طبیعی است که کودکان در سنین پایین در فراگیری اکثر فعالیتهای مهارتی (و از جمله مهارتهای زبانی) سرعت عمل بیشتری دارند اما تعمیم این موضوع و رسیدن به این گزاره که آموزش زبان انگلیسی باید هر چه زودتر شروع شود موضوعیت علمی ندارد. دقت کنیم که کودکان ما زبان انگلیسی را نه به عنوان زبان مادری، بلکه به عنوان زبان خارجی میآموزند و پژوهشهای مختلفی نشان داده که نقش متغییرهایی مانند انگیزه و علاقه یادگیرنده، روش تدریس، محتوای آموزشی، و استمرار در یادگیری زبان خارجی بسیار مهم و تعیین کننده است.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: اعلام ممنوعیت تدریس زبان انگلیسی در دوره دبستان، بازتاب و نقد های گوناگونی در رسانه های داخل و خارج کشور داشته است که متاسفانه بسیاری از این نقدها، به خصوص در رسانه های خارجی، جنبه سیاسی داشته است. یادداشت زیر توسط مهدی رحیمی، فعال فرهنگی برای جماران ارسال شده است که در دفاع از ممنوعیت تدریس زبان انگلیسی در دبستان ها به نگارش در آمده است. نویسنده سعی کرده است دلایلی که این اقدام را موجه می نماید، بیان کند. جماران از همه نویسندگان موافق و مخالف آموزش زبان در دوره ابتدایی دعوت می کند که با ذکر ادله ی خود، دلایل موافقت یا مخالفتشان را با این طرح اعلام نمایند.
آموزش زبان های خارجی و به ویژه زبان انگلیسی، از ابتدای ورود آن به نظام آموزشی ایران تا کنون، همواره محل بحث و چالش بوده است و هر از چندگاهی تدریس زبان انگلیسی در مدارس کشور به سوژه داغ خبری تبدیل می شود. جدیدترین نمونه از این موضوع، به انتشار فایل تقطیع شدهای ازمصاحبه دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با موضوع "ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در دبستان" باز میگردد که در رسانههای داخلی و خارجی، بازتاب یافت و ذهن بخشی از والدین و شهروندان را به خود معطوف کرد. پخش این مصاحبه در فضای مجازی در بعضی موارد، به گونهای انجام شد که گویا منع و محدودیت جدیدی در مدارس اعمال شده و قرار است اتفاق ویژهای در سطح آموزش رسمی کشور رخ بدهد؛ حال آنکه اساساً آموزش زبان انگلیسی در مقطع ابتدایی هیچگاه مجاز نبوده که اکنون قرار بر ممنوع بودن آن بشود و آنچه به عنوان ممنوعیت آموزش زبان انگلیسی در دبستان ها معرفی شد، به تصمیم وزارت آموزش و پرورش نسبت به اعمال نظارت بیشتر به کلاس ها و دورههای فوق برنامه و خارج از برنامه رسمی مدارس، از جمله دبستانها باز میگشت که علاوه بر تحمیل هزینه به خانوادهها، نوعی تناقض و چندگانگی در فضای آموزش رسمی کشور را به همراه داشت.
پس به اجمال، در زمینه آموزش زبان انگلیسی در سیستم آموزشی کشور اتفاق خاص و ویژهای رخ نداده و هیاهوی ایجاد شده پیرامون موضوع در روزهای اخیر، بیشتر نتیجه سوء برداشت از یک مصاحبه قدیمی است.
اکنون که توجه عمومی مجدداً به موضوع آموزش زبان انگلیسی در مدارس معطوف شده است، فرصت مغتنمی ایجاد شده تا برخی پرسش ها و چالش های این حوزه با رویکردی علمی و به دور از فضاسازیهای رسانهای بررسی شوند:
1-چرا آموزش زبان انگلیسی در دبستان مجاز نیست؟
بدیهی است همه دستگاهها و نهادهای دولتی میبایست در چارچوب قانون و مقرارت موضوعه عمل کنند. مهمترین سندی که شیوه عملکرد وزارت اموزش و پرورش را تبیین میکند، سند برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران است که خود ریشه در سند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت دارد. در تدوین این دو سند، جمع قابل توجهی از صاحبنظران و متخصصان برجسته، در یک بازه چندیدن ساله به بحث و تبادل نظر پرداخته و با در نظر گرفتن جمیع سیاستگذاریهای کلان علمی و فرهنگی کشور، نقشه راه آموزش و پرورش کشور را تبیین کرده و سپس این اسناد به تائید عالیترین مقام اجرائی کشور هم رسیده و لازم الاجرا شده است. یکی از حوزههای یازده گانه برنامه درسی ملی، به آموزش زبان های خارجی اختصاص یافته و در این سند، آغاز آموزش زبانهای خارجی، پایه هفتم تحصیلی (12تا 13 سالگی) در نظر گرفته شده است. تدوین کنندگان سند برنامه درسی ملی، فرصت شش ساله دبستان را به تقویت زبان وادبیات رسمی کشور اختصاص داده و آموزش زبان های خارجی را به پایه هفتم تحصیلی (یعنی پایه اول از متوسطه اول) محول کردهاند. از انجا که وزارت آموزش و پرورش قانوناً و منطقاً باید مجری اسناد و قوانین کلان و بالادستی باشد لذا آموزش زبانهای خارجی در دبستان طبق منویات سند برنامه درسی مجاز نیست.
پرسشی که در این بین ممکن است به ذهن برسد این است که:
2-آیا شروع تدریس زبان انگلیسی در مدارس دیرهنگام نیست و دانشآموزان میتوانند در این سن زبان خارجی بیاموزند؟
تعیین پایه مناسب تحصیلی برای شروع تدریس زبانهای خارجی در نظام آموزش رسمی کشورها موضوع بسیار مهم و مجادلهآمیزی است که نیازمند بحث علمی گسترده در حوزه سیاستگذاری زبانی و فرهنگی است. جالب است بدانید که در اکثر کشورهای جهان، تعیین این زمان با بحث های داغ علمی و اجتماعی همراه است. اگر از نظریههای انتقادی نسبت به آموزش زبان انگلیسی بر فرهنگ و هویت جوامع فراگیر مانند نظریه امپریالیسم زبانی فیلیپسون و نظریات مشابه بگذریم، باید به این نکته اشاره کنیم که آموزش زودهنگام زبان خارجی، ممکن است تاثیر منفی بر یادگیری زبان مادری و حتی کیفیت آموزش در مقطع دبستان داشته باشد که این موضوع در برخی مستندات و پژوهشهای علمی معتبر گزارش شده است. از جمله این اسناد میتوان به گزارش جامع یونسکو درباره اهمیت زبان مادری در مقطع دبستان با نام "اهمیت زبان مادری: زبان محلی به مثابه کلید موفقیت در یادگیری موثر" اشاره کرد که حاوی نکات بسیار مهمی درباره نقش و اهمیت زبان مادری بر یادگیری بهتر دروس در مقطع دبستان است.
در سال های اخیر، و به ویژه پس از سال 2010 میلادی، گرایشی مبنی بر ورود زبان انگلیسی به عنوان یک موضوع درسی به دبستانهای کشورهای آسیایی تقویت شده است اما این روند منتقدین جدی و کاستی های اجرایی مختلفی را هم به همراه داشته است. منتقدان این گرایش، عمدتاً در مورد دو موضوع دغدغه دارند، نخست تاثیر منفی آموزش زبان خارجی در پایههای پایین تر بر زبان مادری و هویت ملی دانشآموزان و سپس برآورد هزینه و فایده اقتصادی این اقدام. در زمینه چالشهایی که کشورهای آسیایی در زمینه آموزش زبان انگلیسی در پایههای پایین تحصیلی با آن رو به رو شدهاند هم، مقالات علمی و منابع مکتوب قابل توجهی منتشر شده است. به عنوان نمونه، کافی است به اخبار و مقالاتی که درباره ورود زبان انگلیسی به مقطع دبستان درمدارس عربستان سعودی منتشر شده و واکنش های منفی اجتماعی شکل گرفته نسبت به آن مراجعه کنید. همچنین فصل مربوط به آموزش زبان انگلیسی در عربستان سعودی از کتاب " سیاست آموزش زبان انگلیسی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا" از انتشارات معتبر اشپرینگر (2017) هم دارای اطلاعات جالب توجهی در این زمینه است و نشان میدهد که تلاش شتاب زده برای ورود زبان انگلیسی به مقاطع پایین تحصیلی، با صرف هزینههای کلان، چه تبعات منفی هم به همراه داشته است. کشور ژاپن هم یک نمونه از کشورهای پیشرفتهای است که در عین جهانی شدن و پیشرفت علمی و اقتصادی، همواره با چالش تعیین زمان مناسب آموزش زبان انگلیسی در مدارسش رو به رو بوده است و تا سال 2011 میلادی زبان انگلیسی در دبستان های این کشور تدریس نمیشد. در همین چند سالی هم که تدریس زبان انگلیسی به دبستان های ژاپن راه پیدا کرده است، با نظرات موافق و مخالف فراوانی رو به رو شده و منتقدان معتقدند که این کار به یادگیری زبان مادری دانش آموزان و تقویت فرهنگ ملی آنها آسیب زده است.
مشابه همین انتقادات را، میتوان نسبت به حضور درس زبان انگلیسی در دبستان های کره جنوبی و برخی دیگر از کشورهای آسیایی مشاهده کرد که با صرف میلیونها دلار برای ورود زبان انگلیسی به دبستان هایشان، کماکان با چالش های جدی در بخش کیفیت تدریس و پیشرفت تحصیلی رو به رو هستند. به نظر میرسد آن چه در این فرایند بیش از زمان شروع تدریس اهمیت مییابد، کیفیت، نحوه تدریس، رویکرد مناسب آموزشی و استفاده از دبیران و معلمان با انگیزه و توانا است تا صرفاً پایینتر آوردن سن آغاز آموزش زبان خارجی.
واقعیت اینجاست که هر دانشآموزی، در وهله نخست، به زبان مادری خود نیاز دارد و سپس به یک زبان بین المللی برای ارتباط با جهان و همین امر، تعیین زمان شروع آموزش زبان خارجی در مدارس را به موضوعی حساس تبدیل میکند. اما از دیگر سو، هیچ نهاد یا فردی اهمیت زبان انگلیسی به عنوان زبان بین المللی را نفی نمی کند و اتفاقاً برنامه درسی ملی کشور ما در حوزه آموزش زبانهای خارجی تعیین حیطه و هدفگذاریهای بسیار جالب توجهی دارد و زبانهای خارجی را به عنوان ابزاری برای ایجاد ارتباط با جهان در تمامی عرصههای علمی، اقتصادی،گردشگری و غیره میداند.
نکتهای که باید مورد نظر داشت آن است که در زمینه آموزش زبان انگلیسی در مدارس کشور چند گزاره غیر علمی در جامعه ما به شدت رواج یافته است از جمله موارد زیر:
الف) هر چه زودتر بهتر:
این گزاره که یادگیری زبان خارجی هر چه زودتر شروع شود، نتیجه بهتری به همراه دارد موضوعی است که باعث تحمیل هزینههای بسیاری به جامعه شده و در نتیجه آن شاهد تدریس زبان خارجی در دبستان ها و مهدکودک ها هستیم. موافقان این گزاره، عمدتاً به نظریه "دوره حیاتی "critical period استناد میکنند که به زبان ساده معتقد است اگر یادگیری زبان به مفهوم عام آن تا سن مشخصی اتفاق نیوفتد، ممکن است فرد فراگیر هرگز نتواند زبان را حداقل بدون اشکال و در سطح طبیعی فرا بگیرد. این نظریه، به ماهیت زبان آموزی (به ویژه زبان اول/مادری) باز میگردد و الزاماً قابل تسری به فراگیری زبانهای خارجی نیست. البته طبیعی است که کودکان در سنین پایین در فراگیری اکثر فعالیتهای مهارتی (و از جمله مهارتهای زبانی) سرعت عمل بیشتری دارند اما تعمیم این موضوع و رسیدن به این گزاره که آموزش زبان انگلیسی باید هر چه زودتر شروع شود موضوعیت علمی ندارد. دقت کنیم که کودکان ما زبان انگلیسی را نه به عنوان زبان مادری، بلکه به عنوان زبان خارجی میآموزند و پژوهشهای مختلفی نشان داده که نقش متغییرهایی مانند انگیزه و علاقه یادگیرنده، روش تدریس، محتوای آموزشی، و استمرار در یادگیری زبان خارجی بسیار مهم و تعیین کننده است.
به نظر میرسد این گزاره، تا حدودی تحت تاثیر افراد و موسساتی که از آموزش زودهنگام زبان انگلیسی نفع میبرند تقویت میشود، به گونهای که آموزش زبان انگلیسی به خردسالان و کودکان در ذهن والدین آن ها، به عنوان یک ضرورت آینده ساز القاء میشود. مطالعات تطبیقی نشان داده که بیشتر نظامهای آموزشی بازه زمانی ده تا دوازده سال را برای آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی انتخاب میکنند که فاصله زیادی با وضعیت فعلی نظام آموزشی کشور ما ندارد. البته تعیین زمان مناسب شروع درس زبان انگلیسی در مدارس ایران نیازمند یک پژوهش آکادمیک و علمی در سطح ملی با نگاه به تجارب جهانی است که متاسفانه فقدان چنین پژوهش قابل استنادی در حال حاضر محسوس است. با این حال، لازم به ذکر است که بسیاری از افرادی که در سنین نوجوانی (حتی جوانی و میانسالی) اقدام به یادگیری زبانهای خارجی کردهاند، در طی این مسیر بسیار موفق بودهاند و به اهداف مورد نظر خود هم رسیدهاند. این گزاره که سن شروع آموزش تنها فاکتور در موفقیت یادگیری زبان خارجی است یک سوء تفاهم بزرگ بیش نیست. در عین حال توجه داشته باشید که بسیاری از خردسالانی که شروع به یادگیری زبان خارجی در سنین پایین میکنند، هم به دلایل مختلف در سالیان بعد، این فرایند را رها میکنند و به موفقیت خاصی دست پیدا نمیکنند.
ب) دانشآموزان در مدارس انگلیسی یاد نمیگیرند:
گزاره دیگری که در سطح جامعه بسیار شایع است این است که دانش آموزان در مدرسه زبان خارجی یاد نمیگیرند و آموزش و پرورش هیچ توفیقی در این زمینه ندارد؛ چرا که کلاس های زبان در مدارس صرفاً به آموزش گرامر و دستور زبان میپردازند و مهارت هایی مثل صحبت کردن و گوش دادن در برنامه آموزشی مدارس مورد غفلت قرار میگیرد.
این موضوع در مورد سیستم آموزش پیشین زبان انگلیسی در مدارس تا حد زیادی صدق میکرد اما بد نیست به این نکته اشاره کنیم که در راستای تحقق برنامه درسی ملی در حوزه آموزش زبانهای خارجی، رویکرد آموزشی زبان انگلیسی در مدارس از رویکرد سنتی دستور محور به رویکرد ارتباطی (با محوریت ایجاد ارتباط با سایر افراد و جوامع) تغییر کرده است و در حال حاضر دانش آموزان در مدارس هر چهار مهارت زبانی را میآموزند و کتاب های درسی آن ها به همراه کتاب کار، سی دی صوتی و همین طور راهنمای تدریس و سایر مواد کمک آموزشی مثل فلش کارت معلم توزیع میشود که در نوع خود دستاورد قابل توجهی برای نظام آموزشی کشور است.
به عبارت دیگر، رویکرد آموزشی مدارس، مبتنی بر هر چهار مهارت زبانی است و انتظار میرود دانش آموزان بتوانند نیازهای ارتباطی پایه خود را پس از پایان آموزش رسمی برآورده نمایند و سپس در صورت نیاز در سطح آکادمیک و یا نیازهای ویژه شغلی به ادامه یادگیری بپردازند. البته این موضوع به معنی نفی برخی کاستیها در عرصه اجراء نیست و ممکن است به هر دلیل سطح آموزش زبان در یک کلاس و مدرسه در شرایط مطلوب نباشد اما این گزاره که دانش آموزان در مدارس زبان انگلیسی یاد نمیگیرند، موضوع صحیح نیست و اتفاقاً در بسیاری از استان ها و شهرهای کشورمان، دانشآموزانی که به کلاس های زبان انگلیسی آزاد دسترسی ندارند، توان صحبت کردن و ایجاد ارتباط به زبان انگلیسی در سطح پایه را کسب میکنند. حضور نسل جوان، تحصیلکرده و با انگیزه دبیران زبان انگلیسی در مدارس کشور، همسو با تغییر رویکرد آموزشی از رویکرد سنتی به رویکرد ارتباطی، دستاوردها و نتایج خوبی در زمینه آموزش زبان انگلیسی در مدارس داشته که متاسفانه بیشتر رسانهها و صاحب نظران، نسبت به آن کم اطلاع هستند. دبیران دلسوز آموزش و پرورش دردورترین نقاط کشور که ممکن است در بسیاری از آن ها هیچ موسسه و آموزشگاه زبان آزادی وجود نداشته باشد، با فداکاری و انگیزه فراوان در حال تدریس هستند و ترویج چنین گزارههایی که به نفی بازده آموزش زبان انگلیسی در مدارس منجر میشود به نوعی جفا در حق این جامعه شریف، دلسوز و توانمند و ناامید کردن گروه قابل توجهی از دانش آموزان مستعدی است که به هر دلیل به آموزشهای آزاد دسترسی ندارند. البته این نکته به معنای نفی نواقص احتمالی در سطح تدریس و اجرای برنامهها نیست بلکه بیان برخی تغییر و تحولات مثبت و نویدبخشی است که متاسفانه بخش قابل توجهی از والدین و حتی منتقدان و اصحاب رسانه از آن به حد مطلوب آگاهی ندارند.
متاسفانه بسیاری از افرادی که در زمینه آموزش زبان خارجی دست به قلم میبرند و به انتقادهای دلسرد کننده در این باره میپردازند نه حوزه یادگیری زبانهای خاجی برنامه درسی ملی را خوانده و با هدفگذاریهای آن آشنا هستند و نه کتاب ها و محتوای آموزشی جدید را ملاحظه کردهاند؛ حال آنکه فایل همه این اسناد و کتابها به رایگان و به سادگی از طریق یک جستجوی ساده درشبکه اینترنت قابل دریافت است.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که وزارت آموزش و پرورش، باید در وهله اول نسبت به اطلاع رسانی در زمینه تحولات انجام شده در زمینه آموزش زبان انگلیسی در مدارس همت بیشتری به خرج دهد تا بتواند گزارههای نادرستی که از دیرباز در ذهن جامعه شکل گرفته را اصلاح کند. ارتقای کیفیت تدریس زبان انگلیسی در مدارس، همسو با برنامهها و سیاستهای کلان فرهنگی و آموزشی کشور، تقویت مستمر سطح کیفی دبیران و مدرسان این درس در سراسر کشور، تنوع بخشی به محتواهای آموزشی مناسب و در نظر گرفتن سطوح مختلف فراگیران و نیازهای واقعی آن ها، راهکارهایی است که سبب تقویت مشروعیت نظام آموزش رسمی کشور در عرصه آموزش زبان انگلیسی خواهد شد و ثمره آن کاستن از تبعات منفی فرهنگی و اقتصادی آموزشهای بی ضابطه و زودهنگامی است که در حال حاضر در جای جای ایران مشاهده میشود.