«کیت پاین» در کتاب نردبان شکسته این پرسش را مطرح می کند که « چگونه نابرابری بر شیوه اندیشیدن، زندگی کردن و مردن ما تاثیر می گذارد؟» او در ادامه معتقد است وجود حس نابرابری، به رغم اینکه فرد واقعا فقیر باشد یا نه و صرف اینکه خود را در پایه های پایین نردبان ببیند، عواقبی از قبیل احتمال بالاتر افسردگی، هیجان روحی، دردهای عضلانی مزمن بر آن مترتب است و هر چه تصور قرار داشتن در نردبان درآمدی و منزلت اجتماعی پایین‌تر باشد، احتمال اتخاذ تصمیم‌های ناپخته در زندگی و عملکرد ضعیف‌تر در محیط کاری بیشتر می‌شود و در نهایت تصور فرد در مورد پایین‌تر بودن جایگاه خود، سبب تقویت اعتقاد به خرافات و نظریه توطئه خواهد شد. 

انسانها معمولا تمایل به توجیه منطقی رفتارهای خود دارند و اگر برای نابرابری دلیل عقلایی وجود داشته باشد، تاثیر منفی آن می‌تواند با زمانی که نابرابری ناشی از شرایطی باشد که غیر منصفانه تلقی شود، متفاوت باشد. یکی از موضوعاتی که این روزها در جامعه ایران بسیار رواج یافته و به یکی از دغدغه های اساسی مردم بدل شده، مساله توزیع درآمد و همچنین سهم مردم عادی از توزیع  منزلت‌های اجتماعی و سیاسی است، توجیه قرار گرفتن عده‌ای در بالای نردبان ثروت و منزلت اجتماعی چیست؟ آیا وجود شایستگی و تلاش برخی افراد و وجود شرایط و فرصت های برابر است که همه می‌توانسته‌اند از آنها استفاده کنند یا اینکه چون امتیازها و فرصت در اختیار گروه خاصی می‌باشد، عده‌ای بر پله‌های بالا نشسته و اکثر مردم با دیوارها و موانع پیدا و پنهان از این فرصتها بازمانده‌اند؟

اکثریت جامعه بر این باورند که ساختار تبعیض‌ها، باند بازی، امتیازهای موروثی و منزلت‌های ساختگی از طرق مختلف به‌گونه‌ای است که مردم در آن محاط شده‌اند و وجود آن برای مردم عادی کاملا محسوس می‌باشد. «کیت پاین» در همین کتاب نردبان شکسته، بعد از پژوهش‌های متعدد روانشناسی به این نتیجه می‌رسد که نتیجه برداشت و درک انسان‌ها از نابرابری، مهم‌تر از از میزان واقعی آن است؛ یعنی در حال حاضر حساسیت‌ها در برابر غیر منصفانه بودن توزیع ثروت با توزیع منزلت سیاسی و اجتماعی مشابه است و تمثیل نردبان شکسته در مورد توزیع امکان دستیابی به منزلت اجتماعی و سایر موارد انگیزشی به نحو مشابه قابل کاربرد است و بطور قطع تبعات آن همچون افسردگی، پرخاشگری، اعتیاد، عدم رواداری و عارضه های قلبی و رواج دیابت و... دامن جامعه را گرفته است. 

به نظر می‌رسد در حال حاضر مواردی نظیر مسائل پولی و بانکی، مشکلات بودجه، ضعف تولید، تخصیص جایگاه‌های مدیریتی و مشاغل براساس روابط، همه متغیرهای معادله‌ای هستند که جناح‌های سیاسی و جریان‌های فکری و اجتماعی جهت حفظ منافع و جایگاه خود مشغول بازی با آنها می‌باشند و از طرف دیگر بیکاری، رکود، عدم کارایی و بهره‌وری، نابرابری و تبعیض، مهاجرت نخبگان، حاشیه‌نشینی، بحران ریزگردها و کم‌آبی هم متغیرهای وابسته‌ای هستند که به توده جامعه ارزانی گردیده‌اند.

فرصت اندک و مشکلات فراوان است و رفع آن نیازمند عزم جدی و حرکتی مبتنی بر اراده‌ای محکم و استوار و به دور از هیاهو و جنجال است و ضروریست مدیران ارشد در پاسخ به مطالبه‌گری مردم، در مسیر مدرن‌سازی مدیریت مبتنی بر شایستگی قدم گذارند، چرا که تنها راه برون برون رفت از این بحران‌ها و کنار گذاشتن این نردبان شکسته تبعیض، نابرابری و ناکارآمدی، واگذاشتن تیول داری در مدیریت و رعایت اصل شایستگی و نظام مدیریت استعداد در سیستم مدیریتی کشور است.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.