- من به عنوان مسوول نظام و نه فقط این دولت، باید عذرخواهی کنم که اصلا خدماتی که دارد (در بهزیستی) ارایه می شود در شأن معلولان کشور نیست.
- هزینه توانبخشی یک فرد ضایعه نخاعی در آمریکا سالیانه 100 هزار دلار و در ایران 600-700 دلار است.
- تجربه ای که خود من از مطالعات میدانی و CBR به دست آوردم جمعیت معلول متوسط به بالایی که نیازمند خدمات توانبخشی هستند و مخاطبان اصلی ما محسوب می شوند 2 درصد جمعیت کشور هستند یعنی حدود 1.5 میلیون نفر که با آمارهای 1.3 میلیون نفری تحت پوشش سازمان بهزیستی نیز همخوانی دارد.
- برای 1.5 میلیون فرد دارای معلولیت اگر بخواهید 500 هزار تومان پرداخت کنید می شود 75 هزارمیلیارد تومان که از منابع هدفمندی یارانه ها قابل تامین است.
- «قانون جامع حمایت از حقوق معلولان» شاه کلیدی است که اگر باشد بقیه قفلهای بهزیستی خود به خود باز می شود.
- این قانون پس از تصویب کمیسیونهای مجلس به شورای نگهبان رفت و در این شورا رد شد که البته ایرادات شورا تا حدی درست است؛ چون خودم این احساس را داشتم که ما مطالبات را خیلی بالا بردیم.
- به محض تشکیل فراکسیون معلولان، مشکلات لایحه برطرف می شود.
- در سالهای قبل سازمان بهزیستی از فرآیندهای اصلی که در خدمات قابل احصاء باشند دور شده و مقداری وارد حاشیه شده است.
- در گذشته به گروه ناشنوایان کمی بی توجهی شده است که با بخشنامه ها، تغییر و تحولات آیین نامه و گسیل اعتباراتی به آن بخش مقداری از مشکلات ناشنوایان حل شده است.
- در حال حاضر برخی خانواده ها معلولان خود را به مراکز نگهداری می سپارند یا اینکه در خانه نگه می دارند و عذاب می کشند. ما بینابین را گرفتیم و مراکز نگهداری موقت معرفی کردیم.
این جملات گزیده ای از سخنان معاون توانبخشی سازمان بهزیستی است که به مناسبت هفته بهزیستی در گفتوگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران مطرح کرده است. بعد از اینکه در اواخر فروردین ماه سال گذشته همایون هاشمی به عنوان بازمانده دولت قبل از سازمان بهزیستی کنار رفت، تیم جدید مدیریتی به ریاست دکتر محسنی بندپی، زمام امور را به دست گرفتند که به گفته معاون بندپی در طی یک سال گذشته بیشترین تلاشی که در این سازمان صورت گرفت اصلاح فرآیندها بود. بخش اول مصاحبه با حسین نحوینژاد که از صداقت لهجه و شفافیت در بیان نقطه ضعفهای بهزیستی، معضلات پیچیده معلولان و بودجه قطره چکانی سازمان متبوع خود ابایی ندارد را در ادامه میخوانید:
بیست و چهارم فروردین سال گذشته دکتر محسنی بندپی به جای دکتر هاشمی به ریاست سازمان بهزیستی منصوب شد. از آن زمان تا کنون او چه اقداماتی برای بهبود عملکرد سازمان انجام داده است؟
دکتر محسنی بندپی کسی است که سابقه نمایندگی مجلس را دارد. از طرف دیگر کارنامه مثبتی در طرح تحول سلامت و بیمه همگانی داشته که یکی از حیطه هایی است که مستقیما با بهبود خدمات توانبخشی افراد دارای معلولیت ارتباط دارد. چنین کسی با این سابقه تلاش وافری برای ایجاد همگرایی در سازمان بهزیستی انجام داد. ایشان در یک سال گذشته ابتدا هویتی را برای سازمان در زیرمجموعه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تعریف کرد تا به عنوان یک سازمان مستقل دانش بنیان که بر اساس اهداف از پیش تعیین شده و برنامه استراتژیک حرکت می کند به رسمیت شناخته شود، به حیطه ها و خدماتش دست اندازی نشود و سعی کند بخصوص با مجامع، شوراها و تشکل هایی که حضور بهزیستی در آنجا می تواند سازنده باشد مثل کمیسیون مناسب سازی، شورای ملی سالمندان، شورای اجتماعی کشور و مسائلی از این دست تعامل برقرار کند.
نکته دیگر در رابطه با قوانین، مقررات و دستورالعمل هایی است که مورد نیاز است تا بر اساس آن کار سازمان بهتر پیش برود و موتور سازمان بهتر بچرخد. نمونه اش بحث بازنگری «قانون جامع حمایت از حقوق معلولان» است که به نظر من مهمترین شاه کلیدی است که اگر باشد بقیه قفلها خود به خود باز می شود. در غیر این صورت کارهای ما کارهای موردی خواهد بود. یا در خصوص اصلاح قوانین مربوط به مهدهای کودک، آسیبهای اجتماعی و سایر قوانین و دستورالعملها، سازمان طی یک سال گذشته سعی کرد ورود پیدا کند.
یکی از انتقادات وارد به سازمان بهزیستی طی سه دهه اخیر، پردازش های موردی و نبود فرآیند در سیستم مدیریتی است، برای رفع این اشکال چه اقداماتی انجام دادید؟
همانطور که اشاره کردید به نظر می رسد در سالهای گذشته سازمان بهزیستی از فرآیندهای اصلی که در خدمات قابل احصاء باشند دور شده و مقداری وارد حاشیه شده است. بدین ترتیب بیشتر به سخت افزارها و ظواهر بها داده شده تا ایجاد مدیریت سیستمی. طی یک سال گذشته این بحث مورد تاکید ریاست سازمان بود و معاونت ها در این زمینه حرکت کردند که فرآیندها را بشناسانند و تعریف کنند. به طور مثال وقتی به کارنامه خودم نگاه می کنم می بینم سال 1394 را من اینجا به عنوان بنیان و پی ریختن گذراندم. یعنی احساس کردم یک سری تفکراتی در ذهن من و دوستانم است که برای رسیدن به آن لازم است یک پی بکنیم و فوندانسیونی ایجاد کنیم که بعد اثراتش ماندگار شود. اولین کاری که به تبعیت از سیاستهای کلانی که ریاست سازمان تدوین کرد شروع کردیم بحث تشکیلات حوزه توانبخشی بود. یعنی تلاش کردیم به سمت معلول محوری برویم.
چرا؟ مگر تا پیش از این چه نگرشی بر حوزه توانبخشی حاکم بوده است؟
چند سالی است که حوزه توانبخشی از کارکردهای خودش که نگرش معلولان و وضعیت آنهاست خارج شده و به طرف مرکزگرایی رفته بود که ما سعی کردیم این مساله را احیا کنیم. قبلا حتی چینش دفاتر بر اساس نوع معلولیت بود. یعنی هر گروه معلولیت می دانستند که هر گروهی مسوولیت این را دارد به آنها خدمات ارایه دهد. متاسفانه ما با رایزنی هایمان نتوانستیم به اینجا برسیم که تشکیلات حوزه توانبخشی را عوض کنیم ولی من تشکیلات غیررسمی ایجاد کردم و کارگروههایی تشکیل دادم که به طور فعال در مورد ضایعات نخاعی، نابینایان، ناشنوایان، معلولان ذهنی، کودکان اوتیسم، معلولان جسمی حرکتی، سالمندان و بیماران روانی مزمن فعال شدند، مسوولان و دبیرانی تعیین کردیم که به تشکلهای بیرون از مرکز متصل شوند، اساتید دانشگاه بیایند، مباحث مربوط به هر گروه معلولیت را ملاک قرار دهند و نیازهایشان را احصاء کنند تا نسبت به رفع آنها اقدام کنیم.
دستاوردهای این کارگروه ها چه بوده است؟
دستاوردهای خوبی بخصوص در گروه ناشنوایان به دست آوردیم. در این کارگروهها به این نتیجه رسیدیم که در گذشته به گروه ناشنوایان کمی بی توجهی شده است که با بخشنامه ها، تغییر و تحولات آیین نامه و گسیل اعتباراتی به آن بخش مقداری از مشکلات ناشنوایان حل شده است. مابقی کارگروهها هم در حال کار هستند. دومین کاری که ما انجام دادیم گروه مشورتی حوزه توانبخشی را متشکل از مدیران حوزه، چند تن از اساتید دانشگاه و چند نفر از افراد شاخص دارای معلولیت تشکیل دادیم. در آنجا سعی داریم سیاستها و برنامه های حوزه را به تصویب آن افراد برسانیم یا از نظرات آنها برای بهبود کار استفاده کنیم. کار بعدی بازنگری در دستورالعملها بود. دستورالعلمهای ما در گذشته بیشتر به فضای فیزیکی و وجود یک شخص توجه می کرد؛ در حالی که همانطور که گفتم فرآیند باید احصاء شود. مثلا وقتی یک کودک دچار فلج مغزی (سی پی) را به یک مرکز می فرستید باید فرآیندی را تعریف کنید که بعد از مدت مشخصی ارتقای وضعیت او را بسنجید. تمامی دستورالعملها را به سمت فرآیند محوری تغییردادیم که نظرات اساتید و افراد خبره را گرفتیم و به زودی صادر خواهد شد.
همکاری شما با سمنهای معلولان چگونه است؟
تا پیش از این ما نمایندگان واقعی NGO ها را نمی شناختیم و معمولا موردی عمل می شد. مثلا در یک جلسه از یک نفر و جلسه دیگر از شخص دیگری دعوت به عمل میآمد. ما این دغدغه را داشتیم که انتخابات را برگزار کنیم. انتخابات در استانها انجام شد، سپس انتخابات کشوری برگزار شد و نمایندگان سمنها مشخص شدند. در حال حاضر حداقل 700 تشکل داریم که در زمینه معلولیت و توانبخشی کار می کنند.
از بازنگری «قانون جامع حمایت از معلولان» چه خبر؟
یکی از فعالیتهای شاخص و طاقت فرسای ما بازنگری قانون جامع بود. کار به جایی رسیده بود که در کمیسیون ویژه ای که در مجلس تشکیل شد خود من نقش دبیر کمیسیون را بازی کردم و نهایتا موفق شدیم رای مثبت مجلس را بگیریم که از کمیسیون عبور کرد ولی متاسفانه در شورای نگهبان رد شد که البته ایرادات شورا تا حدی هم درست است. من خودم این احساس را داشتم که ما مطالبات را خیلی بالا بردیم. همین که در این لایحه عبارت «دولت مکلف است» به جای قانون قبلی که می گفت «دولت می تواند» آورده شده خودش یک حرکت است. وقتی دولت مکلف است باید بودجه اش را هم بگذارد. یا برای اولین بار خدمات توانبخشی را در متن قانون بردیم که جزو بیمه باشد. یا صندوق فرصتهای شغلی بحث حق بیمه سهم کارفرما، جبران عدم کارآیی معلولان که به صورت پرداختی است اگر تصویب می شد به صورت قانونی در می آمد. در حال حاضر باید ایرادات این لایحه شود. منتظر شکل گیری فراکسیون معلولان در مجلس دهم هستیم. رایزنی با نماینده ها صورت گرفته تا به محض تشکیل فراکسیون معلولان، مشکلات لایحه برطرف شود. به شخصه ترجیح می دهم لایحه در صحن علنی تایید شود؛ چون واجد ایراد است. همانطور که گفتم این قانون خیلی مطالبات را بالا برده و نمی توان آن را اجرا کرد. به اعتقاد من اگر بتوانید خدمتی که قابل وصول است انجام دهید حیف است که آنقدر سطح تقاضا را بالا ببرید که نتواند اجرا شود و قاعدتا اگر یک بخش آن اجرا نشود قبح مساله می ریزد و بقیه مواد نیز تحقق نمی یابد.
یکی از مشکلات بهزیستی شانه خالی کردن برخی وزارتخانهها و دستگاههای دولتی از زیر بار مسوولیتهای مربوط به بهزیستی و افراد دارای معلولیت است، برای اصلاح این رفتار چه اقدامی انجام داده اید؟
ما دبیرخانه کنوانسیون حقوق معلولان و قانون جامع را در حوزه توانبخشی فعال کردیم. برای این منظور مکاتباتی با وزارتخانه ها و سازمان هایی که درخصوص معلولان وظایفی بر عهده داشتند انجام دادیم و به آنها تاکید کردیم شما این وظایف را در مورد معلولان دارید و از آنها کارنامه گزارش عملکرد می گیریم.
سایر برنامه های در حال انجام حوزه توانبخشی را به طور خلاصه بیان کنید.
ما طرح مراقبین را گسترش دادیم؛ زیرا من احساس می کنم فرمول ما برای رسیدن به خدمات، خدمات در منزل است. این طرح مراقبین را چه کیفی و چه کمی گسترش دادیم، در سال 1394 طرح CBR تمام روستاها را در بر گرفت. در سال 1395 نیز در تمام شهرها طرح توانبخشی مبتنی بر جامعه اجرا خواهد شد. همچنین در حال حاضر خیلی ها معلولان خانواده خود را به مراکز نگهداری می سپارند یا اینکه در خانه نگه می دارند و عذاب می کشند. ما بینابین را گرفتیم و مراکز نگهداری موقت معرفی کردیم. بخصوص درخصوص عارضه اوتیسم مراکز نگهداری موقت را ایجاد کردیم که گسترش پیدا خواهد کرد. به نیازهای گروههای ویژه توجه کردیم. مثلا مراکز لو ویژن را راه اندازی کردیم که برای افراد کم بینا و نیمه بینا است، مراکز کودکان سی پی را ایجاد کردیم که به صورت آزمایشی بوده و امسال گسترش پیدا خواهد کرد. سال گذشته به موقع توانستیم مصوبه هیات وزیران را برای یارانه های مراکز بگیریم که پرداخت شد. طرحهای زیادی نیز برای امسال در دست اجرا داریم که منوط به زیرساختهایی است که الان آماده است.
چه تمهیداتی برای رفع چالش های فراروی بهزیستی که همواره از کمبود بودجه رنج می برد به کار گرفتهاید؟
من به عنوان مسئول نظام و نه فقط این دولت، باید عذرخواهی کنم که اصلا خدماتی که دارد ارایه می شود در شأن معلولان کشور نیست. مثلا هزینه توانبخشی یک فرد ضایعه نخاعی درآمریکا در سال اول 110 هزار دلار است بعد سالی 100 هزار دلار می شود. ما الان سالیانه 600-700 دلار به افراد ضایعه نخاعی پرداخت می کنیم که ماهیانه 60 دلارمی شود. این نشان می دهد کیفیت کار در بهزیستی بد نیست، کمیت کار نامطلوب است. مثلا مستمری هایی که می دهیم در حد 70 هزار تومان است؛ در حالی که در قانونی که قرار بود تصویب شود مستمری به معلولان شدیدی که کار ندارند حداقل دستمزد تعیین شده بود؛ یعنی حدود هزار درصد رشد و این چیز وحشتناکی نیست. الان بهزیستی چون پایه اش پایین است، وقتی رشد بودجه سایر دستگاهها که مثلا 10-12 درصد است به بهزیستی نیز همان اندازه اختصاص می یابد ما دچار مشکل می شویم؛ زیرا بهزیستی باید جهش داشته باشد. محل این جهش نیز هدفمندی یارانه ها و درآمد دولت است. بالاخره ما بر اساس کنواسیون جهانی حقوق معلولان و قانون خومان تعهدی نسبت به معلولان داریم اما اعتبارات اصلا کافی نیست. ما قیمت تمام شده را نمی توانیم به مراکز پرداخت کنیم. به همین لحاظ چون قادر به پرداخت یارانه مکفی نیستیم نمی توانیم از مراکز انتظارداشته باشیم کیفیت خدمات را بالا ببرند. اگرچه سعی می کنیم با مدیریت قضیه یا با کمکهای مردمی و مشارکتها کارها را پیش ببریم ولی الان تعدد NGO ها و مراکز باعث می شود که حتی کمک ها هم توزیع شود.
راهکار برون رفت از مشکلات بهزیستی چیست؟
یکی از راههای برون رفت، مدیریت وظایف است. مثلا یکی از کارهایی که سال گذشته انجام دادیم ساماندهی تهیه و توزیعه وسایل کمک توانبخشی بود. ما بررسی کردیم دیدیم متاسفانه در سالهای گذشته هارمونی و گسترش خریدها با جنس معلولیت خیلی تطابق نداشته است. مثلا چیزی حدود 14 درصد جامعه آماری ما ناشنوا هستند ولی 40 درصد بودجه صرف خرید سمعک می شد؛ در حالی که نابینایان و جسمی حرکتی هم حقی دارند. ما به این نتیجه رسیدیم اگر بخواهیم به نیازهای پایه افراد معلول فقط در تجهیزات کمک توانبخشی پاسخ دهیم، حداقل 160 میلیارد تومان در سال پول می خواهیم اما پولی که پارسال داشتیم 30 میلیارد تومان بوده است. چند اقدام انجام دادیم؛ یکی اینکه سامانه ای راه اندازی کردیم تا نیازهای استانها در آن ثبت شود تا اطلاعاتی که از استانها می آید جهت دار و درست باشد. دوم اینکه چند استان را به عنوان استان محروم تعریف کردیم و گفتیم حداقل سعی کنیم نیاز این 7-6 استان را کامل برطرف کنیم. اقدام سوم سقف قیمتی بود. مثلا دیدیم سمعک از 200 هزار تومان تا 13 میلیون تومان است. قاعدتا اگر یک جنس گران قیمت به یک نفر بدهید و بقیه محروم بمانند با عدالت جور در نمی آید. بنابراین برای ویلچر، سمعک و تشک مواج که اقلام اصلی گران هستند یک پایه قیمتی گذاشتیم. اگر کسی خودش مایل است از جنس بهتر استفاده کند ولی ما موظفیم همه کشور از یک نوع جنس استفاده کنند. در این خصوص تولیدکنندگان را تشویق کردیم، نمایشگاه گذاشتیم وتوانستیم سال 1394 را به پایان برسانیم. قولی داده شده که در سال 1395 این وضعیت بهتر شود. یک بحث قضیه مدیریت است و بحث دیگر این است که شما به سازمانهای مردم نهاد اعتماد کنید و پای آنها را وسط بکشید. ولی اگر بخواهم یک عبارت در جواب سوال شما بگویم این است که «اعتبارات بهزیستی بسیار ناچیز است». بودجه 1800 میلیارد تومانی امسال باید برای 52 وظیفه بهزیستی از جمله کوکان کار، کوکان خیابانی، مهد کودها، زنان خودسرپرست، زنان خیابانی، دختران فراری، معتادان، حوزه توانبخشی، معلولان، سالمندان، بیماران روانی و بسیاری دیگر از مسوولیتها خرج شود. بودجه 1800 میلیارد تومانی را فقط با بودجه یکی از دانشگاههای علوم پزشکی که در تهران فعالیت می کند و حدود 2 هزار میلیارد تومان می گیرد مقایسه کنید. یعنی بودجه سازمان بهزیستی با این تنوع وظایف و مسوولیت تقریبا در حد یکی از 50 دانشگاه علوم پزشکی کشور است.
آیا رقم 1800 میلیارد تومان به طور کامل به بهزیستی پرداخت شد؟
خیر، اتفاقی که سال گذشته افتاد با این که باید تخصیص بهزیستی 100 درصد باشد تخصیص 97 درصد ستادی به ما داده شد. یعنی از 1600 میلیارد تومان بودجه سال گذشته بالغ بر 48 میلیارد تومان داده نشد. این رقم کلانی بود که عملا هم به قسمتهای اجتناب پذیر مربوط می شد. ما یک سری هزینه های اجتناب ناپذیر و یارانه بر عهده داریم که باید بدهیم. آن قسمتی که باید برنامه ریزی می کردیم و خدمت ارایه می دادیم عملا دست ما در این قضیه کوتاه شد. امیدوارم امسال وعده ای که داده شده محقق شود و بودجه ما همان طور که قانون پیش بینی کرده که بودجه بهزیستی و کمیته امداد باید 100 درصد تخصیص یابد جامه عمل بپوشد.
آخرین آمار تعداد معلولان را ارائه کنید.
در حال حاضر 1.3 میلیون فرد دارای معلولیت تحت پوشش بهزیستی هستند. از این تعداد 12.5 درصد دارای معلولیت خفیف، 18.7 درصد دارای معلولیت خیلی شدید، 35.6 درصد شدید، 26.6 درصد متوسط، 6.3 درصد نامشخص هستند. اما در دنیا از سه طریق آمار معلولان را به دست می آورند؛ یا سیستمشان آنقدر قوی است که همه افراد سرشناسی می شوند و بر اساس آن از تعداد معلولان مطلع می شوند. یا خوشه ای عمل می کنند و نمونه گیری می کنند مثلا یک هزارم جمعیت را می گیرند و به کل کشور تعمیم می دهند. یا از فرمول استفاده می کنند مثلا برای کشورهای بخصوص توسعه نیافته فرمولهایی ارایه می دهند که جمعیت را در آن فرمول می گذارند و درصد معلولیت را به دست می آورند. هر سه روش در کشور ما انجام شده است. در بحث اول در CBR این اقدام صورت گرفت. بحث دوم توسط دانشگاه علوم بهزیستی در دو مقطع سالهای 1372 و 1386 انجام شد. در بحث سوم هم فرمولش وجود دارد که حدود 4.5 درصد از کل جمعیت کشور معلولیت دارند. اما تجربه ای که خود من از مطالعات میدانی و CBR به دست آوردم جمعیت معلول متوسط به بالایی که نیازمند خدمات توانبخشی هستند و مخاطبان اصلی ما محسوب می شوند 2 درصد جمعیت کشور هستند یعنی حدود 1.5 میلیون نفر که با آمارهای 1.3 میلیون نفری تحت پوشش سازمان بهزیستی نیز همخوانی دارد.
بهزیستی باید برای چه تعداد از شهروندان کشور برنامه ریزی کند؟
به اعتقاد من ملاک قرار دادن آمارهای جهانی مثل 15 درصد یا 10 درصد نباید مبنای برنامه ریزی ما باشد؛ زیرا وقتی آمار را بالا می بریم مشکل را زیاد می کنیم. درست است که سازمان بهداشت جهانی گفته 15 درصد از جمعیت جهان به نوعی از ناتوانی رنج می برند. اما طبق آن تعریف کسی که عینک شماره بالا استفاده می کند در این حیطه قرار می گیرند. یا کسی که آسم یا صرع کنترل شده دارد معلول محسوب می شود. ولی ما اگر بخواهیم بر اساس آمار جهانی برنامه ریزی کنیم راه به جایی نمی بریم؛ چرا که منابع ما پاسخگو نیست. مثلا وقتی با یک مسوول در مورد معلولان صحبت کنید و می گویید 10 میلیون معلول داریم شاید با خودش فکر کند مشکل خیلی زیاد است و فرار کند. ولی وقتی بگوییم ما 1.5 میلیون معلول داریم و می خواهیم به آنها کمک کنیم با استقبال بیشتری مواجه می شویم. یکی از طرح هایی که من در سالهای 88-1387 همزمان با زمزمه های هدفمندی یارانه ها با نمایندگان مجلس در میان گذاشتم این بود که یک حقوق معلولیت قائل شوید و بگویید هرکسی معلول به دنیا بیاید یا معلول باشد اعم از اینکه پولدار یا فقیر باشد دولت غرامتی به او می پردازد. نیازهای اولیه او را برطرف کنید. منابعش نیز تامین بود. برای 1.5 میلیون فرد دارای معلولیت اگر بخواهید 500 هزار تومان پرداخت کنید می شود 75 هزارمیلیارد تومان که از منابع هدفمندی یارانه ها قابل تامین است. زمانی که نیازهای اولیه فرد را برطرف کردید فرد برای لاستیک ته عصا به بهزیستی مراجعه نمی کند و به سایر موارد همچون تحصیل یا اشتغال فکر می کند.