«باشگاه مخاطبان» پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران آماده دریافت خبر، عکس، فیلم و سوژه های مخاطبان گرامی است. تمامی مخاطبان می توانند از طریق پست الکترونیکی News@jamaran.ir با جماران در ارتباط باشند.

به گزارش سرویس باشگاه مخاطبان پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، یادداشت زیر را رحمت مهدوی نویسنده کتاب «آزادی مترقی در اندیشه شهید بهشتی» برای جماران ارسال کرده است.

در هر اندیشۀ سیاسی، قرائت خاصی از انسان، خواه آشکار و خواه به ­طور ضمنی مندرج است و این قرائت، نقش مهمی در هندسۀ فکری آن اندیشه دارد ­(بشیریه، 1374: 5) از نظر کانت پرسش اساسی در انسان­ شناسی این است که انسان چیست؟ ­(دیرکس، 1389: 1-3) هانس دیرکس آرایِ مختلف فلسفی را با توجه به جنبه­ های متفاوتی که به مطالعۀ ماهیت انسان می پردازند، «انسان­ شناسی ­های بخشی»[1] می­ نامد. وی معتقد است آرای مختلف دربارۀ انسان را می ­توان به­ طور کلی به شش دسته انسان و حیوان، انسان؛ موجودی روحانی، انسان؛ موجودی طبیعی، انسان موجودی اجتماعی، انسان؛ موجودی منفرد و انسان و خدا تقسیم کرد. (همان: 13-157):

از میان این دیدگاه­ ها؛ اندیشۀ شهید بهشتی از انسان در چارچوب برداشت آخر از انسان، (انسان و خدا) قرار دارد. در دیدگاه آخر (انسان و خدا)، به ­طورکلی این مطلب مطرح می ­شود که ذات الهی همان ذات انسان است. خداوند شخصیّتی منزه، مطلق و مبرا از قید طبیعت است. او به­ گونه ­ای مطلق، همان چیزی است که افراد بشر می­ بایست چنین باشند و چنین بشوند. بنابراین، عقیده به خدا، عقیدۀ انسان به نامتناهی­ بودن و حقیقی­ بودن ذات خویش است ­(همان: 175). شهید بهشتی نیز دربارۀ انسان دیدگاهی نزدیک یا منطبق با برداشت آخر (انسان و خدا) دارد. وی معتقد است:

«انسان به ­عنوان تنها موجود جهان طبیعت که می­ تواند بی اندیشد و جهت حرکتِ تکامل خود را آگاهانه انتخاب کند، تنها با ایمان به این حقیقت متعال و کمال لایتناهی است که می­ تواند انسان شود. بدون توجّه به این کمال، و بدون عشق به او، پویشِ انسان بی­ معنی است و جهتِ حرکتش ناپیدا و همۀ تلاش و کوشش بیهوده و پوچ. خداست که به حرکت انسان جهت و معنی می­ دهد و به هویت پویای پر تلاش او حقّانیت می­ بخشد. وجهۀ الهی و ملکوتی انسان است که جهت راستین حرکت تکاملی و سیر الی­الله را معین می­ سازد» (بهشتی، 1388: 364-365).

شهید بهشتی معتقد است انسان چیزی مستقل از خدا نیست و فانی در آن هست:

«خداوند دربارۀ کارهای خودش به­صورت متکلّم «من» و «ما» و به­صورت ضمیرِ غایبِ «او» سخن می­ گوید. هر کدام در جایی متناسب با آن الهامی است که خدا می ­خواهد بدهد.

هر جا خدا می­ خواهد بگوید: ای انسان! مواظب باش که تو چیزی جدا از خدا و مستقل از خدا نیستی و فانی در خدا هستی، آن وقت می‌شود: «ما». هر جا می­ خواهد به انسان بگوید ای انسان! تو مستقل از خدا نیستی ولی عین خدا هم نیستی، وحدت وجودی هم نباش، آنجا می­ گوید: «من» و «تو».

هر جا می­خواهد بگوید که این خدا برای تو، هم شهادت است هم غیب است، تا چه جور آدمی باشی، اگر خیلی عارف باشی، شهادت است؛ آن وقت دیگر «منم» و «تو». چون من و تو معمولاً در چه موقعی به کار می­رود؟ موقعی که همدیگر را ببینیم. در محضر هم باشیم. هر جا می­خواهد بگوید: یادت باشد در عین­حال میان تو و او حجاب­ها آویخته است، آن وقت یک­مرتبه می ­شود «هو»، می­ شود غیب، مثل «اَلّذینَ یؤمنونَ بِالغَیب» بقره آیه3» (بهشتی، 1388: 186).

بنابراین، در شناخت «انسان» از نظر شهید بهشتی، آنچه در ثقل اندیشۀ وی قرار دارد؛ «خدا» است. انسان­ شناسی وی بدون توجّه به «خدا» راه به جایی نخواهد برد؛ زیرا او تفاوت اساسی انسان با موجودات دیگر را در ارتباط بودن «انسان» با «خدا» می­ داند. در واقع از نظر شهید بهشتی روح خدا در انسان دمیده شده است. امری که وی معتقد است دیگر موجودات از آن بی­ بهره هستند:

«در این مجموعۀ عظیم که «جهان­اش» می­ نامیم، «انسان» موجود برجسته و ممتازی است که باید مورد شناسایی دقیق قرار گیرد. انسان [چون] به جز جنبۀ مادّی، دارای جنبۀ استثنایی دیگر نیز هست، از دیگر موجودات جهان تمایز می­ یابد. آن جنبۀ دیگر همان برخورداری از «نفخۀ ربانی» و روح خدایی است و این چیزی سوای جان در همۀ جاندارن است... انسان ویژگی خاصی دارد که مربوط به آن روح الهی است که در او دمیده شده و باید این ویژگی را شناخت» (­بهشتی، 1388: 164).

از نظر شهید بهشتی این ویژگی­ها عبارت­اند از: اندیشۀ دوربرد؛ شناخت خیر و شر، زیبا و زشت، نیک و بد، حسن و قبح؛ اختیار، انتخاب آگاهانه و آزادانه؛ احساس مسئولیّت؛ خلاقیّت و ابتکار.

شهید بهشتی معتقد است، اگر انسان ویژگی­هایی فوق را دارد؛ به­دلیل این است که «روح الهی» در آن دمیده شده است ­(همان: 170). اگر انسان حقّ انتخاب، اختیار و آزادی دارد؛ برای این است که انسان روح الهی دارد و خدا هنگامی که روح خود را در انسان دمید، این ویژگی­ها را بر انسان اعطا کرد.­ پس بدون شناخت این ویژگی­ها نمی‌توان «انسان» را شناخت. در واقع، بدون پرداختن به بحث «خدا» نمی­توان «انسان» را در اندیشۀ شهید بهشتی شناخت.

منبع:
1- بشیریه، حسین، دولت عقل: ده گفتار در فلسفه و جامعه‌شناسی سیاسی، نشر علوم نوین، ۱۳۷۴

2- دیرکس، هانس، انسان­شناسی فلسفی، مترجم: محمّدرضا حسینی­ بهشتی، هرمس، تهران، 1389، چاپ سوّم.

3- مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی، نشر بقعه، تهران، 1388، چاپ اوّل.

 

[1]. Anthropologien sektorale

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.