سپاه پاسداران روایت می کند،موافقت امام با پذیرش قطعنامه 598 بر پایه تحلیل های نهادهای مسوول و نظرات کارشناسان بود:« ما پس از عملیات مذکور به آقای هاشمی و حتی مقام معظم رهبری به عنوان رئیس جمهور وقت و رئیس شورای عالی دفاع گفتیم که با این هزینهای که نظام جمهوری اسلامی و دولت آقای مهندس موسوی پای جنگ هزینه میکند، قادر به پایان جنگ و یا همان هدفی که خود آقای هاشمی به صراحت تاکید میکرد یعنی "انجام یک عملیات سرنوشت ساز و گرفتن امتیاز برای پایان جنگ" نیستیم...
آقای هاشمی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا به فرماندهان سپاه یعنی آقای محسن رضایی و سایر فرماندهان گفت که من فرمانده کل قوا هستم و هر آنچه که میخواهید برای انجام یک عملیات سرنوشت ساز، روی کاغذ بیاورید که آقای رضایی در آن نامه امکانات لازم برای شکست دشمن را مینویسد... البته آقای هاشمی یک نامه از رئیس برنامه و بودجه دولت آقای میر حسین موسوی نیز دریافت میکند که وضعیت بد اقتصاد کشور در آن نامه تشریح میشود و یک نامه از بخش فرهنگی و نامهای دیگر در مورد تحلیل سیاسی از مراکز سیاسی کشور میگیرد و با یک دسته تحلیل سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خدمت امام میرسد که هر 4 تحلیل میگویند ادامه جنگ با این وضع سخت است. البته نظامیان و خصوصاً فرماندهان سپاه معتقد بودیم که آنقدر ظرفیت در درون ملت ایران و دولت حاکم وجود دارد که ما قادریم «جنگ جنگ تا پیروزی» را تحقق بخشیم... امام خمینی(ره) پس از دیدن این 4 تحلیل به پذیرش قطعنامه اشاره مینمایند و میگویند حال که مسئولین فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و نظامی و از جمله فرمانده کل سپاه که یکی از معدود فرماندهانی است که قائل به ادامه جنگ است این را میگویند؛ من قطعنامه را
میپذیرم.»
***
رجوع به عقل جمعی نافی این نبود که فرمانده کل قوا مسوولیت این تصمیم را ولو آنکه به نوشیدن جام زهر تعبیر و تاکید کنند "قبول قطعنامه که حقیقتا مساله بسیار تلخ و ناگواری برای همه،خصوصا برای من بود"(1)،به گردن کس دیگری بیاندازند. حتی هاشمی رفسنجانی،جانشین فرمانده کل قوا به امام پیشنهاد می دهد،خود او پذیرش قطعنامه را اعلام کند و سپس محاکمه شود،اما امام خود مسوولیت این تصمیم را بر عهده گرفتند؛به روایت هاشمی رفسنجانی:«پس از مکتوب کردن نیازهای جنگ توسط آقای رضایی من و 5 نفر دیگر تاکید کردیم که با شرایط فعلی تامین نیازهای کشور و جنگ قابل تحقق نیست و باید قطعنامه را بپذیریم که امام این موضوع را پذیرفتند. البته در ابتدا برای امام سخت بود که قطعنامه را بپذیرد و گزارشهایی که به ایشان میرسید نیز واقعگرایانه اما کمی امیدوارکنندهتر بود و در آن زمان امام یک جملهای گفتند که من تا به حال آن را جایی نگفتهام و اکنون نیز نمیگویم. من به امام پیشنهاد کردم که شخصا پذیرش قطعنامه را اعلام کنم و سپس شما من را محاکمه کنید که امام گفتند این حالت قابل اجرا نیست. در آن دوران من دیگر مطمئن بودم که نباید جنگ را ادامه دهیم و به امام
نیز گفتم که با وجود این همه کشته، اسیر، ویرانی و بدهی برای صدام او بعد از جنگ مشکلات زیادی پیدا خواهد کرد که امام نیز گفتند همه مسئولین و شخصیتهای مهم کشور را دعوت کرده و آنها را در مورد پذیرش آتشبس توجیه کنید. آیتالله خامنهای از همه افراد فوقالذکر دعوت کردند، ولی حاج احمد آقا به ما خبر دادند که شخص امام با توجه به اهمیت موضوع میخواهند پذیرش قطعنامه را اعلام کنند و اگر کس دیگری آن را اعلام کند، اختلاف ایجاد میشود.»
***
در نامه امام به مسوولان لشکری و کشوری که سال 1385 از سوی هاشمی رفسنجانی منتشر شد،آمده است:«گفتم جلسهای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظب باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا میگویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل میشود.»این فراز از نامه،مهمترین تدبیر پایان جنگ است؛اطلاع به مردم و پرهیز از شعارهای تند و احساسی در تصمیم گیری های چنین خطیر.این بزرگترین درس پذیرش قطعنامه 598 است که امام پایه آن را گذاشت؛اینکه تصمیمات این چنینی نیازمند توضیح و توجیه به مردم است و هیچ حاکمی نمی تواند بدون همراهی مردم،آثار و تبعات چنین تصمیم های بزرگی را مدیرت کند.دوم اینکه به گاه واقع گرایی،جایی برای عمل بر مبنای احساسات نیست و شعور سیاسی مقدم است بر شعاری احساسی که می تواند پاک و خالص هم باشد.
تحقق شعارهای طی جنگ نیز با محک امکانات سنجیده می شود،چنانکه در نهایت غلبه "داشته ها" بر "خواسته ها" منطق پایان جنگ بود؛به روایت سردار غلامعلی رشید:«امام میفرمود "جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم"، رزمندگان میگفتند "جنگ جنگ تا پیروزی" و فرمانده عالی جنگ یعنی آقای هاشمی میگفتند"جنگ جنگ تا یک عملیات ولی یک عملیات سرنوشت ساز" و ایشان (هاشمی)میگفتند؛ من لحظهای که این مسئولیت(جانشینی فرمانده کل قوا) را پذیرفتم این موضوع را به امام در میان گذاشتم و در ملاقات با امام افکارم را برای ایشان تشریح کردم که امام تبسم کردند یعنی نه تائید کردند و نه رد کردند. ما به آقای هاشمی میگفتیم که بصره را با 100 هزار نیروی بسیجی و 150 گردان آفندی نمیتوان فتح کرد، بلکه باید 400 تا 500 هزار نفر را بسیج کرده و 400 تا 500 گردان را تشکیل دهیم و این ظرفیت در مردم و دولت ایران وجود دارد، چرا که مردم حاضر هستند برای حفظ انقلاب و نظام، جوانان خود را به سوی جبهههای نبرد بفرستند و حتی در این میان توپ و تانک و هواپیمای خارجی هم نمیخواهیم بلکه همین میزان امکاناتی که وزارت دفاع میتواند در اختیار ما قرار دهد، یعنی همین تفنگ و پوتین و کلاه و مهمات کفایت میکند و ما این بار نه از یک محور بلکه از 3 محور به سمت دشمن هجوم میبریم. در طرحی که برآورد کرده بودیم بصره را شش ماهه میگرفتیم و در شش ماه دوم میتوانستیم کرکوک را فتح کرده و شش ماهه سوم اگر مقامات تصمیم بگیرند به سمت بغداد حرکت کنیم ولی توان ما باید 3 یا 4 برابر شود و این توان در درون جمهوری اسلامی امکان پذیر است. اما مقامات ما معتقد بودند که ما هزینهای بیش از این نمیتوانیم صرف جنگ کنیم.بارها به ما جواب میدادند که شما با وضع موجود باید بجنگید و ما هم میگفتیم وضع موجود برای به پیروزی رساندن در یک عملیات سرنوشت ساز کافی نیست.»
***
بر این اساس،پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام،الگویی از تصمیم گیری های خطیر و سرنوشت ساز را در نظام جمهوری اسلامی تعبیه کرد که طی آن شاخص هایی از قبیل شجاعت رهبری(که خصلت ذاتی رهبر انقلاب و مصرح در قانون اساسی بود)همراه با تمسک به عقل جمعی و توجیه عمومی و نیز منطق گرایی به جای احساس گرایی بکار آمد و انقلاب اسلامی ضمن دفاعی مبتنی بر حفظ کیان ارضی،وارد دوره دیگری از حیات سیاسی خود شد.
1- صحیفه امام ج 21 ص 74