به گزارش این روزنامه، گرانی اخیر کاغذ روزنامه ای در کشور دو جنبه منفی و یک پیام مهم برای بخش فرهنگ و رسانه های مکتوب داشت.
جنبه های منفی آن این بود که طبق معمول سونامی گرانی در کشور ابتدا از شایعه آغاز و سپس شایعات رواج یافته و محقق می شود.
شایعات گرانی نیز به صورت شکل می گیرد که بصورت جدی مطرح می شود که فلان کالا گران خواهد شد تا محتکران وارد میدان شده و موجودی بازار را به انبارهای خود منتقل کنند و سپس بصورت واقعی و عینی جنس مورد نظر کمیاب و گرانی میشود که در مورد کاغذ نیز این اتفاق روی داد!
جنبه منفی دیگر این رویداد ناخوشایند نبود تشکلی کارا و درد آشنا در بین مطبوعات کشور و استان ها برای جلوگیری از احتکار کاغذ ، شناسایی و معرفی محتکران به سیستم نظارتی و قضایی است.
پیام این تحول مهم نیز جز این نیست که ، با کمال تاسف حتی مسئولان و متولیان اصلی بخش فرهنگ نیز با نگاه خاموش خود به اوضاع بی سروسامان رسانه های مکتوب نظاره گر مرگ مطبوعات حرفه ای شده اند تا شاید تازه واردانی که بصورت مرعی و نامرعی حمایت می شوند، میدان دار عرصه شوند……
این یک فاجعه برای بخش فرهنگ و اطلاع رسانی است، شرایطی ایجاد شده است که رسانه ها و شبکه های باصطلاح اجتماعی توانسته عزیز دردانه محافل گردیده و در سخنرانی ها و اظهار نظرها نیز علنا شبکه هایی که هیچ گونه مسئولیتی در قبال نوشتار و انعکاس دادن رویدادها ندارند به رسانه های مکتوب ترجیح داده می شوند.
این در حالی است که شبکه های مذکور نه تنها قادر به رقابت با رسانه های مکتوب از نقطه نظر بازتاب نظرات ، ذکر منابع حقیقی و اجتماعی نیستند ، بلکه تجربه نشان داده است که در مواقع لزوم از بار مسئولیت شانه خالی کرده و یا فورا رنگ عوض نموده و گزارش های قبلی خود را تکذیب و حتی از دسترس خارج کرده اند!
در چنین شرایطی است که باید عمیقا متاسف بود و در انتظار فردایی بود که چشم انداز ناخوشایند و تاریکی را برای سلامت رسانه ها و تداوم فعالیت حرفه ای آنها در این دیار رقم خواهد خورد ….
خبر مربوط به در راه بودن محموله ده هزار تنی کاغذ که گویا در روزهای آتی به انبارها تحویل داده خواهد شد نیز نتوانسته است التهاب و شوک وارده به بازار این کالای فرهنگی را فروکش کند و قیمت ها همچنان بالا و کاغذ روزنامه نیز کمیاب شده است.
طبق معمول نبود شفافیت و عدم اظهار مشکل اصلی که شاید ریشه در گرانی دلار یا سایر ارزهای مبادله ای داشته باشد، موجب شده است تا از جو ناخوشایند بوجود آمده سوداگران و محتکران حداکثر استفاده را به عمل آورده و جیب خود را از قبل مکیدن خون مطبوعات آزاد و در حال احتزار پرکنند.
باید به این پرسش مهم جواب داده شود که آیا برای ما کاغذ به عنوان یک کالای مهم فرهنگی تفاوتی با کالاهایی نظیر آهن آلات ، تخم مرغ ، گوشت قرمز و حبوبات و برنج دارد؟ چرا با این کالای مهم فرهنگی که سرانه رشد اجتماعی و فرهنگی هر کشوری را با میزان مصرف آن می سنجند ، با کالاهای مصرف عمومی به یک معیار و نگاه سنجیده می شود و نهایتا کاغذ نیز وسیله احتکار و انباشت ثروت های بادآورده و حرام برای عده ای می شود؟ آیا نمی توانستیم شرایطی با ثبات تر حداقل برای بازار مبادلات این کالای مهم فرهنگی فراهم کنیم تا مطبوعات یا رسانه های مکتوب در وانفسای تلاش برای بقای خود، دغدغه جدیدی بنام گرانی سرسام آور کاغذ نداشته باشند؟
بنیه ضعیف مطبوعات ما بویژه مطبوعات شهرستان ها نیازمند تیمار و رسیدگی است تا فرودآوردن ضربت کمبود و گرانی یکباره کاغذ . بنظر می رسد نظاره گر وضعیتی باید بود که شبکه های دوست داشتنی!! و رنگ به رنگ اجتماعی جایگزین مطبوعات جوابگو و با سابقه باشند…. تا شاید شرایط جدید خوشایند باشد!!
تنظیم: پرویز بابائی ** انتشار: عزیزی راد
8023/518
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.