به گزارش همنوا، هر نوع آگاهی در باره چگونگی آشنایی ما با علم و تکنیک دیگر بلاد، میتواند به ما کمک کند تا دریابیم چرا در نقطهای ثابت ماندهایم و نتوانستیم بیش از آن، پیش برویم.
حکایتی که در اینجا نقل شده مربوط به قرن هشتم هجری/قرن چهاردهم میلادی است که از نظر تاریخی نقطه مهمی در برخورد ایران و غرب است.
از چرخ آبکش تا عینک
کتاب صور الاقالیم که به نام مسالک و ممالک هم شهرت دارد، از آثار جغرافی خوبی است که در قرن هشتم نوشته شده است. این کتاب حاوی اطلاعات متفاوتی در حوزه جغرافیا و اوضاع تمدنی محیط ایرانی است. کتاب را سال 1353 منوچهر ستوده تصحیح و بنیاد فرهنگ ایران منتشر کرده است.
در قرن هشتم و تا پیش از تسلط عثمانیها بر قسطنطنیه یا همان استانبول، فرنگیها به نواحی آسیای صغیر و تا تبریز میآمدند. این رفت و آمد بهخصوص در دوره ایلخانی رواج داشت و اطلاعات فراوان اما پراکندهای این رفتوآمد در متون آمده است. پس از تسلط عثمانیها بر استانبول، و بستن دریچه ورودی مدیترانه به تنگه بسفور، دیگر اروپاییها نتوانستند از این مسیر و دیگر مسیرهای خشکی از طریق حلب به ایران بیایند و طبعا به دنبال راههای دیگری بودند که از خلیج فارس و دریای هند سرباز کرد.
در صور الاقالیم که نویسنده آن هم ناشناخته است، حکایتی از یک تبریزی نقل میکند که همراه یکی از این تاجران فرنگی به اروپا رفته و مشاهدات خود را نقل کرده است. در اینجا از چهار چیز یاد میکند:
یکی از این عجایب، دیدن یک چرخی با پرههای چوبی بر سر چاهی بوده که از آن آب میکشیده و آن را وصف کرده است.
دوم از پاپ یاد میکند، راهبی مجرد که همه اموال کلیسا در اختیار او بوده و بر مردم حکمرانی میکرده است.
سوم مطلب دیگری هم نقل میکند که بهتر است خودتان پایین ملاحظه فرمایید! اما در مقدمهاش آمده است که در علم بسیار میکوشند.
نکته چهارم، در باره عینک در میان مردمان آنجاست. نوعی طلق که آن را بر چشم مینهند تا خط باریک را بخواند.
عبارت صور الاقالیم چنین است:
شخصی حکایت کرد که بازرگانی فرنگی هر سال به تبریز به تجارت میآمد و مرا با او دوستی پیدا شد، چنانکه بیمشورت من هیچ معامله نکردی. روزی گفتم میخواهم که ملک شما ببینم و میترسم که مسلمانان را عذاب میکنند و شب محبوس میکنند و اگر خواهد که برود نمیگذارند. فرنگی گفت تو همراه من بیا، به عهده من که باز ترا به تبریز بیاورم میگوید که رفتم و بسیار عجایبها بدیدم. از آن جمله چرخی دیدم که پره از چوب داشت [بر سر چاهی آب] و چنان ساخته بودند که آن پرهها برمیخاست و باز برهم مینشست و آب از چاه میکشیدند و اگر میخواستند که آب نیاید سنگی بزرگ بر سر آن پره مینهادند تا برنخیزد و چون میخواستند که دگربار آب از چاه بیرون آرند، سنگ برمیداشتند، بیمحرکی چرخ در حرکت میآمد و آب از چاه بیرون میآورد.
و فرنگیان و ترسایان، رهبانی دارند که بر آن ملک حاکم بود و مال کلیسا به تصرف و فرمان او باشد و مجرد زید و از طفلی چند کس ملازمت او کنند تا متعرض زنی و آرزویی و شهوتی نشود و نسبت به عیسی علیهالسلام او را مجرد تربیت کنند.
و فرنگیان در طلب علم بسیار کوشند و در محفل ضرطه رها کنند و عیب ندارند که اختفای باد در شکم قولنج پیدا کند. اما طریقه هندوان بتر است و قومی هستند که عطسه را نفرین میکنند و ضرط را برعکس.
و در فرنگ سنگی هست سفید که به طلق میماند و چون در پیش چشم دارند چیزها بزرگتر میبیند و از بهر کسی که باصره او ضعیف باشد و خط باریک خواند بسیار سازند به سبب آنکه اشیا و خطوط بزرگتر مینماید.
از آن است که چون بصر در او نفوذ میکند غلیظ میگردد و البته بزرگتر از آنچه باشد در نظر آید و همچنانکه دانه جویا دانه انگور که در آبگینه پر از آب میاندازند بیش از آنچه هست مینماید.
در دوره صفوی عینک از شیشه ساخت حلب به ایران میآمده
از دوره صفوی، دهها جُنگ ادبی بهدست ما رسیده که حاوی اشعار شاعران و گاه متنهای ادبی است که هدف از گردآوری آنها فراهم کردن یک مجموعه ادبی-تفریحی است. در این جُنگها، حجم زیادی معلومات ادبی از نظرم و نثر هست که گنجی گرانبها برای کسانی است که به تاریخ ادبیات علاقهمند هستند. متنهای ادبی درج شده در این آثار، صرف نظر از جنبه ادبی، فوائد تاریخی فراوانی هم در بر دارد. نامه زیر در باره درخواست عینک، یکی از این متنهایی است که در جنگی آمده است. به طور کلی باید گفت، این متنهای ادبی، اغلب آرایههای لفظی و ادبی زیادی دارد، به حدی که یافتن معنا و مقصود اصلی میان آنها گم میشود. معالاسف نامهنگاریهای این دوره اغلب همین دشواری را دارد و بیش از این که به کار معنا بیاید، هنرنمایی افرادی است که در نگارش نامه و دیباچه حرفهای هستند. وظیفه آنها خیره کردن چشمان کسانی است که آنها را مطالعه میکنند. این متنها برای دانشآموزان نسلهای بعدی که دوست دارند به کار دبیری بپردازند، متنهای محبوبی است که مرتب بخوانند و از تعابیر آن تقلید کنند. با این حال، این متنها، فوائد تاریخی بیشماری دارد که تاکنون کسی از آنها بهره لازم را نگرفته و باید روزی روزگاری با دقت در آنها تأمل شود تا بتوان از آن در شناخت اوضاع اجتماعی و فرهنگی جامعه آن عصر بهره برد.
رقعه دیگر در طلب عینک نوشته:
اللهمّ احرسه بعینک التی لا تنام / و اکتفه برکنک الذی لا یرام
چندان که چرخ پیر به عینک مهر و ماه محتاج است، بصر بصیرت آن عین اعیان و مردم دیدهی باریک بنیان، قرّة العین آبای علوی و نور چشم امهات سفلی، کحل الجواهر انظار دانش و بینش، مرآت حقیقتنمای آفرینش، مجمع البحرین ظهور و بطون، یگانهی دودمان آل خاتون، در مشاهدهی لطایف غیبی به عینک فکر نیازمند مباد.
بعد از لمعان انوار دعا! بر ضمیر دقیقه پذیر پوشیده و مستور نماند که یک چند قبل از این دور گرد ملک معنی پژوهشی، ملاشکوهی، از پرتو التفات عالی، به عینکی چشم روشن شده دیدهوران روشنضمیر چشمروشنیها گفتهاند، و تنگ چشمان ولایت همدان، چشمهای سفید بدان سیاه نمودهاند، از جمله یکی از همچشمان او بارها به فقیر کتابت نوشته، التماس آن طور عینک نموده، و نزدیک به آن شده که از خواندن سفارشهای متعاقب او، فقیر نیز محتاج به عینک شده، عینک دیگر زیان شما شود.
هرچند زودتر عینکی بلور نژاد حلبی نسب [از جنس شیشههای حلب] که بر سر و چشم روشندلان جای تواند کرد عنایت فرمایند، بهتر و صرفه شما در آن بیشتر خواهد بود.
کمالات صوری و معنوی از اصابت عین الکمال مصون باد بمحمد و آله الامجاد.
6132/518
حکایتی که در اینجا نقل شده مربوط به قرن هشتم هجری/قرن چهاردهم میلادی است که از نظر تاریخی نقطه مهمی در برخورد ایران و غرب است.
از چرخ آبکش تا عینک
کتاب صور الاقالیم که به نام مسالک و ممالک هم شهرت دارد، از آثار جغرافی خوبی است که در قرن هشتم نوشته شده است. این کتاب حاوی اطلاعات متفاوتی در حوزه جغرافیا و اوضاع تمدنی محیط ایرانی است. کتاب را سال 1353 منوچهر ستوده تصحیح و بنیاد فرهنگ ایران منتشر کرده است.
در قرن هشتم و تا پیش از تسلط عثمانیها بر قسطنطنیه یا همان استانبول، فرنگیها به نواحی آسیای صغیر و تا تبریز میآمدند. این رفت و آمد بهخصوص در دوره ایلخانی رواج داشت و اطلاعات فراوان اما پراکندهای این رفتوآمد در متون آمده است. پس از تسلط عثمانیها بر استانبول، و بستن دریچه ورودی مدیترانه به تنگه بسفور، دیگر اروپاییها نتوانستند از این مسیر و دیگر مسیرهای خشکی از طریق حلب به ایران بیایند و طبعا به دنبال راههای دیگری بودند که از خلیج فارس و دریای هند سرباز کرد.
در صور الاقالیم که نویسنده آن هم ناشناخته است، حکایتی از یک تبریزی نقل میکند که همراه یکی از این تاجران فرنگی به اروپا رفته و مشاهدات خود را نقل کرده است. در اینجا از چهار چیز یاد میکند:
یکی از این عجایب، دیدن یک چرخی با پرههای چوبی بر سر چاهی بوده که از آن آب میکشیده و آن را وصف کرده است.
دوم از پاپ یاد میکند، راهبی مجرد که همه اموال کلیسا در اختیار او بوده و بر مردم حکمرانی میکرده است.
سوم مطلب دیگری هم نقل میکند که بهتر است خودتان پایین ملاحظه فرمایید! اما در مقدمهاش آمده است که در علم بسیار میکوشند.
نکته چهارم، در باره عینک در میان مردمان آنجاست. نوعی طلق که آن را بر چشم مینهند تا خط باریک را بخواند.
عبارت صور الاقالیم چنین است:
شخصی حکایت کرد که بازرگانی فرنگی هر سال به تبریز به تجارت میآمد و مرا با او دوستی پیدا شد، چنانکه بیمشورت من هیچ معامله نکردی. روزی گفتم میخواهم که ملک شما ببینم و میترسم که مسلمانان را عذاب میکنند و شب محبوس میکنند و اگر خواهد که برود نمیگذارند. فرنگی گفت تو همراه من بیا، به عهده من که باز ترا به تبریز بیاورم میگوید که رفتم و بسیار عجایبها بدیدم. از آن جمله چرخی دیدم که پره از چوب داشت [بر سر چاهی آب] و چنان ساخته بودند که آن پرهها برمیخاست و باز برهم مینشست و آب از چاه میکشیدند و اگر میخواستند که آب نیاید سنگی بزرگ بر سر آن پره مینهادند تا برنخیزد و چون میخواستند که دگربار آب از چاه بیرون آرند، سنگ برمیداشتند، بیمحرکی چرخ در حرکت میآمد و آب از چاه بیرون میآورد.
و فرنگیان و ترسایان، رهبانی دارند که بر آن ملک حاکم بود و مال کلیسا به تصرف و فرمان او باشد و مجرد زید و از طفلی چند کس ملازمت او کنند تا متعرض زنی و آرزویی و شهوتی نشود و نسبت به عیسی علیهالسلام او را مجرد تربیت کنند.
و فرنگیان در طلب علم بسیار کوشند و در محفل ضرطه رها کنند و عیب ندارند که اختفای باد در شکم قولنج پیدا کند. اما طریقه هندوان بتر است و قومی هستند که عطسه را نفرین میکنند و ضرط را برعکس.
و در فرنگ سنگی هست سفید که به طلق میماند و چون در پیش چشم دارند چیزها بزرگتر میبیند و از بهر کسی که باصره او ضعیف باشد و خط باریک خواند بسیار سازند به سبب آنکه اشیا و خطوط بزرگتر مینماید.
از آن است که چون بصر در او نفوذ میکند غلیظ میگردد و البته بزرگتر از آنچه باشد در نظر آید و همچنانکه دانه جویا دانه انگور که در آبگینه پر از آب میاندازند بیش از آنچه هست مینماید.
در دوره صفوی عینک از شیشه ساخت حلب به ایران میآمده
از دوره صفوی، دهها جُنگ ادبی بهدست ما رسیده که حاوی اشعار شاعران و گاه متنهای ادبی است که هدف از گردآوری آنها فراهم کردن یک مجموعه ادبی-تفریحی است. در این جُنگها، حجم زیادی معلومات ادبی از نظرم و نثر هست که گنجی گرانبها برای کسانی است که به تاریخ ادبیات علاقهمند هستند. متنهای ادبی درج شده در این آثار، صرف نظر از جنبه ادبی، فوائد تاریخی فراوانی هم در بر دارد. نامه زیر در باره درخواست عینک، یکی از این متنهایی است که در جنگی آمده است. به طور کلی باید گفت، این متنهای ادبی، اغلب آرایههای لفظی و ادبی زیادی دارد، به حدی که یافتن معنا و مقصود اصلی میان آنها گم میشود. معالاسف نامهنگاریهای این دوره اغلب همین دشواری را دارد و بیش از این که به کار معنا بیاید، هنرنمایی افرادی است که در نگارش نامه و دیباچه حرفهای هستند. وظیفه آنها خیره کردن چشمان کسانی است که آنها را مطالعه میکنند. این متنها برای دانشآموزان نسلهای بعدی که دوست دارند به کار دبیری بپردازند، متنهای محبوبی است که مرتب بخوانند و از تعابیر آن تقلید کنند. با این حال، این متنها، فوائد تاریخی بیشماری دارد که تاکنون کسی از آنها بهره لازم را نگرفته و باید روزی روزگاری با دقت در آنها تأمل شود تا بتوان از آن در شناخت اوضاع اجتماعی و فرهنگی جامعه آن عصر بهره برد.
رقعه دیگر در طلب عینک نوشته:
اللهمّ احرسه بعینک التی لا تنام / و اکتفه برکنک الذی لا یرام
چندان که چرخ پیر به عینک مهر و ماه محتاج است، بصر بصیرت آن عین اعیان و مردم دیدهی باریک بنیان، قرّة العین آبای علوی و نور چشم امهات سفلی، کحل الجواهر انظار دانش و بینش، مرآت حقیقتنمای آفرینش، مجمع البحرین ظهور و بطون، یگانهی دودمان آل خاتون، در مشاهدهی لطایف غیبی به عینک فکر نیازمند مباد.
بعد از لمعان انوار دعا! بر ضمیر دقیقه پذیر پوشیده و مستور نماند که یک چند قبل از این دور گرد ملک معنی پژوهشی، ملاشکوهی، از پرتو التفات عالی، به عینکی چشم روشن شده دیدهوران روشنضمیر چشمروشنیها گفتهاند، و تنگ چشمان ولایت همدان، چشمهای سفید بدان سیاه نمودهاند، از جمله یکی از همچشمان او بارها به فقیر کتابت نوشته، التماس آن طور عینک نموده، و نزدیک به آن شده که از خواندن سفارشهای متعاقب او، فقیر نیز محتاج به عینک شده، عینک دیگر زیان شما شود.
هرچند زودتر عینکی بلور نژاد حلبی نسب [از جنس شیشههای حلب] که بر سر و چشم روشندلان جای تواند کرد عنایت فرمایند، بهتر و صرفه شما در آن بیشتر خواهد بود.
کمالات صوری و معنوی از اصابت عین الکمال مصون باد بمحمد و آله الامجاد.
6132/518
کپی شد