تا ده سال پیش، در تقویم رسمی کشور سیام شهریور روز گفتگوی تمدنها بود. بااینکه اکنون از تقویمها حذف شده، اما از ذهن و تاریخ پرافتخار کشور حذف نشده است. برای همین، نگاهی خواهیم داشت به گفتگوی تمدنها از منظر امام خمینی؛ اینکه آیا در آثار امام خمینی نیز میتوان به اثری از گفتگوی تمدنها دست یافت؟
پایگاه خبری جماران: در تاریخ معاصر ایران، با کمی تساهل و تسامح، نقطه آغازین گفتگوی تمدنها به دوران مشرطه برمیگردد. دو برادر و فقیه نامدار اصفهان، آقا نجفی اصفهانی و آقا نورالله نجفی اصفهانی که از مشروطهخواهان بودند، سال 1281ش. در محله ارامنه اصفهان انجمنی تشکیل دادند بهنام «صفاخانه» برای مناظره و گفتگوی ادیان. در این مکان مبلغان مسیحی و نمایندگان مسلمانان به بحث و گفتگو میپرداختند.
در پیآمد همان انجمن، در دوره پهلوی نیز مرکزی برای گفتگوی فرهنگها راهاندازی شد. در آن سالها داریوش شایگان، حسین ضیایی و روژه گارودی با حمایتهای فرح پهلوی، بنیاد فرهنگی گفتگوی فرهنگها را پایه گذاشتند.
در نظام جمهوری اسلامی نیز برای نخستینبار آقای سید محمد خاتمی نظریه گفتگوی تمدنها را در واکنشی به نظریهٔ «برخورد تمدنهای» ساموئل هانتینگتون، که در دههٔ ۹۰ میلادی مطرح کرده بود، عنوان کرد و این را مشی سیاست خارجی و دیپلماسی خود نیز قرار داد. وی این نظریه را در نخستین سفر خود به آمریکا و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد کرد که با استقبال اعضای سازمان ملل روبهرو شد. سرانجام این پیشنهاد تصویب شد و سال ۲۰۰۱ م. در پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل (سپتامبر ۱۹۹۸) به عنوان «سال گفتگوی تمدنها» نامگذاری شد.
مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها نیز سال ۱۳۷۷ش. در ایران تأسیس شد که محمد خاتمی، رئیسجمهوری وقت ایران ریاست آن را برعهده داشت. اما شوربختانه این مرکز در دیماه ۱۳۸۶ طی حکمی از سوی محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران، تعطیل و بعدها از تقویم رسمی نیز حذف گردید.
مگر گفتگوی تمدنها چه میخواست؟ جز پایان زندگی سرشار از تبعیض، دورویی، جنگ و ویرانی؟! گفتگوی تمدنها میخواست راه تازهای در زندگی بشر آغاز کند، راهی که باید با همت و تلاش نسل نوپا به صلح و آشتی بینجامد. زندگی مطلوب، زندگی خالی از دروغ، تزویر، زور و تبعیض... و این خواسته فطرت آدمی است. گفتگوی تمدنها در واقع آغاز راه شکوفایی فطرت انسانی است، انسان ذاتاً عدالتخواه و زیباپسند است. همچنین سیاست تنشزدایی در منطقه و بینالملل هدف دیگر آن بود.
«وقتی در ایران با چنین نظریهای به سردی رفتار میشود و تلاش میشود تا آثار مربوط به آن، هم در تقویم و هم در عمل زدوده شود؛ نشان میدهد که بخشی به جای آنکه به «ما قال» نگاه کنند، به «من قال» مینگرند. یعنی تمام تمرکزشان بر این است که این حرف را چه کسی مطرح کرده و چون بعد از سال 84، نسبت به اصلاحات آقای خاتمی بغضی پیدا کرده بودند، محو کردن اصلاحات و خارج کردن اصلاحطلبان از میدان سیاست ایران به یکی از اصلیترین ماموریتهای احمدینژاد و آنها تبدیل شد.»
گفتگوی تمدنها از دیدگاه امام خمینی
برخی اندیشمندان تمدن را به مفهوم تعالی فرهنگ و پذیرش نظم اجتماعی معنا کردهاند. با این تعریف، میان فرهنگ و تمدن ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد و تمدن بدون فرهنگ تحقّق نمییابد، زیرا زیربنای همه تمدنها، ساختارهای فرهنگی است. تمدن هنگامی در یک جامعه ظهور مییابد که از فرهنگ بالایی برخوردار شده و ناامنی و هرج و مرج از آن رخت بربندد. با این فرض، ببینیم تمدن از نگاه امام خمینی چیست؟
ایشان واژه تمدن را به صورت علمی و رسمی تعریف نکردهاند؛ اما از بین بیاناتشان میتوان بهدست آورد که معنی تمدن نزد ایشان با سایر تعاریف اصطلاحی قرابت فراوانی دارد. در اندیشه امام خمینی مفهوم تمدن با دین گره خورده است. برای ایشان تمدن بدون فرهنگ دینی معنایی ندارد. امام خمینی گاهی از تمدن به معنای آثار مثبت تمدن، و گاهی به عنوان عناصر تمدن غرب نام میبرد.
تمدن غرب و امام خمینی
حال در زمان کنونی که تمدن غرب گوی سبقت را از تمدن شرق و تمدن اسلامی ربوده و بیشتر اختراعات و ابتکارات از آن غربیهاست؛ چه باید کرد؟ و چه راهی در پیش گرفت؟
در این خصوص سه نگرش متفاوت وجود دارد. اندیشمندان و نخبگان جهان اسلام سه دیدگاه را پیشنهاد کردهاند. برخی بر این باورند که باید فرهنگ و تمدن غرب را بهعنوان یگانه راه پیشرفت پذیرفت؛ گروه دیگر به نفی کامل تمدن غرب و دستاوردهای آن پرداخته و معتقدند ارتباط فرهنگ اسلامی با فرهنگ غرب به آلودگی و انحراف تمدن اسلامی میانجامد. نگرش سوم میگوید اگر رابطه فرهنگها و تمدنها عاقلانه و نقّادانه باشد، سبب رشد و پیشرفت میشود. از آثار و سخنان امام خمینی نیز برمیآید که به نگرش سوم باور داشته است. (صحیفه امام، ج 4، ص 25 و 54)
امام خمینی بر این باور بود، تمدنی میتواند پویا و شکوفا باشد که بتواند به داد و ستد معنوی با فرهنگها و تمدنهای دیگر بپردازد. واقعیت این است که تمدن صنعتی غرب به موفقیتهای چشمگیری رسیده که جای انکار نیست و باید آن را فرا گرفت. نمیتوان دروازههای ورود و خروج علم و فناوری را بست. امام خمینی تمدن غرب را وامدار تمدن شرق بویژه تمدن اسلامی دانسته و پیشرفتهای آنان را نتیجه بهرهمندی از محصول اندیشه و فکر دانشمندان اسلامی قلمداد میکرد (همان، ج10، ص 385 ـ 386، 390؛ ج 11، ص 303؛ ج 12، ص 19؛ ج 18، ص 89)، در عین حال قائل به استفاده مسلمانان از دستاوردهای امروزی این تمدن متناسب با نیازهای بومی و فرهنگی جهان اسلام بود. (همان، ج 14، ص 360؛ ج 21، ص 433). البته موضع امام در برابر تمدن غرب، موضع جداسازی است؛ یعنی معتقدند که بین معایب آن، مانند استعمار و غربزدگی، و محاسن آن مانند پیشرفت علمی تمدن غرب، جداسازی کرد و یکی ندانست. ازاینرو مواردی از تمدن غرب را پذیرفته و مواردی را نفی میکند. ایشان با گفتگو و پذیرش نتایج علمی و صنعتی تمدن غرب مخالف نبود؛ (همان، ج 4، ص 25 و 55) اما وادادگی و پذیرش صددرصدی تمدن غرب، بدون توجه فرهنگ خودی را هم نمیپذیرفت. (همان، ج 8، ص 56).