در یک عصرهنگام سرد دی ماه امسال در عکاسخانه 'جدیدالاسلام' با استاد ستارزاده آشنا شدم؛ استاد از در چوبی قدیمی عکاسخانه که به درون آمد، جذابیت و مهربانی هویدا از چهره اش مرا مجدوب کرد؛ به پایش خواستم؛ استاد با صدای نحیفی خود را معرفی کرد و بر صندلی چوبی لهستانی کنار هم نشستیم.
استاد بسیار محجوب به حیاست و در مقابل اصرار من برای انجام گفت و گو، سعی می کند که قصر در به در رود، اما مگر می شود سوژه به این خوبی، آن هم در حوزه هنر نقاشی و طراحی'، را از دست داد.
استاد ستارزاده مانند بسیاری از هم مسلکانش در حوزه هنر خطه آذربایجان از برخاستگان هنرستان هنرهای زیبای 'میرک' است و زیر دست اساتید بزرگ آن مکتب هنرمندآفرین پرورش یافته است.
استاد ستارزاده هیچ تمایلی برای برکشیدن کارها و آثارش ندارد و واژه ها و جمله ها را مانند دانه های تسبیح یکی یکی از زبانش بیرون می کشم و کنار هم می چینم تا شاید بخشی از بیوگرافی ارزشمندش را به تصویر بکشم؛ ادامه این گفت و گو در زیر ارایه می شود؛

- س: خودتان را معرفی کنید؟
-ج: مسعود ستارزاده و متولد 1344 شمسی تبریز هستم. از هنرستان هنرهای زیبای 'میرک'، دیپلم گرفتم. بعدش با هشت سال جنگ تحمیلی مصادف شد و به دلیل حضور در جبهه های جنگ دیگر موفق به ادامه تحصیلات در دانشگاه نشدم.
-س: اساتید شما در هنرستان میرک چه کسانی بودند؟
-ج: از اساتید من در آن زمان آقای ابراهیم مقبلی، آقای عباچی زاده و مرحوم محمدرضا ایرانی بودند.
-س: چگونه شد که به هنر روی آوردید؟
-ج: من از کودکی به نقاشی علاقه داشتم و بر خلاف دیگر همسن و سالانم به جای بازی در کوچه و مشغول شدن با سرگرمی های رایج آن روزها، خودم را با نقاشی سرگرم می کردم. در دوره تحصیلات متوسطه اول، راهم به یکی از باشگاه های هنری آموزش و پرورش وقت افتاد که مخصوص دانش آموزان بود. در آن باشگاه شخصی بنام آقای 'بیننده' که نمیدانم در قید حیات هستند یا فوت شده اند، در مقام نخستین استادم به من چیزهایی درباره طراحی و نقاشی آموخت.
-س: این اتفاق در چه سالی بود؟
-ج: اوایل سال 1359شمسی. در همان سال بخت یار شد و از نمایشگاه آثار آبرنگ آقای ناصر نورمحمدزاده و نیز نمایشگاه جمعی آثار هنرجویان هنرستان هنرهای زیبای میرک دیدن کردم و این حوادث، راهم را بیشتر به سوی هنر کج کرد؛ به ویژه نمایشگاه آقای نورمحمدزاده به دلیل تنوع سوژه ها و رنگ ها، تاثیر شگرفی در من گذاشت و عزم من را در ورود به هنرستان میرک راسخ تر کرد و با نمره خوبی نیز در این مکان آموزشی ماندگار پذیرفته شدم.
-س: هنرستان میرک در آن سال ها در کجای تبریز بود؟
-ج: هنرستان هنرهای زیبا در آن سال ها در ابتدای 'کوی فیروز' بود. در این مدت با آثار آقای عمامه چی نیز آشنا شدم و آموختم. ایشان با استفاده از اسلاید آموزش های خوبی در مورد ترکیب رنگ و آثارشان دادند که بسیار مفید بود.
-س: از اساتید دوره هنرستان میرک، کدام یک بیشتر بر شما تاثیر گذاشتند؟
-ج: بیشترین تاثیر را از مرحوم آقای ایرانی گرفتم. البته درس های آقای مقبلی درباره اکسپرسیونیسم و اکسپرسیونیست ها نیز بسیار آموزنده بود. چون ما امکان سفر به اروپا را نداشتیم، واگویه ها و روایت های آقای مقبلی از کارها و آثار آنان بسیار مفید فایده بود.
-س: از هم دوره ای هایت در هنرستان هنرهای زیبای میرک برایمان بگوئید؟
-ج: با هنرجویان زیادی همدوره بودم که از میان شان آقایان تورج داننده که در حال حاضر در تهران در دانشگاه مبانی هنر تدریس می کند، جواد نوبهار که او نیز عضو هیات علمی دانشگاه است و سعید ظریفی را بیشتر به خاطر دارم. متاسفانه مدت های مدیدی است که ارتباط ام با این عزیزان قطع شده است.
-س: بعد از پایان هنرستان چه کردید؟
-ج: بعد از آن به مناطق عملیاتی اعزام شدم و یک سال و نیم را در پشت جبهه خدمت کردم. البته همانجا نیز کار هنری می کردم و به طراحی مشغول بودم. البته در خوشنویسی نیز کار کرده ام. بعد از پایان جنگ، سال 1369، سال پرکاری من بود. تاثیرات جنگ و عملیات های پرافتخار دفاع مقدس باعث شد که برخی مشکلات جسمی برایم به وجود آید؛ مدت های مدیدی است از دیابت رنج می برم و سه چهار ماه پیش قند خونم به یک هزار افزایش یافته بود که با لطف خدا و تلاش بسیار در بیمارستان امام رضا (ع) تبریز کنترل شد.
- س: وضعیت مالی و درآمدی تان چگونه است؟
-ج: متاسفانه من نه در جایی کارمندم و نه آتلیه ای دارم. گذران زندگی به ویژه با توجه به بیمارهای قلبی و دیابتی به دشواری انجام می گیرد. امیدوارم متولیان امر و نهادهای مسئول تدابیری بیاندیشند که حداقل در تهیه داروهای مورد نیاز تسهیلاتی برای من قائل شوند؛ من اردیبهشت 1366 عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شدم و در جبهه های دهلران، زبیدات و عین خوش خدمت کردم.
-س: بعد از بازگشت از جنگ و جبهه چه کار کردید؟
-ج: در محل بنیاد ایرانشناسی امروزی در تبریز(خانه تاریخی شربت زاده) هفت هشت مورد نمایشگاه انفرادی برپا کردم. در مجموعه منتشر شده نخستین و دومین دو سالانه هنری کشور نیز آثارم چاپ شد؛ متاسفانه در یک دهه اخیر به دلیل بیماری های فوق الذکر آن چنانکه که دلم می خواست، نتوانستم در حوزه طراحی و نقاشی فعالیت داشته باشم. در این مدت آنژیوگرافی باعث لرزش دست و به هم خوردن تمرکزم به عنوان الزامات اصلی هنر طراحی شد.
-س: کدام یک از سبک های نقاشی را بیشتر می پسندید؟
-ج: بیشتر رئالیسم را کار می کنم، ولی قالب های اکسپرسیونیسم را بیشتر می پسندم، چون این سبک معطوف به احساسات درونی است که من نیز به آن علاقه دارم. شاید آثارم در نگاه نخست نشانی از رئالیسم داشته باشند، اما در نگاه عمقی اکسپرسیونیستی هستند. البته نقاش کار می کند و این وظیفه منتقد است که آثار او را نقد کند.
-س: در تهران هم نمایشگاه داشته اید؟
-ج: در گالری 'والی' یک نمایشگاه برپا کرده ام. حدود 6 نمایشگاه گروهی نیز تاکنون برپا کرده ام.
-س: از ورود به حوزه هنر راضی هستید؟
-ج: تاکنون راضی بودم، اما بیماری و مشکلات مالی ناشی از آن بسیار اذیت ام می کند. متاسفانه هیچ گونه حمایتی نمی شود و کسی نیز تا به امروز به سراغ ام نیامده است. زمانی که می خواستم وارد هنرستان میرک شوم با بنده خدایی مشورت کردم و او گفت 'خود دانی، ولی نقاشان از گرسنگی می میرند'.
-س: شنیده ام دستی هم در موسیقی دارید.
-ج: علاقه شخصی بود و به شکل آماتور ورود کردم. در رشته 'کلاینت' و 'قره نی' چیزهایی یاد گرفتم. بداهه نوازی بود. البته نواختن دو ساز فوق الذکر نیز دشوار بود. با مرحوم آقای متین کار می کردم، اندکی با سازها آشنا شدم و سپس مصادف با فوت مادرم شد و دیگر نتوانستم ادامه دهم.
-س: چه متدهایی بیشتر کار کردید؟
-ج: در طراحی با مداد، سیاه قلم و آبرنگ آثار زیادی دارم، ولی خودم مداد را بیشتر ترجیح می دهم.
- از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید، بسیار متشکرم.
- من هم از شما سپاسگزارم.
خبرنگار: عزیزی راد
518
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.